1392/7/25 ۱۱:۲۶
بحث «امتناع تناقض» (محال بودن عقلي اجتماع و امتناع نقيضين) بنياد مابعدالطبيعه (وجود و آگاهي) است. حكما اين بحث را به عنوان اولالاوائل مطرح كردهاند و آن را اصليترين نكته بشر خواندهاند. اين بحث به آن معناست كه واسطهيي ميان سلب و ايجاب نيست. روي ديگر سكه اين اصل، اصل هوهويت است. اين اصل ضامن وحدت اشياست. يعني واقعيات اشيا، وحداني هستند، يعني هر چيزي خودش است و غير خودش نيست. همانطور كه اصل هوهويت ضامن وحدت است، اصل امتناع نقيضين ضامن كثرت است. به اين وسيله وحدت و كثرت در كنار هم هستند. اصل امتناع نقيضين جامع وجود و آگاهي است. در بحث وجود، به اين معناست كه موجود از آن حيث كه موجود است، عدم خودش را نميپذيرد، يعني موجود سلب غيرخودش است. از اينجا مفهوم حد پديد ميآيد. با اين مفهوم سلب و ايجاب كنار هم قرار ميگيرند. بنابراين اصل امتناع نقيضين به بحث حد متناهي ميشود. حد هم جنبه وجودي و هم جنبه عدمي دارد. بحث حد به لحاظ وجودي مفردات وجودي را تامين ميكند. اين معنا در منطق بهصورت جنس و فصل مطرح ميشود. از اينجا به قضايا منتقل ميشويم، يعني اصل امتناع تناقض در عرصه آگاهي مطرح ميشود. قضايا يا حمل اولي (دائر مدار تعاريف) يا حمل شايع هستند. بحث حمل شايع صناعي، بحث حدود و بحث اصل امتناع نقيضين از اين طريق به هم گره ميخورند. در فلسفهيي كه عالم را عالم كثرات ميداند، بحث امتناع نقيضين اهميت مييابد. در اين فلسفهها حمل شايع براي توضيح كثرات جهان كافي است. مثلا در فلسفه افلاطون و ارسطو كل متاخر از كثرات است. بنابراين در اين فلسفهها كل اعتباري و موخر از كثرات است. در اين فلسفهها كلي وجود دارد نه كل. در اين فلسفهها اصل امتناع نقيضين با حمل شايع تدارك مييابد. اما در فلسفههايي كه در آنها كل مقدم بر كثرات باشد، آن فلسفه با اصل امتناع تناقض مواجه ميشود. يعني در اين فلسفهها اصل امتناع تناقض با حمل شايع تبيين نمييابد. در هگل نيز با فيلسوفي مواجهيم كه در انديشه او كل مقدم بر كثرات است. البته كل هگل با كل ملاصدرا متفاوت است. كل هگل وجود در آگاهي است درحالي كه در ملاصدرا با مراتب تشكيكي از تناقض عبور ميكند. در هگل مراتب تشكيكي نيست. مواجهه هگل با اصل امتناع تناقض بسيار تيزتر و خردكنندهتر از مواجهه ملاصدرا است. در ملاصدرا كل بالفعل مقدم بر جميع مراتب است، اما در هگل كل يا وجود در آگاهي بايد تدريجا در مراحل صيرورت به فعليت برسد. بنابراين تناقض بنياد انديشه هگل ميشود و حمل شايع صناعي كفايت نميكند. در هگل نقيضين بايد تكاپو داشته باشند. يعني بايد اتوديناميزم دروني در كل وجود داشته باشد، تا در يك اختصام دائمي و لاينقطع ميان متقابلات و امور متناقض كل منكشف شود. به عبارتي اصل امتناع تناقض در هگل واسطه در انكشاف كل است و كل به صورت لايزال در تمام مراتب از طريق اصل امتناع نقيضين منكشف ميشود. به همين خاطر هگل در كتاب منطق در بحث تناقض سه التفات مطرح ميكند. در التفات اول در هوهويت به خود التفات ميشود، در التفاوت خود بهمثابه غير وضع ميشود و در التفات وجه سوم است كه جامع اين هر دو است و در آن تكاپوي تناقض مستهلك ميشود. بنابراين در گزاره بنيادين و نظرورزانه هگل آنات و اجزاي مختلف در هم مستهلك ميشوند. اين معناي دقيق هگلي با قرائت ماركسيستي تحريف ميشود و قابل دفاع نيست. در اين قرائت ماركسيستي و ماترياليستي از آنجايي كه كل مقدم وجود ندارد، ديگر با اصل امتناع تناقض مواجه نميشويم. اما متاسفانه ماركسيستها با قرائت شان از اين اصل، بحث امتناع تناقض را در طبيعت مطرح كردند. انگلس در كتاب وحشتناك «آنتي دورينگ» در يك بحث بسيار عجيب به نظر خودش علمي، از اصل امتناع تناقض در طبيعت دفاع كرده است. همين معنا از طريق ترجمه در فلسفه ما مطرح شده است و ما هگل را در ضمن ماركس و قرائت وطني مطالعه و خيال ميكنيم كه هگل نميفهميده اين اصل چيست و بهسادگي امتناع تناقض را قبول كرده است. مرحوم استاد مطهري در جلد اول اصول فلسفه مينويسد فلاكت ماترياليسم به دست ديالكتيك! اما اين غير از هگل است. متاسفانه اين قرائت ناصواب از هگل هنوز در ميان حتي برخي اساتيد هست و كتابهايي با اين قرائت نادرست نوشته و منتشر ميشود.
استاد فلسفه دانشگاه تهران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید