گفت‏گو با سعيد حجاريان: ظریف سرباز نظام است او را از پشت نزنيد

1392/8/2 ۰۶:۰۳

گفت‏گو با سعيد حجاريان: ظریف سرباز نظام است او را از پشت نزنيد

يك روز آقاي يونسي، وزير وقت اطلاعات، همه ارباب جرايد را به جلسه‏ اي دعوت كرد. مديران اغلب روزنامه‏ ها از چپ و راست دعوت شده بودند. آقاي يونسي گفت گروه تروري كه قتل‏ها را شكل داد، قرار بود در ادامه اقدامات خود دو نفر ديگر را هم بكشند یکی عبدالله نوري و ديگري حجاريان.

آقاي دكتر! اخيرا آقاي خاتمي در پي حادثه فرودگاه مهرآباد هشدار داده‏اند و اين مطلب را مطرح كرده‏اند كه اين قانون‏شكني‏ها راه به ترور ميبرد. به‌عنوان كسي كه سوژه ترور بوديد و به ‏نوعي اين گفته به شما برمي‏گشت؛ معتقديد چرا آقاي خاتمي اين مطلب را عنوان كرد؟ آيا شرايط موجود با فضاي ايران پس از دوم خرداد 76 يكسان است؟

آقاي خاتمي چشم‏انداز تحولات را مي‏بيند. او تجربه دارد و مي‏داند اگر از ابتدا جلوي اين اقدامات گرفته نشود، بعدها ديگر نمي‏توان در برابر آن ايستاد. در گذشته هم تحركات جريان‏هاي خشونت‏طلب از كتابفروشي «مرغ آمين» و سردر سينماها شروع شد. در مرحله بعد، نوبت به گنده‏لات‏ها رسيد. برخورد با لات‏ها كه به شرارت، هتك حرمت نواميس و... متهم بودند، تحت عنوان «جلب رضايت مردم» صورت گرفت. به‌طوري كه برخي از افراد لات بعد از اقدامات جريان خشونت‏طلب و خودسر ترسيدند و به تركيه فرار كردند. ظاهرا اقدامي بود كه هم مردم و هم برخي سياسيون از آن راضي بودند. در حالي‌كه منتقدان معتقد بودند يك لات هم با همه جرايم و مشكلاتي كه دارد انسان است و حقوقي دارد. قوه قضاييه و قانون بايد به جرايم افراد رسيدگي كند. همانطور كه حتي به كسي كه محكوم به اعدام شده، نمي‏توان سيلي زد يا به او توهين كرد و در اين صورت، طرف مقابل حق قصاص دارد. بنابراين، همان زمان گفته شد كشور حكومت و قانون دارد و نمي‏توان با افراد خارج از ساختار حكومت و سرخود برخورد كرد. اما به اين انتقادها توجهي نشد. در نتيجه آن حلقه افراطي كم‏كم فعاليت‏هاي خود را گسترش داد. خاتمي ميگويد لنگه‏كفش مقدمه است. به قول معروف: «تخممرغ دزد، شتر دزد مي‏شود!» به همين خاطر، من معتقدم حق با خاتمي است. بايد از ابتدا جلوي اين اقدامات غيرقانوني را گرفت. دولت جديد كه با مشكلات جدي در حوزه اقتصاد و سياست خارجي مواجه است؛ نبايد در حوزه داخلي هم با بحران‏سازي و خشونت دست‏به‏گريبان شود. الآن هم روشن است كه هشدار خاتمي بجا بوده است. مخالفان و تندروها از همين الآن براي 13 آبان برنامه دارند و مي‏خواهند پرچم آتش بزنند. طبعا پشت اين اقدامات و سازماندهي‏ها نقشه‏اي وجود دارد. والا چرا امسال ناگهان 13 آبان براي آنها اينقدر مهم شد؟ از سال گذشته تا امسال مگر چه اتفاقي افتاده، جز تغيير دولت و رويكرد دستگاه سياست خارجي؟

در اين ميان، به نظر مي‏رسد مسائلي نظير اقدام سايت آقاي هاشمي درباره شعار «مرگ بر آمريكا» هم بستر تحرك بيشتر اين جريان‏ها را فراهم مي‏كند، همانطور كه در جريان سخنراني هفته گذشته ايشان در كرمانشاه تا حدي ديده شد...

 بله. اين هم هست. اما اين جريان بايد به يك سؤال پاسخ دهد. آقاي ظريف الآن سرباز نظام در ميدان‏هاي ديپلماتيك از ژنو تا نيويورك است كه با حمايت نظام براي مذاكره اعزام شده است. آيا در ميدان نبرد سرباز خودي را از پشت مي‏زنند و كاري مي‏كنند كه شكست بخورد؟ آيا اين شرط جوانمردي است؟ يا آنكه بايد كاري كرد كه سرباز در ميدان پيروز شود؟ البته اين نوع برخوردها هم از سوي اين جريان سابقه دارد. خاطرمان هست كه در دوران اصلاحات، هرگاه آقاي خاتمي به نيويورك و كشورهاي مهم اروپايي مي‏رفت، در داخل بحران و مسأله‏اي راه مي‏انداختند. به هر حال، نان عده‏اي در تيرگي روابط با جهان خارج است.

براي مقابله با بحران‏آفريني‏هاي اين جريان چه بايد كرد؟

قوه قضاييه بايد جلوي اين تحركات را بگيرند. دولت كه قوه قهريه نيست. اگر مجموعه نظام بخواهند، اين مسأله حل خواهد شد.  البته من خوشبين هستم و معتقدم جريان‏هاي بحران‏ساز و بحران‏آفرين مجبور هستند كوتاه بيايند. مردم دست آنها را خوانده‏اند و ديگر اين روش‏ها براي آنها حاصلي در بر ندارد.

به عبارتي، شما معتقديد آن حمايتي كه الآن آقاي روحاني دارد؛ آقاي خاتمي نداشت...

خاتمي هم در ابتدا حمايت داشت؛ اما بعدا آن را از دست داد.

چرا و چطور؟

گفتند خاتمي تند رفته، با جورج سوروس ديدار داشته و كلا با حرف‏هاي بي‏پايه و اساس، فضاي تعاملي قبل را خراب كردند.

الآن چه بايد كرد كه همين فضاسازي‏ها كه جرقه‏هاي آن هم عليه آقاي روحاني زده شده؛ تكرار نشود؟

بايد مقاله داد، روشنگري كرد، با افراد مختلف و مؤثر وارد مذاكره شد. مثلا الآن علما و حتي ائمه جمعه طرفدار آقاي روحاني هستند. نبايد اين حمايت را از دست داد. اينهايي هم كه عليه سياست‏هاي دولت وارد عمل شده‏اند، هنوز سازمان‏يافته نيستند.

بنابراين، شرايط آقاي روحاني از آقاي خاتمي بهتر است...

از نظر سياسي الآن شرايط بهتر است؛ اما شرايط كلي كشور از آن زمان بهتر نيست. يعني كار روحاني سخت‏تر از خاتمي است؛ اما مقاومت‏ها و بحران‏آفريني‏ها هم كمتر از آن زمان است.

با اين حال، آقاي خاتمي در سخنان خود هشداري را مطرح كردند كه ذهن را به سمت تكرار حوادث و خشونت‏هاي پس از دوم خرداد مي‏برد. اين هشدار البته واكنش‏هاي تندي را هم به همراه داشت. از جمله آنكه خاتمي را مسؤول ترورهاي احتمالي آينده معرفي كردند. چرا اين واكنش‏ها شكل گرفت؟

مخالفان هشدار خاتمي عمدتا از جبهه پايداري هستند. فردي هم كه اين مطلب را عنوان كرده، جزو افراطي‏هاي جامعه روحانيت مبارز است. و الّا اين حرف درون جناح راست هم خريدار ندارد. جريان جبهه پايداري به اين بهانه خواستند قصه ترور را زنده كنند. با اين تصور كه داستان ترور من برگ برنده آنهاست؛ در حالي‌كه آنها در اين ماجرا بازنده‏اند.

شما اين داستان را چطور تعريف مي‏كنيد؟

 روزنامه «صبح امروز» از شماره اول انتشار خود هيچ‏گاه نشد كه در هر شماره خود مطلبي درباره قتل‏هاي زنجيره‏اي نداشته باشد. من مقاله‏اي در هفته‌نامه «عصر ما» داشتم با عنوان «آقاي مصباح در كاخ زجاجي» كه به ايشان برخورد. بعد از آن بود كه تبليغات عليه من شروع شد. آن زمان به هر يك از فعالان دوم خرداد انگي مي‏چسباندند. به دكتر سروش و من بيشتر انگ‏هاي ايدئولوژيك و ديني چسباندند. مرا تكفير كردند. به همين خاطر هم، در ماجراي ترور من هميشه گفته‏ام سبب اقوي از مباشر است. البته، من نمي‏گويم اين افراد (مصباح و جبهه پایداری) تئوريسين ترور بودند؛ اما عملا «تنوريسين ترور» (افرادی که در تنور این تفکر دمیدند)  شدند و عده‏اي هم كه «تروريسين ترور» بودند! وگرنه، جناح راست افراطي كه تئوري و تئوريسين ندارد.

شما آن زمان تصور مي‏كرديد ترور شويد؟

با وجود همه اين فضاسازي‏ها، احتمال نمي‏دادم كه مرا ترور كنند. البته از طرف منافقين ممكن بود. كمااينكه در سال 60 يك بار مرا ترور كردند. اما تصور نمي‏كردم از طرف گروه‌هاي خودسر داخلي ترور شوم. ضمن آنكه منافقين هم با هدف خروج از ليست سياه سازمان‏هاي تروريستي آمريكا و اروپا خط ترور را بسته بود و در نتيجه، خطري از ناحيه آنها هم احساس نمي‏شد. در اين شرايط، يك روز آقاي يونسي، وزير وقت اطلاعات، همه ارباب جرايد را به جلسه‏ اي دعوت كرد. يادم هست آقايان عبدالله نوري (روزنامه خرداد)، آقاي دعايي، آقاي شريعتمداري از كيهان و مرتضي نبوي از رسالت هم در آن جلسه بودند. مديران اغلب روزنامه‏ ها از چپ و راست دعوت شده بودند. در آن جلسه، آقاي يونسي گفت گروه تروري كه قتل‏ها را شكل داد، قرار بود در ادامه اقدامات خود دو نفر ديگر را هم بكشند يكي عبدالله نوري و ديگري حجاريان. همه اين افرادي كه گفتم، در آن جلسه اين مطلب را شاهد بودند. البته آقاي يونسي در ادامه گفت كه الحمدلله الآن آن گروه پاشيده‏ اند و عوامل آن دستگير شده‏اند و در نتيجه، خطري وجود ندارد. اما وقتي در نمازجمعه به آقاي نوري حمله شد، معلوم شد كه آن پروژه ادامه دارد.  بعد از اين قضيه، از وزارت كشور مرا خواستند و گفتند بهتر است محافظ بگيري. من آن زمان نايب‏رئيس شوراي شهر تهران بودم و تحت اين عنوان مي‏شد برايم تيم حفاظتي تعريف كرد. با اين حال به آنها گفتم كه فكر نمي‏كنم ترور شوم. ضمن اينكه در خانه هم محل و امكانات لازم براي نگهداري و پذيرايي آنها نداشتيم.

محافظان چند نفر بودند؟

يك تيم حفاظت از حداقل 9 نفر تشكيل مي‏شود. شامل سه تيم دو نفره با سه سر تيم كه در شبانه‏روز سه شيفت دارند. يعني، من هر جا مي‏رفتم حداقل دو نفر بايد با من همراه بودند كه اين هم، مخل كار بچه‏ ها در حزب و روزنامه بود. ضمن آنكه بعد از ماجراي ترور كه به اين موضوع فكر كردم؛ ديدم حتي اگر محافظ مي‏گرفتم، فايده‏اي نداشت. كمااينكه مقابل شوراي شهر هم همه مأموران مسلح بودند.

به نظر شما هدف از اين ترور در آن مقطع چه بود؟

اولا ارعاب اصلاح ‏طلبان و واداشتن خاتمي به استعفا. ثانيا، مي‏خواستند روزنامه صبح امروز مديرمسوول نداشته باشد و از انتشار باز بماند. همانطور كه گفتم، ما آن زمان هر روز مطلبي درباره قتل‏ها مي‏نوشتيم. ثالثا، نسبت به خود من بر سر شكل‏گيري جنبش دوم خرداد كينه داشتند و مي‏گفتند فلاني عليه جريان راست افراطي  جنگ رواني راه انداخته است. ضمن آنكه آن مقاله معروف صبح امروز هم بهانه‏اي شد تا ما را تكفير كنند...

همان مقاله اكبر گنجي؟

بله.

الآن از پس اين سال‏ها فكر نمي‏كنيد مجموعه اصلاح‏طلبان و به‏ويژه روزنامه «صبح امروز» در آن مقطع تندروي كردند؟

تندروي به چه منظور؟ آيا پيگيري قتل‏ها تندروي بود؟

نه. اما  در همان زمان هم كار صبح امروز بعضا تندروي تلقي مي‏شد.

نظر آقاي خاتمي اين بود كه در مورد قتل‏ها، من در مورد چهار نفري كه در دوران رياست‏ جمهوري‏ ام اتفاق افتاده، پيگير خواهم شد اما گذشته احتمالي قبلي چه ربطي به من دارد؟  ما با آقاي خاتمي در اين موضوع اختلاف داشتيم. البته، اقدامات آقاي خاتمي هم مهم بود. اطلاعيه وزارت اطلاعات و عزل وزير خيلي مهم بود. اما خاتمي مي‏گفت: من در همين حد مي‏توانم اقدام كنم؛ بيش از اين چه مي‏خواهيد؟ ما اينطور فكر نمي‌كرديم. حالا شايد عده‏اي بگويند ما تندروي كرده‏ايم. متقابلا عده‏اي هم معتقدند خاتمي كندروي كرد. حتي آقاي عبدالله نوري و روزنامه خرداد آن زمان از ما تندتر بود كه نهايتا هم ايشان به دادگاه و زندان رفت.

اما نهايتا از رويكرد صبح امروز و خرداد هم حاصلي در نيامد و شايد به‏نوعي معلوم شد ظرفيت جريان مقابل، حداكثر همان برخورد آقاي خاتمي را مي‏پسندد.

جريان مقابل همان را هم قبول نداشت.

پس چطور شما مي‏خواستيد راديكال‏تر عمل كنيد؟

به هر حال، آن زمان ابتداي دوم خرداد بود، مردم با اصلاح‏طلبان همراه بودند و جامعه به ريزترين اتفاقات حساس بود. اما بعدها ديگر نشد اين كار را پيش ببريم.

در واقع، همان «فشار از پايين و چانه‏زني در بالا»ي معروف شما!

بله. يعني مشكل همان از بين رفتن فشار از پايين بود.

آقاي دكتر! همزمان با اظهارات آقاي خاتمي رسانه‏هاي مقابل هم اقداماتي را در هفته‏هاي اخير صورت داده‏اند كه اين شبهه را به ذهن مي‏آورد كه آنها از احياي بحث‏هاي تند سال‏هاي اصلاحات و دوقطبي شدن مجدد فضاي سياسي استقبال مي‏كنند. مثلا اخيرا صداوسيما ناگهان آقاي علي فلاحيان را به تلويزيون آورد و او هم مجددا به بحث قتل‏ها و سعيد امامي پرداخت...

به هر حال، عده‏اي افراطي در راست هستند كه دنبال دوقطبي شدن فضا هستند. اما كل جناح راست اين كار را قبول ندارد. اگر قرار باشد افراطي‏ها اين كار را كنند، جريان راست با ان به مخالفت بر خواهد خاست.

اما دعواها بر سر قتل‏هاي زنجيره‏اي هم از برنامه تلويزيوني «چراغ» و صحبت‏هاي حسينيان بالا گرفت.

آن موضوع خيلي تندتر بود. الآن هم زود است در اين ‏باره قضاوت كنيم. بايد ديد باز هم به افراد تندرو تريبون داده خواهد شد يا نه؟

پيش‏بيني شما چيست؟

بعيد مي‏دانم.

يعني شما معتقديد مجموعه نظام به ويژه در حوزه سياست خارجي با آقاي روحاني همراه هستند؟

همانطور كه گفتم، مخالفان جريان كوچكي هستند كه در برابر تغييرات به ويژه در حوزه سياست خارجي مقاومت مي‏كنند و به كل جريان مقابل و مجموعه نظام مربوط نمي‏شود.

بر اين مبنا، شما به‌عنوان تئوريسين نظريه «حاكميت دوگانه» تحليل‏هايي را كه اخيرا درباره يكدست‏سازي حاكميت به ويژه در بعد سياست خارجي منتشر شده؛ تأييد مي‏كنيد؟

شاید لازم باشد آقاي قوچاني كه اين مطلب را عنوان كرده، احتمالا مقالات مرا بار دیگر و دقیق‌تر بخواند. در اينجا نمي‏توانم كل بحث را باز كنم. بهتر است به مقالات و مصاحبه‏‏هايم درباره اين نظريه مراجعه كنيد. اما همانطور كه مي‏دانيد، حاكميت دوگانه يك بحث ساختاري است و ربطي به مسأله‏اي موردي (از جمله بحث سياست خارجي) ندارد...

اما به هرحال، الآن نوعي اجماع كلي در حاكميت در قبال مسأله ديده مي‏شود.

يعني، شما صداي واحدي از دو سو مي‏شنويد؟

صداهاي مخالف هم هست، اما خود شما گفتيد كه مخالفان تندرو جريان كوچكي هستند.

الآن كوچك هستند. بايد زمان بگذرد و جلو رفت. شايد در آينده دوباره غالب شدند. ضمن آنكه بحث حاكميت دوگانه به اين مسائل برنمي‏گردد.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: