زبان و تفکر / احمد راسخی لنگرودی

1392/8/14 ۰۹:۴۴

زبان و تفکر /  احمد راسخی لنگرودی

موضوع زبان و ارتباط آن با تفکر و حقیقت، از موضوعات اساسی است که همواره باب تأملات فلسفی را به روی خود گشوده است. از آن زمان که انسانی خود را در مسیر اندیشیدن دید، به نوعی با این مسأله درگیر بوده است که زبان را با حقیقت و تفکر چه نوع ارتباط و پیوندی است؟ لایه‌های پنهان و تودرتوی حقیقت را چگونه می‌توان در پرتو زبان شناسایی نمود، و در این سپهر نقاب از رخ ناپیدای حقیقت برکشید؟ آیا اصلاً می‌توان خارج از زبان، اندیشید و سیر تفکر را رضایت‌مندانه در کانون حقیقت دنبال نمود؟

 

موضوع زبان و ارتباط آن با تفکر و حقیقت، از موضوعات اساسی است که همواره باب تأملات فلسفی را به روی خود گشوده است. از آن زمان که انسانی خود را در مسیر اندیشیدن دید، به نوعی با این مسأله درگیر بوده است که زبان را با حقیقت و تفکر چه نوع ارتباط و پیوندی است؟ لایه‌های پنهان و تودرتوی حقیقت را چگونه می‌توان در پرتو زبان شناسایی نمود، و در این سپهر نقاب از رخ ناپیدای حقیقت برکشید؟ آیا اصلاً می‌توان خارج از زبان، اندیشید و سیر تفکر را رضایت‌مندانه در کانون حقیقت دنبال نمود؟

به بیان دیگر مقصود از زبان چنان ‌که گفته می‌شود تنها گستره واژگان و روشهای ترکیب واژگان است، یا اینکه می‌توان زبان را از منظر فلسفی نگریست و آن را در گسترده‌ترین معنای ممکن به‌کار برد؟ و پرسش دیگر اینکه: آیا زبان فقط نمایانگر جهان خارج است و صرفاً یک وسیله طبیعی و شفاهی است که به واسطه آن گوینده تنها حقیقت یا واقعیتی را بیان داشته، و یا خود در ساختن جهان نقش ایفا می‌دارد؟

‏ البته با پاسخ به این پرسشها می‌توان به ضرورت هرچه بیشتر گفتگوی فرهنگها در هزاره سوم پی برد و به موجب آن، راهکار مواجهه منطقی اندیشه‌ها را بیش از پیش هموار نمود. در آغاز خاطر نشان می‌کند طرح چنین پرسشهایی کمابیش قدمتی به درازای تفکر بشر دارد. دست‌کم واژه تاریخی «لوگوس» ‏Logous‏ که در نزد فیلسوف شناخته‌شده‌ای چون هراکلیتوس(‏Heraclitus‏) در قالب دو مفهوم گفتن و اندیشیدن بسط معنایی یافته، ناظر بر این گفته است؛ چراکه «در فلسفه هراکلیتوس، کلمه یا لوگوس یک پدیدة ساده مربوط به انسان نیست و در حوزه تنگ عوالم انسانی مطرح نمی‌شود؛ زیرا از نظر او زبان محتوی حقیقت کل عالم است.» (کاسیرر، ارنست، فلسفه و فرهنگ، ترجمه بزرگ نادرزاده، ص۱۵۹)

این تلقی دلالتی است بر این معنا که با ورود در حیطه زبان، محبوب حقیقت چهرة آشکار به خود می‌گیرد و در سخن است که قانون هستی از پوشیدگی و حجاب بیرون می‌آید.

در این نظام تعلیمی آموخته می‌شود که لوگوس متضمن دو مفهوم «گفتن» و «اندیشیدن» است. اندیشه در خانة زبان و کلمه شکل می‌گیرد. چنان‌ که دوام و استحکام این خانه در گرو خشت بنیان‌ساز اندیشه است. باید به زبان روی کرد تا توان اندیشیدن را بازیافت.

به عبارت دیگر «آنچه می‌توان با اطمینان بیشتر گفت، این است که واژه تاریخی لوگوس نزد هراکلیتوس عقل جهان یا قانون جهان کلی و همگانی است که بر هستی فرمانرواست و در همه چیز و همه جا آشکار است و پدیده‌های هستی مطابق با آن و گویی به فرمان آن جریان دارد.» (خراسانی، شرف‌الدین، نخستین فیلسوفان یونان، ص۲۴۸، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰‏)

‏ همان‌گونه که قانون هستی در لوگوس هراکلیتوس از پوشیدگی و حجاب بیرون می‌آید، در نزد دو تن از فیلسوفان صدر تاریخ فلسفه (سقراط و افلاطون) نیز تفکر و اندیشه در قالب کلام طرفینی و گفتگو جریان می‌گیرد. تا آنجا که در تلقی آن دو، کلام و تفکر دو روی از یک واقعیت را تشکیل می‌دهند. واژه دیالوگ (‏dialogue)‏ یا دیالوگس (‏dialogos)‏ که در تعلیمات سقراطی و در آثار افلاطون پیوسته و مکرر خودنمایی می‌کند، ریشه در همین معنا دارد. دیالوگ سقراطی به لحاظ خاصیت زایندگی و جستجوگری که در ذات آن نهفته است، آموزه‌ای است از بهترین الگوی گفتگو، ضمن آنکه افق روشنی را به روی نظریه‌های نوین زبان و حقیقت می‌گشاید.

 

در دوره معاصر

در حوزه‌های فلسفی معاصر نیز نقش و اهمیت زبان بابی مستقل و فصلی تأمل‌برانگیز را در نزد صاحبان آرای فلسفی گشوده است. به طوری که در این دوره، فلسفه بیش از هر دوره دیگری متوجه ارتباط زبان، تفکر و حقیقت، و نقش زبان در اندیشه شده است.

چنان‌که فلسفه تحلیلی در پی آن است که زبان را نه یک وسیله برای انتقال اخبار، نیات و خواسته‌ها که اساس و بنیان افکار فلسفی قلمداد نماید. بر پایه این نحلة فلسفی، مسائل و مشکلات فلسفی محصول کاربرد نادرست زبان است. از این رو «هر فلسفه‌ای انتقاد بر زبان است.» (ویتگنشتاین، رساله منطقی ـ فلسفی، ترجمه محمود عبادیان، ص۳۰، نشر مرکز دانشگاهی)

‏ لودویگ ویتگنشتاین (‏Wittgenestein‏ ‏:۱۹۵۱ـ ۱۸۸۹) از جمله صاحب‌نظران این مکتب فلسفی، در دوره آغازین تحقیقات خود با اظهار این عبارت که «گزاره مدل واقعیت است، مدل اندیشه‌ای که ما از واقعیت داریم» همان، بین زبان و واقعیت پیوندی استوار برقرار می‌سازد و بر این اعتقاد است که ما واقعیت را از خلال زبان لحاظ می‌کنیم و این زبان ماست که نظر ما را درباره واقعیت تعیین می‌کند؛ زیرا از تعالیم وی برگرفته از رساله منطقی، فلسفی دانسته می‌شود که قضیه معنادار مرکب از اسامی اشیاو به منزله تصویر واقعیت است؛ یعنی زبان عالم خارج را نمودار می‌سازد و زبانی که امور واقع را نمودار نسازد، زبان نیست.

یوستوس ‌هارت‌ناک (‏Hartnack‏ ‏Justus‏) عبارت معروف ویتگنشتاین اول را که زبان یا کلام، تصویری از واقعیت امور است، چنین معنا می‌کند: «میان خود تصویر و آنچه به تصویر درآمده است، شباهتی در ترکیب است؛ یعنی صورت کلام عین صورت واقعیت است، و اگر ترکیب آن محرف یا مختل بشود، نتیجه مهمل خواهد بود. به عبارت دیگر ادای جملات با معنی، فقط وقتی ممکن است که صورت کلام مطابق با ترکیب واقعیت باشد.» ‌(هارت ناک، بوستوس، ویتگنشتاین، ترجمه منوچهر بزرگمهر، صص۴۵-۴۴، خوارزمی، ۱۳۵۱)

به نوشته‌هارت‌ناک «از اینجا می‌توان مقصود از گفته ویتگنشتاین را در مقدمه «رساله منطقی ـ فلسفی» دریافت که می‌گوید: تمام معنی این کتاب را می‌توان در کلمات ذیل خلاصه کرد: آنچه اصلا گفتنی باشد، می‌توان به وضوح بیان نمود و آنچه نتوان گفت، باید درباره‌اش خاموش ماند. همچنین است آنچه اواخر کتاب گفته است: وقتی که جواب را نشود به لفظ آورد، سؤال را نیز نمی‌توان به لفظ آورد، پس معمایی وجود ندارد. اگر سؤال قابل تقریر باشد، جواب دادن به آن ممکن خواهد بود.» (همان)

برحسب دیدگاه ویتگنشتاین چون هر امر واقعی فقط یک صورت منطقی دارد، لازم می‌آید که هر امر واقعی فقط به وسیله یک قضیه نمودار گردد. از این رو فقط یک زبان بیشتر نیست.

هر چند این نظریه در کتاب تحقیقات فلسفی که به ویتگنشتاین دور دوم متعلق است، مورد رد و انکار قرار می‌گیرد و زبان در این تلقی تجدیدنظر شده، عبارت می‌شود: از بازیهای لغوی معینی که برای وصف و اخبار و گزارش به‌کار می‌رود و دیگر از زبان، نه به عنوان تصویر واقعیت، بلکه به عنوان آلت و وسیله‌ای یاد می‌شود که دارای استعمالات بی‌شمار است.

 

فهم و حقیقت

جرج ادوارد مور ‏(Moore‏ : ۱۹۵۸ـ ۱۸۷۳) نیز در زمره فیلسوفان تحلیلی است که نظریه مستقلی برای ارتباط زبان با حقیقت ارائه می‌دهد. وی ضمن قائل شدن به واقعی و اصیل‌بودن مسائل فلسفی و نیز معرفتی‌بودن فعالیت آن، معتقد است تا زمانی که مسائل فلسفی از طریق استفاده ناصواب از زبان صورت می‌گیرد، این مسائل لاینحل باقی می‌ماند. وی برای راه‌حل پذیرشدن مسائل فلسفی استفاده صحیح از زبان را در فلسفه تجویز می‌کند.

در نظر او آنچه ارتباط میان فهم و حقیقت را به ‌طور کلی برقرار می‌سازد، زبان است. به‌موجب این نظریه باید حقیقت را از بند ذهن و ذهنیت رها کرد، بلکه زبان را به‌عنوان عامل دسترسی به حقیقت طرح نمود. تحلیل، عملی است که با زبان و بر زبان صورت می‌گیرد نه با ذهن و بر ذهنیات.

در این بینش نظری کارکرد تحلیلی امری است که به زبان تعلق دارد؛ زیرا «تحلیل در نظر مور عملی است که غایت آن را عریان ساختن مفاهیم از پرده ابهامات و اغتشاشات تشکیل می‌دهد. دلیل این امر نیز آن است که وی حقیقت را در پیوندی تنگاتنگ با مفاهیم تلقی می‌کند. درست یا نادرست صفاتی هستند که بر ترکیبی از مفاهیم تعلق می‌گیرند و تنها با درک آن دسته از ترکیبات مفهومی که درست هستند دسترسی به حقیقت میسر می‌شود.» (ارغنون، ۸ر۷، ص۱۰‏)

‏ البته در تلقی ادوارد مور، زبان تنها در صورتی، می‌تواند به حقیقت رهنمون شود که: اولاً عبارتهای لغوی که بیانگر مفاهیم می‌باشند هر یک تنها بر یک مفهوم معین و مشخص دلالت داشته باشد و ثانیاً روابط میان مفاهیم مورد نظر، در واقع همان باشد که توسط ترکیبی از چنین عبارتهای لغوی بیان شده است. برای این منظور لازم است مفاهیم مورد تحلیل قرار گرفته و از یکدیگر متمایز گردند. تنها در این صورت است که می‌توان مسائل فلسفی را به درستی طرح نمود.

زبان وسیله شفاهی نیست که به واسطه آن گوینده تنها حقیقت یا واقعیتی را بیان دارد. به بیان دیگر زبان نمایانگر جهان خارج نیست، بلکه خود در ساختن جهان نقش ایفا می‌دارد. به گفته پل ریکور ‏(Ricour‏) فیلسوف فرانسوی: «زبان شرایط ارتباط‌گیری را فراهم می‌آورد… پیامها در چارچوب گفتمان با هم مبادله می‌شوند. گفتمان همواره درباره چیزی سخن می‌گوید و به کهکشانی از معانی ارجاع دارد و می‌خواهد چیزی را بیان یا توصیف کند. در واقع، در گفتمان کارکرد نمادین زبان تحقق می‌یابد.» (معینی علمداری، جهانگیر، موانع نشانه‌شناختی گفتگوی تمدنها، ص ۹۸)

 

زبان خانه هستی

مارتین‌ هایدگر (‏Heidegger‏ :۱۸۸۹ـ ۱۹۷۶) از جمله فیلسوفانی است که از منظری دیگر قائل به پیوستگی شده است؛ به‌ طوری که زبان با داشتن هویت فلسفی جایگاه خاصی را در تفکرات فلسفی او اشغال می‌کند. بنابر آرای فلسفی این فیلسوف، زبان را باید از دیدگاه فلسفی نگریست و آن را در گسترده‌ترین معنای ممکن به‌کار برد. او در «چه چیز اندیشه خوانده می‌شود؟» می‌نویسد: اندیشه فقط با زبان به خود می‌آید: «فقط زمانی که انسان بیان می‌کند، می‌اندیشد و اندیشه به راههایی دیگر که متافیزیک به آنها باور دارد، وجود ندارد.» (احمدی، بابک،‌ هایدگر و تاریخ هستی، ص۷۰۹‏)

‏ بدین‌سان ‌هایدگر به پیروی از ارسطو، فصل ممیز انسانی را در وصف ناطقیت بازمی‌شناسد؛ چرا که به تعبیر او انسان در زبان زندگی می‌کند و همچون زبان است.‌هایدگر به تأکید می‌گوید که هستی ما زبان‌گونه است و ما فقط در زبان زندگی می‌کنیم. هرگز نمی‌توانیم جایگاهی فراتر از زبان بیابیم و از آنجا به زبان بنگریم یا بیندیشیم یا تلاش کنیم که تعریفش کنیم. حضور ما در این جهان به زبان وابسته است.(احمدی، بابک، ساختار و تاویل متن، جلد دوم، ص۵۵۶)

حتی در تلقی او زبان با ما حرف می‌زند و مستقل از ما و وابسته به هستی است. «زبان می‌تواند آنچه را که می‌گوید، چنان حاضر کند که به گمان ما این نیرو از آن خودمان بیاید. زبان است که جهان را حاضر می‌کند، و آن را می‌گستراند، و بر ما می‌گشاید، و سویه‌هایی از جهان را بر ما آشکار می‌کند.» (احمدی، بابک،‌ هایدگر و تاریخ هستی، ص۷۳۰)

این فیلسوف آلمانی، همچنین حرف‌زدن را اشتغال پیوسته انسانی می‌داند و آن را همواره همراه و هماغوش آدمی به‌ شمار می‌آورد؛ یعنی همان چیزی که به این موجود عنوان انسانی داده است. در این زمینه بالاترین تعبیرات را از او می‌توان داشت:

«انسان حرف می‌زند، ما حرف می‌زنیم، وقتی بیداریم، وقتی خوابیم، همواره حرف می‌زنیم، حتی وقتی واژه‌ای هم بلند بر زبان نمی‌آوریم، وقتی گوش می‌دهیم یا می‌خوانیم، حتی زمانی که گوش نمی‌دهیم، حرف نمی‌زنیم، بل به کاری مشغولیم و یا استراحت کرده‌ایم، ما به گونه‌ای مداوم به شکلی حرف می‌زنیم، چون حرف‌زدن طبیعت ماست از روی اراده‌ای خاص حرف نمی‌زنیم.

انسان از روی طبیعت خود حرف می‌زند، می‌گویند انسان از گیاه و جانور متمایز است؛ چرا که می‌تواند حرف بزند. این حکم فقط به این معناست که آدمی همراه با تواناییهای دیگرش توانایی حرف‌زدن هم دارد. این حکم بدین معناست که فقط حرف‌زدن، انسان را قادر می‌سازد که انسان باشد. انسان تا زمانی که حرف می‌زند، انسان است…» (احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، جلد دوم، ص۵۵۶‏)

 

زبان و هستی

‏ در تفکر‌ هایدگر هرجا که از زبان سخن رانده می‌شود، باید آن را با وجود و هستی مرتبط دانست. نسبت زبان با وجود در تفکر مارتین‌هایدگر تا آنجا شعاع می‌گسترد که سخن راهی برای ظهور وجود می‌گشاید. آنجا که سخن و نطق نیست، گشودگی و انکشاف وجود نیست. عبارات کوتاه، اما به لحاظ مضمون بلند او در مقاله خطابه یادبود، روشنگر همین معناست، چنان‌که می‌گوید:

«زبان قرارگاه و خانة وجود است، انسان در خانه زبان سکونت می‌کند و متفکران و شاعران محافظان این خانه‌اند.»

‌هایدگر با ادای این عبارات می‌خواهد بگوید که در سخن‌گفتن است که از وجود پرده‌برداری می‌شود. در خانه زبان است که حقیقت چهره می‌گشاید و خود را منکشف می‌سازد. به بیان روشنتر چنان‌که در مقاله «پرسشی در باب تکنولوژی» ‏The question concerning technology‏ اشاره می‌کند راه تفکر از مسیر زبان عبور می‌کند. اگر این یگانه مسیر انسداد یابد، تفکر از جریان بازمی‌ایستد و هیچ اندیشه‌ای شکل نمی‌گیرد.

چنان‌که دیده می‌شود، ‌هایدگر در این تعبیر به‌خوبی به عبارت مشهور سقراط نظر دارد که گفت: کلام بی‌فکر و فکر بی‌کلام ممکن نیست. در تعلیمات او این ظرافت را می‌توان دریافت که حقیقت برخلاف آرای کلاسیک که مطابقت مفهوم با واقع است، مندرج در وجود است و در زبان است که حقیقت و وجود متجلی می‌شود. با تأمل در زبان است که ما به شناسایی حقیقت نایل می‌شویم. ‌(هایدگر، پرسشی در باب تکنولوژی، ترجمه و شرح غلامرضا اسدی، ص۸۲)

همین ویژگی را برای شعر نیز در آثار نوشتاری‌ هایدگر می‌توان قائل شد. او در رساله مبدأ اثر هنری در پی تعلیم این مطلب است که زبان بالذات شعر است. همان‌گونه که زبان را با هستی و وجود نسبتی است، شعر نیز این نسبت را با هستی دارد. از این رو شعر آشکارکننده و روشنگر حقیقت است. بنابراین شاعر و متفکر هر دو به نحوی سخن از وجود می‌گویند و به عبارتی هر دو مورد خطاب لوگوس (لغت) واقع می‌شوند.

استفاده از کتاب مابعدالطبیعه‌ هایدگر در باب توصیف متفکر و شاعر پایان‌بخش دیدگاه شناخته‌شده او در موضوع مورد بحث می‌باشد: «متفکر خبر از وجود می‌گوید و شاعر قدس را می‌سراید.» (نامه فرهنگ، سال سوم، شماره اول، شماره مسلسل ۹ شاعر و متفکر، تالیف جیمزل بروتی، ترجمه محمدرضا جوزی، ص۶۴‏)

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: