خمینی دوم که بود و چه کرد؟

1392/8/1 ۱۲:۲۴

خمینی دوم که بود و چه کرد؟

«انا لله و انا الیه راجعون؛ در روز یکشنبه نهم ذی القعده الحرام ۱۳۹۷ مصطفی خمینی، نور بصرم و مهجه قلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.» این پیامی بود که امام خمینی (ره) پس از درگذشت فرزند ارشد خود منتشر کرد. پیام کوتاه بود.

 

 «انا لله و انا الیه راجعون؛ در روز یکشنبه نهم ذی القعده الحرام ۱۳۹۷ مصطفی خمینی، نور بصرم و مهجه قلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.» این پیامی بود که امام خمینی (ره) پس از درگذشت فرزند ارشد خود منتشر کرد. پیام کوتاه بود. مصطفی خمینی در 47 سالگی دارفانی را وداع گفته بود. با این حال کسی در آن ایام و روزگار باور نداشت که او به مرگ طبیعی درگذشته باشد. مصطفی مبارزی بود که هم پای پدر علیه رژیم شاهنشاهی فعالیت کرده و زندان رفته بود. او اول آبان 1356 در اوج اعتراضات مردم علیه حکمت پهلوی درگذشت.

سید مصطفی، اولین فرزند امام خمینی(س)، در 21 آذر 1309 ه‌. ش. مطابق با 21 رجب 1349‌ه‌. ق. دیده به جهان گشود. در زمان تولد وی، خانواده امام خمینی(س) در یک خانۀ اجاره‏ای در محله الوندیه نزدیک محله عشقعلی در قم زندگی می‏کردند. والده ایشان خانم خدیجه ثقفی در مورد چگونگی انتخاب اسم برای اولین فرزندشان می‏گوید:

من خیلی دوست داشتم که نامش مصطفی باشد و نمی‏دانم آقا[امام خمینی]چه دوست داشتند؛ ولی من ایشان را راضی کردم و گفتم که چون نام پدرتان مصطفی بوده است، بسیار مناسب است و آقا هم راضی شدند و اسمش را محمد گذاشتیم، لقبش را مصطفی و کنیه‏اش را ابوالحسن گذاشتیم، ابوالقاسم نگذاشتیم که هر سه مشابه حضرت رسول(ص) نشود.[1]

امام خمینی(س) برای زنده نگهداشتن یاد و خاطرۀ پدرشان حاج سید مصطفی که به دست خوانین خمین کشته شده بود، برای خود نام خانوادگی مصطفوی و برای اولین فرزندش نام سید مصطفی را برگزیدند.

سید مصطفی دیرتر از حدّ معمول زبان باز کرد. به طوری که تا چهار سالگی فقط چند کلمه را می‏توانست بگوید؛ اما دیری نگذشت، او را به مکتبخانه‏ای در نزدیکی منزلشان گذاشتند و این اقدام تأثیر زیادی در حرف زدن وی بر جای گذاشت و نگرانی موجود در این زمینه رفع شد.[2]او دوران کودکی را در دامان مادری با تقوا و پدری عالم و فرزانه پشت سر گذاشت. بهره‏مندی از چنین خانواده‏ای و رشد و پرورش در چنان محیط مذهبی و آکنده از معنویت، در شکل‏گیری شخصیت مذهبی، علمی و اسلامی سید مصطفی و شکوفایی استعداد و نبوغ وی در زمانی که جامعه دچار بیسوادی و مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی عدیده‏ای بود، نقش شایانی داشت. شاید جرأت، جسارت و شجاعت وی که توسط برخی ناظران به عنوان خاطره ذکر شده، متأثر از چنین تربیتی بوده است.

امام خمینی(س) از سنین کودکی تا جوانی و حتی بعد از آن بر تحصیل، رفت و آمدها و دوستان سید مصطفی نظارت دقیق داشتند. امام خمینی(س) به دو موضوع نظم و جدیّت در سید مصطفی، بویژه در تحصیل، تأکید خاصی داشتند.

 

ازدواج و فرزندان

سید مصطفی در بیست و چهار سالگی با معصومه حائری، دختر آیت‏اللّه‏ شیخ مرتضی حائری ازدواج کرد.[4]امام خمینی(س) با شیخ مرتضی حائری دوست و همدرس بودند و با شناختی که از خانوادۀ وی داشتند با وصلت پسرشان با آن خانواده موافقت نمودند. والدۀ ایشان (خدیجه ثقفی) در مورد چگونگی این ازدواج می‏گوید:

یک وقت شایع شد که ما با آقا مرتضی حائری وصلت کرده‏ایم، به طوری که مصطفی می‏گفت: وقتی آقای حائری از صحن حرم بیرون می‏آید، رفقا می‏گویند که پدر زنت آمد. این شایعه به گوش آقا[امام خمینی]رسیده بود و یک شب آقا از من پرسیدکه دختر آقای حائری را دیده‏ای؟ من هم کمی توضیح دادم. آقا گفت: چطور است این دروغ را راست کنیم؟ گفتم که هر طوری صلاح می‏دانید. فردا صبح هم آقا پیغام فرستاده بود و ظهر، آنها جواب داده بودند و باز آقا پیغام داده بود که همان شب بروند برای صحبت؛ بعد به ما خبر دادند که مردها رفته‏اند و ما زنها هم بعداً رفتیم و قرار عقد گذاشته شد.[5]

وقتی موضوع خواستگاری و ازدواج با معصومه حائری را با حاج آقا مصطفی نیز در میان گذاشته بودند، ایشان گفته بود:«من خواب معصومه را دیده‏ام».

در این زمان، معصومه، دختری شانزده ساله بود. این وصلت در سال 1335 اتفاق افتاد.

اولین فرزند آنها محبوبه بود که بیماری مننژیت گرفت و فوت کرد. دومین فرزندشان حسین نام داشت که معمم شد و اینک در راه کسب و فراگیری علوم اسلامی است. سومین فرزند آنها مریم می‏باشد که تا دورۀ دکترا تحصیل کرده است. چهارمین فرزندشان نیز در جریان حمله کماندوهای رژیم پهلوی در سیزدهم آبان 1343 به خانۀ امام خمینی(س) برای دستگیری ایشان، پیش از تولد از بین رفت.[6]

 

ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی

از نظر اخلاقی برای حاج آقا مصطفی ویژگیهای زیادی می‏توان برشمرد از قبیل خوش‌خلقی، خونسردی، ساده‏زیستی، صراحت لهجه، نفوذناپذیری، زهد، صفای باطن، خودساختگی، استقلال رأی و مواردی از این قبیل؛ اما برجسته‏ترین ویژگی وی؛ یعنی آقازادگی، قابل بررسی می‏باشد.

 

الف) آقازادگی

حاج آقا مصطفی برخلاف اینکه فرزند شخصیتی همچون امام خمینی(س) بود و می‏توانست از این موقعیت بهره برداری زیادی بکند؛ اما هیچ وقت تلاش نکرد به عنوان یک آقازاده، تعیین‏کنندۀ سیاست و جریانات در کنار امام(س) باشد، بلکه کوشید که هم امام به عنوان یک شخصیت مستقل صاحب تفکر با خط مشی خاص، در میان دیگران جلوه کنند و هم اینکه نخواست خودش یک شخصیت تبعی و پیرو داشته باشد. حجت‏الاسلام دعایی که سالها از نزدیک، شاهد و ناظر اخلاق و رفتار سید مصطفی بوده، در این زمینه می‏گوید:

 

ایشان همیشه از آقازادگی و دارا بودن یک شخصیت وابسته و اینکه به دلیل فرزند کسی بودن، مورد احترام قرار گیرد، نفرت داشت؛ البته این به معنای عدم درک وی از موقعیت و برخورداری او از وجود چنان پدری نبود، بلکه به دلیل همان درک مستقل و داشتن یک شخصیت اصیل برای خود بود. انسان خودساخته و نمونه‏ای بود که می‏خواست به عنوان آنچه هست مطرح باشد و نه دربارۀ وابستگیها و انتسابات. و البته این، دلیل بر نزدیک شدن این فرد به کمال می‏باشد. این رفتار دقیقاً در همان رابطه ظریفی بود که امام(س) هم هیچ گاه اجازه نمی‏دادند که مسائل خانوادگی و عاطفی در امور مبارزاتی و یا مسائل حوزه و اجتماع روحانیت دخیل شود. امام(س) از ابتدا کوشیده بودند که فرزندشان تافتۀ جدا بافته‏ای در حوزه نبوده، مانند دیگران مطرح شود و البته این شیوۀ تربیت، باعث شده بود که آن مرحوم بتواند در یک جوّ غیروابسته در حوزۀ علمیه، خود را ساخته، به خاطر لیاقت و پشتکار خود به آن مقام مستقل علمی برسد.[7]

 

آیت‏اللّه‏ موسوی بجنوردی نیز در این باره می‏گوید:

بعضی از آقازاده‏ها برای خود تعیّنات و تشریفات بسیاری قائل بودند؛ چون متأسفانه در این اواخر سیستم روحانیت اینطور شده بود که آقازادگی مساوی بود با اینکه از سواد و عملیات تا حدودی بیگانه است و در نجف ضرب المثل بود و می‏گفتند: «آقازاده‏ای که با فضل است، حاج آقا مصطفی است»؛ یعنی کم بود که آقازاده باشد و فاضل و با سواد هم باشد؛ چون معمولاً در دستگاه پدر می‏رفتند و در تشکیلات ریاست و تعیّنات و برو و بیا غرق می‏شدند و اینها با درس خواندن جور در نمی‏آمد... ایشان پشت سر خود، کسی را راه نمی‏انداخت و تنها می‏آمد، هر جا می‏شد، می‏نشست و جلوی هر کس بلند می‏شد، حتی بچه طلبه هم که می‏آمد، برای او بلند می‏شد و احترام می‏کرد.[8]

 

همۀ صاحبنظران و آنهایی که از نزدیک حاج آقا مصطفی را می‏شناختند در این موضوع اشتراک نظر دارند که ایشان برای کسب شخصیت، خود را متصل به پدرش نکرد، بلکه از خود شخصیتی مستقل ساخت.[9]

 

ب) ساده‏زیستی و تواضع

سید مصطفی خمینی با تأثیرپذیری از پدر بزرگوارش، ساده زیستی را در همۀ ادوار زندگی‏اش روش پایدار و الگوی زندگی خود قرار داد. در طول حیات وی ساده‏زیستی و بی پیرایگی در جوانب مختلف زندگی ایشان آشکارا به چشم می‏خورد و همۀ افرادی که با زندگی وی آشنایی دارند، این موضوع را تأیید می‏کنند. او بر خلاف بسیاری از آقازاده‏ها پرتوقّع نبود و خود را مانند دیگر طلبه‏ها تلقّی می‏کرد و زندگی خانوادگی و معیشتی‏اش نیز متفاوت از آنها نبود. فریده مصطفوی، خواهر سید مصطفی، در این باره چنین می‏گوید:

پیش از سال 1342، یک زندگی معمولی طلبگی داشت. پس از اینکه به ترکیه تبعید شد، امکانات بیشتری برایش فراهم شد؛ ولی با این حال، زیّ طلبگی خود را فراموش نکرد. در نجف، در یک منزل 45 متری در محله‏ای به نام حویش[10]که فاصلۀ کمی با منزل امام(س) داشت، زندگی می‏کرد...از دنیا بریده بود و به دنبال توسعۀ آن نبود. اصولاً روی مادیات هیچ حسابی نمی‏کرد. در خرج کردن وقتی هم پولی به دستش می‏رسید، دقت می‏کرد و سخت می‏گرفت.[11]

 

آیت‏اللّه‏ فاضل موحدی لنکرانی نیز در تأیید مطالب مذکور می‏گوید: شهید مصطفی خمینی چه در دوران قبل از شروع مبارزۀ پدر بزرگوارش و چه در دوران شروع مبارزه، چه در ایران و چه در موقعی که در نجف زندگی می‏کردند، در تمامی این دوره‏ها، با ایشان بودیم، زندگی داخلی ایشان در یک سطح بسیار بسیط و عادی بود، زندگی ایشان در تمامی این ایام اصلاً از صورت یک طلبۀ عادی متوسط خارج نمی‏شد و این به خاطر این بود که ایشان به آنگونه زندگیها هیچ دلبستگی نداشت. آنکه مورد علاقه ایشان بود، یکی؛ مسألۀ جهات علمی و یکی هم؛ مسائل مربوط به مبارزه بود. در غیر این دو مسأله، هیچ فکر نمی‏کرد و نمی‏اندیشید.[12]

یکی از مستندات مهمی که در زمینۀ ساده‏زیستی و عدم توجه سید مصطفی به جمع‏آوری مال و ثروت و پرداختن به تجمل می‏باشد: وصیتنامۀ ایشان می‏باشد. در وصیتنامه‏اش از اموال دنیا فقط کتابهایش را برمی‏شمارد و در مورد آنها نیز احتیاط می‏کند و یادآور می‏شود که آنها نیز از وجوه شرعیه خریداری شده‏اند و اگر فرزندش، حسین، علوم قدیمه را تحصیل نکند، بهتر است آنها را به کتابخانۀ مدرسۀ آیت‏اللّه‏ بروجردی در نجف تحویل دهند.... جمیع کتابهای خود را در اختیار حسین قرار می‏دهم به شرط آنکه تحصیل علوم قدیمه کند و در غیر این صورت به کتابخانۀ مدرسۀ آقای بروجردی در نجف اشرف تحویل دهند؛ چه آنکه نوعاً از وجوه، تحصیل شده و خلاف احتیاط آن است که ارث برده شود. چیز دیگری ندارم مگر بعضی مختصر است، آن هم دیگر احتیاج به گفتار ندارد...[13]

 

فعالیت‌های سیاسی

از همان روزهای نخستین فعالیت‌های سیاسی امام بر ضد حکومت پهلوی، مصطفی در کنار ایشان به فعالیت سیاسی پرداخت و  در پیشبرد حرکت اسلامی نقش بسزایی داشت. امام در روز ۴ آبان ۱۳۴۳ علیه لایحه کاپیتولاسیون و انقلاب سفید، دولت وقت ایران سخنرانی کرد. در ۱۳ آبان همان سال امام ، شبانه دستگیر و به ترکیه تبعید شد.پس از این ماجراها، نیروهای امنیتی ایران، حاج آقا مصطفی را دستگیر و سپس به ترکیه و عراق تبعید کردند. سید مصطفی خمینی، در نجف به مبارزه بر ضد حکومت پهلوی پرداخت و بر اساس نوشته های مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور برجسته‌ای برای امام خمینی بود.

ساواک که از سابقه مبارزاتی مصطفی خبر داشت در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستور جلب اورا به شهربانی قم صادر کرد. ماموران زمانی که مصطفی در خانه آیت‌الله مرعشی نجفی مشغول صحبت با ایشان بود، به آن جا یورش بردند و او را دستگیر کردند و مدت ۵۷ روز در زندان قزل قلعه و در سلول انفرادی زندانی کردند.

در ۸ دی ۱۳۴۳ او را از زندان آزاد کرده و در ۱۳ دی که تنها ۵ روز از آزادی اش می‌گذشت به دنبال استقبال چشمگیر مردم، ماموران حکومتی به خانه او در قم حمله کردند و بار دیگر مصطفی را دستگیر و به تهران اعزام می‌کنند.

مصطفی خمینی یک سال در شهر بورسای ترکیه به حالت تبعید ماند اما باز سعی در بازگشت به ایران کرد. رئیس سازمان امنیت بورسای ترکیه در این زمینه با نعمت‌الله نصیری  گفتگو کرد. نصیری شرط حضور مصطفی خمینی را ماندن در خانه‌ای روستایی و عدم ارتباط با انقلابیون اعلام کرد که با عدم موافقت مصطفی، وی به همراه امام در تبعید ماند.

تبعید به عراق

در ۱۳ مهر ۱۳۴۴ امام و سید مصطفی از ترکیه به عراق برده شدند و در ۲۳ مهر در نجف ساکن شده و بحث را آغاز کردند و مصطفی علاوه بر حضور در درس پدر، شروع به تدریس کردند.حاج آقا مصطفی در عراق نیز از مبارزه دست نکشید و به دنبال اوج گیری نهضت رهایی بخش فلسطین، تلاش کرد که روحانیون خارج از کشور به پایگاه‌های فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند، وی حتی خود تحت آموزش‌های نظامی قرار گرفت. فعالیت‌های او سبب شد که در ۲۱ خرداد ۱۳۴۸ رئیس جمهور وقت عراق، احمد حسن البکر، او را تهدید به برخورد کرد.

مرگ

سید مصطفی خمینی در ۱ آبان ۱۳۵۶ در ۴۷ سالگی درگذشت. او از آغاز فعالیت‌های سیاسی همواره مورد تهدید نیروهای امنیتی قرار داشت و با توجه به تلاش گسترده او در نهضت امام در ایران و عراق، از سوی مقامات ایرانی و عراقی شدیداً مورد تهدید قرار داشت، به همین دلیل هنگام انتشار درگذشت او، برای بسیاری از انقلابیون قابل قبول نبود که فوت وی به صورت طبیعی اتفاق افتاده باشد، علاوه بر اینکه تا آن زمان نشانی از بیماری جدی در او دیده نمی‌شد.بسیاری معتقدند که سید مصطفی از نزدیک‌ترین افراد به امام بود. مراسم عزای سید مصطفی حرکتی ضد حکومت پهلوی شد.

بعد از فوت او امام خمینی در پیامی کوتاه چنین نوشت:

    انا لله و انا الیه راجعون

    در روز یکشنبه نهم ذی القعده الحرام ۱۳۹۷ مصطفی خمینی، نور بصرم و مهجه قلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد

    اللهم ارحمه واغفر له واسکنه الجنه بحق اولیائک الطاهرین علیهم الصلوه والسلام

 

نماز را سید ابوالقاسم خوئی برای مصطفی خمینی اقامه کرد و پس از تشییع، وی را در حرم علی ابن ابی‌طالب و در کنار قبر محمد حسین اصفهانی کمپانی دفن کردند.

 

منابع:

1 )) کمیته علمى کنگره شهید آیت‏اللّه‏ مصطفى خمینى؛یادها و یادمانها از آیت‏اللّه‏ سید مصطفى خمینى؛ ج 2، ص‌ 29.

2 )) «از چشم مادر» (مصاحبه با خدیجه ثقفى)؛ ویژه‏نامههمشهرى؛ 1 آبان 1376، ص 8.

3 )) کمیته علمى کنگره شهید آیت‏اللّه‏ مصطفى خمینى؛یادها و یادمانها از آیت‏اللّه‏ سید مصطفى خمینى؛ ج 2، ص‌375ـ377.

4 )) باقى، عمادالدین؛ «مرورى بر زندگینامۀ آیت‏اللّه‏ شهید حاج سید مصطفى خمینى»؛ ویژه‏نامه روزنامهاطلاعات؛ (1 آبان 1376)، ص 2.

5 )) کمیته علمى کنگره شهید آیت‏اللّه‏ مصطفى خمینى (به کوشش)؛یادها و یادمانها از آیت‏اللّه‏ سید مصطفى خمینى؛ ج 1، ص 31.

6 ))همان؛ ص 31ـ32.

7 ))همان؛ ص 191.

8 ))همان؛ ج 2، ص 158ـ159.

9 ))همان؛ ص 238ـ239.

10 )) در اصل: هویش.

11 )) کمیته علمى کنگره شهید آیت‏اللّه‏ مصطفى خمینى؛یادها و یادمانها از آیت‏اللّه‏ سید مصطفى خمینى؛ ج 2، ص‌390.

12 ))پیام انقلاب؛ ش 91 (25 مرداد 1362)، ص 34 (مصاحبه با آیت‏اللّه‏ محمد فاضل موحدى لنکرانى).

13 )) «چند نامه و پیام»،حضور؛ ش 21 (پاییز 1376)، ص 19.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: