مرتضی کاخی: ادبیات معاصر ما به شفیعی‌کدکنی افتخار می‌کند

1392/7/20 ۱۱:۳۸

 مرتضی کاخی: ادبیات معاصر ما به شفیعی‌کدکنی افتخار می‌کند

تمام کسانی که خاطره‌ای از کلاس‌های ادبیات دانشگاه تهران در ذهن‌شان دارند، خوب می‌دانند کلاس‌های دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی انفجاری از حضور دانشجویان جوان را در خودش همیشه احساس کرده است

مهدی وزیربانی: تمام کسانی که خاطره‌ای از کلاس‌های ادبیات دانشگاه تهران در ذهن‌شان دارند، خوب می‌دانند کلاس‌های دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی انفجاری از حضور دانشجویان جوان را در خودش همیشه احساس کرده است.شفیعی‌کدکنی بیش از سه نسل از دانشجویان ادبیات ایران را در دهه‌های گذشته با تدریس  و راهنمایی‌های خودش با بالاترین پتانسیل ممکن ساخته و پرداخته کرده و در دهه چهل با انتشار مجموعه شعر «کوچه‌باغ‌های نیشابور» و شعر معروف «گون از نسیم پرسید» جایگاه خاصی در شعر مدرن ایران به دست آورده است. او بی‌شک از مهم‌ترین شخصیت‌های ادبیات ایران است که نامش در تاریخ هنر ایران با خط نستعلیق نوشته  شده است. با مرتضی کاخی، پژوهشگر و منتقد بزرگ ادبیات ایران که از نزدیک  دوستی صمیمانه‌ای با شفیعی‌کدکنی و مهدی اخوان‌ثالث دارد، درباره جایگاه این استاد برجسته به گپ و گفت نشستیم که پیش روی شماست.

****

اهمیت محمدرضا شفیعی‌کدکنی در چارچوب ادبیات معاصر ما و خصوصا کرسی پژوهشی آکادمیک ایران به اعتقاد مرتضی کاخی چگونه است؟

نگاه من همان نگاهی است که بزرگان ادبیات ایران دارند. شفیعی دوران تحصیل را با نهایت درایت و انتخاب صحیح استادان برجسته پیموده و به مرحله‌ای رسیده است که کمتر کسی توانسته به آن دست پیدا کند و نسل جوان ما بسیار از او آموخته‌اند و به لحاظ آکادمیک جایگاه شفیعی‌کدکنی کاملا مشخص است و در کرسی ادبیات دانشگاه، او جایگاه شاخصی دارد. او دکترای خودش را در همان دانشگاه تهران گرفته و همان‌جا هم مشغول تدریس است. همچنین او در کرسی‌های آکادمیک برجسته‌ای در جهان مثل «آکسفورد» و «پرینستون» ایالات متحده و انگلستان تدریس داشته و شخصیت فوق‌العاده‌ای در تحقیقات ادبی بوده و بسیار اهل مطالعه و پژوهش است. او کسی است که راه و شیوه صحیح تحقیق را خوب می‌شناسد و با اضافه کردن نقطه نظرات خودش در خلال تحقیق نشان  می‌دهد چه منتقد مهم و تاثیرگذاری است. چه در شعر کلاسیک و چه در شعر نیمایی، از چهره‌های کاملا برجسته است و آثارش تمام این حرف‌های مرا سند تایید می‌زند.

 دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی در کتابی به نام «با چراغ و آیینه» به تحلیل شعر ایران پرداخت و نظرات بسیاری درباره شعر مدرن داد که مورد نقد بسیاری از منتقدان و صاحب‌نظران شعر فارسی قرار گرفت که مهم‌ترین آنها «ضیاء موحد» بود و گفته می‌شود شفیعی‌کدکنی در شعر کلاسیک صاحب اندیشه و نظر است و نمی‌تواند درباره شعر مدرن نظرات کارشناسی و دقیقی بدهد. شما چه نظری دارید؟

اصلا این حرف‌ها را قبول ندارم. اگر منظور از مدرنیزم فقط مدرن بودن از نگاه دیگران و تسلیم آنها شدن برای به رخ کشیدن خود باشد که قابل اعتنا نیست. گرچه من درباره نقطه نظرات و آرای بزرگانی چون آقای ضیاء موحد هیچ‌گونه تردیدی ندارم و ضیاء موحد فردی است محقق و بسیار برجسته و با دانش و ادبیات معاصر ما به وجود او افتخار می‌کند و به خصوص ادبیات مدرن ما به همچون شخصیت‌هایی بسیار احتیاج دارد اما بخش کلاسیک ادبیات ما ریشه عمیقی در هنر ایران دارد که ساقه‌اش هم امثال نیما و پیروان او بودند و میوه‌هایی که این ساقه داده، البته بعضی‌هاشان قابل خوردن نیست و بعضی‌ها هم خوب بودند و شکی در آن نیست. شفیعی هم می‌تواند نقدهایی به دیگران داشته باشد. البته اگر او نقدی داشته باشد بیشتر به غول‌های ادبیات معاصر و مدرن ماست چراکه آشنایی او با ادبیات مدرن کم نیست. او فرمالیست‌های روس را خوب می‌شناسد و همچنین ادبیات انگلیسی و آمریکایی را هم مطالعه کرده بنابراین خوب می‌داند چه می‌گوید و باید بگویم آقای ضیاء موحد و امثال ایشان در نهایت سلیقه و تشخیصی که نسبت به ادبیات مدرن دارند، اظهارنظرهایشان درباره شفیعی‌کدکنی چندان راهگشا نیست و مطالعه‌شان درباره شفیعی ریشه‌دار نبوده است. شفیعی آثار برجسته کلاسیک ایران و جهان را خوانده است. ایشان با ریشه‌هایی که در زبان فارسی و عربی دارد، به راحتی می‌تواند به نکات ناشناخته نقد فارسی دست ببرد چون نقطه ناشناخته‌ای در ذهنش برجا نمانده است. وقتی کسی به این درجات می‌رسد، مقداری هم صاحب سلیقه می‌شود و صاحب سلیقه که شد، می‌خواهد راهگشا باشد. راهگشا که شد، آن وقت نمی‌تواند بعضی‌ها را بپذیرد که همین نپذیرفتن بعضی‌ها، دلیل بر ندانستن نیست، اما هر دو این بزرگان در جایگاه خودشان قابل تامل هستند. آقای موحد آنقدر نسبت به ادبیات کلاسیک استاد نیست که بتواند در قواره‌های شفیعی‌کدکنی باشد.

شفیعی‌کدکنی، مهدی اخوان‌ثالث به همراهی شما و جمعی از بزرگان شعر خراسان در سه دهه پیش و در جریان شعر معاصر ایران جایگاه از دست رفته شعر خراسان را دوباره احیا کردند. نقش شفیعی‌کدکنی در این پروسه چقدر مهم بود؟

در این بخش ماجرا کمی فرق می‌کند و شفیعی استاد بی‌بدیلی نبود اما استاد بزرگی بود!‌واقعا نمی‌توانم بگویم چه کسی استاد بی‌بدیلی است چرا که نمی‌توانم به راحتی بگویم از کجا به ادبیات معاصر نگاه می‌کنم. دیگرانی هم در این بخش بودند مثلا مرحوم «محمد قهرمان» هم بسیار خوب بود اما بیشتر فرو رفته بود در شعر سبک هندی اگر به یاد داشته باشیم سبک هندی را و چگونگی رشد و نمو آن را که اول نامش «طرز نو» بود و آنها هم فکر می‌کردند دنبال شعر جدید و نو رفته‌اند اما به آن صورت که شعر «نو» نیما مطرح بود، حضور واقعی نداشتند و مساله خیلی فرق داشت. شفیعی هم در کنار تمام بزرگان خراسان جایگاه خودش را داشت و با تمام تلاش‌هایی که داشت، به آموزه‌های ادبیات ایران افزود. شفیعی بسیار برای ادبیات خراسان و ایران قابل احترام و اهمیت است گرچه در تمام زوایای ادبیات هیچ‌کس کامل و بی‌بدیل نیست حتی شفیعی‌کدکنی.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: