1392/7/16 ۱۱:۵۱
انسان اساساً در حوزه مطالعات ديني و محور و کانون اين مطالعات است و گام اول در تحول علوم انساني اين است که ما بايد علوم انساني را که اساساً حوزه اصلي مطالعات ديني است و به غلط از عرصه مطالعات ديني جدا شده به اين حوزه برگردانيم.
انسان اساساً در حوزه مطالعات ديني و محور و کانون اين مطالعات است و گام اول در تحول علوم انساني اين است که ما بايد علوم انساني را که اساساً حوزه اصلي مطالعات ديني است و به غلط از عرصه مطالعات ديني جدا شده به اين حوزه برگردانيم. حجت الاسلام و المسلمين علي نصيري، مدير مؤسسه معارف وحي و خرد در گفت وگو با ايکنا، به بيان نکاتي درباره برخي از جوانب مسئله تحول علوم انساني پرداخت و گفت: نخستين مسئله اي که ما بايد مورد توجه قرار بدهيم اين است که در دسته بندي علوم، با صرف نظر از آن چيزي که از دوره ارسطو مطرح بوده و تحولاتي که در اين تقسيم بندي ايجاد شده است، آن چيزي که در شرايط فعلي معمولاً در محافل علمي آموزشي و پژوهشي در دنيا مطرح است، اين است که علوم را به علوم انساني، علوم طبيعي، علوم رياضي و هنر تقسيم مي کنند.
دين بستر اصلي علوم در شکل آغازين آن بوده است
نصيري با بيان اين که بستر اصلي اين علوم در شکل آغازين آن، چه در جهان مسيحيت و چه در اسلام، خود دين و مراکز ديني بوده است، اظهار کرد: اگر ما به سابقه علوم در جهان مسيحيت برگرديم، مي بينيم که کليسا همه اين دانش ها را خود واکاوي مي کرده و همه اين ها جزو زمينه هاي مطالعاتي کليسا بوده است و هر کسي که وارد کليسا مي شده است، هم جهت نجوم داشته، هم رياضي و هم الهيات. وي ادامه داد: در جهان اسلام نيز همين طور بوده است و در مراکز ديني و حوزوي ما هم علوم طبيعي تدريس مي شده و هم علوم رياضي و حتي هنر، و بعد هم در کنار آن ها علوم انساني؛ و به ويژه الهيات. دليل و شاهد آن نيز هم آثار بزرگان ما مانند ابن سينا و فارابي است و هم شخصيت هاي جامعي مانند خواجه نصيرالدين توسي، علامه حلي و ديگران که حوزه هاي ما تحويل داده اند.
رنسانس و جدايي علوم از الهيات
مدير مؤسسه معارف وحي و خرد با اشاره به اين مطلب که از دوره رنسانس به بعد جدايي ميان محافل دانشگاهي و حوزوي، چه در مسيحيت و چه در اسلام، اتفاق افتاد، بيان کرد: در نتيجه اين جدايي در مسيحيت علوم طبيعي، علوم رياضي و هنر به تمامه از کليسا جدا شد و آرام آرام علوم انساني را نيز دانشگاه ها در اختيار گرفتند و همين پديده به نحوي در جهان اسلام هم اتفاق افتاد. نصيري افزود: در واقع علوم طبيعي، علوم رياضي و هنر از مطالعات ديني مستقيم فاصله گرفت و بعد هم اين فاصله به علوم انساني هم منتقل شد؛ اما با اين تفاوت که در جهان اسلام به جاي اين که ما بيشتر توليد دانش و توليد فکر و علم داشته باشيم بيشتر استفاده کننده بوده ايم و جنبه وارداتي داشته و داريم. بنابراين جدا شدن علوم مختلف از جمله علوم انساني از الهيات به معناي خاص کلمه که مسئوليت اصلي اين حوزه ها را داشته است از عصر رنسانس به بعد پيش آمده و با خود هم پيامدهايي داشته است.
الحاد و نگاه بغض آلود نسبت به دين؛ بستر اصلي رنسانس
اين استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به شکل گيري رنسانس در بستر الحاد، عنوان کرد: مسئله مهم ديگري که در اين جا بايد مورد توجه قرار بدهيم اين است که رنسانس به طور کلي در بستر الحاد شکل گرفت. يعني از دوره فرانسيس بيکن و از قرن 16 به بعد که بحث جدايي علم از دين و جدايي دانشگاه از کليسا مطرح شد، اين بحث بر اساس گفت وگوي متقابل و تعامل مهربانانه صورت نگرفت، بلکه به نحوي يک نوع گريز و انزجار و تنفر از کليسا و از دين بود که مطالعات علمي را سامان داد و به نحوي انديشمنداني را به اين سمت برد که بايد اين علوم را از کليسا جدا کنند. وي افزود: وقتي که نگاه نگاهي بغض آلود نسبت به دين باشد و بستر بستر الحاد باشد که عقيده بر اين باشد که دين افيون ملت هاست، طبيعي است که رياضياتي که از آن مغز و از آن بستر برخيزد ديگر الهي نخواهد بود و طبيعياتي که برخيزد ديگر الهي نخواهد بود. لذا شما الان مي بينيد که بعضي از متفکران بزرگ غرب، در حوزه فيزيک يا در حوزه رياضي و نجوم، به صراحت مي گويند ما منکر متافيزيک يا منکر خدا هستيم. نصيري خاطرنشان کرد: از اين بدتر وقتي است که وارد علوم انساني مي شويم که با وجود اين که انسان اساساً در حوزه مطالعات ديني و محور و کانون اين مطالعات است اما از دين جدا مي شود. مدير مؤسسه معارف وحي و خرد بيان کرد: در حوزه علوم انساني کساني وارد عرصه شدند که اساساً خيلي به دين نگاه مهربانانه و آشتي آميزي نداشتند و چه فلاسفه دين شناس و چه کسان ديگري که در حوزه علومي نظير علوم سياسي، علوم اجتماعي و علوم اقتصادي و روانشناسي وارد شدند، ذهن و فکر اين ها بر اساس باور به متافيزيک شکل نگرفته بود و در نتيجه برون داد و حاصل مطالعات اين افراد در بدترين حالت اين بود که در جهت مقابله با دين و آموزه هاي ديني قرار داشت و در نگاه معتدلانه نتيجه، تفکر سکولار و اين تفکر بود که اساساً ما کاري به دين نداريم. (آن چهار نظريه اي که آقاي ايان باربور مطرح کرد و در نهايت ديديم که علم راه خود را طي مي کند و دين هم راه خود را طي مي کند و هيچ دغدغه اي نبايد داشته باشيم که لزوماً برآورد مطالعات انساني يا علوم اجتماعي، علوم رفتاري و روانشناسي بخواهد بر مباني ديني باشد.)
دو آسيب ما در مواجهه با علوم انساني غربي
وي در ادامه اين گفت وگو با اشاره به ورود حاصل مطالعات، نظريه پردازي ها و قلم زدن هاي غربي ها در عرصه هاي مختلف به جهان اسلام و کشورما، گفت: اين مطالعات بدون ويرايش و پيرايش و آسيب زدايي وارد عرصه جهان اسلام و بعد هم، به ويژه بعد از انقلاب، به کشور ما وارد شد. بنابراين ما از جهتي دچار صدمه جدا شدن علوم انساني از مطالعات ديني شديم و صدمه دوم هم اين بود که اين جدا شدن، جدا شدن بر اساس اصل گفت وگو و تعامل نبوده است و بخش عمده آن بنيادش براساس ضديت با دين و يا تحقير دين و بي اعتنايي به آموزه هاي دين بوده است. نصيري افزود: در نتيجه وقتي مباحث و رويکردها به محيط هاي علمي ما وارد مي شود کاملاً حس مي کنيم که چه از جهت انگيزه اين مطالعات و بحث ها، چه متن و محتوا و چه نتيجه و غايت آن ها، هيچ کدام اين ها منطبق با دين و خواست دين و ارزش هاي الهي نيست. به عبارتي کسي که روانشناسي غربي را مطالعه کند، علوم اجتماعي امثال ماکس وبر يا آقاي دورکيم را مطالعه کند و يا اقتصاد غربي را و علوم سياسي و بقيه عرصه ها را مطالعه کند، بايد بدانيم که هيچ گاه از درون اين مطالعات يک انسان با تفکر الهي و معنوي و مدافع ارزش هاي اخلاقي بيرون نمي آيد. اين مدرس حوزه و دانشگاه افزود: اساس اين مسئله همان حرف هايي است که اقتصاددان بزرگ شان گفته بود که ما بايد کاري کنيم که کاملاً ارزش ها ضدارزش و به حق بشود. لذا اين ها مي گويند که ما نه به دين متعهد هستيم و نه به اخلاق و الان صدمات آن را هم شاهد هستيم و آثار و تبعات آن را هم مي بينيم.
دو اقدام اساسي در مسير تحول علوم انساني
وي بر همين اساس انجام دو کار را ضروري و راهگشا دانست و بيان کرد: ما بايد دو کار اساسي انجام بدهيم يکي اين که بيائيم و اولاً علوم انساني را که اساساً حوزه اصلي مطالعات ديني است و به غلط از عرصه مطالعات ديني جدا شده به اين حوزه برگردانيم و در اين راستا حوزه ها بايد تمام علوم انساني را به طور جدي در دستور کار خود قرار دهند. نکته دوم هم اين است که ما مطالعات غربي ها و متفکران غربي در علوم انساني را به دريا نريزيم و نگوييم که همه باطل است بلکه بياييم و آن ها را پيرايش و آسيب زدايي کنيم و عيب ها و نقص ها و ضعف هاي اين ها را بازشناسي کنيم و نکات مثبت آن ها را بگيريم. نصيري در پايان افزود: اگر اين دو اتفاق بيفتد ـ که مي تواند در عرض هم نيز به پيش برود ـ ما مي توانيم در آينده شاهد تحول اساسي در اين زمينه باشيم و واقعاً متوجه بشويم که ما تا چه حد در دين و مطالعات ديني سرمايه عظيمي در همه اين علوم داريم که تا الان آن ها را نشناخته ايم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید