رنج، شر، سكوت/ آبتين گلكار

1392/8/12 ۱۰:۳۲

رنج، شر، سكوت/  آبتين گلكار

مطالبي را كه در اين مكتوب ارائه مي‌كنم، مرتبط با آن بخش از ديدگاه فلسفي تولستوي است كه در ايران با عنوان «فلسفه عدم خشونت» يا «عدم مقاومت در برابر شر» معروف شده‌است. كه معمولاً هم، مورد بدفهمي قرار مي‌گيرد.همان طور كه گفته‌شد فلسفه‌اي را كه به تولستوي نسبت مي‌دهند، عنوان صحيح آن «عدم مقابله با شر از طريق خشونت» است. تولستوي معتقد است كه نبايد در برابر هر شر و خشونتي كه به شما روا داشته‌مي‌شود، واكنشي مشابه نشان داد.

 

مطالبي را كه در اين مكتوب ارائه مي‌كنم، مرتبط با آن بخش از ديدگاه فلسفي تولستوي است كه در ايران با عنوان «فلسفه عدم خشونت» يا «عدم مقاومت در برابر شر» معروف شده‌است. كه معمولاً هم، مورد بدفهمي قرار مي‌گيرد.همان طور كه گفته‌شد فلسفه‌اي را كه به تولستوي نسبت مي‌دهند، عنوان صحيح آن «عدم مقابله با شر از طريق خشونت» است. تولستوي معتقد است كه نبايد در برابر هر شر و خشونتي كه به شما روا داشته‌مي‌شود، واكنشي مشابه نشان داد. نقطه آغاز بنيان فلسفي او در رمان «جنگ و صلح» كليد مي‌خورد. در اواخر رمان آن‌جا كه فرانسوي‌ها به روسيه حمله مي‌كنند و آن را به تصرف در مي‌آورند، يكي از شخصيت‌هاي اصلي اسير مي‌شود، او در اسارت، كنار پيرمردي دهقان روس قرار مي‌گيرد. اين پيرمرد فلسفه روشني براي خود داشت و معتقد بود پيشامد‌هاي زندگي را بايد با روي باز پذيرفت و انسان‌ها بايد خود را با شرايط وفق دهند.

تولستوي در رمان «جنگ و صلح» عملاً با اين پيرمرد دهقان همدلي مي‌كند تا آن‌جا كه مروج اين نوع از فلسفه زندگي مي‌شود. به دنبال اين قضيه، منتقدان، او را مورد انتقاد شديد قرار دادند.

سال 1861 مقطع مهمي در تاريخ روسيه بود، چراكه حق برده‌داري در اين زمان ملغي شد. يعني آرماني كه نويسندگان و روشنفكران روسيه همواره براي آن تلاش مي‌كردند، محقق شد. بعد از الغاي حق برده‌داري، مبارزه هدف جديدي را پيدا‌كرد و آن براندازي حكومت تزاري بود.

بنابراين در اين شرايط وقتي نويسنده‌اي از شخصيتي حمايت مي‌كرد كه معتقد بود به مبارزه نيازي نيست و زندگي و حكومت را بايد در وضعيت موجود پذيرفت، قطعاً واكنش شديدي را در پي خواهد داشت.

ولي اين تنها نقطه آغاز فلسفه تولستوي است و به اين مقطع محدود نماند. چراكه او در سي سال آخر زندگي دچار تحولات روحي شد و در ديدگاه خود تجديد‌نظر كرد.

از آن‌جا كه تولستوي بارها انجيل را خوانده بود همواره به جمله معروفي از آن تاكيد مي‌گذاشت: «اگر كسي به گونه راستت سيلي زد، گونه چپت را هم پيش ببر» اين جمله همواره ذهن او را به خود مشغول كرده‌بود و آن را با سرشت انسان مخالف مي‌دانست.

اما بعد‌ها متوجه مي‌شود كه پيش از اين جمله، جمله ديگري است، با اين عنوان: «شنيده‌ايد كه گفته شده‌است، چشم دربرابر چشم و دندان در برابر دندان» اين آموزه‌اي در كتاب مقدس است، كه حضرت مسيح در عوض آن مي‌گويد: «ليك من مي‌گويم با شر مقابله نكنيد و اگر كسي به گونه راستتان سيلي زد، گونه چپت را هم پيش ببر» يعني در واقع آموزه قبلي را رد مي‌كند و به اعتقاد تولستوي بسياري از مسيحيان قسمت اول را ناديده مي‌گيرند، اين در حالي است كه كليد درك اين جمله در اين قسمت است. منظور اين نيست كه اگر كسي به شما سيلي زد شما خود را جلو بياوريد، بلكه معناي اين جمله پرهيز از خشونت است.

تولستوي در رساله «به چه ايمان دارم» در اين‌باره چنين مي‌نويسد: «روشن شد كه مسيح در هيچ چيز اغراق نكرده و توقع هيچ رنجي را صرفاً با هدف رنج كشيدن ندارد، بلكه بسيار روشن و صريح، همان چيزي را كه مي‌گويد، در نظر دارد.

مي‌گويد با شر مقابله نكنيد، و ضمن انجام اين كار، از پيش بدانيد كه ممكن است انسان‌هايي پيدا شوند كه پس از سيلي زدن به شما و رو به رو نشدن با هيچ مقاومتي به گونه ديگر هم سيلي بزنند. انسان‌هايي كه با گرفتن پيراهن، ردايتان را هم مي‌گيرند و با بهره‌بردن از كار شما باز وادارتان مي‌كنند كه كار كنيد؛ بدون آن‌كه چيزي به شما بدهند و حال اگر چنين شد تو باز هم با شر مقابله نكن.

به هر حال به كساني كه شما را مي‌رنجانند، خوبي كنيد». او در واقع انفعال را تبليغ نمي‌كند بلكه مي‌گويد به خشونت متوسل نشويد و دربرابر خشونت مقابله به مثل نكنيد.

تولستوي در ادامه مي‌گويد: «من دريافتم كه مسيح هيچ‌گاه امر نمي‌كند كه گونه‌تان را در مسير سيلي قرار دهيد و ردايتان را فدا كنيد تا رنج بكشيد بلكه امر مي‌كند كه با شر مقابله به مثل نكنيد و لازمه آن را رنج كشيدن مي‌داند».

تولستوي در واقع تنها يكي از راه‌هاي مقابله با شر را نفي مي‌كند كه همان «خشونت» است و اساساً اين بدين معنا نيست که در برابر شر بايد سكوت كرد. وي راه‌هاي ديگري را در اين زمينه موثر مي‌داند و معتقد است كه هر نهاد و ارگاني كه مروج خشونت و شر باشد، شايسته همكاري و اطاعت نيست.

از جمله كليسا را مثال مي‌زند و مي‌گويد كليسايي كه جنگ را ترويج ‌دهد، شايسته اطاعت نيست و علت اختلاف شديد تولستوي هم با كليسا در همين نكته است. تا آنجا كه كليساي ارتدوكس در سال 1901 وي را تكفير كرد و تا امروز هم آن را باطل نكرده‌است.

وي در رابطه با حكومت‌ها هم بر اين اعتقاد پافشاري مي‌كند و مي‌گويد چنانچه حكومت‌ها براي جنگ و خشونت نيرو جمع ‌كردند نبايد با آن‌ها همداستان شد. حتي اگر شما را به خاطر اين امتناع به زندان بيفكنند.

وي در جايي ديگر، امتناع از مقابله به‌مثل خشونت‌آميز را زمينه‌ساز آزادگي و رهايي از بردگي عنوان مي‌كند و چنين بر آن تاكيد مي‌نهد: «به نظر مي‌رسد بايد براي همه انسان‌هايي كه از قوه تعقل محروم نيستند، روشن باشد كه خشونت توليد خشونت مي‌كند و تنها وسيله رهايي از آن شركت نكردن در خشونت است.

اگر ملت‌هايي به بردگي كشيده شده‌اند فقط بدان علت برده شده‌اند كه يا از طريق خشونت با خشونت برخورد كرده‌اند يا به خاطر منفعت شخصي‌شان در خشونت شركت جسته‌اند. افرادي در خشونت شركت نداشته‌اند، ممكن نيست به بردگي در آيند. علي رغم اين‌كه ممكن است زخمي يا كشته شوند».

بنابراين تعبير «سكوت در برابر شر» تلقي نادرستي از فلسفه تولستوي بوده و تولستوي هيچ‌گاه سكوت را بر نمي‌تابد و تنها بر اين امر تاكيد مي‌كند كه خشونت را با خشونت نبايد پاسخ داد و پاسخ خشونت‌آميز بيشتر زمينه‌ساز بردگي خواهد شد.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: