فرم چيست؟ / محمدرضا شفيعي كدكني (بخش اول )

1392/7/17 ۱۲:۲۹

فرم چيست؟  / محمدرضا شفيعي كدكني (بخش اول )

يك چشم‌انداز تجربي و ساده براي نشان دادن مسألة «ماده» و «صورت» وجود دارد. مثلاً اگر از يك كيلو «موم» در قالبي معين مقداري مكعب يا كره يا مخروط يا استوانه بسازيم، صورت‌هاي ما متفاوت است، ولي مادة ما يكسان است كه همان موم است. حال اگر همان كره يا مكعب را يك بار از خمير و يك بار از موم و يك بار از شكلات بسازيم، صورت ما كه همان كره يا مكعب است، ثابت است و مادة ما متفاوت شده است.

ز معشوقت مبين عضوي بريده

به هم پيوسته بين، چون اهل ديده

ز يك عضوش مشو از دست زنهار

كه هفت اندام بايد ديد هموار

عطار1

 

يك چشم‌انداز تجربي و ساده براي نشان دادن مسألة «ماده» و «صورت» وجود دارد. مثلاً اگر از يك كيلو «موم» در قالبي معين مقداري مكعب يا كره يا مخروط يا استوانه بسازيم، صورت‌هاي ما متفاوت است، ولي مادة ما يكسان است كه همان موم است. حال اگر همان كره يا مكعب را يك بار از خمير و يك بار از موم و يك بار از شكلات بسازيم، صورت ما كه همان كره يا مكعب است، ثابت است و مادة ما متفاوت شده است. اين ابتدايي‌ترين تمثيل براي نشان دادن تقابل «ماده» و «صورت» است. آنچه در طول تاريخ و در مباحث گوناگون فلسفه و زبان‌شناسي و منطق اهميت پيدا مي‌كند، نوع تقابلي است كه «صورت»/ «فرم» با مفاهيم ديگر به خود مي‌گيرد و در تركيب تقابل‌هاي دوگاني2 سايه روشن‌هاي معنايي‌اش عوض مي‌شود. وقتي مي‌گوييم «ماده» و صورت يا وقتي مي‌گوييم «معني» و صورت يا «محتوي» و صورت يا «جوهر» و صورت يا «هيولا» و صورت. با تغيير اين تقابل‌ها مفهوم صورت، گاه، از بنياد دگرگوني مي‌پذيرد.

 

از كهن‌ترين روزگاري كه تاريخ فلسفه نشان مي‌دهد، هميشه مسألة «فرم» با چشم‌اندازهاي گوناگون و در تقابل‌هاي مختلف، مورد توجه فلاسفه بوده است. اصطلاحات جوهر( substance) و صورت(form)و ماده (matter) و صورت هميشه در مركز گفتگوهاي صاحب‌نظران بوده است. جوهر يا substance آن بخش از ماهيت شيء است كه شيء هرگونه دگرگوني بپذيرد، آن جانب وجودي‌اش همچنان باقي است. در ديدگاه ارسطو جوهر شامل ماده و صورت هر چيز است، اما وجودي مستقل از شيء و مادة سازندة شيء دارد. با چنين چشم‌اندازي جوهر غيرقابل دانستن خواهد ماند. ماده، به گونه‌اي سنتي، هميشه در تقابل با form يا ذهن (mind) قرار دارد. بر طبق نظريات ارسطو ماده در تقابل با جوهر آن است كه داراي فرم است. هر شيء كه داراي عينيت باشد، از ماده و صورت تركيب شده است.3

در تمدن و فرهنگ ايران عصر اسلامي تقابلي كه ميان جوهر و عرض يا ماده و صورت يا عين و عرض يا هيولا و صورت وجود دارد، در حقيقت، استمرار همين گونه تقابل است كه با چشم‌اندازهاي گوناگون خود را نشان مي‌دهد. مسلمانان در برابر سوبستانس جوهر رابه كار برده‌اند.

 

در مباحث زبان‌شناسي و فلسفة زبان، تقابل صورت و ماده در يك تقابل ديگر خود را نشان مي‌دهد كه عبارت است از تقابل «بيان» و «موضوع»4 كه از بحث ما خارج است.5

 

براساس اين تقابل‌ها ما اكنون درك نسبتاً مشخصي از صورت/ فرم داريم و مي‌توانيم كساني را كه در مباحث مرتبط با مطالعات هنرها و ادبيات به «صورت»/ «فرم» توجه مي‌كنند، اصحاب فرم يا فرماليست‌ها بخوانيم. ما خود در جاي ديگر از همين مباحث اشارت داشتيم كه نگاه منتقدان سنتي ما در فرهنگ ايراني عصر اسلامي، يك نگاه كاملاً صورت گرايانه و فرماليستي است ( صص 295 ـ 300)، ولي در اينجا قصد ما نشان دادن مباني نظريه‌اي است كه قريب يكصد سال از عمر آن مي‌گذرد و در تمام جهان آن را صورت گرايي روسي و متفكران آن را صورت گرايان روس يا فرماليست‌هاي روس مي‌شناسند.قبل از هر چيز بايد توجه داشت به اينكه در نگاه صورتگرايان روس، يك اثر ادبي عبارت است از يك نشانه6 و اين نشانه يا نظام نشانه‌اي، متن را شكل مي‌دهد و متن ما به عنوان يك كل است كه تمام عوامل آن در برابر يكديگر انجام وظيفة متقابل مي‌كنند.7 قدماي خودمان هم در تقابل «صورت» با بسياري از مفاهيم مشكل داشته‌‌اند، يا بهتر است بگوييم مشكل نداشته‌اند، ولي با كاربردهاي گوناگون آن هميشه رو به رو بوده‌اند. يكي از عارفان نامدار ايران، اوحدالدين كرماني (561 ـ 635) در يك رباعي از مسألة «صورت» بدين‌گونه سخن گفته است:

 

زان مي‌‌نگرم به چشم سر در «صورت»

زيرا كه ز «معني»‌ست اثر در «صورت»

اين عالم «صورت» است و ما در «صُوَر»يم

«معني» نتوان يافت مگر در «صورت»8

 

كه مي‌بينيم از تقابل معني ـ صورت به چه زيبايي و عمقي سخن گفته است و هم او در يك رباعي ديگر «صورت» را در تقابل با «هيولا» ديده است و گفته است خطاب به حق تعالي:

 

در ذات تو «صورت» و «هيولا»يي‌ نيست

گردي و درازي نه و پهنايي نيست

جستم پس و پيش و زير و بالا چپ و راست

جايي تو نه‌اي، و بي تو خود جايي نيست9

 

صورت گرايان روسي معتقدند كه يك اثر ادبي يك «فرم محض» است، نه شيء است نه ماده است، فقط و فقط عبارت است از «روابط» ميان «مواد». اين تعبيري است كه اشكلوسكي در 1927 از اثر ادبي كرده است و در كنار او برنشتاين در همان حدود سال 1927 گفته است: اثر ادبي در تماميت خود داراي چنان كيفيتي است كه به هيچ نوع تجزيه‌اي تن در نمي‌دهد. ما در يك اثر ادبي يا هنري كاري به «عناصر» 10 سازندة آن نداريم. سر و كار ما فقط و فقط با «عوامل» 11 است و نگاه ما خاصةً متمركز است بر روابط متقابل اين عوامل.12

 

در مكتب فرماليسم روسي ما با يك تقابل ديگري روبه رو مي‌شويم كه محورِ تمامي مباحث ايشان است. اين تقابل با تقابل‌هاي پيشين به كلي متفاوت است و عبارت است از تقابل موجود ميان [مادّه/ هنرْسازه] يا به تعبير خود ايشان device/material. ما پيش از اين ماده را در برابر صورت و روح و معني و هيولا مي‌ديديم و در اينجا «مادّه» روياروي «ابزار» يا «هنرسازه» قرار مي‌گيرد. چون در مباحث ديگر پيرامون «هنرسازه» جداگانه بحث شده است،13 در اينجا به اجمال يادآور مي‌شويم كه «هنرسازه» تمام تمهيداتي است كه شاعران و نويسندگان و هنرمندان به كار مي‌گيرند تا از مادة «زبان» يا مادة «قصه و حكايت و وقايع روزمره» به «شعر» يا به «پيرنگ» برسند. ما در يك شعر، با «ماده» زبانِ روزمره سروكار داريم و از طريق هنرسازه‌هاي وزن، قافيه، رديف، تصوير، موسيقي كلمات و... «شعر» به وجود مي‌آوريم. همچنين در هر هنر ديگري مادة كار از طريق هنرسازه‌ها تبديل به پديدة هنري مي‌شود. در سينما مقداري عكس (=‌ماده) وقتي جمله‌بندي هنري خاص خود را يافت، تبديل به فيلم هنري مي‌شود. وقتي ايخن‌باوم مقالة معروف خود را با عنوان «شنل گوگول چگونه ساخته شده است»14 در 1919 منتشر كرد، در آن مقاله كوشيد كه نشان دهد «هنرسازه»هايي كه در اختيار گوگول بوده، تا توانسته است از مواد خام قصه و داستان به آن «پيرنگِ هنري» برسد و آن اثرِ برجستة عالم ادبياتِ داستاني را بيافريند، چگونه «هنرسازه»هايي بوده است و اين هنرسازه‌ها در ساختارِ اين اثر چگونه وظايف متقابلِ خود را انجام داده‌اند.

 

از همين جا ما وارد مسألة تقابل «ماده» و «هنرسازه»ها مي‌شويم و مسألة آشنايي‌زدايي را كه يكي از مهم‌ترين چشم‌اندازهاي نظرية فرماليسم روسي است، روياروي خود مي‌بينيم و بر ما مسلم مي‌شود كه كار هنرمند چيزي نيست جز آشنايي‌زدايي و آشنايي‌زدايي راه‌هاي بي‌نهايت دارد كه هنرمندان بدان دست مي‌يابند تا از مواد خام هنرشان كه در اختيار همه‌كس هست، به «شعر» يا به «پيرنگ» يا به «سينما» برسند. از «زبان» به شعر رسيدن يا از مجموعة «وقايع روزمرة زندگي» به «پيرنگ» رسيدن يا از مقداري‌ «عكس» به «سينما»ي هنري رسيدن اينها همه مصاديق كاركرد هنرسازه‌ها ست در تقابل با ماده، ماده‌اي كه عبارت است از «زبان» يا «وقايع روزمرة زندگي» يا مقداري «عكس».

 

در مباحث ديگر از همين گفتارها به تفصيل تمام نشان داده شده است كه در چشم‌انداز تقابل «ماده/ هنرسازه» آنچه براي صورت گرايان روسي جنبة بنيادي دارد، همكاري نقش‌هاي متقابل هنرسازه‌ها در داخل اثر ادبي و اثر هنري است. صورت گرايان روسي، آن تقابل ديرينة «صورت» و «محتوي»15 يا شكل و محتوي را از بنياد قبول نداشتند و آن را امري بي‌معني و بي‌اثر تلقي مي‌كردند و بر اين عقيده بودند كه اين تقابل اصولاً امري است بي‌معني و حتي غلط. ژيرمونسكي در مقالة خود نشان داد كه در ادبيات خلاق، اصلاً چيزي به نام محتوا/ صورت وجود ندارد. محتوا همان چيزي است كه از طريق صورت به وجود مي‌آيد. به زبان ساده بگوييم محتوا داراي وجود مستقلي نيست تا در برابر صورت قرار گيرد يا از تركيب آن محتوا و صورت اثر ادبي به وجود آيد، ‌صورت است و صورت است و صورت. هنگامي كه صورت از ويژگي خلاق برخوردار شد، محتوا زاده مي‌شود. حتي تعبير «زاده مي‌شود» هم در اينجا درست نيست؛ زيرا تفكيك محتواي هنري از صورت حتي در ذهن هم امكان ندارد.

 

اگر بخواهيم اين نقطه از چشم‌انداز صورت گرايان روسي را با آنچه در سنت ادبي خودمان به نوعي رواج داشته است، بسنجيم، مي‌توان از بحث «لفظ» ـ «معني» و طرفداران لفظ در مقابل معني يا طرفداران معني در مقابل لفظ سخن گفت. حافظ فرموده است: «چون جمع شد معاني، گوي بيان توان زد»؛ يعني در چشم‌انداز او، دست كم در همين بيت، اول بايد چيزي به نام «معني» در ذهن شاعر شكل بگيرد و بعد وقتي شاعر آن معني را در شعر خويش ادا كرد، آنگاه مسأله «بيان» ظاهر مي‌شود.

ادامه دارد

 

پي‌نوشت‌ها:

1ـ الهي‌نامه، عطار، چاپ شفيعي كدكني، 249./

binary opposition

3- A Handbook of Semiotics.by Winfried Noth,p.69-70

4- expression/matter

5- Ibid,p.467

6- sign

7- Russian poetics in Translation.No.4.p.20./

8ـ عرفات‌العاشقين، 374.

9ـ همان جا.

10- elements

11- factors

12. Russian Poetics in Translation, No.4, p.20.

13. بنگريد به فصل «هنرسازه‌ها» در كتاب رستاخيز كلمات.

14. Erlich, p.75.

15. Content

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: