دعوت از ناطق نوري برای مجلس آینده / اکبر منتجبی

1392/7/21 ۱۲:۰۷

دعوت از ناطق نوري برای مجلس آینده / اکبر منتجبی

هفته پيش در كنسرت دوشبه‌اي كه سالار عقيلي و رضا صادقي دو خواننده ايراني برگزار كردند، علي جنتي وزير ارشاد دولت آقاي روحاني را ديدم. از او در كنسرت چندباري تقدير شد.

 

هفته پيش در كنسرت دوشبه‌اي كه سالار عقيلي و رضا صادقي دو خواننده ايراني برگزار كردند، علي جنتي وزير ارشاد دولت آقاي روحاني را ديدم. از او در كنسرت چندباري تقدير شد. نامش برده مي‌شد و هر دو خواننده ايراني از او به نيكي ياد مي‌كردند كه چه وعده‌هايي درباره موسيقي داده است. جنتي نيز هربار بلند مي‌شد، براي جمعيت پشت سر خود دست تكان مي‌داد و بعد سر جاي خود مي‌نشست. صحنه‌هاي جالبي بود. بعيد مي‌دانم كه پيش از اين، او به كنسرت موسيقي رفته باشد. طبيعتا از آن زمان كه وزير ارشاد شد، هر روز مجبور است به سينما برود، به كنسرت‌هاي مختلف سر بزند، با هنرمندان بنشيند و با روزنامه‌نگاران برخيزد.

البته از دولت آقاي روحاني، اين فقط علي جنتي نبود كه در آن كنسرت شركت كرده بود. يكي ديگر از مديران اين دولت نيز حضور داشت. او به مانند جنتي در رديف اول ننشست، عقب‌تر بود. پيش از آنكه كنسرت آغاز شود، در طبقه ششم برج ميلاد، زير آسمان پاييزي تهران ديدمش. من با دخترم بودم. جلو رفتم و خودم را معرفي كردم. او سيگار مي‌كشيد تا پيش از آنكه پا به داخل سالن بگذاريم، خود را شارژ كرده باشد. ابتدا از هر دري سخن گفتيم تا اينكه من تلاش كردم از او چند خبر دست اول به دست بياورم. اين مدير كه سابقه فعاليت حزبي ـ سياسي نيز داشت، همانطور كه سيگار خود را دود مي‌كرد، از من درباره روزنامه‌هاي جديدي كه قرار است منتشر شوند، پرسيد، از خط و ربط آنها، از اينكه چه كساني ممكن است از آنها حمايت مالي‌ـ‌سياسي كنند. توضيحات كلي دادم. اينكه قرار است روزنامه‌هاي جدیدی منتشر شوند. البته خبر داشت كه روزنامه‌هاي دولتي مثل شهروند (هلال‌احمر) و خورشيد (تأمين اجتماعي) قرار است مديران و سردبيرانشان تغيير كنند. اينها را انگار از ربيعي يا مديران اين وزارتخانه شنيده بود.

من از او درباره احمدي‌نژاد پرسيدم. گفت: «او كه به مجمع تشخيص مي‌رود، مگر خبر نداري؟» گفتم: «اتفاقا عكس احمدي‌نژاد را نيز ديدم كه بالاي جلسه و كنار رئيس مجلس نشسته بود.» گفت: «اين درخواست آقاي هاشمي بود.» با تعجب گفتم: «آقاي هاشمي؟»

واقعا تعجب كردم. چون در اين 8 سال گذشته تقريبا احمدي‌نژاد يا تيم حامي او از هيچ تخريبي عليه هاشمي و خانواده‌اش دريغ نكردند تا جايي كه روزنامه ايران كه در زمان احمدي‌نژاد منتشر مي‌شد، لقب «بت بزرگ» را به هاشمي داد و علي‌اكبر جوانفكر مشاور احمدي‌نژاد معتقد بود كه بايد بت بزرگ را شكست و اين را در سرمقاله ايران نوشت.

او كه تعجب من را ديده بود، گفت: «بله آقاي هاشمي. معمولا آقاي احمدي‌نژاد وقتي وارد جلسه مي‌شود، مي‌رود گوشه‌اي مي‌نشيند و همچنان آن رويكرد گوشه‌نشینی را دارد. اما آقاي هاشمي از او خواست كه بيايد و در رديفي كه خودش نيز مي‌نشيند، بنشيند

نظرش اين بود كه هاشمي با اين كار مي‌خواهد هم جلوي مظلوم‌نمايي احمدي‌نژاد را بگيرد و هم يادآور شود كه بايد به رئيس‌جمهور گذشته، احترام گذاشت. به هر دليل ممكن است او خطاهايي داشته باشد يا كار مثبتي نيز كرده باشد اما وقتي كه از «اسب» پايين آمد ديگر نبايد كاري به او داشت.

نتيجه گرفتم: «با اين حساب پس پرونده‌هايي كه عليه احمدي‌نژاد و تيم او باز شده بود، همه بسته شده‌اند

شانه‌هايش را به نشانه نمي‌دانم بالا انداخت ولي گفت: «به نظرم اين اتفاق ممكن است رخ بدهد

سيگار ديگري آتش زد. دخترم كه كنارم ايستاده بود و هيچ علاقه‌اي نيز به اين بحث‌‌ها نداشت، دستم را آرام فشار داد كه يعني بهش بگو سيگار نكشد. ولي من چيزي نگفتم. به همين خاطر او يك قدم عقب‌تر رفت و بعد به بهانه ديدن ماشيني كه براي يك مسابقه آنجا گذاشته بودند، رفت آنطرف‌تر. من پرسيدم: «بابك زنجاني هم با احمدي‌نژاد ارتباط داشت؟»

گفت: «با خودش كه نداشت. اما اين جوان ميلياردر با همه ارتباط دارد. با كساني كه حتي فكرش را نمي‌كني.» گفتم: «البته خودش در گفت‌وگويي كه با هفته‌نامه آسمان داشت، به برخي از اين روابط اشاره كرد

گفت: خواندم. همه را نگفته بود.

گفتم: مثلا

گفت: همين پروژه ايران زمين. مي‌دانيد از چه طريقي آن را به دست آورده است؟

 ابراز بي‌اطلاعي كردم. شروع كرد درباره برخي روابط بابك زنجاني صحبت كردن و بعد ذكر نامي از یک مقام شهری به ميان آ‌ورد و گفت كه بابك زنجاني در پروژه پل صدر نيز نقش‌آفريني كرده است. از فاينانس گفت و چيزهاي ديگر.

دخترم صدايم كرد. رفتم پيش او. گفت كه بهتر است برويم داخل محوطه تا اين آقا سيگار نكشد. قبول كردم. به او نيز پيشنهاد دادم كه بهتر است داخل سالن انتظار برويم. بليت‌ها را داديم مهر زدند و داخل شديم. همزمان صحبت ما كشيده شد به انتخابات مجلس آينده. گفتم: طبيعتا حاميان گفتمان اعتدال بايد در انتخابات مجلس آينده نقش‌آفريني بيشتري داشته باشند. اين اتفاق صورت مي‌گيرد؟

گفت: از هم‌اكنون فعاليت‌ها آغاز شده است. طبيعتا هواداران دولت و گفتمان اعتدال به دنبال كسب اكثريت مجلس هستند.

پرسيدم: افراد شاخص آنها چه كساني هستند. اصلاح‌طلبان هستند؟

گفت: جبهه اعتدال هم از نيروهاي اصيل راست سنتي و اصولگرايان است و هم از نيروهاي اصلاح‌طلب.

سوالم را دوباره از اين زاويه پرسيدم كه چه كساني قرار است كانديدا شوند. گفت: از هم‌اكنون كه نمي‌شود گفت. حدود 2 سال مانده و طبيعتا در اين ايام نام خيلي‌ها ممكن است مطرح شود، اما معيار مهم براي ليست اصلي، كه هم مورد حمايت آقاي هاشمي باشد و هم خاتمي و هم آقاي روحاني، ميانه‌روي است. باز پرسيدم: چهره شاخص در اين ليست چه كسي است؟ آقاي عارف؟

پرسيد: دكتر عارف؟

گفتم: بله. آقاي عارف اعلام كرده است كه نمي‌خواهد در دولت آقاي روحاني حضور داشته باشد. بنابراين فكر مي‌كنم قصد ايشان شركت در مجلس و احتمالا كسب رياست مجلس آينده باشد.

گفت: دور از ذهن نيست. خيلي از اصلاح‌طلبان هم‌اكنون همين برنامه را دارند و قصدشان شركت در انتخابات با سرليستي دكتر عارف است.

پرسيدم: در ليست اصلي چطور؟

گفت: البته آقاي عارف روابط خوبي با اصولگرايان و حتي مخالفان سرسخت آقاي روحاني دارد. خبر داريد كه ايشان دو هفته بعد از انتخابات رياست‌جمهوري، آقايان حداد عادل، سعيد جليلي، علي‌اكبر ولايتي، محسن رضايي، محمد غرضي و محمدباقر قالي‌باف را به منزل خود دعوت كرد. دو نفر از اين جمع، حاضر نشدند به خانه او بروند. آقاي ولايتي و آقاي قالي‌باف. هر دو اعلام كردند كه برنامه‌اي براي‌شان پيش آمده است. اما بقيه رفتند. آقاي حدادعادل در كنار آقاي عارف نشست و جليلي نيز نزديك آنها.

ادامه داد كه در عالم سياست، نشستن افراد در كنار هم بسيار بامعناست اينكه چه كسي كنار شما قرار مي‌گيرد، معنا و مفهومي خاص دارد.

سالن انتظار خيلي شلوغ شده بود. يك لحظه متوجه شدم دخترم كنارم نيست. سرم را چرخاندم. آنطرف‌تر، كنار بوفه نشسته بود و داشت ساندويچي را كه خريده بود، مي‌خورد. دستي برايش تكان دادم. او هم در حالي ‌كه به ساندويچ گاز مي‌زد، با چشمانش بهم خنديد و سر تكان داد.

پرسيدم: دكتر عارف پس نفر اول در انتخابات مجلس است. درسته؟

گفت: فكر مي‌كنم اينطور نباشد.

گفتم: چرا؟

گفت: شنيدم اخيرا برخي جلساتي را با آقاي علي‌اكبر ناطق‌نوري آغاز و از ايشان درخواست كرده‌اند كه در انتخابات مجلس شركت كند.

گفتم: شركت مي‌كند؟

گفت: هنوز نپذيرفته است. البته ممكن است اين اتفاق نهايتا بيفتد. حتي ممكن است آقاي هاشمي نيز پادرمياني كند و هم مانند انتخابات رياست‌جمهوري از ايشان بخواهد كه شركت كند.

گفتم: شما خودت فكر مي‌كني آقاي ناطق مي‌پذيرد.

خنديد. باز شانه‌اي بالا انداخت كه يعني نمي‌دانم. و بعد ادامه داد: البته به ايشان گفته‌اند كه حتي اگر نپذيرفت، فعلا چيزي نگويد. البته به انتخابات كه نزديك شويم، هر اتفاقي ممكن است. آقاي ناطق‌نوري از حاميان كنوني و اصلي آقاي روحاني است. رئيس‌جمهور نيازمند اين است كه مجلس را نيز در كنار خود داشته باشد تا كشور به نقطه مطلوب برسد.

با هم قدم‌زنان به سمت صندلي‌هايي كه خالي شده بود رفتيم. نشستيم. گفتم: چرا آقاي هاشمي حكم رياست دكتر عارف را بر مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري اعلام نمي‌كند. شنيده بودم كه آقاي روحاني پيشنهاد وزارت به دكتر عارف داده و آقاي هاشمي نيز به همين دليل دست نگاه داشته است اما وقتي آقاي عارف اعلام كرد كه به دولت نمي‌رود، تصور مي‌شد حكم رياست ايشان بر مركز تحقيقات استراتژيك اعلام شود. چرا اين اتفاق نيفتاد؟

گفت: شنيدم منتفي شده است.

جالب بود. هيچ خبري در اين باره منتشر نشده بود. پرسيدم: چرا؟ باز شانه‌هايش را بالا انداخت و سرش را كج كرد كه يعني نمي‌دانم. فقط شنيدم كه داستان رياست ايشان منتفي شده است.

در آن زمان هنوز اعلام نشده بود آقاي هاشمي از طرف پادشاه عربستان به اين كشور دعوت شده است. او اين خبر را به من داد و گفت كه پادشاه عربستان خيلي علاقه‌مند است آقاي هاشمي به اين كشور برود ولي آقاي هاشمي مخالفت كرده است.

علت را پرسيدم. گفت: هاشمي پيغام فرستاده بهتر است رئيس‌جمهور ايران به عربستان دعوت شود.

گفتم: پس ايشان قصد سفر ندارد؟

گفت: چرا. منتها آقاي هاشمي علاقه‌مند است سفرهاي استاني خود را آغاز كند و به شهرهاي كوچك برود و با مردم ديدار كند.

در سالن را باز كردند. زن و مرد يك به يك به داخل سالن مي‌رفتند. ما همچنان نشسته بوديم. دخترم آمد و مقابل من ايستاد كه يعني بهتر است برويم. بلند شديم. مطابق معمول از محصوران و زندانيان سياسي پرسيدم. گفت: تا آخر ماه اتفاقات خيلي خوبي مي‌افتد.

ماجرا را ربط دادم به آقاي شمخاني دبير شوراي عالي امنيت ملي. گفت: ايشان اين روزها خيلي نقش مثبت و سازنده‌اي را برعهده گرفته است. بدون هيچ ادعايي، تلاشش را براي برقراري امنيت داخلي، آزادي زندانيان و رفع حصر و امنيت اقتصادي مردم دوچندان كرده است. بايد علي شمخاني را حمايت كرد. خبر دارم كه اين روزها جلسات مرتب و مكرري را براي برطرف شدن اين نوع مشكلات برگزار مي‌كند.

قدم‌زنان وارد سالن شديم. راه ما از هم جدا شد. او نگاهي به شماره صندلي خود انداخت. آن سوي سالن بود و من و دخترم اين سوي سالن. آقاي جنتي را كه به همراه همسرش در رديف اول نشسته بود نيز مي‌ديدم. دستي تكان داديم و از هم جدا شديم.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: