به بهانه سالروز كشته شدن ميرزا محمد فرخي يزدي/محمدعلي سپانلو

1392/7/28 ۱۰:۱۹

به بهانه سالروز كشته شدن ميرزا محمد فرخي يزدي/محمدعلي سپانلو

74 سال از مرگ تلخ شاعري گذشت كه غزل نيمه سياسي را به كمال رساند، در عقيده‌اش ثابت قدم ماند، تا آخرين لحظه حياتش از آزادي نوشت و در نهايت در زندان به قتل رسيد و در گوري بي‌نشان دفن شد.

حكايت سرگذشت رنج‌آميز محمد فرخي يزدي از رشد و زندگي او در دوره‌يي نامناسب نشات مي‌گيرد. او‌ زاده ادبيات و فضاي مشروطه بود، اما در خفقان رضاشاهي اوج گرفت و نتوانست به شيوه همفكران همدوره‌اش ضامني براي بقاي خود و قلمش پيدا كند. اگر لاهوتي به مسكو رفت و ماند و مامور دستگاه آنان شد، فرخي در آنجا هم دوام نياورد و راهي آلمان شد. بعد از مدت‌ها دوري از وطن وزير دربار تيمورتاش به او امان داد تا در سال 1311 به ايران برگردد. وقتي فرخي پا به كشورش گذاشت كه آخرين بقاياي مشروطه هم رو به زوال بود و زندگي براي فرخي سخت‌تر از قبل شده بود. حالا پليس بود كه سايه به سايه دنبالش مي‌گشت: «هركجا روم به گردش ‌آيد از پيم مفتش». اين تعقيب مداوم سايه‌ها در بسياري از اشعارش آمده است كه نشان مي‌دهد تمام مدت تحت نظر شهرباني بوده، تا اينكه در آخرين بازداشتش به شكايتي جعلي، فرخي را به عنوان بدهكار به زندان مي‌اندازند.

زندان هم نتوانست صداي او را خاموش كند. اشعارش تندتر و گزنده‌تر خلق مي‌شد و به بيرون درز مي‌كرد. در 1318 شايعه دهن به دهن چرخيد كه به بهانه ازدواج وليعهد زندانيان را آزاد خواهند كرد. فرخي منتظر ماند و وقتي فهميد اين آزادي شامل زندانيان سياسي نمي‌شود، اشعارش كوبنده‌تر و تندتر شد تا رييس شهرباني بي‌رحم اما هنرمند و ويولنيست چيره‌دست، مختاري دستور قتل او را به پزشك احمدي بدهد. پرشك‌نماي بي‌سوادي كه شغلش قتل زندانيان بود و بعدها محاكمه و اعدام شد، سرنگي را پر از هوا كرد و به رگ شاعر تزريق كرد. هيچ‌وقت مشخص نشد خاك كدام گورستان پذيراي پيكر بي‌جان شاعر شد.

فرخي اما نه مرد و نه فراموش شد. مردم كوچه و بازار اشعارش را از حفظ مي‌خوانند حتي اگر ندانند شاعر كيست و چه سرنوشتي داشت و در چه زمانه‌يي نوشت: زندگي كردن من مردن تدريجي بود. بسياري زير لب اين شعر را زمزمه كرده‌اند «آن زمان كه بنهادم سر به پاي آزادي/ دست خود ز جان شستم از براي آزادي» يا «اي كه پرسي تا به كي در بند دربنديم ما/ تا كه آزادي بود در بند، در بنديم ما» و... اما نمي‌دانند شاعرش هماني است كه لب‌هايش را در زندان‌ها دوختند و در رگش هوا فرستادند و هماني است كه غزل نيمه سياسي را به كمال رساند. هر غزلي نيمي سياسي و نيمي عاشقانه با ارزش بالاي ادبي است.

74 سال از مرگ شاعر گذشت.‌ اي كاش دستي تاج گلي به ياد شاعر در خياباني كه به نام اوست مي‌گذاشت.
نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: