نگاهي به‌ ادوار چهارگانه آشنايي ايرانيان با هگل /دكتر علي‌اصغرمصلح

1392/8/6 ۰۸:۴۳

نگاهي به‌ ادوار چهارگانه آشنايي ايرانيان با هگل /دكتر علي‌اصغرمصلح

تفكر امري تاريخي است و هگل به ما ياد داده است كه امور را تاريخي بنگريم؛ بايد زمان مي‌گذشت تا به اين مرحله از درك و فهم هگل برسيم و مانند برخي از استادان امروز فلسفه با هگل مواجه شويم.

اگر با تسامح به آن‌چه در حدود 150 سال اخير روي داده است، بنگريم سير توجه به هگل در ايران را مي‌توانيم به چهار مرحله تقسيم كنيم. دوره اول را مي‌توان «دوره‌توجه اجمالي به هگل» نام‌گذاري كرد و مبناي آن گزارش گوبينو در كتاب «اديان و فلسفه در آسياي ميانه» است. كنت دو گوبينو در حدود سال 1860 يعني 30سال پس از مرگ هگل گزارش مي‌كند كه در تهران با افرادي آشنا شد كه از او خواسته‌اند به جاي كتاب
دكارت -كه او توصيه مي‌كرد ايراني‌ها بخوانند- فلسفه هگل و اسپينوزا را براي آنان بخواند. درباره اين‌كه اينان چه كساني بودند كه در تهران حدود 150 سال پيش علاقه داشتند هگل و اسپينوزا را بشناسند، هيچ گزارشي نيست
و ما هيچ اطلاعي نداريم. اما آن‌چه مسلم است اين است كه خود گوبينو مي‌گويد: «علت علاقه به هگل و اسپينوزا روح آسيايي ايراني‌هاست»؛ و خود او با توجه به تحليلي كه از وضع تفكر در ايران دارد و آينده‌اي كه در انتظار است، رواج فكر هگل را براي ايراني‌ها مناسب نمي‌داند و تجويز مي‌كند كه ايراني‌ها دكارت بخوانند. به نظر او ايراني‌ها با خواندن دكارت به كاروان تمدن و ترقي مي‌رسند. آن‌چه مسلم است اين است كه اين دوره توجه اجمالي به هگل، منتهي به خلق اثر يا ترجمه‌اي نمي‌شود.
هگل به روايت فروغي
اما دوره دوم توجه به هگل، توجهي فرعي و جنبي بوده و بيشتر از سوي ماركسيست‌ها و همين‌طور مرحوم فروغي است. اما آنان بالاصاله توجه به هگل نداشتند؛ ماركسيست‌ها براي معرفي ماركسيسم، به هگل مي‌پرداختند و فروغي به اين علت كه تاريخ فلسفه را تقرير كند به هگل پرداخته است. بنابراين هر دو اين‌طور نبوده‌اند كه بالاصاله به هگل توجهي داشته باشند و تا حدود 40 سال قبل، اغلب قرائت و فهم‌مان از هگل، تحت تأثير تقرير فروغي يا قرائت ماركسيست روسي بوده است.
آغاز هگل پژوهي و نقد هگل
دوره سوم از توجه ايرانيان به هگل، از اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50 آغاز مي‌شود. در اين دوره مي‌توان از دو شخصيت كه در آشنايي ما با هگل سهم داشتند، به‌طور خاص نام برد؛ دكتر حميد عنايت و دكتر كريم مجتهدي؛ به تعبيري از اوايل دهه 50 در ايران آشنايي با هگل آغاز مي‌شود. در اين دوره و با شروع هگل‌پژوهي، نقد هگل هم آغاز مي‌شود، اما اغلب نقد‌ها بدون مراجعه به متون اصلي است؛ چه از جانب كساني مانند مرحوم مطهري يا افراد ديگري كه با مباني تحليلي يا ماركسيستي به هگل مي‌پرداختند و او را نقد مي‌كردند. مسلم است ما در دوره سوم، آشنايي ملموس‌تري با هگل پيدا كرديم و آثار خوبي به فارسي ترجمه شد.
هگل‌پژوهي خودآگاهانه
اكنون كه در دوره چهارم توجه به هگل و هگل‌پژوهي در ايران به سر مي‌بريم، مي‌توان گفت كه سعي كرده‌ايم هگل را با «خودآگاهي» بخوانيم. اغلب با هگل و متن اصلي اين فيلسوف آشنا هستيم. در ايران در اين 10 سال اخير به‌طور خاص به هگل احساس نياز كرده‌ايم و متفكران ما مواجهه جدي‌تري با هگل پيدا كرده‌اند. پس از آشنايي ما با فلسفه غرب، عميق‌تر شدن اين مواجهه، آشنايي با تنوع فيلسوفان اروپايي و امكان قرائت‌هاي متعدد از آنان، براي ما اين مطلب ملموس‌تر شده است كه فيلسوفان غربي را براي چه مي‌خوانيم و چه نسبتي با ما دارند؟ به‌طور كلي اين وضعيتي است كه ما مي‌توانيم در توصيف وضع فلسفه كه نشانه‌اي از وضع فكر و فرهنگ است، مطرح كنيم. بر اساس تجارب چند دهه اخير، ما در شرايطي به سر مي‌بريم كه فيلسوفان غربي را با اين پرسش مي‌خوانيم كه اين فيلسوف چه نسبتي با ما دارد؟ چگونه او را قرائت كنيم؟ و....
در حال حاضر ما با نوعي بصيرت با فلاسفه غربي روبه‌رو مي‌شويم و شرايط كلي جهان و همچنين شرايط فكري معاصر به گونه‌اي است كه ما را به اين سمت سوق داده كه چشم و گوش‌بسته يا صرفاً از سر شگفتي يا تحسين با فلاسفه اروپايي روبه‌رو نشويم. در نتيجه هگل‌پژوهي نيز مشمول همين حكم است. به عبارتي ديگر، فضاي فكري فعلي، ما را به سمت مطالعه فلسفه اروپايي با گونه «خودآگاهي» رانده است.
آموزه هگل براي ايرانيان
تفكر امري تاريخي است و هگل به ما ياد داده است كه امور را تاريخي بنگريم؛ بايد زمان مي‌گذشت تا به اين مرحله از درك و فهم هگل برسيم و مانند برخي از استادان امروز فلسفه با هگل مواجه شويم. اين گونه مواجهه با هگل از مرحوم مطهري يا حميد عنايت ساخته نبود. اين‌كه ما مي‌كوشيم فلاسفه اروپايي را خوب بفهميم، به قرائت‌هاي متعددي كه از آنان مي‌‌شود، توجه داريم و همين‌طور به تجربه گذشته خود توجه داريم و مي‌كوشيم به مقايسه و ارزيابي استعدادهاي فرهنگي خود در مقابل فلاسفه اروپايي بپردازيم، خصوصيتي است كه مربوط به دوران ماست و ما وارد چنين مرحله‌اي شده‌ايم.
اگر بخواهيم به تعبير هگلي بگوييم، گويي كه فلسفه غربي و بسياري از فيلسوفان كلاسيك از جمله هگل به تدريج زبان فارسي را آموخته‌اند و مي‌توانند به زبان فارسي با ما حرف بزنند.
 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: