حق و شادي؛از افسانه عاميانه تا آرمانشهر فيلسوفانه/ محمد علی دادخواه

1392/8/1 ۱۰:۰۲

حق و شادي؛از افسانه عاميانه تا آرمانشهر فيلسوفانه/ محمد علی دادخواه

در نزد اهل منطق عرض خاص انسان خنده است. خنده در پهنه گيتي ويژه آدمي است و انسان پيام آور شادي است: پس چرا شادي را حق ندانيم و در آمد و شد روزگار آن را نپاييم؟آنچه روشن است همه باور داريم كه انسان اشرف مخلوقات است

 

 

در نزد اهل منطق عرض خاص انسان خنده است. خنده در پهنه گيتي ويژه آدمي است و انسان پيام آور شادي است: پس چرا شادي را حق ندانيم و در آمد و شد روزگار آن را نپاييم؟آنچه روشن است همه باور داريم كه انسان اشرف مخلوقات است زيرا اين گفته پروردگار است كه ما را همانند خويش آفريد و از روحش در ما دميد و ما را بر ديگر آفريده ها برتري داد. خداوند شاهكارش را تجلي كاينات قرار داد و جماد و نبات و حيوان را در خدمت او گمارد. اين برترين گزينش خداوند، كه جانشين اهورمزدا بر زمين است و همه آسمان ها و زمين در حيطه اراده و اختيار اوست، يك ويژگي مخصوص به خود دارد كه هيچ موجود جاندار و بي جاني از چنين موهبتي برخوردار نيست و آن خنديدن است. شايد برخي با ديدن نام اين ستون كه حق و شادي را در كنار هم نهاده، خرده گيرند كه ضمانت اين حق كدام است؟ اين هم پرسگي به ويژه در سامانه حقوقي ايران پررنگ تر است زيرا در نظم حقوقي كنوني، نخستين منبع حقوق، قانون است و دادرسان به انديشه انديشمندان، عرف، عادت و ديگر منابع حقوق كمتر توجه مي كنند. از سوي ديگر اين خام گستري پروبال مي گشايد كه اگر شادماني حق است دولت چه وظيفه و تكليفي در برابر پاسداري از اين حق مردم دارد و چگونه مي تواند شادي را به يك يك خانه ها و تك تك تن ها روانه سازد: گاه كساني فضل فروشانه اين حق را از بن مي روبند و ديگراني نيز آن را- كه در سامانه حقوقي بسياري از كشورها با نام right to happiness پذيرفته شده- با حق رفاه و تعيين ضرورت زندگي در هم مي آميزند. به نظر مي رسد حق شادماني ارجمندترين و مهم ترين حقي است كه در زندگي انسان جلوه مي كند. به اين مثال ساده چشم اندازيد: بيشتر انسان ها بامداد از خواب برمي خيزند و به آرايش و پيرايش خود مي پردازند اما هيچ يك هدف شان فقط همين كنش نيست. از خانه بيرون مي روند تا در محل كار روزانه جاي گيرند ولي باز هم هدف كلي و پيكره انديشه آنها در اين خلاصه نمي شود. آنها شايد يك ماه پياپي بر اين روال زمان بگذرانند تا دستمزدي بگيرند اما باز هم هدف كسب درآمد نيست، آدمي مي خواهد با اين مقدمات به اين توانمندي دست يازد تا از اين رهگذر به زندگي توام با شادماني و آرامش برسد: پس هدف شادي است. اين دستيابي به زندگي شادمانه از افسانه هاي عاميانه مردم گرفته تا آرمانشهرهاي فيلسوفان كه وعده مدينه فاضله را به انسان داده اند هدف چكادين فقط برپا ساختن شهر ساختاري بوده است تا در آن شهر خير و حكمت و فضيلت گرد هم آيند تا انسان به خوشبختي و شادماني برسد. اين بحث زماني كارآمدتر مي شود كه بدانيم ا نسان ناسالم روابط اجتماعي خود را محدود مي سازد و رابطه عكس و تقابل دقيقا در اين گيرودار بروز مي كند يعني ناشادي انسان را افسرده و افسردگي انسان را گوشه گير مي كند كه گوشه گيري خود عامل افزايش اضطراب و بي خويشي و پريشان حالي است. انسان امروزي نمي داند در جست و جوي شادماني به كدام سرزمين گام نهد زيرا ثروت و تحصيل و موقعيت و مقام نتوانسته اند از اضطراب او بكاهند و دغدغه و پريشي آدمي را از زندگي اش بروبند. بي گمان شادي شكل هاي متفاوتي دارد. نقش دولت و كاربري آن در همينجاست كه در حق شادماني و پاسداري آن بروز مي كند تا در پاسخ كساني كه اعلام مي دارند چگونه دولت زمينه شادي مردم را فراهم كند؟ بازگوييم كه دولت مي تواند عوامل ايجاد اندوه، غم، افسردگي و ناشادي را بزدايد و از اين رهگذر زمينه توليد، افزايش و فراگير شدن شادي را فراهم سازد.

   

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: