1392/7/30 ۰۷:۴۸
سینمای ایران اینبار نه با هجوم فیلمهای هندی و ترکی و آمریکایی، بل با مهاجمان به نظر آشنا و خودی به خاموشی نشسته تا کی دوباره پر بگیرد. تو فعلا در آن دیار رویا با هیچکاک پرندهبازی کن و شعرهایت را برایش بخوان تا اگر نه زندگان، بل مردگان بدانند تو شاعر هم بودی!
ساموئل عزیز - اجازه میدهی که تو را عزیز صدا کنم؟ سکوتت را به نشانه رضایت میگیرم - نمیدانم چند سال است که مردهای؟ به من گفتند آیا درباره سالمرگ تو چیزی خواهم نوشت؟ دارم مینویسم. یعنی نوشته میشوی. شدی. در برگبرگ تاریخ سینمای ایران. اما چه کسی میداند که تو شاعر هم بودی؟ بله شاعر بودی و فیلمهای معمایی - جنایی میساختی. این تعارض تو را به گمان خودشان درک نمیکردند یا نمیکنند. از اینرو هنوز برای راحتکردن خیالشان بهسادگی همهچیز را مثلا ساده میکنند و بهسادگی از پیچها میگذرند و بهناگهان میان هوا و زمین که نه، بل درهای خودشان را معلق میبینند. ساموئل عزیز ما میدانیم ولی این نسل و نسلهای بعد نمیدانند یا کم میدانند که تو نخستین کسی بودی که بهکار کارگردانی اهمیت دادی. یعنی در کنار خیل کسانی که مثلا کارگردان بودند و جورشان را فیلمبرداران بیچاره میکشیدند، جای دوربین تعیین کردی، عدسی انتخاب کردی، میزانسن دادی و... بله اینها را کسانی میفهمند که مثل من به تو مدیونند. تو داستانت را به زبان سینما بیان میکردی و تماشاگران هم برایت کف میزدند. عکسهایی از تو دیدم که چطور مثل ستارههای سینما از تو استقبال میشد. مزدت را گرفتی. کارت را کردی. هرچند در شیب عمر و کار به دستانداز افتادی و هرچه تقلا کردی دیگر در چهارراه حوادث سینما قرار نگرفتی. چاووشیخوانی کردی و البته عقابهایت در زمان خود سینما را بار دیگر به آتش کشید و فروخت، اما بهتدریج دچار فراموشی شدی و فراموشت کردیم. مثل خود سینمای پلیسی - معمایی که با وجود کاربردش در همه گونهها، ملودرام، کمدی و... هنوز جدی نیست مگر آنکه باز مضمونپردازی کند یا برای اهل نقد و نظر طعمی از متفاوتبودن داشته باشد. البته میدانی که برای سینمای پلیسی باید پلیس را دوست داشت. شاید خود این هم با وجود مشکلات تولید و ممیزی و... موضوع قابل بحثی است برای آنکه تماشاگر به سینما نرود و فیلم پلیسی نبیند و در تلویزیون، میان فیلمها و سریالها نگاهی بیندازد از سر تفنن. من هم بعد از مخمصه که به تو تقدیمش کردم، مجموعه جستوجوگران را ساختم، که گویا سیمای وطنی نه به یادش میآورد و نه اینکه اصلا ساخته. وگرنه تا به حال به انحای بسیار، با دلیل و بیدلیل از سیمای وطنی پخش میشد و دربارهاش حرف میزدند و میز گرد و چهارگوش میگذاشتند. من مثل تو زورم را زدم تا این نوع را در طول این سیوچندسال پی بگیرم و از پا نخواهم نشست. هرچند منزویام میکنند و میخواهند که از عطر و طعم اجتماعی و اینجاییاش بکاهم، مهم نیست من انبانم پر است از طرح و ایده و اگر عمری باقی باشد و دچار موقعیت اکنون تو نشوم! خیلی نگران نباش. سینمای ایران اینبار نه با هجوم فیلمهای هندی و ترکی و آمریکایی، بل با مهاجمان به نظر آشنا و خودی به خاموشی نشسته تا کی دوباره پر بگیرد. تو فعلا در آن دیار رویا با هیچکاک پرندهبازی کن و شعرهایت را برایش بخوان تا اگر نه زندگان، بل مردگان بدانند تو شاعر هم بودی!
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید