1392/8/15 ۱۲:۰۷
رشد سلفیه دردو دوره شکل گرفت، یکی در بحرانی که جهان اسلام در زمان حمله مغول باآن مواجه شدو دوم در فروپاشی تدریجی عثمانی و حضور مسلط غرب در جهان اسلام. در این دو دوره شاهد ظهور قوی سلفیه هستیم. دوره اول منتهی به شخصیتی مثل ابن تیمیه شد و دوره دوم هم زمینه را برای ظهور شخص تاثیر گذاردیگری مثل محمد بن عبدالوهاب فراهم کرد.
وقتی که این دو دوره را مقایسه می کنیم احساس می کنیم که از نظر محیطی تشابهاتی با هم دارند، به عبارت دیگردر هر دو دوره جهان اسلام هم از لحاظ درونی دچار فروپاشی و انحطاط می شود و هم به لحاظ بیرونی با یک هجوم قوی و سنگین خارجی مواجه شده است. حمله مغول در سال656 اتفاق افتادو ابن تیمیه هم چند سال بعد از این جرییان متولد می شود. در زمان محمد بن عبدالوهاب هم وضع همین گونه است؛ یعنی ما از قرن سیزدهم شاهد حضور گسترده غربی ها در جهان اسلام هستیم و یک نوع فروپاشی هم در جهان اسلام دیده می شود. د این دوران مسئله هویتی برای مسلمانان پدیدار شد و مسلمانان در برابر این پرسش قرار گرفتند که چرا از عظمت کهنشان فاصله گرفتند و دچار ذلتی بطئی و پایدار شدند.
پیش فرض های سلفی گری
آموزه های سلفی چند پیش فرض دارد؛ فرض عمده این است که جهان اسلام اگر دچار هجوم بیگانه شده است در واقع از مشکل داخلی نشأت می گیرد.یعنی اگر جهان اسلام دچار انحطاط درونی نمی شد تهدیدهای خارجی نمی توانست به نتیجه برسد.
سلفیون معتقد هستند که برای مقابله با بیرون هم باید ابتدا درون را آسیب شناسی کرد و دید چه اتفاقی رخ داده که جهان اسلام دچار اضمحلال شده است.یعنی بر خلاف برخی از تئوری ها که مشکل را از بیرون و استعمار می بینند اینها مشکل را از درون می دانندو معتقد هستند که جهان شبیه موزائیکهای به هم فشرده است و هر موزائیکی که ضعیف باشد تحت فشار متلاشی می شود. بنابراین سلفیون در این چارچوب معتقد بودند متفکران مسلمان از اصل اسلام دور شدند و به سمت فرقه های متعدد رفتند، حتی مکاتبی مثل حنبلی، شافعی، شیعه یا اشعری و معتزلی، از لب اسلام دور شدند و اگر بخواهند عظمت گذشته را باز یابند باید دوباره به همان وحدت اولیه بازگردند. وحدت مورد نظر سلفی ها اصطلاحا وحدت سلبی است یعنی گرایشهای فرقه ای را حذف می کنند و معتقدند فرقه های اسلامی ناشی از تاریخ اسلام است و نه ذات اسلام، بنابراین باید به لب توحید و نصّ برگشت و تجسم توحید و نصّ هم صدر اسلام است و به این دلیل هم اسم اینها را جنبش سلفی گذاشتند. از این رو هنر جنبش سلفی حذف مذاهب، فرقه ها و مکاتب و مراجعه مستقیم به نصّ و تاریخ صدر اسلام است،از این منظرتفاوتی نمی کند این مکاتب سنی باشند یا شیعه. به همین دلیل سلفیون همزمان با دو جریان درگیر می شوند؛ یک: گروهها و فرقه هایی که جامعه را تهدید می کنند که این مسئله را اصطلاحا «العدو القریب» می گویند و دوم: استعمار و دشمن بیرونی یا «العدو البعید» است.
پیامدهای سلفی گری
مهم ترین تاثیر تفکر سلفی شکستن سلسله مراتب رهبران روحانی سنی بود. طبق تفکر سنتی اهل سنت، رهبران مکاتب مرجع افتاء و تصمیم تلقی می شدند، ولی در ادبیات سلفی جوانان مسلمان مستقیما به نص مراجعه می کنند وآن مرجعیت روحانی سنتی را قبول ندارند. در واقع سلفیزم مساله اجتهاد و تقلید و مفتی و مقلد رااز بین می برد و این مساله باعث شده که جوانان، مخصوصا آنهایی که تحصیلات دانشگاهی دارند به آنها اقبال نشان دهند و برای آنها جاذبه پیدا کند. سلفیون واژه «اتباع» را در مقابل تقلید خلق کردند. اتباع به معنی تبعیت از نص است. وقتی اینها واژه اتباع را در مقابل تقلید جعل کردند، در واقع کل مناسبات سنتی به نام مجتهد و مقلد، یا مفتی و مقلد را به طور کلی زیر سوال بردند. به این ترتیب سلفی گری در واقع انسان مسلمان سنی را از ساختارهای کلاسیک سنی رها می کند. بر اساس همین چارچوب سلفیون مکاتب اربعه را مکاتب کلامی می دانند که خودرا بر نص تحمیل کرده اند.
ناب گرایی اسلامی
در سلفیزم یک پریتنیزم یا ناب گرایی وجود دارد و در عین حال اندیشه هایی فاقد تئوری هستند، یعنی در سلفی گری به نص بدون تئوری رجعت می شود. بنابراین از نظر سلفیون هر حکمی که در نص وجود دارد، باید بدون تفسیر اجرا شود و از این حیث نیازی به تاویل و تفسیر و توضیح وجودندارد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید