1392/8/12 ۰۹:۵۳
به خاطر اينكه اين دسته از شاعران هميشه سبز هميشه بهارند. حرفشان جهانشمول است و مرز و محدوده ندارد. متني كه من روي آن كار ميكنم، ميبينم معلمي است كه به من درس ميدهد، درس اخلاق، درس محبت و درس وفاداري ميدهد. من وقتي به سراغ ادبياتي ميروم كه از هزار سال پيش تا امروز تداوم داشته، آيينه روزگار ما هم هست، هيچيك از اين شاعران كهنه نميشوند.
«مرغ باران» جديدترين اجراي پري صابري در ايام انتخابات رياست جمهوري روي صحنه رفت و با اقبال خوبي روبهرو شد. پري صابري كارگردان تئاتر، نمايشنامهنويس و نويسنده چند رمان است. در رشته سينما و تئاتر تحصيلاتش را در پاريس گذراند. مدتي در اسپانيا تجربهاندوزي كرد. در فاصله سالهاي 57-1347 مدير فعاليتهاي فوقبرنامه دانشگاه تهران بود و تالار مولوي را پايهگذاري كرد. سال 1981 نمايش «من از كجا عشق از كجا» را براساس زندگي و آثار فروغ فرخزاد در لسآنجلس به صحنه برد كه با اقبال عمومي روبهرو شد. در سال 2004 نشان لژيون دنور را از فرهنگستان هنر فرانسه گرفت. نمايش «شمس پرنده» و «اسطوره سياوش» را در تالار يونسكو پاريس اجرا كرد و نشان شواليه به وي اعطا شد.صابري هما كنون روي زندگي و آثار سعدي مشغول كار و تحقيق است تا نمايشنامه بعدياش را براساس آن به روي صحنه ببرد.
خانم صابري، آخرين اجرايي كه داشتيد، «مرغ باران» بود، اين نمايش را براساس شعر نيما نوشتهايد؟ «مرغ باران» داستان جمشيد و ضحاك بود و من از آثار شعراي معاصر، از نيما و ديگران استفاده كردم و لابهلاي قصه حرف دلشان را ميزنند. نيما در بين شاعران معاصر شاخصترين است و به همين خاطر نام اين نمايش را «مرغ باران» گذاشتم. اين نمايش در واقع با استفاده از مجموعه آثار كهن و كلاسيك به همراه آثار معاصر نوشته شد و مثل حلقههاي زنجير تمدن دورههاي مختلف را به هم وصل ميكند. ميزان استقبال از اين نمايش راضيكننده بود؟ ما درست زماني اين نمايش را روي صحنه برديم كه در بحبوحه انتخابات رياست جمهوري بوديم. آنهايي كه اين نمايش را ديدند، خيلي پسنديدند. منتها در آن مقطع مردم دلشوره انتخابات را داشتد. شايد ما زمان اجرا را درست انتخاب نكرده بوديم، ولي با اين اوصاف استقبال خوب بود و علاقهمندان فراواني تقاضا ميكنند كه دوباره اين نمايش را روي صحنه ببريم. وقتي اين درخواست را دارند، ميدانيد كه تئاتر مثل فيلم نيست، يعني دوباره بايد نمايش تمرين و متن بازسازي شود، در واقع كار جديدي است و اجراي مجدد سخت است. آيا چنين تصميمي داريد؟ بله. براي اينكه «مرغ باران» بهترين و مهمترين كارم هم بود. ولي اتفاقاتي هم كه در جامعه ميافتد، حرف خودشان را ميزنند. انتخابات يك مسأله سرگرمكننده كه نبود، نتيجهاش براي مردم ايران خيلي مهم بود. شما در نمايشنامههايتان روي ادبيات كلاسيك خيلي تأكيد داريد. از سوگ سياوش و شمس پرنده گرفته تا رند خلوتنشين و همين مرغ باران، كه البته قابل تقدير است. اما آيا ادبيات معاصر نميتواند انتظارات شما را برآورده كند؟ شاعران كلاسيك ما همه زماني هستند، من فكر ميكنم «اين زمانيتر» از حافظ كسي را نداشته باشيم يا شاعر بزرگي مثل مولانا هم بيجهت در تاريخ ادبيات جهان جاودانه نشده است. به خاطر اينكه اين دسته از شاعران هميشه سبز هميشه بهارند. حرفشان جهانشمول است و مرز و محدوده ندارد. متني كه من روي آن كار ميكنم، ميبينم معلمي است كه به من درس ميدهد، درس اخلاق، درس محبت و درس وفاداري ميدهد. من وقتي به سراغ ادبياتي ميروم كه از هزار سال پيش تا امروز تداوم داشته، آيينه روزگار ما هم هست، هيچيك از اين شاعران كهنه نميشوند. من كار شما را تحسين ميكنم، چون نسل امروز كمتر به سراغ ادبيات كلاسيك ميرود و شما با اين كار شاعران را به نوعي معاصر ميكنيد و آثارشان را با افكار و انديشههاي نسل امروز تطبيق ميدهيد. ما اگر خودمان و تاريخ اين سرزمين را نشناسيم و تاريخ ادبيات ايران را جلوي چشم خود نداشته باشيم، مطمئن باشيد حرفي براي زدن نخواهيم داشت. شما در دوره آقاي احمدينژاد چند نمايش روي صحنه برديد؟ من در آن دوره به زحمت توانستم كار كنم، اين را بايد اعتراف كنم كه مرا سانسور نكردند. نميتوانم بگويم كارهايم سانسور شد، چون فردوسي را نميشود سانسور كرد. نميشود حافظ و سعدي را حذف كرد. اينها شناسنامه اين ملت و اين سرزمين هستند، اما در آن مقطع خيلي سخت راه پيدا كردم تا بتوانم كارهايم را به صحنه ببرم، يعني دو، سه اجرا بيشتر نداشتم كه اين خيلي كم و تأسفآور است. براي من كه در اين دوره از عمر هنري توانايي آن را دارم كه هر سال چهار اثر بزرگ به صحنه بياورم، اما شرايط فراهم نباشد، بسيار غمانگيز است. براي هر هنرمندي كه در اوج تجربه و توانايي است، نتواند آثارش را عرضه كند، بايد تأسف خورد. هنرمند مثل درختي است كه به بار مينشيند. آيا كتابهاي شما هم براي چاپ و انتشار دچار مشكل ميشدند؟ آخرين كتابم «باغ دلگشا» بود كه نشر قطره چاپ كرد. هيچكدام از كتابهايم دچار مميزي نشد، غير از سعدي كه روي دو، سه جمله حساسيت نشان دادند. يك نمايشنامه از پيراندللو را كه اتفاقاً شاهكار اين نويسنده ايتاليايي است به اسم «شش شخصيت در جستوجوي نويسنده» غيرمجاز اعلام كردند. هر كسي در حوزه نمايش باشد، ميداند كه اين كتاب شاهكار پيراندللو است. همه آثارم را نشر قطره چاپ ميكند، چه كتابهايي كه خودم نوشتم و چه ترجمههايي كه از ادبيات غرب داشتم. نمايشنامه «شش شخصيت در جستوجوي نويسنده» دو ترجمه از آن چاپ و منتشر شد. چطور جلوي ترجمه شما را گرفتند؟ نميدانم. هرچه گفتيم چاپ اين كتاب در ايران سابقه دارد، شايد كسي كه مسئول بررسي نمايشنامهها و كتابهاي نمايش بود، نسبت به اين اثر حساسيت نشان ميداد. شما به عنوان هنرمند براي معيشت روزمره تأمين هستيد؟ هزينههاي زندگي ام از طرف خانوادهام تأمين شده است. شوهرم پزشك خيلي معتبري بود و طي 30، 40 سال كار و كوشش، پايههاي زندگي خودمان را محكم ساختيم، ولي از راه هنر و تئاتر نميتوانم بگويم گذران زندگيام تأمين بود. اما تئاتر مهمترين پايه هنرهاي نمايشي است، همه هنرمندان سينما و تلويزيون كه به اسم و رسم رسيدهاند، از تئاتر برخاستهاند. ولي تئاتر هنرمندان خودش را تأمين نميكند و اين هنرمندان پس از مدتي از صحنه كنار ميروند و به سمت سينما و تلويزيون كشيده ميشوند، يا رشته هنريشان را عوض ميكنند و در عرصه ديگري فعال ميشوند. ديشب به يك كنسرت موسيقي رفتم و يكي از بروبچههايي كه در زمينه موسيقي نمايش با من همكاري كرد، وقتي از او پرسيدم: «كجايي، چرا كار نميكند؟» گفت: «رفتم كرج رستوران باز كردم. چون از راه هنر موسيقي تأمين نميشوم.» اين درد همه هنرمندان است و نسبت به نويسندگان و هنرمندان خيلي بيمهري ميشود. هنر هيچ ساختار حرفهاي به خودش نميگيرد. به خاطر اينكه هر هنرمندي در كشورش بايد بتواند معاش و هزينه زندگياش را از راه هنرش به دست بياورد. شما فرصت ديدن فيلم را داريد؟ آخرين فيلمي كه ديدهايد چه بود؟ هر فيلمي را كه بتوانم ميبينم چون من از سينما به تئاتر آمدم. متأسفانه هيچ وقت اين فرصت را پيدا نكردم كه به كار اصليام كه سينما بود، بپردازم. در تمام كارهايم رد پاي سينما را ميتوان ديد. اين سينماست كه به من راه نشان ميدهد. آخرين فيلمي كه ديدم «گذشته» فرهادي بود. فيلمهايي كه كارگردانهاي ايراني ساختند و ميسازند، مرور ميكنم، ميبينم. زماني فيلمي نبودكه در دنيا ساخته شود و به ايران بيايد و من نبينم. اصلاً وظيفه كاريام بود زماني كه در رشته سينما در فرانسه كار ميكردم. «گذشته» فرهادي به نظر شما چطور بود؟ «گذشته» فيلم خوبي است. فرهادي آدمي است كه حرفهاش را خوب ميشناسد، آدم تيزهوشي است و قابليت اداره بازيگران را سر صحنه دارد. فيلمهايي كه ميسازد بخصوص فيلم «جدايي نادر از سيمين» براي من خيلي تاثيرگذار بود. اگر صادقانه حرف بزنم نميتوانم بگويم «گذشته» همان تأثير را بر من داشت، هر چند تحسيناش كردم اما قدرت فيلم قبلياش را نداشت.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید