1392/7/25 ۱۱:۲۲
حوه اخذ و اقتباس بحث «آقايي و بردگي» يا چنان كه در ايران به عنوان خدايگان و بنده يا خواجه و برده ترجمه شده، از كتاب «پديدارشناسي روح» موضوع بحث من است. در بررسي تاريخ انديشهها دو بحث جالب يكي نحوه پيدايش و تطور انديشهها (history of generation) و ديگري نحوه اخذ و اقتباس انديشهها
(history of reception) است. هر دوي اين مباحث براي فهم انديشهها اهميت اساسي دارند. در ماجراي اول به شرايط و علل شكلگيري انديشهها توجه ميشود. منظور از علل در اينجا مقتضيات و موانعي هستند كه براي ظهور يك انديشه به شكلي كه ميشناسيم، است. اما در بحث دوم به دنبال اين هستيم كه چه انديشههايي ازجانب كدام انديشمندان در كدام جوامع و فرهنگها و به چه شكلي مورد توجه قرار گرفتهاند و چرا اينگونه اخذ شدهاند. اين بحثها نيز صرفا از علقهيي باستانشناختي برنميآيد، بلكه راهي ميگشايد براي فهم انديشهها از جانب ما و نشان ميدهد كه ما چه نسبتي ميان اين انديشهها با خودمان يافتهايم. اخذ و اقتباس بحث «آقايي و بردگي» از كتاب «پديدارشناسي روح» در ايران عمدتا تحت تاثير گرايشهاي چپ و ماركسيستي صورت گرفته است. در ترجمههايي كه از اين فصل شده يا در كتابهايي درباره هگل به فارسي ترجمه و تاليف شده، اين گرايش مشهود است. اين امر موجب شده كه جايگاه بحث «خدايگان و بنده» را درست در نمييابيم. اين بحث در سير كتاب پديدارشناسي روح، جايگاهي دارد كه در فهم آن دچار جابهجايي شده و اين امر تحت تاثير مفسران با گرايش چپ در مغرب زمين بوده است. ويژگي اين گرايش خاص از اين فصل كتاب، مواجهه نقادانه با آن است، يعني به اين دليل به اين فصل توجه ميشود كه بعدا آن را درست وارونه كند و به خود انديشه هگلي مجال مطرح شدن نميدهد. يعني به اين فصل براي عبور از هگل توجه ميشود. با نگاه به فهرست كتاب هگل بعد از مقدمهيي كه بسيار اهميت دارد، بحث آگاهي آغاز ميشود. در اين بحث ابتدا يقين حسي و باور مطرح ميشود، در اينجا مساله حضور وجود در آگاهي در مرتبه يقين حسي است. بلافاصله بعد از آن به نحو ضرور و ديالكتيك، «اين بودن» و سپس «اكنون و اينجا» مطرح ميشود. هگل بعدا به سراغ ادراك حسي يا شيء و نمود ميرود و در اينجا با تكثر و وحدت آنها مواجه ميشويم. در مرحله بعدي بحث نيرو و فاهمه مطرح ميشود. هگل ميگويد نيرو آن از خود برونشوندهيي كه در اين برونشوندگي خودش مستحيل نميشود و درونمان (immanent) است. هگل سپس به بحث خودآگاهي ميپردازد و در مرحله اول حقيقت يقين نسبت به خود ميپردازد، يعني ما ميخواهيم به مفهومي كه در فاهمه شكل ميگيرد. در ذيل اين بحث بخش اول قائم به ذات بودن و غيرقائم به ذات بودن هست كه عنوان فرعي آن «آقايي و بندگي» است. يعني اين فصل جايگاهش در بحث حضور وجود در مرتبه فاهمه است كه در اين مرتبه به خودآگاهي ميرسيم. قدمي بعدي آن است كه آگاهي و خودآگاهي را مطرح ميكند و نشان ميدهد كه چطور در نحلههاي گوناگون فكري (رواقي، شكاكيت) تلاش براي آزادي از جانب آگاهي رخ ميدهد. بحث بعدي عقل است و سپس به بحث به فعليت در آمدن خودآگاهي عقلاني از جانب خودش ميرويم و در اينجاست كه ما با عنوان «فرديت كه براي خود فينفسه و لنفسه واقع است» نسبت دو سوژه را مشاهده ميكنيم. يعني در بحث «آقايي و برده» دو نحوه خودآگاهي مطرح ميشود، اما مثالي كه هگل ميزند موجب ميشود كه تعبير اجتماعي صورت بگيرد. اين قرائتي است كه عمدتا گرايش چپ در اروپا نسبت به هگل داشته و ما نيز همين برداشت را داشتهايم. يعني در بحث خودآگاهي، هگل مثال آقا و برده را براي آگاهيهايي كه متوجه خود و متوجه به شيء هست، مطرح ميكند. اما مفاهيمي كه هگل مثل كار و حيات در اين بحث مطرح ميكند، چنان عميق است كه مباحث اجتماعي و روانشناختي فراواني حول آن شكل ميگيرد و آثار گستردهيي از ماركس گرفته تا مفسران جديدتر مثل لوكاچ، كوژو، پساساختارگراياني چون دريدا، لاكان و ميشل فوكو با اين تفسير نوشته ميشود. حتي تفسيرهاي روانشناختي (منازعه بر سر به رسميت شناخته شدن) و انسانشناختي و جامعهشناختي از اين بحث شد. اخيرا بحثهايي درباره بازگرداندن اين بحث (آقا و برده) به جايگاه اصلي خودش صورت گرفته است. بنابراين شاهديم كه ما عمدتا از آثار هگل «پديدارشناسي روح» و از آن بحث «آقايي و بردگي» را با تفسير چپ خواندهايم.
استاد فلسفه دانشگاه تهران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید