1392/8/27 ۱۰:۴۹
آنچه از «شهر سوخته» باقي مانده و در دنيا پر آوازه شده، خاكستر تمدني ناشناخته در 5 هزار سال پيش است. خاكستري از شهري عجيب كه نخستين جراحي مغز را به خود ديده، نخستين چشم مصنوعي را در كاسه چشم زني كاشته، دقيقترين خطكش را از خويش به يادگار گذاشته و در نهايت نخستين «انيميشن جهان» يا آن طور كه «سيدمنصور سجادي» سرپرست كاوشهاي اين شهر ميگويد نخستين «پويانمايي» در جهان را به تصوير كشيده است. آن هم در سايهسار درختان بيد مجنون، افرا و سپيدار در سيستان و بلوچستان سه هزار سال پيش از ميلاد.
زهراكشوري: آنچه از «شهر سوخته» باقي مانده و در دنيا پر آوازه شده، خاكستر تمدني ناشناخته در 5 هزار سال پيش است. خاكستري از شهري عجيب كه نخستين جراحي مغز را به خود ديده، نخستين چشم مصنوعي را در كاسه چشم زني كاشته، دقيقترين خطكش را از خويش به يادگار گذاشته و در نهايت نخستين «انيميشن جهان» يا آن طور كه «سيدمنصور سجادي» سرپرست كاوشهاي اين شهر ميگويد نخستين «پويانمايي» در جهان را به تصوير كشيده است. آن هم در سايهسار درختان بيد مجنون، افرا و سپيدار در سيستان و بلوچستان سه هزار سال پيش از ميلاد. شهري كه امروز با دلبريهاي پنج هزارساله توانست توجه «ماركو باليني» ناظر آموزشي، علمي و فرهنگي سازمان بينالمللي يونسكو را به خود جلب كند و گوي سبقت را از شهر 7 هزارساله شوش خوزستان براي ثبت در فهرست جهاني يونسكو بربايد. شهرسوخته اگر معيارهاي يونسكو را كسب كند هفدهمين اثر ايراني خواهد بود كه در سال 2014 در فهرست جهاني يونسكو به ثبت خواهيد رسيد.
رمزگشايي از موجهاي هامون و هيرمند
از موجهاي «هامون» و «هيرمند» كه روزگاري به كشاورزي منطقه جان ميداد و نيزارهاي آن محل كه تلاقي پرندگان مهاجر بود، بياباني لم يزرع باقي مانده است. پرندگان مهاجري كه پس از بال زدنهاي بسيار خود را به اين شهر ميرساندند تا پرواز بسياري از آنها توسط شكارچيان محلي برچيده شود و سفره آنها را رنگين كند. هرچند كاوشهاي باستان شناسي نشان ميدهد شكار پرندگان مهاجر تنها به سفرههاي ساكنان مرموز رنگ نميداد و از پر و بال آنها استفادههاي ديگري هم ميشده است. پرندگاني كه مطالعات نشان ميدهد بسياري از آنها ديگر هوايي سفر به ايران نميشوند. غاز هندي، غاز گرمسيري پا كوتاه، دم قرمز و... از جمله پرندگاني است كه ديگر زمستانهاي شهر سوخته را نميخواهند.
از بيدمجنون، افراها وسپيدارهايي هم كه آسمان را هاشور ميزدند امروز بوتههاي«گزي» بجاست كه هماره با بيابان و كوير دمخور و دمخو بوده است. از آباداني و خرمي شهر سوخته، سلسله تپههايي مانده كه گنجي پنهان در خود دارند. بقاياي دولت - شهري باستاني كه با فاصله 56 كيلومتري از زابل دركناره جاده زابل – زاهدان اتفاق افتاده است. شهري كه از آن به عنوان پيشرفتهترين شهر جهان قديم ياد ميشود، چون پيش از آن شهري يافت نشده كه از نظر امكانات و اصول شهرنشيني با آن قابل قياس باشد. شهر هر چند سوخته اما از جهنم آن آنقدر اثر و داده بيرون آمده است كه باستانشناسان به آن نام بهشت باستانشناسي بدهند.
شهر سوخته كشف «كنل بيت» يكي از مأموران نظامي بريتانيا در دوره قاجار بود. نام شهر سوخته را هم او براي اين تمدن سه هزار سال پيش از ميلاد انتخاب ميكند. هيچكس نام اصلي اين شهر را نميداند. اما شهر در دو دوره تاريخي ميسوزد و همين مسأله باعث ميشود تا بيت نام شهرسوخته را براي آن انتخاب كند. بعد از بيت اين «سر اورل اشتين» بود كه به كنكاش در شهر سوخته پرداخت. اما مطالعات باستانشناسي با حضور «مارتيسو توژي» ايتاليايي در شهر سوخته شروع شد.
او وابسته به مؤسسه فرهنگي «ايزمئو» (مؤسسه ايتاليايي مطالعات خاورميانه و خاور دور) بود. باستانشناسان به رهبري توژي و با همكاري اين مؤسسه با مركز باستان شناسي ايران از سال 46 تا 57 به كاوش در شهر سوخته پرداختند. پاي «سيد منصور سجادي» باستانشناس هم بهوسيله توژي به شهر سوخته باز شد تا بعدها مهمترين كاوشها در اين شهر به مديريت او انجام گيرد. او در فصلهاي متوالي به كمك پژوهشگران ايتاليايي، فرانسوي، انگليسي و... خاك را از روي يك تمدن ناشناخته كنار زد تا نام شهر سوخته در جهان پژوهشگران و باستانشناسان طنينانداز شود. كاوشهايي كه پنج بخش اصلي شهر را شناسايي كردند. بخش مسكوني در شمال شرقي شهر قرار دارد. بخشهاي «مركزي»، «صنعتي»، «بناهاي يادماني» و «گورستان» از جمله بخشهاي شناسايي شده هستند كه بهصورت تپههاي متوالي و چسبيده بههم ديده ميشوند. شهري كه وسعتي 151 هكتاري دارد.
لوحي به خط عيلامي
باستانشناسان در كند وكاوهاي خود در اين شهر به لوحي «عيلامي» ميرسند كه نشان از رونق تجارت و اقتصاد شهر سوخته دارد. مهرهاي تجاري هم كه پيدا ميشود، ديگر جاي شكي براي ارتباط اقتصادي اين شهر با دنياي آن روز باقي نميماند. مهرههایی که نشان ميدهد ساكنان 5 هزارساله شهر سوخته بازار را خوب ميشناختند، ساكناني كه كفش توليد ميكردند.
مردمي كه تيمي از معتبرترين باستانشناسان و پژوهشگران ايراني و جهاني هنوز از پس ترجمه زبان آنها برنيامده و نميدانند كه آنها در آن روزگاري كه مغز ميشكافتند و چشم مصنوعي كار ميگذاشتند به چه زباني صحبت ميكردند. تنها چيزي كه پژوهشگران ميتوانند روي آن صحه بگذارند صحبت كردن برخي قبايل و سلسلههاي باستاني به زبان پهلوي و اوستايي است.
تحقيقات «ميشل كازانوا»، باستانشناس و محقق سنگهاي قيمتي دوران باستان از دانشگاه «رن» فرانسه روي اشياي لوكس يافته شده در مقبره سلطنتي شهر «اور» در بين النهرين و مقايسه آنها با اشياي تزييني به دستآمده از شهر سوخته هم او را به اين نتيجه رسانده كه بخشي از اشياي مقبرههاي سلطنتي شهر اور از شهر سوخته و آسيا به اين منطقه باستاني رفته است: «حاصل مقايسه اشياي زينتي فراواني كه تاكنون از مصر، بحرين، سوريه، دانمارك، شوش، جيرفت و شهرسوخته به دست آمده اين بوده كه بسياري از اين اشياي با ارزش كه در معابد و گورستانهاي سلطنتي بينالنهرين يافت شده از شهر سوخته، جيرفت و آسياي مركزي به اين منطقه آمده و توسط بزرگان مورد استفاده قرار ميگرفته است.» مسأله ديگري هم توجه تيم كاوش را به خود جلب ميكند. ظروف قيمتي كشف شده در شهر سوخته و يا جيرفت در گورستانها به دست آمده اما در شهر اور اين ظروف به گورستانهاي سلطنتي و معابد اختصاص داشت. همين موضوع به اعتقاد كازانوا نشان ميدهد كه توليد اين قبيل اشيا آن قدر در شهر سوخته يا جيرفت رايج بوده كه در گورهاي مردم اين شهرها نيز يافت ميشود. مردمي كه به اعتقاد سجادي متعلق به يك قوم و فرهنگ خاصي نبوده، بلكه اقوام مختلفي بودند که مسالمتآميز با هم ميزيستهاند.
مردمان صلحطلب
باستانشناسان در ميان هزاران قطعه از اشيای به دست آمده در اين شهر تاكنون هيچ گونه اثری از سلاحهای تهاجمی و حتی تدافعی به دست نياوردهاند. تمام اشياي برنده و كشندهای كه يافت شده از نوع ابزار مورد استفاده روزمره و يا ويژه شكار جانوران و صيد پرندگان بوده است. بنابراين كاوشها تا به اين لحظه نشان ميدهد اهالي شهرسوخته مردماني صلحدوست بودهاند كه از راه انجام كارهای توليدی، صنعتی همچون سنگتراشی، بافندگی، سفالگری، حصيربافی، پارچه بافی و تيغه تراشی امرار معاش میكردهاند. آنها شغلهاي ديگري چون بازرگانی، دامداری، كشاورزی و ماهيگيری هم داشتهاند. بازرگاناني كه با مردم ساكن بين دجله و فرات و همچنين كشورهايي كه به خليجفارس راه ميبردند، بده و بستان داشتهاند. براي مثال مردم بينالنهرين از طريق شهر سوخته از افغانستان لاجورد ميستاندند.
اما اين به معني وابسته بودن تمدن شهر سوخته به بينالنهرين و مصر نيست و باستانشناسان به شدت از آن حذر ميكنند. اما آنها از خود ميپرسند كه آيا اينها همان مردمي بودند كه در حدود ۲۹۰۰ سال پيش از ميلاد از سوي شمال به طرف دهانه رود هيرمند- كه براي شهرنشيني مناسب بود- سرازير شدهاند و هزارسال بعد، در زماني كه مسير رود هيرمند تغيير يافت به طرف «دره پنجاب» مهاجرت كردند و در آنجا امپراتوري بزرگ «موهنجودارو» و «هاراپا» را تشكيل دادند؟ تحقيقات در اين زمينه همچنان وجود دارد و ارتباط شهر سوخته با شهرها و كشورهاي اطراف هر روز بيشتر ميشود تا آنجا كه محققان روسي از ارتباط اقتصادي شهر سوخته به تركمنستان هم خبر ميدهند.
مردم سختكوش
بررسيها روي اسكلتهاي به دست آمده در شهر سوخته هم به واكاوي مسائل زيادي منجر شد تا از ساكنان شهر سوخته مردماني سختكوش در ذهن به تصوير درآيد. بيش از هرچيزي مطالعات «فرزاد فروزانفر» انسانشناس اين مسأله را نشان ميدهد. عوارض مهرههاي كمر، چسبندگي مهرههاي گردن و كمر در بقاياي اسكلتهاي زنان و مردان شهر پژوهشگران را به این باور رسانده كه آنان داراي مشاغل سخت بودهاند تا آنجا كه به گفته فروزانفر در حالي كه سن بروز عوارض چسبندگي مهرهها بعد از ۴۵ سالگي است در ساكنان شهر سوخته ۲۰ تا ۳۰ سال است. مسألهاي كه زن و مرد نميشناسد و نشان ميدهد مردان و زنان در اين شهر به يك اندازه در انجام كارهاي سخت اشتغال داشتهاند.
سوءتغذيه مادران شهر
جنينهاي نارس و كودكاني كه پيش از تولد مرده و در بخش مركزي گورستان به خاك سپرده شده بودند، باعث شد تا فرزاد فروزانفر روي سوءتغذيه مادران شهر انگشت بگذارد. البته شواهد ديگري از سوءتغذيه مادران به دست نيامده است. همچنين بنابر تخميني كه زده شده در گورستاني كه مورد تحقيق قرار گرفته ۵۵ درصد از ۶۰ اسكلتي كه بيرون آمده كودكان كمتر از 9 سال بودهاند. باستانشناسان به نكات ديگري هم درباره زنان شهر رسيدهاند.
آنها لباسهاي زيبايي شبيه «ساري» ميپوشيدند و به آرايش و زيورآلات قيمتي خود اهميت ميدادند. باستانشناسان در گوري به زني ساري پوش رسيدهاند كه روي لباس او از روي سينه به پائين با پولك و سنگهاي قيمتي تزيين شده است. آنطور كه سجادي ميگويد در تمام گورهاي متعلق به زنان شهر، سرمهدان، سرمه و شانه ديده ميشود. صنعت پارچه باقي در شهر غوغا ميكرده و همين مسأله شرايط را براي انتخاب رنگ و نقش لباس براي زنان مهيا كرده بود. زناني كه به گفته كارشناسان اداره ميراث فرهنگي زابل داراي مهر شخصي بودهاند. آنها اين مهر را نشانه قدرت مالكيت زنان شهر ميدانند.
چشمهايش
زنان جزو جدي و قابل توجه كاوشهاي باستانشناسي شهر سوختهاند. سال 85 بود كه كند و كاوهاي باستانشناسان به زني 28 تا 32 ساله رسيد كه چشم باستانشناسان را گرفت. زني در گوري كه شماره 6705 را به خود اختصاص داده بود. اما اين شماره عدد مهمي نبود. آنچه اين گور را به يكي از مهمترين يافتههاي تاريخ باستانشناسي شهر سوخته تبديل كرد، چشم چپ صاحب آن بود. چشمي كه نه به خاطر رنگ آن يا به خاطر شهلايياش، كه به دليل مصنوعي بودن آن باستانشناسان را شيفته خود كرد.
چشمي كه بيش از 4 هزار سال همچنان در كاسه سر زن جا خوش كرده و از اسكلت جدا نشده بود. البته پيش از كشف اين چشم، چشمهاي مصنوعي در مصر و خاورميانه كشف شده بود كه به گفته سجادي متعلق به اواخر هزاره سوم است.
به اين ترتيب چشم مصنوعي شهر سوخته قديميترين نمونه شناخته شده در جهان به شمار ميرود. چشمي كه به نظر ميرسد ماده اصلي آن قير طبيعي مخلوط با چربي جانوري باشد. چشم به اعتقاد سجادي و پژوهشگران ديگر تكنيكي فوق العاده دارد. مويرگهاي تزئيني آن با طلايي به ضخامت و قطر كمتر از نصف موي سر در 5 هزار سال قبل درست شده و اين اصلاً شوخي نيست. كاري كه به گفته سجادی طلاسازان امروز با تمام امكاناتي كه در اختيار دارند از پس انجام آن برنميآيند.
باستانشناسان براي مشاهده آن مويرگهاي تزئيني از ميكروسكوپ استفاده ميكنند تا اين سؤال پيش بياید كه آن زمان كه ميكروسكوپي وجود نداشته، چشم پزشك شهر چگونه به اين دقت و ريزهكاري توانسته، چنين چشم مصنوعي را بسازد؟ سؤالي كه تنها سؤال بيجواب درباره اسرارهاي دفن شده زير شنهاي سيستان نيست. مردمك چشم در وسط آن طراحي شده و جز آن، شماري خطوط موازي كه تقريباً يك لوزي را تشكيل ميدهند در پيرامون مردمك ديده ميشود. مطالعات سیدمنصور سجادی نشان ميدهد كه آثار بسيار كمي از رنگ سفيد به شكل لكههاي بسيار كوچكي روي بخش سفيده چشم وجود دارد. او احتمال ميدهد اين رنگ سفيد در زمان استفاده از اين شيء روي تمامي بخش صلبيه چشم وجود داشته و بعداً به مرور زمان از بين رفته است. باستانشناسان در گور زن به يك «كيسه چرمي» در سبدي حصيري رسيدند. آنها احتمال ميدهند اين كيسه چرمي نوعي «قاب عينك» بوده كه در مواقع مورد نياز، مثلاً هنگام خواب، از آن براي نگهداري چشم مصنوعي استفاده ميشده است. اين زن يك نكته ديگري هم براي پررنگ شدن در ميان يافتههاي شهر سوخته دارد. او برخلاف زنان همعصر خود كه قدي كوتاه داشتند، از نگاه باستانشناسان شهر با 180سانتيمتر، بلند قدترين زن پيدا شده در شهر سوخته تلقي ميشود.
نخستين انيميشن جهان
وقتي ايتالياييها به سفال منقوش به بز و يك درختچه رسيدند، شايد نميدانستند كه نخستين انيميشن جهان را كشف كردهاند. بزي كه در پنج حركت برگ درخت را ميخورد. اين سجادي بود كه پس از انقلاب نخستين بار مسأله انيميشن شهر سوخته را مطرح كرد.«دلارام كيمنش» كارشناس ارشد فرهنگ و زبانهاي باستاني هم اعتقاد دارد كه آن مرد يا شايد هم زن شهر سوختهاي اين تصاوير را از روي منظومه كهن و معروف «درخت آسوريك و بز» ساخته است. داستاني كه به كل كل ميان درخت و بز و فخرفروشيهاي آنچه دارند مربوط ميشود، در نهايت اين بز است كه ميتواند درخت آسوريك را از ميدان به در كند و شواهد و دلايلي را رو كند كه نشان دهد از آسوريك مفيدتر است.
جراحي مغز
يكي از شگفتانگيزترين يافتههاي اين شهر، پيدايي نشانههاي كهنترين جراحي مغز در شهر سوخته است. جمجمهاي از دختري 12 يا 13 ساله كه در 4800 سال پيش، پزشكان آن ديار براي درمان بيماري هيدروسفالي (جمع شدن مايع درجمجمه) بخشي از استخوان جمجمه او را برداشته و جراحي كردند. باستانشناسان شهر ميگويند كه دخترك مدتها بعد از اين عمل زنده مانده است. باز هم اين سجادي بود كه براي نخستين بار جراحي جمجمه در بهشت باستانشناسان را پيش روي همگان نهاد.
خط كش 5 هزار ساله
خاكها كنار زده ميشد تا گرد فراموشي از روي يكي از پرخبرترين تمدنهاي شرق كشور برداشته شود. در همين كاوشها بود كه باستانشناسان به يك خطكش ساخته شده از چوب «آبنوس» رسيدند. خطكشي كه به گفته سجادي به طول 10 سانتيمتر با دقت نيم ميليمتري ساخته شده بود. كشف خط كش در شهر سوخته زابل، باستانشناسان را به اين نتيجه رساند كه ساكنان اين شهر باستاني داراي پيشرفتهاي زيادي در زمينه علم رياضيات بودهاند.
تخته نرد، بازي باستاني
كاوشها از گوري باستاني به شماره 761 به تخته نردي با 60 مهره رسيد كه مطالعات روي آن نشان ميدهد اين تخته نرد بين 100 تا200 سال از تخته نرد گورستان سلطنتي «اور» در بينالنهرين قديميتر است. همين تفاوت باستانشناسان را به اين نتيجه رساند كه بايد از اين تخته نرد به عنوان قديميترين تخته نرد يافت شده در جهان ياد كرد. تخته نردي كه همچون خطكش 5 هزارساله از چوب آبنوس ساخته شده و به شكل مستطيل است.آبنوس در سيستان نميرويد و باستانشناسان احتمال ميدهند كه چوب آن از هند وارد شده باشد.روي تخته ماري است كه ۲۰بار به دور خود ميخزد و دمش را به دهان ميگيرد. اين تخته نرد ۲۰خانه بازي دارد. مهرههاي آن در يك ظرف سفالي در كنار تخت نرد قرار داشت و از سنگهاي رايج در شهر سوخته يعني لاجورد، عقيق و فيروزه تراشخورده است.
بيتوجهي به محيط زيست
شهر سوختهايها هرچند با شهروندان امروزي ايران تفاوتي ويژه دارند اما در يك نكته با آدمهاي معاصر اشتراك دارند. كاوشهاي سيدمنصور سجادي نشان ميدهد كه آنها هم در شهرك سازيهاي صنعتي توسعه پايدار را جدي نگرفتهاند. بررسيها نشان ميدهد كه در شهر صنعتي شهرسوخته براي روشن كردن موتور كارگاههايي چون ساخت سفال و جواهرات از درختان منطقه به عنوان سوخت استفاده كردهاند. باستانشناسان در كاوشهاي خود به بقاياي سوخته چوبها رسيده و آن را سندي در راستاي از بين رفتن پوشش گياهي منطقه ميدانند.
شهر سوخته؛ هفدهمين اثر جهاني ايران
در نهايت شهر سوخته اگر در فروردين ماه سال آينده بتواند جواز ورود به آثار جهاني يونسكو را كسب كند، پس از تخت جمشيد، پاسارگاد، چغازنبيل، تخت سليمان، ميدان نقشجهان، گنبد سلطانيه، بم و منظر فرهنگي آن، بيستون، كليساهاي آذربايجان، مقبره شيخ صفيالدين اردبيلي، سازههاي آبي شوشتر، كاخ گلستان، باغهاي ايراني، بازار تاريخي تبريز، مسجد جامع اصفهان و برج گنبد قابوس به عنوان هفدهمين اثر ايراني در فهرست جهاني يونسكو قرار خواهد گرفت. فهرستي كه هم ميتواند در زمينه كارشناسي به شهر كمك كند و هم اين كه شهر سوخته را در مسير گردشگران جهاني قرار دهد. شهري كه دومين آتش سوزي در 1800 سال پيش از ميلاد به گفته منصوري نقطه پاياني بر تمدن و فرهنگش بود اما خاكسترهاي آن حرفهاي زيادي براي گفتن دارد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید