پست‌مدرنيسم به روايت مارشال برمن

1392/7/30 ۱۸:۱۱

پست‌مدرنيسم به روايت مارشال برمن

مارشال‌ برمن‌، استاد دانشگاه‌ نيومكزيكو بود. پيش‌ از اين‌ كتاب‌ ارزشمند «تجربه مدرنيته» از وي‌ به‌ همت‌ مراد فرهادپور ترجمه‌ شد كه‌ بسيار مورد توجه‌ خوانندگان‌ فارسي‌زبان‌ و دنبال‌كنندگان‌ مباحث‌ مدرنيته‌ قرار گرفت. نوشتار زير بررسي‌ توضيحات‌ و آراي‌ برمن‌ درباره ايده پست‌‌مدرنيسم‌ است.

نسرين‌ پورهمرنگ: مارشال‌ برمن‌، استاد دانشگاه‌ نيومكزيكو بود. پيش‌ از اين‌ كتاب‌ ارزشمند «تجربه مدرنيته» از وي‌ به‌ همت‌ مراد فرهادپور ترجمه‌ شد كه‌ بسيار مورد توجه‌ خوانندگان‌ فارسي‌زبان‌ و دنبال‌كنندگان‌ مباحث‌ مدرنيته‌ قرار گرفت. نوشتار زير بررسي‌ توضيحات‌ و آراي‌ برمن‌ درباره ايده پست‌‌مدرنيسم‌ است.
پست‌‌مدرنيسم‌ پيكره پيچيده‌ و درهم‌ تنيده‌يي‌ است‌ كه‌ از چهاردهه پيش‌ به‌ اين‌ سو (اواخر دهه 1960) سربرآورد و هنوز سال‌هاي‌ پويايي‌ خود را طي‌ مي‌كند. برمن‌ نيز مانند بقيه صاحبنظران، خاستگاه‌ پست‌‌مدرنيسم‌ را در معماري‌ به‌‌ويژه‌ در ايالات‌‌متحده‌ جست‌وجو مي‌كند و تسري‌ آن‌ به‌ حوزه علوم‌ اجتماعي‌ در فرانسه‌ را از اين‌ رهگذر مي‌داند. عطف‌ توجه‌ به‌ صورت‌ و اشكال‌ گذشته‌ و درهم‌ آميختن‌ آنها با يافته‌هاي جديد سبب‌ پديداري‌ فضاهايي‌ در معماري‌ شده است‌ كه‌ بسيار پيچيده، استعاري، رمزگونه، متناقض‌ و چندوجهي‌ است. اين‌ پديدارهاي‌ رمزگونه‌ و چندوجهي‌ بيان‌ معضلات‌ مفهومي‌ و انساني‌ را دنبال‌ مي‌كنند. اما برمن‌ درهم‌‌آميزي‌ گذشته‌ و حال‌ را يك‌ نوآوري‌ به‌ حساب‌ نمي‌آورد كه‌ آن‌ را ايده محوري‌ مدرنيسم‌ در عرصه ادبيات‌ و هنر مي‌داند، يعني‌ اصول‌ مونتاژ. برمن‌ گسست‌هاي‌ راديكال، براندازي، انقطاع، تخطي‌ها و فرارفتن‌ها و فرود آمدن‌ها در پست‌‌مدرنيسم‌ را تنها يك‌ خود ارتقادهي‌ پر سر و صدا و بي‌شرم‌ و حيا مي‌داند كه‌ ترجيع‌‌بندي است‌ آشنا. وي‌ اوج‌ پست‌‌مدرنيسم‌ را در ساختماني‌ مي‌داند كه‌ فيليپ‌ جانسون‌ در اواخر دهه 1970 در نيويورك‌ بنا كرد؛ آسمانخراش‌ عظيمي‌ كه‌ شامل‌ سردرها و طاق‌هاي‌ پشت‌ سر هم‌ در قسمت‌ پايين‌ و انتهايي‌ ساختمان‌ و پنجاه‌ طبقه‌ ساختمان‌ بين‌ آنها بود. اگر چه‌ ظرف‌ يك‌ دهه‌ اين‌ آسمانخراش‌ مبدل‌ به‌ مخروبه‌يي‌ شد اما از وجه‌ معماري‌ پست‌‌مدرنيسم‌ كه‌ بگذريم‌ وجه‌ اجتماعي‌ آن‌ در فرانسه‌ ظهور پيدا كرد. قيام‌ها و شورش‌هاي‌ دانشجويي‌ پاريس‌ در سال‌ 1968 و شكست‌ اين‌ جنبش‌ها زمينه‌‌ساز پست‌‌مدرنيسم‌ اجتماعي‌ در فرانسه‌ شد و متفكران‌ برجسته پست‌‌مدرنيسم‌ بمانند ميشل‌ فوكو، ژاك‌ لاكان، رولان‌ بارت، ژان‌ فرانسوا ليوتار، ژاك‌ دريدا، ژوليا كريستوا و ژان‌ بورديارا بايد برآمده‌ از جريان‌هاي‌ اجتماعي‌ همين‌ دوره‌ دانست.
نكته قابل‌ توجه‌ اينكه‌ اغلب‌ اين‌ روشنفكران‌ خود از انقلابيون‌ و راديكال‌هاي‌ دهه 1960 بودند اما آنان‌ گناه‌ راديكالگري‌ خود را به‌‌گردن‌ آن‌ چيزي‌ مي‌اندازند كه‌ دريدا آن‌ را «متافيزيك‌ حضور» مي‌نامد. به‌ اين‌ معنا كه‌ يگانه‌ شمردن‌ ذات‌ و تجربه انسان‌ها، متافيزيك‌ غلطي‌ است‌ كه‌ پايه‌ و مبناي‌ حقوق‌ بشر غربي‌ شده‌ است‌ و در اين‌ يكسان‌‌شماري‌ بسياري‌ از اختلافات‌ و تفاوت‌هاي‌ آدميان‌ ناديده‌ گرفته‌ شده‌ است. از جمله‌ تفاوت‌هايي‌ كه‌ آنان‌ مدنظر دارند؛ جنسيت، نژاد و قوميت‌ است. اما اختلافات‌ ديگر از قبيل‌ طبقات‌ و مليت‌ و مذهب‌ چندان‌ مورد توجه‌ آنان‌ نيست. پست‌‌مدرنيسم‌ همان‌گونه‌ كه‌ ليوتار مي‌گويد گريزي‌ است‌ از «محو و مستحيل‌ شدن‌ ايده پيشرفت‌ در درون‌ عقلانيت‌ و آزادي» و اين‌ گريز امكان‌پذير نيست‌ جز با نفي‌ روايت‌هاي‌ كلان‌ و فراروايت‌ها و اصول‌ تعميم‌ بخش. آنان‌ نمي‌خواهند روايت‌ داستان‌ها فراتر از خود انسان‌ به‌ تاريخ‌ فردي‌ و جمعي‌اش‌ معنا ببخشد چرا كه‌ اساسا ليوتار معتقد است‌ معنا و حقيقت‌ فقط‌ در تجمع‌هاي‌ خاصي‌ از عقيده‌ و هوش‌ مي‌تواند وجود داشته‌ باشد و آنگاه‌ ليوتار شك‌ انديشي‌ خود را تا آنجا پيش‌ مي‌برد كه‌ مي‌پرسد آيا اساسا انسان‌ها قادر به‌ دانستن‌ و شناختن‌ چيزي‌ يا قادر به‌ انجام‌ دادن‌ كاري‌ يا عملي‌ هستند؟! در اينجا برمن‌ به‌ كنايه‌ مي‌گويد كه‌ اين‌ خيزش‌ ناگهاني‌ از شك‌‌انديشي‌ به‌ احكام‌ پيشيني‌ (يعني‌ فراروايت‌ همان‌ چيزي‌ كه‌ پست‌‌مدرن‌ آن‌ را نفي‌ مي‌كند) ويژگي‌ شاخص‌ و بارز كل‌ تفكر پست‌‌مدرن‌ است. وقايع‌ جنگ‌ جهاني‌ اول، دوم، فاشيسم، كمونيسم، واقعه هيروشيما و... كافي‌ بود تا در كنار چرخش‌ سريع‌ فرانسه‌ به‌ سمت‌ راست‌ پست‌‌مدرن‌ها همه دستاوردهاي‌ عصر روشنگري‌ را به‌ باد انتقاد بگيرند و قهر و خشونت‌ و تروريسم‌ را از دستاوردهاي‌ آن‌ بدانند كه‌ مقولاتي‌ چون‌ روشنگري‌، انقلاب، اومانيسم‌ و ايده حقوق‌ بشر موجد آنهاست.
در حالي‌ كه‌ فرانسوي‌ها به‌ كرانه رود راين‌ مي‌نگرند و هايدگر را مي‌ستايند اومانيست‌هاي‌ آلماني‌ نظير هابرماس‌ نگران‌ بازگشت‌ بربريت‌ به‌ سراسر اروپا هستند. جنبش‌هاي‌ پست‌‌مدرنيستي‌ امروز در قالب‌ گروه‌هاي‌ فمينيستي، طرفداران‌ محيط‌ زيست، سبزها و طرفداران‌ صلح‌ و خلع‌‌سلاح‌ هسته‌يي‌ و... فعال‌ هستند، اما پرسش‌ برمن‌ از پست‌‌مدرن‌ها يا اين‌ پيش‌‌شرط‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر ايده‌هاي‌ مربوط‌ به‌ عدالت، برابري، انسانيت‌ و حقوق‌ بشر فاقد زمينه‌ و بستر لازم‌ هستند پس‌ چرا كسي‌ كه‌ عضو اين‌ گروه‌ها نيست‌ بايد خود را با آنها وفق‌ داده‌ و به‌ تاييد و حمايت‌ از آنان‌ برخيزد و ادعاي‌ آنان‌ مبني‌ بر مورد سوءاستفاده‌ قرار گرفتن‌شان‌ اهميت‌ قايل‌ شود! چرا؟!
برمن‌ سپس‌ موضوع‌ ديگري‌ را پيش‌ مي‌كشد؛ مبارزه‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ حقوق‌ بشر در اواخر دهه 80 و اوايل‌ دهه 90 در اروپاي‌ شرقي‌ و چين. وي‌ به‌ تظاهرات‌ پراگ‌ و دانشجويان‌ چيني‌ و در ميدان‌ تيان‌ آن‌ من‌ اشاره‌ مي‌كند. او اين‌ مبارزات‌ را تلاشي‌ جدي‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ روايت‌هاي‌ كلان‌ يعني‌ حقوق‌ بشر مي‌داند در حالي‌ كه‌ پست‌‌مدرن‌ها آن‌ را به‌ امتيازخواهي‌ قومي‌ و قبيله‌يي‌ و صنفي‌ تقليل‌ مي‌دهند. برمن‌ آينده‌يي‌ براي‌ پست‌‌مدرن‌ پيش‌‌بيني‌ نمي‌كند زيرا آن‌ را بيشتر يك‌ ذهنيت‌ مي‌داند تا يك‌ نظريه. اين‌ ذهنيت‌ آميزه‌يي‌ است‌ از سفسطه‌ها، گزافه‌گويي‌ها، ايهام‌ و ابهام، مجاز و تمثيل، كنايه‌ و استعاره، تقليد و تصنع‌ و دلمردگي‌ و افسردگي، كسادي‌ و ركود، نفرت‌ و بيزاري‌، خستگي‌ مداوم‌ و... در فضاي‌ چنين‌ ذهنيتي‌ ديگر حادثه‌يي‌ رخ‌ نخواهد داد و اتفاقي‌ به‌ وقوع‌ نخواهد پيوست. همه‌چيز از مدت‌ها پيش‌ روي‌ داده‌ است‌ و تهي‌ و بي‌مايگي‌ است‌ كه‌ عمق‌ ژرفاها را پر كرده‌ است. اما برمن‌ به‌ زنان‌ و مرداني‌ اميدوار است‌ كه‌ به‌ عرصه‌هاي‌ جديد گام‌ مي‌نهند و افق‌هايي‌ جديد از ابداع‌ و مهارت‌ پيش‌ روي‌ خود و ديگران‌ مي‌گشايند.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: