1392/7/30 ۱۳:۲۸
نهجالبلاغه نامی است که مصنّف آن ابوالحسن محمدبن الحسین، معروف به الشریف الرضی به اثر گرانبهای خود داده است. سید رضی نسب به حضرت امام موسیالکاظم علیهالسلام میرساند. از اینرو بر القاب او «الموسوی» را هم افزودهاند. او در سال ۳۵۹ در بغداد زاده شد و در روز ششم محرم سال ۴۰۶ دیده بر جهان فرو بست. رضی در عنفوان جوانی کتابی در خصائص ائمه اطهار نوشت. چون از نوشتن اوصاف خاص امیرالمؤمنین علیهالسلام فراغت یافت، در پایان کتاب فصلی متضمن سخنان کوتاه آن حضرت افزود.
یکی از ترجمههای سترگ شما در حوزه متون دینی، ترجمه نهجالبلاغه است. لطفاً درخصوص سابقه ترجمه نهجالبلاغه به فارسی و ویژگیهای خاص ترجمه آیتی توضیحاتی بفرمایید.
جمعی از یاران آنچه را در آن فصل آمده بود، پسندیدند و از مؤلف خواستند که کتابی که برگزیده سخنان علی علیهالسلام را در برداشته باشد، آغاز کند و رضی خواهش آنان را پذیرفت و دید که سخنان حضرت برگرد سه محور است: خطبهها و فرمانها و نامههای بلند و رسالهها و حکمتها و موعظهها. برای گردآوردن آنها به تفحص پرداخت.
توجه او بیشتر به جنبههای فصاحت و بلاغت بود؛ زیرا خود بزرگترین شاعر و ادیب عرب بود. او را همتراز بحتری و متنبّی شمردهاند. از اینرو از هر خطبه یا نامه که به دستش میافتاد، همه را انتخاب نمیکرد، بلکه قسمی را انتخاب میکردکه در فصاحت و بلاغت درخور عظمت شأن علی علیهالسلام باشد. در آغاز خطبهها و نامهها از کلمه «مِن» استفاده میکند «من بعضیت»، «من خطبه له» یا «من کلام» یا «من کتاب له»، یعنی برخی از خطبه یا برخی از سخن یا برخی از نامه.
سیدرضی کتاب خود را «نهجالبلاغه» نامید؛ زیرا درهای بلاغت را به روی کسی که بخواهد در آن بنگرد، میگشاید و طالبان را بدان فرا میخواند. هم دانشمندان را بدان نیاز است و هم دانشپژوهان را، هم مطلوب بلغاست و هم منظور زاهدان. سیدرضی کتاب نهجالبلاغه را در ماه رجب سال ۴۰۰ هجری به پایان آورد.
چنین اثر عظیمی را بارها به زبان فارسی ترجمه کردهاند. در مقدمه نهجالبلاغه ترجمه این جانب، جناب حجتالاسلام آقای دینپرور نوشتهاند که: «اکنون بیست ترجمه فارسی در دست است که در طی قرون پدید آمده است.» این ترجمهها همه براساس متن، ولی با دریافتها و نگارشهای گوناگون تدوین شده است.
قدیمترین ترجمه نهجالبلاغه
قدیمترین ترجمه به احتمال قوی، از ترجمه جلالالدین حسینبن شرفالدین اردبیلی، معاصر شاه اسماعیل صفوی است. سپس ترجمه ملافتحالله کاشانی(متوفای به سال ۹۸۸) که آن را «تنبیهالغافلین» نامیده است. در سالهای جدید دو ترجمه منتشر شد: یکی از مرحوم جواد فاضل و یکی از مرحوم فیضالاسلام. جواد فاضل نویسنده و داستاننویس بود و فارسی را خوب و صحیح مینوشت؛ ولی ترجمهاش آزاد است و در آن مطالبی خارج از متن آمده است. اما ترجمه سید علینقی فیضالاسلام تا حدودی تحتاللفظی، ولی صحیح و درخور اعتماد است. به عبارت دیگر، ترجمه فیضالاسلام مادر همه ترجمههایی است که بعد از آن صورت گرفته. هرکس برای ترجمه جملهای، سری هم به ترجمه فیضالاسلام میکشد. ترجمههای دیگری هم هست که فعلاً نامشان را از حفظ ندارم؛ اما ترجمه استاد عالیقدر عربی دان و فارسیشناس جناب آقای شهیدی مقوله دیگری است.
بنده هم هنگامی که سردبیر ماهنامه آموزش و پرورش بودم، هر ماه تحت عنوان «درسهایی از نهجالبلاغه» بخشی را ترجمه میکردم. تا اینکه تصمیم گرفتم همه را ترجمه کنم. استاد ارجمند محمدرضا حکیمی تشویق و ترغیب میکردند تا ترجمه به پایان آمد. بحمدلله مقبول طبع سروران واقع شده و تاکنون هفدهبار یا هجده بار به چاپ رسیده است؛ ذلک فضلاللهیؤتیه من یشاء. نمونهای از ترجمه که فعلاً آن را از رو میخوانم:
«جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند بر روی بندگان خاص خود گشوده است. جهاد جامه پرهیزگاری و جوشن استوار خدایی و سپر ستبر اوست. هر که آن را ناخوش دارد و از آن رخ برتابد، خداوند جامه خواری و زبونی بر او پوشاند و محنت و بلایش در میان گیرد و دلش را در پرده دارد و به کیفر آنکه از جهاد تن زده است، از حق دور افتد و کارش به مذلت کشد و از عدالت بیبهره ماند.
شب و روز در نهان و آشکارا شما را به نبرد به این قوم فراخواندم و گفتم که: پیش از آنکه سپاه بر سرتان کشند، برآنها بتازید. به خدا سوگند به قومی در خانههایشان تاخت نیاوردند، مگر آنکه زبونِ خصم گشتند. شما نیز آنقدر از کارزار سر برتافتید و کار را به گردن یکدیگر انداختید و یکدیگر را نصرت ندادید تا هر چه داشتید، به باد یغما رفت و سرزمینتان جولانگاه دشمنانتان گردید. و اکنون این مرد غامدی است که با سپاه خود به شهر انبار درآمده است و حسّان بن حسان البکری را کشته است و مرزدارانتان را رانده است و کار را به آنجا رسانیدهاند که یکی از آنها بر زن مسلمانی داخل شده و دیگری بر زنی از اهل ذمّه و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارهاش را ربوده است و آن زن جز آنکه «انا لله» گوید و از او ترحم جوید، چارهای نداشته است. آنها پیروزمندانه با غنایم بیآنکه زخمی بردارند، یا قطرهای از خونشان ریخته شود، بازگشتهاند. اگر مرد مسلمانی پس از این رسوایی از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش کرد، بلکه مرگ را سزاوارتر است. ای شگفتا، به خدا سوگند که همدست بودن این قوم با یکدیگر با آنکه بر باطلاند، و جدایی شما از یکدیگر با آنکه برحقید، دل را میمیراند و اندوه را بر آدمی چیره میسازد.
وقتی میبینم که شما را آماج تاخت و تاز خود قرار میدهند و از جای نمیجنبید، بر شما میتازند و شما برای پیکار دست فرا نمیکنید، میگویم: ای قباحت و ذلت نصیبتان باد! خدا را معصیت میکنند و شما بدان خشنودید…»
ترجمه قرآن کریم
شما از مترجمان نامبردار قرآن به زبان فارسی هستید. ترجمه فارسی شما به عنوان یکی از بهترین ترجمههای روان و شیوای فارسی در سالهای اخیر مورد اقبال فارسیدانان در ایران و دیگر کشورها بوده است. لطفاً درباره سابقه ترجمه قرآن به فارسی و ویژگیهای ترجمه خود توضیح دهید.
ترجمه قرآن سالها آرزوی من بود و سرانجام به لطف باری تعالی این آرزو تحقق یافت. از پیش از هزار سال پیش تا به امروز نمونههایی از ترجمه قرآن در دست است، به خصوص در این سالهای اخیر. گویند نخستین نمونه ترجمه قرآن به زبان فارسی از سلمان فارسی است. او بود که بسمالله الرحمن الرحیم را «به نام خدای بخشنده مهربان» ترجمه کرد و همو سوره حمد را نخستین بار ترجمه نمود. و حتی ترجمه خود را از نظر مبارک رسول خدا صلیالله علیه وآله و سلم گذرانیده است. این مطلب را مرحوم دکتر رامیار در تاریخ قرآن خود آورده و مأخذش را در ذیل صفحه نقل کرده است.
آیا ترجمه قرآن به زبانی دیگر جایز است یا نه؟ بر میگردد به حدوث و قدم کلام الهی، معتزله قرآن را حادث و اشاعره و اهل سنت قرآن را قدیم میدانستند. این گروه اخیر که قرآن را قدیم میدانستند، در ترجمه آن به زبانهای دیگر اشکال میکردند؛ ولی اکثر علما ترجمه آن را به زبانهای دیگر به منظور فهم کلام الهی جایز میشمردند. این مطلب را سالها پیش در مصاحبهای به عرض رساندهام که قرآن پیش از هر زبان غیرعربی دیگری به فارسی ترجمه شده. قدیمترین ترجمه آیات، آن است که همراه با ترجمه تفسیر طبری آمده است. اصل تفسیر از ابوجعفر محمدبن جریر طبری فقیه و مورخ و مفسّر ایرانی است که در سال ۳۱۰ قمری و فات یافته است.
طبری دو کتاب مهم دارد: یکی «تاریخ الرسل و الملوک» که به تاریخ طبری معروف است و یکی هم تفسیری به نام «جامع البیان فی تفسیر القرآن» که در سال ۲۷۰ به پایان آمده. هر دو این کتابها البته به صورت تلخیص در عصر سامانیان (قرن چهارم) به فارسی ترجمه شدهاند. طبری محدث است و برای روایت هر قول، اسنادهایی میآورد. در این ترجمهها چه تفسیر و چه تاریخ اسنادها حذف شده است. تفسیر طبری میان سالهای ۳۵۰ تا ۳۶۵ به زبان فارسی ترجمه شده است.
مترجم تفسیر میگوید: «این تفسیر را که چهل مصحف داشت و از بغداد به خراسان آوردند، به زبان عربی بود و اسنادهای دراز داشت.» منصور بن نوح (مراد منصور اول ملقب به امیر سدید، ششمین پادشاه سامانی[۳۵۰-۳۶۶] است) خواست که به فارسی ترجمه شود تا فارسی زبانان هم بتوانند بهرهبرند. از این روی از علمای ماوراءالنهر فتوی خواستند که میشود چنین کتابی را به فارسی ترجمه کرد. علمای ماوراءالنهر و خراسان و شهرهای بخارا و سمرقند و بلخ و اسپیجاب و فرغانه گردآمدند و به جواز آن فتوا دادند. و از میان خود چند تن را اختیار کردند و آنها آن تفسیر را خلاصه و ترجمه کردند. ترجمه تفسیر طبری که سالها در کتابخانه سلطنتی ایران بود، به همت حبیب یغمایی چاپ شد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید