امام(ره)، هاشمی و دشمنی با آمریکا/صادق زیباکلام

1392/7/15 ۰۸:۳۳

امام(ره)، هاشمی و دشمنی با آمریکا/صادق زیباکلام

این نخستین‌باری نیست که آقای هاشمی‌رفسنجانی اعلام می‌کند امام(ره) اصراری بر تداوم دشمنی با آمریکا نداشته‌اند و اگر برای معظم‌له، یقین پیدا می‌شد که آن سیاست به خیر و صلاح نظام نمی‌بوده، خواهان ادامه آن نمی‌شدند. یقینا آخرین‌بار آن هم نخواهد بود که آقای هاشمی دارند از امام(ره) کمک می‌گیرند برای رهایی کشور از آنچه به‌زعم ایشان، دشمنی با آمریکاست. در مقابل مخالفان تنش‌زدایی با آمریکا هم ایشان را متهم می‌کنند که اینگونه نبوده و امام(ره) با تنش‌زدایی و برقراری رابطه با ایالات متحده، موافق نبوده‌اند. بخش دیگر سخنان آقای هاشمی در این فقره آن بوده که قبل از فوت به امام(ره) متذکر می‌شوند که اگر مساله دشمنی با آمریکا در زمان حیات ایشان و توسط خود ایشان حل نشود، بعدا کشور از این بابت با گرفتاری‌های اساسی مواجه شده و مسوولان در آینده به آسانی قادر نخواهند بود این مساله را حل کنند. همانگونه که امروز شاهد هستیم با وجود آنکه تقابل میان دو کشور، آثاری بر منافع ملی داشته اما آمریکاستیزان و گروه‌های تندرو، چگونه در برابر تنش‌زدایی با واشنگتن مقاومت کرده و نمی‌گذارند دولت جدید این گام را بردارد. در حالی‌که اگر همچون جنگ امام(ره) خودشان پا پیش گذارده و خواهان پایان آن می‌شدند، امروزه آمریکا هم برای ما حکم کشوری یا ابرقدرتی مثل چین، روسیه، فرانسه و انگلستان را داشت که با آن به‌جای دشمنی، یک رابطه حداقلی می‌داشتیم و در چارچوب آن رابطه هم از مصالح و منافع ملی‌مان دفاع می‌کردیم. همچنان‌که در برابر کشورهای مذکور اینگونه عمل می‌کنیم. اما موضوع این یادداشت در حقیقت پیرامون فقره نخست است. مرافعه‌ای که درخصوص نظر امام(ره) در مورد آمریکاستیزی میان آقای هاشمی و مخالفانشان به وجود آمده، همانطور که اشاره داشتیم آقای هاشمی معتقدند که امام با پایان‌یافتن آمریکاستیزی مشکلی نداشته‌اند یا دست‌کم اصراری بر تداوم آمریکاستیزی نمی‌کردند. اما مخالفان آقای هاشمی اصرار می‌ورزند که اینگونه نبوده و امام تا روزی که در قید حیات بودند مصر بودند آمریکاستیزی به‌شدت ادامه یابد و معظم‌له هیچ تمایلی به ختم دشمنی نداشتند. سوالی که در برابر ما قرار گرفته آن است که آیا حق با آقای هاشمی است یا برعکس مخالفان درست می‌گویند و امام به هیچ‌روی خواهان تنش‌زدایی نبودند. من اساسا موضوع را از زاویه و دید دیگری می‌خواهم مطرح کنم؛ زاویه‌ای که متاسفانه با وجود احترامی که برای آقای هاشمی قایل هستم، مجبورم از روش ایشان انتقاد کنم. واضح است که همه تلاش و تقلای آقای هاشمی آن است که گره کور آمریکاستیزی را به نحوی بگشاید تا اینقدر به منافع‌ملی آسیب نرساند. منتها همانگونه که شیوه ایشان است، به‌جای بازکردن این گره با این روش، ایشان می‌خواهند این گره کور 34ساله را با «دست تدبیر» بگشایند. اما چرا من با روش ایشان در این فقره مخالفم؟ با توجه به اینکه نگارنده هم اگر بیشتر از ایشان اعتقاد نداشته باشم که آمریکاستیزی مانع حداکثری‌شدن منافع‌ملی ما شده، یقینا کمتر هم اعتقاد ندارم. اما مشکل من با روش جناب هاشمی در جای دیگری است. من مطمئن نیستم که این کمک‌گرفتن از امام(ره) درخصوص اثبات یا نفی موضوعی، خیلی شیوه اصولی و درستی باشد.                                 
حتی معتقدم این شیوه با راه و رسم خود امام(ره) هم خیلی سازگاری ندارد. ممکن است امام(ره) در اواخر عمر و بعد از جنگ، آنگونه که آقای هاشمی می‌گویند، موافق آمریکاستیزی دیگر نمی‌بوده‌اند. ممکن هم هست که عکس آن باشد و ایشان تا پایان حیات، با همه وجود، خواهان تداوم دشمنی با آمریکا بوده‌اند. اما آیا چون امام(ره) درخصوص یک مساله عرفی سیاسی، 30سال پیش یک نظری داشته‌اند اما امروز بعد از گذشتن 30سال و تغییر شرایط آن روز، همچنان باید آن نظر را ملاک خودمان قرار دهیم؟ همانطور که گفته شد یقینا خود امام(ره) نخستین کسی هستند که با این رویکرد مخالفت خواهند کرد. اساسا اگر خود امام(ره) امروز که ما در سال 92 هستیم در قید حیات می‌بودند - با درنظرگرفتن مصالح، منافع و مقتضیات کشور- آیا همچنان روی تداوم آمریکاستیزی اصرار می‌ورزیدند؟ شیوه امام همواره آن بود که مصالح و مقتضیات را در همان زمان در نظر می‌گرفتند. به‌عنوان مثال ایشان روزی که متوجه شدند و به این نقطه رسیدند که تداوم جنگ با عراق و اصرار بر پیروزی در جنگ، خلاف مصالح و منافع کشور است، با وجود همه تلخی‌هایی که اتخاذ آن تصمیم برای ایشان داشت، قطعنامه 598 را پذیرفتند. جناب آقای هاشمی، این چه روشی است که بگردیم در لا‌به‌لای هزاران جمله و فراز از امام(ره) که ببینیم ایشان در مورد فلان مساله سیاسی و عرفی، چه نظری ‌داشته‌اند؟ حضرتعالی که یک عمر با امام(ره) بودید، بهتر از بنده حقیر می‌دانید که امام عنداللزوم حسب‌شرایط به‌وجود آمده و اقتضائات زمان، نظرشان تغییر پیدا می‌کرد. من فقط چند مورد را که امام(ره) به‌واسطه اقتضائات و شرایط زمان نظرشان را تغییر دادند ذکر می‌کنم. پیرامون دخالت روحانیون در کار حکومت (که در ابتدا ایشان اصلا موافق نبودند و فقط معتقد بودند که روحانیون در امر قضا مسوولیت داشته باشند اما بعدا نظرشان را تغییر دادند). درخصوص پذیرش مسوولیت اجرایی از جانب روحانیون، پیرامون اقامت در تهران یا رفتن به قم و در مورد چهره‌ها و شخصیت‌ها که مثال‌ها خیلی زیاد‌تر هم می‌شود. اما همه حرف من آن است که این شیوه در بلندمدت به نفع مملکت و نظام نیست چرا که سبب می‌شود به‌جای آنکه به شیوه خود امام(ره) عمل کنیم و خود بیندیشیم که خیر و صلاح مملکت و اقتضائات کشور چه چیزی را می‌طلبد، بگردیم و ببینیم که امام(ره) 30سال پیش چه ‌گفته‌اند و چه نظری ‌داشته‌اند. من جسارتا پیشنهاد می‌کنم به‌جای تمسک به این شیوه، از سلوک خود امام(ره) استفاده کرده و ببینیم که عقل و خرد نخبگان و صاحبنظران ما به‌اضافه مقتضیات روز، چه‌چیزی را تجویز می‌کنند.  بماند این نکته بدیهی که اگر مسایل امروزمان را حکما خواسته باشیم با سیره امام(ره) چاره‌جویی کنیم، در آن صورت تکلیف مسایلی که مشارالیه هیچ نظری در مورد آنها نداشته‌اند چه می‌شود؟
نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: