1392/8/13 ۰۷:۴۷
اشاره: بخش نخست این نوشتار روزگذشته منتشر شد و اینک بخش دوم و دنباله سخن از نظر خوانندگان گرامی میگذرد. گفتنی است که متن کامل مقاله حاضر با انبوه مآخذ و منابع در «دایرةالمعارف بزرگ اسلامی» به چاپ رسیده و ما از آنجا برگرفتهایم.
لینک تاریخ و تحول حجاب / دکتر احمد پاکتچی ـ بخش اول
اشاره: بخش نخست این نوشتار روزگذشته منتشر شد به چاپ رسید و اینک بخش دوم و دنباله سخن از نظر خوانندگان گرامی میگذرد. گفتنی است که متن کامل مقاله حاضر با انبوه مآخذ و منابع در «دایرةالمعارف بزرگ اسلامی» به چاپ رسیده و ما از آنجا برگرفتهایم.
***
در متن مسیحی «شهدای حمیری»، مربوط به قصة اصحاب اُخدود که چندی پیش از ظهور اسلام در منطقة نجران رخ داده است، عبارتی وجود دارد که تأیید میکند زنان مسیحی نیز صورت خود را به طور معمول میپوشاندند. عموم تصویرسازیهای سنتی از حضرت مریم(ع) و قدیسههای مسیحی، آنان را با سر و موی پوشیده نشان میدهند.
در اروپای شرقی و در میان مسیحیان آسیایی، استفاده از روسری برای زنان در بیشتر قرنها رایج بود و بازماندة آن تا عصر حاضر نیز دیده میشود. در اروپا در طی قرون وسطی، برای زنان شوهردار مرسوم آن بود که به عنوان نشانة حجب و حیا، موهای خود را بپوشانند؛ رسمی که شرم دیدهشدن سر را به یک هنجار مبدل ساخته بود و بیشتر فاصلة گردن تا چانه را میپوشاندند و پوشش جز صورت همة سر را دربر میگرفت. از میان لباسهایی که تأمینکنندة این کیفیت بود، میتوان wimple برای زنان آنگلوساکسون را یاد کرد. به هر حال در این باره تنها دختران جوان ازدواج نکرده مستثنا بودند.
با متروکشدن این رسم، هنوز رسوب آن در برخی از واژگان زبانهای اروپایی دیده میشود که آرایش مو به معنای هنرِ پوشاندن موست؛ به عنوان نمونه میتوان به واژة hairdresser در انگلیسی، و coiffeuse در فرانسه اشاره کرد. دربارة واژة اخیر میدانیم که ساخت آن در سدة ۱۷م بوده و نشان میدهد که این رسم تا آن دوره برجای بوده است.
پوشاندن سر به عنوان رسمی در حین ادای نماز و ادعیة اول رسمی برآمده از رسالة پولس بوده و به همین سبب نزد فرقههای مختلف مسیحی دیده میشد. از جمله باید به آیین لاتینی (کاتولیک) اشاره کرد که به موجب «قانون شرعی» مصوب ۱۹۱۷م، این پوشش هنوز اجباری بود و چندی بعد با قوانین دیگر منسوخ شد. برای زنانی که به کلیسا میرفتند، تا دهة ۱۹۶۰م حتی در کلیساهای کاتولیک پوشش سر، همچنان امری معمول بود؛ اما پس از ۱۹۱۷م تنها نوعی رعایت ادب کلیسا و نه یک قانون دینی است. در برخی کلیساهای سنتگرا شامل کلیساهای ارتدکس شرقی و برخی کلیساهای محافظهکار پروتستان هنوز این رسم محفوظ مانده است. حتی زمانی که شخص، نماز خود را در خانه میخواند.
بازتاب دیگر پوشش سر برای زنان در لباس راهبهای دیده میشود. در کلیساهای شرقی همة روحانیان ـ از زن و مرد ـ یک پوشش بیرونی دارند: کلاه استوانهای که سر را میپوشاند. در رسم اسلاوی، به کل این مجموعه پوشانندة سر و مو، کلوبوک (Klobuk) میگویند. راهبهها از روی کلوبوک، یک حجاب مکمل هم به نام آپوستولنیک (apostolnik) میپوشند که افزون بر موها، گردن و شانهها را هم میپوشاند و تنها صورت باز میماند.
الف. ۴ ـ حجاب در ایران باستان: با تکیه بر ریشهشناسی وازة چادر و گرفته شدن آن از ریشة هندوایرانی čat به معنای «پوشاندن خود» و اینکه در فارسی میانه، کاربردی برای ریشة فعلی čat- ثابت نشده است، میتوان این احتمال را قوی دانست که ساخت واژه فارسی میانة čaturرčadur مربوط به دورة باستان است؛ نتیجه این سخن آن است که رسم استفاده از یک پوشش برای زنان، در عصر فارسی باستان وجود داشته است.
از دورة پیش از مادها تا آستانة دوره هخامنشی، از خلال پیکرههای به دست آمده از پیرامون ایران میتوان نشان داد که تنپوشی نزدیک به چادر به خصوص در مناطق غرب ایران (مانند بینالنهرین و آسیای صغیر) رواج داشته است. از دورة مادها، نقش برجستة کوهرنگان قابل توجه است که جمعیتی را در حال پرستش نشان میدهد که در آن، زنها با پوششی که بر سر دارند، از مردان قابل بازشناسیاند، پوششی صرفاً برای سر، که در نمونههای دیگر هم دیده میشود.
در داستان «استر» از کتب عهد عتیق، اشارهای به پوشش زنان وجود دارد. خشایارشا (سلطنت: ۴۸۶ـ۴۶۵قم) در ضیافتی فرمان داد تا «وشتی ملکه را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبایی او را به خلایق و سروران نشان دهد»؛ اما ملکه به سبب قیودی که داشت، فرمان شاه را پیروی نکرد و در حضور مردان ظاهر نشد.(کتاب استر، ۱ :۱۰ـ۱۲)
نویسندگان یونان باستان مانند پلوتارک نیز سخن از آن دارند که زنان نخبگان پارسی، حجاب دارند و از مردان دوری میگزینند و مردان ایرانی نسبت به دیده نشدن زنانشان بسیار حساسند. در مجسمههای تختجمشید، هم زنان با حجاب و هم بیحجاب دیده میشوند که این تفاوت باید به سبب اختلاف طبقات باشد. نشانههایی از رواج حجابی از نوع چادر کوتاه از دوره هخامنشی، در فرش پازیریک و در برخی مهرهای برجای مانده دیده میشود. چنان که دوام این پوشش کمابیش در پیکرههای دوره اشکانی قابل پیجویی است.
نقوش برجای مانده از دوره ساسانی، زنان را در دو موقعیت نشان میدهد: در محافل خصوصی و بزمهای زنانه، لباسی با پوشش کمتر دارند و در ملأ عام، پوشش آنان همان چادر کوتاه، البته با طرحهای متنوع است. در متون پهلوی نیز گاه اشاره به این پوشش دیده میشود؛ مانند یادکردی در «یوشت فریان» از پوشش سر یک زن باحجاب، بدون آنکه درباره جزئیاتش سخنی آمده باشد. در داستان پانتشاـ همسر ابردادـ اشارهای هست که نشان میدهد در عصر هخامنشی دست کم نزد اشراف ماد، استفاده از روبند هم مرسوم بود. (گزنفون، کتاب ۶:۱۱)
در ماوراءالنهر نیز وجود واژه wāšāmē به معنای چادر و سرپوش از ریشة ایرانی var-š- به معنای پوشاندن که در زبان فارسی نیز به صورت «باشامه» آمده، وام گرفته شده است که نشان از رواج این سنت در میان ایرانیان شرقی دارد. در داستان «ویس و رامین»، از یادگارهای فرهنگ پیش از اسلام ایران نیز به باشامة ویس اشاره شده که بر سر نهاده میشد.
نه در نقوش و نه در گزارشهای رسیده از دورة ساسانی، در هیچ کدام نشانهای بر پوشاندن صورت به عنوان یک رسم معمول دیده نمیشود؛ اما گویا در موارد خاصی تمام صورت یا ناحیة دهان نیز پوشانده میشد؛ رسمی که ممکن است مربوط به منطقهای خاص، یا آیینهای خاصی بوده باشد. بازتاب وجود چنین رسمی را میتوان در یادکردهایی از کتب پهلوی بازجست که به هنگام سخن از تجهیز میت در کنار جامه (کفن)، به «پنام» (یا دهانبند) اشاره شده است.
وجود واژة rēt-yōδ ، با برگردان تحتاللفظی «روی ـ پوش» در سُغدی نیز شایان توجه است. تأیید آیینی بودن این رسم آن است که در دین زرتشتی، موبد لازم است به هنگام سرودن اوستا در برابر آتش، روبندی بر دهان بندد تا نفس و بخار ناپاک دهان به عنصر مقدس آتش نرسد.
فردوسی در داستان خسرو و شیرین ـ که پرداختی از یک داستان عصر ساسانی است ـ به اینکه شیرین چادر بر سر داشته و آن چادر حتی روی او را میپوشانده، اشاره کرده است. در پرداختهای بعدی داستان این پوششِ روی، به «برقع» تبدیل شده است.
سرانجام سخن از رسوم باستانی ایران، باید به پوشش آیینی سر اشاره کرد که در اوستا به هنگام نیایش بدان توصیه شده است؛ آنجا که میگوید: «همگان سر خود را میپوشیم و آنگاه به درگاه دادار اهورهمزدا نماز میکنیم» (نک: خرده اوستا،۶۶)؛ این رسم در محافل زردشتیان همواره رعایت میشده و میشود؛ اما مخاطب این توصیه همگان از مرد و زن بودهاند.
الف ـ ۵٫ حجاب نزد عرب پیش از اسلام: آگاهیهای قابل تکیه دربارة کیفیت پوشش زنان در دوره پیش از اسلام بسیار اندک است؛ چنان که جواد علی دربارة لباس دوره جاهلی، گزارش مشخصی از لباس زنان نیاورده است. کهنترین گزارش در این باره مربوط به ترتولیان (ح:۱۶۰ ـ ۲۲۰م) است که اشاره دارد در عربستان، سر و صورت زنان کاملاً پوشیده میشود و تنها یک چشم پیداست. در اینجا وی درباره روشهای این پوشش هم توضیحاتی داده است.پیشتر اشاره شد که نزد اعراب مسیحی نجران نیز پوشاندن صورت برای زنان امری معمول بوده است.
آیة۳۳ سوره احزاب(۳۳) حکایت از آن دارد که در دورة «جاهلیت اولی»، زنان با تبرُّج در انظار ظاهر میشدند، واژهای که با کمک آیة ۶۰ سورة نور (۲۴) باید به «خود آراستن» ترجمه شود. مضمون آیة احزاب نشان میدهد که حتی در دورة جاهلی، آن رسم تبرج برافتاده و نوعی پرهیز از آراستن خود در منظر عام میان عرب مرسوم و پسندیده بوده؛ اما گویی در اوایل ظهور اسلام، گرایشی به بازگشت به رسم تبرج پدید آمده بود.
بخش دیگری از دانستهها، برآمده از انبوهی روایت از زبان صحابه و تابعین دربارة کیفیت اجرای مناسک حج در دورة جاهلی است که به مناسبت تفسیر آیات مختلف ـ عمدتاً از سورة اعراف ـ تکرار شده است. مضمون مشترک این روایات آن است که عموم عرب در آستانه ظهور اسلام، عریان طواف میکردند؛ اما این عریانی کاملاً با پوشش روزمرة آنان بیارتباط بود و جنبة آیینی داشت؛ آنان معتقد بودند که نباید در لباسی که گناه کردهاند، طواف کنند و باید به همان حالی باشند که از مادر زاده شدهاند. در این میان، تنها قریش و همکیشان آنان از «حمس» بودند که لباس را نگاه میداشتند. مردان روزانه طواف می کردند و زنان، شبانه مناسک را به جای میآوردند تا کمتر دیده شوند و ضمناً اندک پوششی در حد ستر عورت را نگاه میداشتند.
در مواردی مانند عزاداری یا جنگ، زنان عرب موهای خود را آشکار میساختهاند که خلاف عادت مینموده است. آنگاه که قرآن کریم درباره کیفیت حجاب اسلامی سخن گفته، از واژههایی مانند جلباب و خِمار در ترکیبهایی مانند «جَلابیبهنّ» و «خُمُرهنّ» استفاده کرده (نور ر ۲۴ر۳۱؛ احزاب ر۳۳ر۵۹)؛ به طوری که کاملاً آشکار میشود، زنان عرب از پیشتر این پوششها را داشتند و تنها به دقت بیشتر به استفاده از آنها امر شدهاند. از جمله فراء اشاره کرده است که زنان جاهلی وقتی خمار خود را میپوشیدند، دنبالة آن را به پس شانة خود میانداختند و بدین سان گردن خود را آشکار میساختند. همچنین از سخنی که امسلمه دربارة خاطره نزول آیة ۵۹ از سورة احزاب آورده است، استنباط میشود که تفاوتی میان زنان مهاجر و انصار در لباس وجود داشت؛ چه، او تصریح دارد که دیده شدن سیاهی جلبابها بر سر زنان انصار به دنبال نزول این آیه، بیسابقه بود. دور نیست اگر نتیجه گرفته شود که استفاده از جلباب بیشتر در مکه و نه در مدینه مرسوم بود.
ب) حجاب در نصوص اسلامی:
ب ـ ۱ . حجاب در قرآن: در قرآن کریم موضوع حجاب به صورت اشارهوار و مجمل در سورههای مکی، و با تفصیلی نسبی در سورههای مدنی دیده میشود؛ توزیعی که میتواند ناظر به نوعی تدریج قابل انتظار در تشریع حکم باشد. در میان دو سورۀ مکی، یعنی معارج و مؤمنون، تحقیقات مربوط به ترتیب نزول نشان میدهد که معارج اندکی پیشتر از مؤمنون نازل شده است؛ اما روایات و نظریات مربوط به ترتیب نزول، پر اختلافتر از آن است که بتواند در این بحث به کار آید.
در هر دو سورۀ معارج و مؤمنون، بحث حجاب در سیاقی جای گرفته که این مباحث با ترتیب مشابه در آن آمده است: امر به اقامۀ نماز، دادن زکات، رعایت حجاب، ادای امانت، عمل به عهد و سرانجام باز امر به نماز (معارجر۷۰ر۲۲ـ۳۴؛ مؤمنونر۲۳ر۱ ـ ۹). بخش مربوط به حجاب در هر دو سوره دقیقاً یک عبارت دارد: «آنان که برای فروج خود نگاه دارندگانند، مگر به بر همسرانشان یا مملوکانشان، پس ایشان سرزنش نمیشوند؛ اما هر که فرای آنها چیزی بجوید، پس آنان تجاوزکارند.»(معارجر۷۰ر۲۹ ـ ۳۱؛ مؤمنونر۲۳ر۵ ـ ۷)
قدر مسلم از هردو آیه، یک ویژگی مشترک میان دو جنس مرد و زن است و اگر بر ظاهر عبارت تکیه شود، تنها نهی از زنا و رابطۀ جنسی با غیر زوج یا مملوک از آن برداشت میشود؛ اما موقعیت بحث در سیاق نشان میدهد که در کنار ادای امانت و عهد، پایبندی به همسر به عنوان نوعی تعهد شمرده شده و این تعهد در کنار اعمالی چون نماز و زکات، در ردیف شعائر اسلام و صفات شاخص مؤمنان شناخته شده است.
گام بعدی در تشریع، مربوط به آیات سورۀ مبارکۀ احزاب است که به قول مشهور دربارۀ جنگ احزاب یا خندق در سال ۵ق نازل شده و به قولی مربوط به اوایل ورود حضرت رسول(ص) به مدینه است. در این سوره ـ که دربردارندۀ مجموعهای دستورات دربارۀ زندگی شخصی پیامبر(ص) است ـ آیاتی مربوط به حجاب وجود دارد که دست کم خطاب مستقیم آن با زنان پیامبر(ص) و نه همۀ زنان است.
مبحث نخست با دستوراتی به زنان آن حضرت در حضور نهی ایشان از دنیاخواهی و فهم موقعیت معنوی پیامبر(ص)(احزابر۳۳ر۲۸ ـ ۲۹) و تأکید بر وفاداری اخلاقی به آن حضرت آغاز شده، به موضوع حجاب رسیده و در بسط حجاب برای زنان پیامبر(ص) چنین آمده است: «ای زنان پیامبر، شما مانند دیگر زنان نیستید. اگر تقوا پیشه دارید، با مردان سخن به نرمی مگویید تا آن کس که در دلش مرضی هست، طمعی کند؛ پس سخن به درستی بگویید و در خانههاتان بنشینید و همانند جاهلیت خود را میارایید، و نماز به پای دارید و زکات دهید و خدا و رسول را فرمان برید. جز این نیست که خداوند میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاکیزه گرداند». با آنکه در پایان این آیه، عبارت مشهور به «آیۀ تطهیر» با ضمیر جمع مذکر آمده که مربوط به اهل بیت(ع) است، بخشهای مرتبط با حجاب همگی ضمیر جمع مؤنث مخاطب دارند و خطاب به زنان پیامبرند، مرجعی که در آیۀ ۳۴ نیز با بازگشت ضمیر به زنان پیامبر(ص) ادامه مییابد و با تعبیر «شما مانند دیگر زنان نیستید»، نوعی تخصیص هم از آن فهمیده میشود.
در آیۀ ۳۵ از آن سوره، که روی سخن به تمامی مسلمانان مرد و زن بازگردانده شده است، فضای سورههای مکی تکرار شده و سخن به «حفظ فروج» از سوی مردان و زنان محدود شده، در سیاق اعمال عبادی مانند دادن صدقه(زکات)، گرفتن روزه و ذکر خدا به عنوان تعبیری از نماز قرار گرفته است. مباحث سوره با آثاتی دربارۀ نکاح و طلاق(آیۀ ۴۹)، ازدواجهای پیامبر(ص) (آیات ۵۰ ـ ۵۲)، حرمت خانه و کیفیت مواجهه با زنان پیامبر(ص)(آیات ۵۳ ـ ۵۸)، ادامه یافته و به یکی دیگر از آیات محوری حجاب رسیده است: «ای پیامبر، به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو که: جلبابهاشان را برخود فرو پوشند. آن نزدیکتر است که شناخته شوند، پس آزار نبینند و خداوند آمرزنده و مهربان است.» این آیه هم در تعمیم نسبت به زنان مؤمن صراحت دارد، هم با اشاره به فروپوشیدن جلباب قدری مشخصتر به حجاب پرداخت و هم با عبارت «ذلک ادنی…» به وجهی از وجوه فلسفۀ حجاب تصریح کرده است.
آخرین گام در راستای تشریع حجاب در قرآن کریم، آیات سورۀ مبارکۀ نور است که در برخی از روایات در شمار واپسین سورههای نازل شده بر آن حضرت قلمداد میگردد. در این سوره، سیاقی در بحث از ارتکاب زنا و اتهام به آن (آیات ۲۳ـ ۲۶ )، و بحث از آداب ورود به خانه(آیات ۲۷ـ ۲۹) سخن به حجاب کشیده شده است، با این عبارت: «به مردان مؤمن بگو چشمانشان را فروپوشند و فروج خود نگاه دارند، آن برایشان پاکیزهتر است. همانا خداوند آگاه است به آنچه شما میکنید. و زنان مؤمن را بگو که چشمانشان را فروپوشند و فروج خود نگاه دارند و زینت خود آشکار نسازند، جز آنچه (خود) آشکار شود و خِمارها را برگردن خود زنند و زینتشان را آشکار نسازند، جز برای همسران یا پدران، یا پدران همسران، یا پسران، یا پسران همسران، یا برادران، یا پسران برادران، یا پسران خواهران، یا زنان یا مملوکان، یا خویشان مرد که به زنان نگرایند، یا کودکانی که بر عورات زنان آگاه نشدهاند. و پاهاشان را چنان نزنند که زینت نهانشان آشکار گردد. و همه به سوی خدا توبه کنید ای مؤمنان، شاید که رستگار شوید.» و سپس سیاق با امر به نکاح و عفاف (آیات ۳۲ ـ ۳۳) تمام یافته است.
دربارۀ معنای دو واژۀ قرآنی «جَلباب» و «خِمار» باید گفت جلباب لباسی است رایج از دورۀ پیش از اسلام که به گواهی ریشهشناسی واژه از حبشه به اعراب معرفی شده است. از سامیشناسان، نولدکه و جفری به گرفته شدن این واژه از حبشی تصریح کردهاند. در حبشی ریشۀ فعلی «گَلَبَ» به معنای پنهان کردن و پوشانیدن است و صورت اسمی آن «گَلبَبر گَلبَبه» هم به معنای مطلق پوشش و هم به معنای پوششی فراگیر است که برگرد کل بدن پیچیده میشود. معلوم بودن اشتقاق واژه در حبشی و مفقود بودن ریشهای شناخته برای آن در عربی، قول به وامواژه بودن آن را تأیید میکند.
به نقل از جمعی از صحابه چون ابنعباس و ابنمسعود و شماری از تابعین چون مجاهد، ابراهیم نخعی و سعیدبن جبیر، جلباب به معنای «ردا» دانسته شده است. ابنکثیر از قول این جمع چنین برداشت کرده است که جلبات ردایی است که باید از روی خمار (مقنعه) پوشیده شود و تأیید آن هم از سعیدبن جبیر دیده میشود طبری آن را لباسی میداند که تمامی لباسهای دیگر از جمله خمار را میپوشاند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید