راه‌حلي براي نزاع تن و عقل / دكتر رضا ماحوزي*

1392/7/20 ۱۰:۲۳

راه‌حلي براي نزاع تن و عقل /  دكتر رضا ماحوزي*

پرسشي كه همواره موردنظر حكما و انديشمندان نظريه اخلاق بوده آن است كه آيا آدمي مي‌تواند به صرف تلاش خود، راه‌حلي براي نزاع تن و عقل (روح) يافته و برخورد احتمالي اين دو را برطرف سازد؟ اين پرسش از آن‌رو طرح مي‌شود كه انسان در مقام واقع، شهروند دو جهان است و بنابراين به دو جهان اجسام و عقل (اراده آزاد) تعلق دارد، يعني از حيث تن تحت علیت قوانين مكانيكي و از حيث عقل (روح) تحت عليت اراده آزاد به سر مي برد.

 

پرسشي كه همواره موردنظر حكما و انديشمندان نظريه اخلاق بوده آن است كه آيا آدمي مي‌تواند به صرف تلاش خود، راه‌حلي براي نزاع تن و عقل (روح) يافته و برخورد احتمالي اين دو را برطرف سازد؟ اين پرسش از آن‌رو طرح مي‌شود كه انسان در مقام واقع، شهروند دو جهان است و بنابراين به دو جهان اجسام و عقل (اراده آزاد) تعلق دارد، يعني از حيث تن تحت علیت قوانين مكانيكي و از حيث عقل (روح) تحت عليت اراده آزاد به سر مي برد.

 از همين‌رو ممكن است گهگاه بين اين دو كه ظاهراً هر دو به برآورده ساختن خواسته‌هاي خود اصرار دارند نزاع و جدال درگيرد. از آنجا كه نظريه اخلاق برمبناي اين معما متوجه پارادوكسي است كه از يكسو مدعي است آدمي بايد غايت نهايي خود كه همانا نيل به مقام عقلانيت محض و آزادي است را كسب كند و از سوي ديگر به دليل تزاحم واقعي تن و عقل نمي‌تواند به اين مقصود دست يابد، بصورت مسئله‌اي جدي طرح مي‌شود..

بنظر مي‌رسد آدمي به‌تنهايي نمي‌تواند اين پارادوكس را حل كند چراكه اگر تلاش صرف او معطوف به حذف تن و عليت متناظر با آن باشد، گذشته از آنكه اين عمل حركتي غيراخلاقي و غيرعاقلانه است، در واقعيت نیز غيرممكن است. زيرا اولاً حذف خواسته‌هاي تن در نهايت و در درازمدت به طغيان اين خواسته‌ها منجر مي‌شود.

در ثاني هيچ عقل بشري بدون حضور تن نتوانسته كمال بيابد و نخواهد يافت. به اين معنا كه در خوانش موردنظر ما، عقل بشري همواره در دامن تن و با توسل به ابزارهاي ادراكي تن به چنين جايگاه رفيعي نائل مي‌شود.

علاوه‌ بر تن، محيط بيروني انسان كه آن نيز تحت قوانين علّي و مكانيكي عمل مي‌كند، چنان بر آدمي و افكار و كردار وي مسلط است كه به‌راحتي نمي‌توان از سيطره آن بگريزد.

در اينجا اين پرسش مطرح مي‌شود كه اگر تلاش آدمي براي دست يافتن به عقلانيت محض، كه همانا غايت و هدف نظريه اخلاق است، به‌صرف تلاش آدمي ميسر نمي‌شود و آدمي نمي‌تواند به‌تنهايي خواسته‌هاي عقل و بدن را با هم هماهنگ سازد، آنگاه چه گزينه ديگري براي رفع اين امتناع نظري و حل پارادوكس فوق وجود دارد؟

مي‌توان از رويكرد هستي‌شناختي سنت‌گرايان (فیلسوفان پيشامدرن) بهره گرفت. در اين نظريه فلسفي، خداوند به‌عنوان «امر سوم»، دو سوي اين پارادوكس را با هم سازگار مي‌كند. بدين‌طريق كه با خلق غايتمندانه جهان، همسويي تن و محيط مكانيكي بيروني با خواسته‌هاي عقلاني عقل (روح) را برقرار ساخته و بدين ترتيب، امتناع نظري همسويي اين دو اراده را برطرف مي‌سازد.

اين هماهنگ ساختن بدين معنا است كه همان‌گونه كه نظام هستي برمبناي نظمي خاص طراحي و خلق شده است، براي تك تك موجودات آن و در سطحي وسيع‌تر، براي كليت اين مجموعه منتظم و هندسي غايتي درنظر گرفته شده است كه بايد بدان دست يابند. اين غايتمندي در سطح خٌرد و فردي، همانا رسيدن موجودات به وضعيت بالفعل و نهايي خود است.»

به‌عنوان مثال يك دانه بلوط بايد به درخت بلوط تنومند و ثمرده تبديل شود. در اين راستا، علاوه‌بر كمال فردي، ضمن آنكه هر موجودي غايت موجود يا موجودات ديگر است، ممكن است خود وسيله‌اي براي غايتي برتر از خود نيز باشد. اگر اين نحوه ارتباط غايتمندانه را در مجموع لحاظ كنيم، آنگاه به «غايتي نهايي» مي‌رسيم كه درعين آنكه خود غايت همه موجودات است و همگي چون وسيله‌اي در خدمت اويند، او خود وسيله‌اي براي موجودي ديگر نيست. از آنجاکه اين غايت نهايي بايد بيرون از مجموعه جهان باشد، در سنت فلسفه اسلامي اين غايت بيروني، خداوند معرفی شده است.

در اين خصوص، مي‌توان برخي از آيات قرآن كه بر «خلقت آسمان‌ها و زمين بخاطر انسان» اشاره دارند را ناظر بر همين ادعا دانست. در ادبيات فكري و حكمي ما نيز برخي از ابياتي كه ناظر بر همراهي «ابر و باد و مه و خورشيد و فلك» با خواسته‌هاي انسان است را مي‌توان در همین چارچوب فهم و معنا کرد. در این تلقی همه چیز در خدمت انسان است تا انسان بتواند به هدف و غایت دست یابد.

از آنجا که تن انسان یکی از موجودات طبیعت است و بنابراین همچون دیگر موجودات طبیعت و جهان رو به سوی غایت نهایی جهان یعنی همان انسان در مقام تعریف (عقلانیت کامل و محض) دارد، می­ تواند در همسویی با عقل (اراده آزاد) قرار گیرد. با این ملاحظه، منعی برای دست یافتن به عالیترین غایت اخلاق و عقلانیت وجود ندارد.

وقتی تن انسان بعنوان یک شهروند در کنار شهروند دیگر یعنی عقل (روح) قرار گیرد، برکنار از سختی­های عملی و مرارت­های بسیار زیاد، به لحاظ نظری منعی برای دست یافتن به سعادت وجود ندارد. این همراهی غایتمندانه تن با عقل و روح که توسط خداوند تأمین شده است همان امر سومی است که تنها از طریق آن پارادوکس فعل اخلاقی حل می­ شود.

*دكتراي فلسفه اسلامي و عضو هيأت علمي پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: