میر جلال الدین کزاری:درخشان ترین سروده عاشورایی ترکیب بند محتشم کاشانی است

1392/8/24 ۰۰:۲۶

میر جلال الدین کزاری:درخشان ترین سروده عاشورایی ترکیب بند محتشم کاشانی است

من در پاسخ به پرسش شما آنچه می توانم گفت این است که در این زمینه درخشان ترین سروده همان ترکیب بند محتشم کاشانی است. این پاسخ را هم از آن روی من به این پرسش می دهم که از دید من برترین، نیرومندترین سنجنده، ارزیاب، زمان است. پسند فراگیر مردمیست.

استاد میرجلال الدین کزاری، استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی در زبان و ادبیات فارسی است. وی در گفت و گویی با سایت شفقنا به بررسی بازتاب واقعه عاشورا در ادبیات فارسی به بحث پرداخته است . متن گفت وگوی شفقنا با استاد کزازی را می خوانید:

عاشورا یک حادثه مهم هم در تاریخ اعراب و هم در ایران بوده است. بازتاب آن در ادبیات فارسی ایران چگونه بوده و چرا اینقدر کم فروغ به آن پرداخته شده است؟

کزازی: نمی توان گفت که عاشورا و داستان اندوهبار نینوا بازتابی در ادب پارسی آنچنان که می باید نداشته است. اگر خواست شما ایران پیش از روزگار صفویان است چرا می توان بگونه ای این را پذیرفت، اما از روزگار صفویان به این سوی بسیاری از سخنوران ایرانی در چامه های خود یا در داستان های بلند که سروده اند به داستان نینوا و آنچه بر امام حسین و خانواده او رفته است پرداخته اند. در روزگار کهن تر هم ما نمونه هایی از این ادب که گاهی آن را ادب عاشورایی نامیده اند می بینیم؛ برای نمونه یکی از کهن ترین سروده ها در این زمینه چامه ای است از کسایی مروزی که پیش از فردوسی و ناصرخسرو می زیسته است. او در چامه ای بلند پس از سخن از فرارسیدن بهار و زیبایی های آن به اندوهنامه نینوا پرداخته است و بیت های پایانی چامه را بدان ویژه داشته است. افزون بر آن در یکی از گونه های حماسه در ادب پارسی که حماسه دینیست ما نمونه هایی چند از داستان نینوا را می توانیم یافت. واپسین این رزمنامه های دینی که در آن سراینده به گستردگی داستان نینوا را آورده است، باغ فردوس نام دارد که سخنور کرمانشاهی میرزا احمد الهامی آن را سروده است.

استاد! به رغم این توضیح مختصرشما. در ادبیات فارسی و تا پیش از سر کار آمدن صفویان و شاعران ما قبل آنها هیچ سروده ای که مورد توجه باشد موجود نیست.  همانطور که شما هم اشاره کردید به موضوع عاشورا پرداخته شده ولی  از یک سو پراکنده،و از سوی دیگر کم فروع. درست است؟

کزازی: خب این باز می گردد به ویژگی ها و هنجارهای اجتماعی، زیرا پرداختن به داستان نینوا پیوندی تنگ و ساختاری دارد با آیین شیعی، هنگامی که فرمانرانی شیعی بر ایران چیره بوده است بر آن فرمان می رانده است زمینه فراهم می شده است برای آنکه فرهنگ و ادب شیعی از آن میان به ویژه پرداختن به داستان نینوا و کشته شدن امام حسین (ع) بیشتر گسترش و روایی بیابد. اگر ما می بینیم که از روزگار صفویان اینگونه از ادب نمونه هایی بسیار بیشتر یافته است از آنجاست که صفویان بر کیش شیعی بوده اند از سویی، از دیگر سوی این کیش را نیرو می بخشیده اند می گسترده اند زیرا در کشاکش و هماوردی بوده اند با پادشاهان عثمانی که با صفویان هم کیش نبوده اند از همین روی پرداختن به داستان نینوا افزون بر کارکرد فرهنگی و ادبی کارکرد سیاسی هم در این روزگار یافته بوده است. هنگامی که شهرها و سرزمین های دیگر به این کیش می گرویده اند، چیرگی شهریاران صفوی بر آنها افزوده می شده است.

استاد بعد از حکومت و بعد از روی کار آمدن سلسله صفوی بر قدرت و ترویج خیلی پررنگ فرهنگ شیعی، باز هم به غیر از چند شاعر شاهد ادبیات فاخر و هم وزن واقعه نینوا به تعبیر شما در شعر و ادبیات فارسی نیستیم. بیشتر از همه مرثیه ها و حتی مداحی هایی است که صنایع ادبی و ریزه کاری ها و نکته پردازی ها در آنها کمتر دیده می شود. علت اینکه شاعران ما به غیر از محتشم کاشانی با آن مرثیه «باز این چه شورش است» و چند شاعر نوپرداز بعد از انقلاب که بیشتر از همه کار کردند دیگر شاهد هیچ شعر درخشانی که در ذهن و زبان مردم کوچه و بازار باشد نیستیم، چیست؟ می خواهم علتش را از شما بپرسم چرا این اتفاق می افتد برغم اینکه حادثه عاشورا پتانسیل زیادی برای پرداختن دارد.

کزازی: پاسخی که می توانم به پرسش شما بدهم این است که ما در این روزگار در هیچ زمینه و گونه ادبی شاهکاری درخشان همسنگ آنچه در سده های پیشین پدید آمده است، نمی بینیم. شما هیچ رزمنامه ای که با شاهنامه سنجیدنی باشد یا هیچ بزمنامه ای که با پنج گنج نظامی یا هیچ رازنامه ای که با مثنوی مولانا یا غزل هایی که بتوان آنها را با غزل های سعدی و حافظ سنجید نمی یابید. این تنها در ادب آیینی ایرانیان نیست، به هر روی روزگار صفویان روزگاریست که تنها در یک گونه ادبی ما با درخشش روبرو هستیم آن هم غزل است. در دبستانی که آن را دبستان سپاهانی یا هندی می نامیم غزل توانسته است به گونه ای بدرخشد، خود را به ستیغ سخن پارسی تا اندازه ای فرا بکشد. غزل هم کالبدی ادبیست که جای سوگ سرود پرداختن به داستان های بلند مانند اندوهنامه عاشورا ندارد.

علت این افت و عقب گرد و پسرفت چیست؟

کزازی:اگر بخواهیم این زمینه را بکاویم سخن به درازا خواهد کشید.

 می خواهم از اینجا برگردم به سوگ نامه های عاشورایی.

کزازی: خب همچنان این پدیده هم برمی گردد به ویژگی ها و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی. هنر پدیده ای نیست که در آن بتوان به فراوری انبوه اندیشید. این است که هنگامی که انبوهی، گستردگی به میان می آید نغزی، زیبایی، سرآمدگی خواه ناخواه به کناری خواهد رفت. مگر در هر روزگاری چند سخنور سترگ نامدار پدید می تواند آمد، ویژگی ساختاری هنر راستین، هنر سرشتین، آرمان گراییست، رسیدن به ستیغ است به برترین جای. چندتن می توانند به ستیغ کوهساران بلندبرسند؟ پاسخ در گفته روشن است؛ اندکی. چند ده تن از هزاران هزار تن. اگر شما می بینید که آن فر و فروغ، آن تب و تاب، آن شکوه و شگرفی که می باید در این فرآورده ها نیست فراورده هایی که به نام آفریده های هنری در پیش می نهند، می توان گفت از آنجاست که این فراورده ها در دام فرآوری انبوه افتادند که با سرشت و ساختار هنر بیگانه است. یک آفریده درخشان هنری که تا ژرفای نهاد هنردوستان را می کاود کارساز و اثرگذار است، مرزهای زمان را در می نوردد، از گذشتگان به آیندگان می رسد بی گمان بسیار ارزشمندتر است از ده ها یا صدها پدیدآورده که یا یکسره از دید هنری بی ارزش اند یا ارزشی میانی دارند.

شما اشاره کردید که به دلیل نوع تفکر حاکمان در پیش از صفویه شاعران جرات نمی کردند و شهامت نداشتند به مساله عاشورا بپردازند، اما در بررسی هایی که انجام می دهیم می بینیم مولانا دوبار یعنی یک بار به تصریح و یک بار هم به تلویح در شعر "کجایید ای شهیدان خدایی" به این موضوع می پردازد و موضوع عاشورا را مورد توجه قرار می دهد ....

کزازی: دوست گرامی! سخن من این نبود که هرگز هیچ سخنوری در آن روزگار به این زمینه نپرداخته است. مولانا در مثنوی هم دلاوری های مولا علی(ع) را به زیبایی ستوده است باز نموده است. غزل هایی هم هست که هرچند بازخوانده به مولاناست اما به هر روی اگر از پیروان مولانا هم باشد آشکارا نشان می دهد که یکی از زمینه های اندیشه ای و هنری مولانا، دوستداری خاندان بوده است و در این غزل ها ما دوستداری خاندان را به گونه ای بر گزاف حتی مرزشکن می بینیم. سخن من این بود که این گونه ادبی در آن زمان ها که فرمانرانان شیعی فرمان نمی رانده اند گسترش و روایی نمی یافته است. گونه چیره دگرگون نمی شده است اما هر سخنوری بسته به نیاز در آنچه می سروده است به این زمینه هم گاهی می پرداخته است.

بین اشعاری که درباره حادثه عاشورا سروده شده است، خود شما کدام یک را از نظر دوام و قوام ادبی، شعری قوی و غنی می دانید؟

کزازی: من در پاسخ به پرسش شما آنچه می توانم گفت این است که در این زمینه درخشان ترین سروده همان ترکیب بند محتشم کاشانی است. این پاسخ را هم از آن روی من به این پرسش می دهم که از دید من برترین، نیرومندترین سنجنده، ارزیاب، زمان است. پسند فراگیر مردمیست. اگر از میان سروده هایی بسیار که درباره عاشورا پدید آمده اند این سروده ارج و آوازه ای بلند یافته است، سروده ای مردمی شده است، خود برترین برهان، نیرومندترین نشانه از زیبایی و والایی آن می تواند بود.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: