گفتگو با چَس فريمن سفير سابق امريكا در عربستان : از تعامل تا تقابل

1392/7/11 ۱۲:۳۹

گفتگو با چَس فريمن سفير سابق امريكا در عربستان : از تعامل تا تقابل

طي دو سال گذشته، بحران‌هاي دوگانه در مصر و سوريه، دشواري‌هاي سياسي و امنيتي سنگيني را بردوش رهبران و سياست‌گذاران پادشاهي عربستان سعودي و ايالات‌متحده قرار داده‌است. واشنگتن و رياض براي تنظيم عكس‌العمل‌هاي‌ضروري به فجايع رخ‌داده در اين كشورها و همچنين مشكلات پيش‌آمده در حوزه مباحث امنيت‌ملي در سراسر منطقه، درحال رايزني مستمر بوده‌اند. منافع دوجانبه ايالات‌متحده و سعودي‌ها درخصوص نحوه برخورد با كودتا و سركوب در مصر ـ همچون پاره‌ای از ساير موارد ـ همواره برهم منطبق نبوده است. چگونگي برخورد نظامي با استعمال سلاح شيميايي در جنگ داخلي سوريه، تنها به مشكلات اِعمال يك راهبرد مشترك در مواجهه با واقعيات منطقه‌اي افزوده‌است. اين مصاحبه از سوي پايگاه اينترنتي «ساسريس»1 با آقاي چَس فريمن ترتيب داده شده است.

 

 

طي دو سال گذشته، بحران‌هاي دوگانه در مصر و سوريه، دشواري‌هاي سياسي و امنيتي سنگيني را بردوش رهبران و سياست‌گذاران پادشاهي عربستان سعودي و ايالات‌متحده قرار داده‌است. واشنگتن و رياض براي تنظيم عكس‌العمل‌هاي‌ضروري به فجايع رخ‌داده در اين كشورها و همچنين مشكلات پيش‌آمده در حوزه مباحث امنيت‌ملي در سراسر منطقه، درحال رايزني مستمر بوده‌اند. منافع دوجانبه ايالات‌متحده و سعودي‌ها درخصوص نحوه برخورد با كودتا و سركوب در مصر ـ همچون پاره‌ای از ساير موارد ـ همواره برهم منطبق نبوده است. چگونگي برخورد نظامي با استعمال سلاح شيميايي در جنگ داخلي سوريه، تنها به مشكلات اِعمال يك راهبرد مشترك در مواجهه با واقعيات منطقه‌اي افزوده‌است. اين مصاحبه از سوي پايگاه اينترنتي «ساسريس»1 با آقاي چَس فريمن ترتيب داده شده است. او پيش از اين سفير ايالات‌متحده در عربستان سعودي در خلالِ عمليات سپر صحرا و توفان صحرا و معاونت وزارت دفاع در امور امنيت بين‌المللي بوده و همچنين رياست شوراي سياست خاورميانه و معاونت شوراي آتلانتيك ايالات‌متحده را هم برعهده داشته است. فريمن درحال حاضر رئيس هيأت مديره شركت پروژه‌هاي بين‌المللي است.

  ****

با تشكر از وقتي كه به ما اختصاص داديد تا صحبتي داشته باشيم درخصوص بحران‌هاي موجود در سوريه و مصر و عواقب ناشي از آن براي پيوندهاي امريكا با متحدان منطقه‌اي اش، به‌ويژه روابط ايالات‌متحده و عربستان. تمام نگاه‌ها از كودتا و سركوب در مصر و عكس‌العمل امريكا نسبت به آن، به احتمال فزاينده رهبري امريكا در پاسخ نظامي به كاربرد سلاح‌هاي شيميايي هفته گذشته در سوريه معطوف شده است. نقاط همراهي و افتراق سياست‌هاي واشنگتن و رياض در مورد مصر و سوريه را چگونه مي‌بينيد؟

در واقع در اهداف كوتاه مدت سعودي‌ها و امريكا درخصوص سوريه هم‌گرايي‌هايي نسبي وجود دارد، اما احتمالاً در ديدگاه‌هاي بلندمدت واگرايي‌هايي مشاهده مي‌شود كه به‌ آن خواهيم پرداخت. درحال حاضر اختلاف عقايد جدّي بين ايالات‌متحده و عربستان سعودي وجود دارد كه بروز خود را عمدتاً در سياست‌هاي ما نسبت به مصر نشان مي‌دهد. ديگر اينكه بركسي پوشيده نيست كه خاندان سلطنتي عربستان سعودي چقدر از ترديد اوّليه و سپس عدم‌حمايت ايالات‌متحده از رژيم مبارك يكه خورد. ازنظر آنها، اين رفتار نشان‌ مي‌داد ايالات‌متحده يك حامي قابل اطمينان نيست. «حمايت»، به‌وضوح يكي از سرويس‌هايي بوده‌است كه خانواده سلطنتي سعودي به‌طورسنّتي از ايالات‌متحده انتظار داشته است. وضعيت مبارك، واكنش‌ سعودي‌ها نسبت به بيش از يك‌دهه بغض فرو خورده و فزاينده آنها از سياست ايالات‌متحده را تسريع كرد. سعودي‌ها ضمن آنكه نمي‌خواهند روابط خود با ايالات‌متحده را ـ كه در مواردي همچنان شريك بسيار با ارزشي‌است ـ  از دست دهند، امّا به اين نتيجه رسيده‌اند كه از بسياري جهات بايد متكي به خود باشند. اينك آنها دريافته‌اند كه بايد در جهت پاسداري از منافع خود يك‌جانبه عمل كنند، هرچند كه دراين‌راه ممكن است در مواردي با ايالات‌متحده سرشاخ شوند.

ما هم‌اينك دخالت قوي سعودي‌ها در مصر به طرفداري از يك حكومت مطلقه را شاهد هستيم. تلاش‌هايي كه براي ايمن‌سازي منطقه براي استمرار حكومت‌هاي خودكامه صورت مي‌گيرد با ايدئولوژي دموكراسي‌سازي امريكايي در تقابل مستقيم قرار دارد. از نگاه سعودي‌ها، تجربه‌هاي اخير نشان مي‌دهد فرآيند مردم‌سالاري به ناچار به پيروزي و استقرار اسلامِ سياسي منجر خواهد شد. مردم‌سالاري اسلامي، چالشي است در مقابل مشروعيت سلطنت سعودي، مشروعيتي كه بر مبناي اين نظريه استوار شده است كه در جوامع اسلامي يك رهبر فرهيخته به نام «امير» وجود دارد كه جماعت مسلمين، يا همان امّت، را رهبري مي‌كند. هرچند كه رهبري امير بايد به اجماع سياسي و عقايد جامعه پاسخگو باشد ولي قدرت او نهايتاً مطلقه است.

اين عقيده، با نظريه غربي كه حاكميت بايد رويه‌اي از پايين به بالا و از طريق انتخابات باشد در تعارض است. به‌اين‌ترتيب ما با يك عدم توافق مبنايي برسر موضوع مصر مواجهيم. احتمالاً ما با همين وضعيتِ عدم توافق ـ هرچند نه به همان وضوح ـ درخصوص بحرين روبه‌رو هستيم. از ديدگاه سعودي‌ها، مورد بحرين اوّلين جايي بود كه سرنگوني مبارك، اثر خود را در شبه جزيره عربستان به رُخ كشيد. بحران مصر منجر به ايجاد نوعي روابط حسنه بين سعودي‌ها و روس‌ها بر سر موضوع حكومت‌هاي مطلقه و مخالفت با پوپوليزم ستيزه‌جوي اسلامي شده است. همزمان با تجديدنظر مصري‌ها در اتكاي‌شان به ايالات‌متحده، روس‌ها فرصتي را در موضوع مصر شناسايي مي‌كنند؛ فرصتي كه شايد روندِ حمايتي را كه سادات در وابستگي به حمايتِ امريكا كليد زد معكوس كند. روس‌ها ممكن است از طريق تعامل با سعودي‌ها، اماراتي‌ها و ساير حكومت‌هاي مُطلقه‌ي ثروتمند منطقه، تلاش كنند تا تجهيز تسليحاتي و ارتباط استراتژيك با مصر را دوباره برقرار كرده و يكبار ديگر نفوذ قابل‌توجه خود در منطقه خاورميانه را فراتر از مرزهاي سوريه به‌دست آورند. اين موضوع به‌وضوح ـ حداقل در سطوح اوليه ـ در ملاقات بين شاهزاده بندر‌بن‌سلطان و ولاديمير پوتين مورد بحث قرارگرفته است. بنابراين من فكر نمي‌كنم عدم توافق سعودي‌ها و امريكايي‌ها برسر موضوع مصر، بي‌اهميت و جزيي باشد.

زخم‌هاي كهنه ديگري نيز وجود دارد كه به تهاجم نظامي [امريكا در] عراق برمي‌گردد. قليلي از سعودي‌ها موافق حمله بودند، امّا بيشتر مقامات بلندپايه عربستاني به وضوح مخالف بودند. اين حمله با استقرار يك حكومت شيعه‌ي طرفدار ايران در بغداد، نتيجه‌اي كاملاً معكوس به‌بارآورد. ايالات‌متحده تا مدت‌ها تلاش كرد تا با ميانجي‌گري بين رياض و بغداد، آنها را به يكديگر نزديك كند، امّا فكر مي‌كنم به اين نتيجه رسيده‌اند كه اين‌كار غيرممكن است و آن‌را رها كرده‌اند. تفاوت ديدگاه ديگري نيز بين ما بر سرِ ميزان حمايت مالكي از رژيم اَسد در دمشق وجود دارد. من فكر نمي‌كنم كه سعودي‌ها علاقه‌ي خود را به اقليتِ سني درعراق از دست داده باشند يا اينكه در سياستِ عراق آنها را حداقل در موضعي برابرـ اگرنه بيشتر ـ  ببينند.

در سوريه، همان‌طوركه گفتم، ما دركوتاه‌مدت داراي هم‌گرايي منافع  هستيم. هر دوي ما خواهان برداشتن سوريه از سبد دارايي‌هاي ژئواستراتژيك ايران هستيم. هردوي ما مخالف حزب‌الله ايم. هر دوي ما با رفتن اسد موافقيم. با اين‌حال، شايد ما درخصوص آينده سوريه يكسان نينديشيم. سعودي‌ها داراي منافعي قوي در حفظ يكپارچگي سرزميني سوريه هستند. ايالات‌متحده شايد داراي منافع مشتركي با آنها نباشد. در اين موارد، اصلي‌ترين شريك ما يعني اسرائيل،  قطعاً داراي تعريف منافع يكساني نيست. سعودي‌ها ممكن است سوريه‌ي تحت حاكميت سنّي‌ها را سكويي براي بيرون كشيدن عراق از مدار نفوذ ايران ببينند. من گمان نمي‌كنم امريكايي‌ها خيلي راجع به چنين احتمالي فكر كرده باشند.

در اين [حوزه‌ها] بسياري آشفتگي‌ها و ناهمگوني‌هاي شناختي وجود دارد. خيلي از موضوعاتي كه بين ايالات‌متحده و عربستان سعودي در جريان است در ارتباط با شكل‌بندي كلّي [مسائل] منطقه است. [موضوعِ] قيام‌هاي عربي، حولِ به‌دست‌گيري مجدّدِ سرنوشت عرب‌ها به‌دست خودشان بود كه در تونس و مصر آغاز شد و سپس گسترش يافت. اين موضوع هم‌اينك تأثيرِ خود را بر سعودي‌ها نيز گذاشته‌است به نحوي‌كه آنها هم در تلاش براي به‌دست‌گيري سرنوشت و نقش منطقه‌اي خود هستند؛ سرنوشت و نقشي كه ايالات‌متحده الزاماً حضورِ كم‌رنگ‌تري در آن خواهد داشت.

براساس مقاله‌اي در وال استريت ژورنال2، گفته مي‌شد كه عربستان سعودي و امارات متحده عربي درخصوص پيامدهاي روابط ايالات‌متحده و حمايت‌هاي امريكا از مصر ـ به‌ويژه در حوزه مباحث امنيتي ـ به وزير امور خارجه ايالات‌متحده هشدار داده بودند، ملك عبدالله هشدار داده بود كه عربستان در مقابل كساني كه قصد مداخله در امور داخلي مصر را داشته باشند خواهد ايستاد. جيم لوباز از قول شما نقل كرده بود كه «همكاري آل‌سعود و ايالات‌متحده نه تنها جذابيت و كارآيي خود را از دست داده است، بلكه از ديدگاه رياض تقريباً در تمامي زمينه‌ها غيرموّلد و ناكارآ شده است». با اين‌حال، دولت اوباما تا هفته‌ها ضمن بازي ماهرانه با كلمات از كودتا ناميدن كودتاي اتفاق افتاده طفره مي‌رفت و تاكنون نيز فقط با كلمات رمزي عليه سركوب اخوان‌المسلمين موضع گرفته‌است. آيا فضاي فيمابين رياض و واشنگتن حول موضوع مصر تا اين اندازه شفاف است كه چنين عكس‌العمل تحريك‌كننده‌اي را تضمين كند؟

رياض خيلي واقع‌بين است.  هنگام سرنگوني مبارك، عكس‌العمل امريكا ـ از ديدگاه سعودي‌ها ـ همان‌طور كه گفتم، همراه با ناباوري و فقدان پشتيباني مؤثر بود. سعودي‌ها واقعيت جديد را پذيرفتند و سعي كردند بهترين نتيجه را از آن بگيرند، امّا پس از آن شاهدِ مجموعه‌اي از اتفاقات بودند كه چندان خوشايندشان نبود. اولاً، مُرسي در سياست خارجي به ايران نزديك شد؛ كشوري كه سعودي‌ها رقيب اصلي منطقه‌اي خود مي‌بينند. دولت مُرسي، برخلاف رياض، نگاه منفي‌اي به حماس نداشت. به موازات اثبات بي‌كفايتي دولت مُرسي، و آشكارشدن اين واقعيت كه اخوان‌المسلمين و به‌طوركل اسلام‌گراها فاقد يك سياست يا فلسفه اقتصادي منسجم و مؤثر هستند، عربستان‌ سعودي دريافت كه مصر درحال كشيده شدن به ورطه هرج و مرج و صف‌بندي‌هايي است كه با منافع‌اش در تعارض است. عربستان سعودي نه‌تنها از سرنگوني مُرسي بسيار خوشنود شد بلكه مي‌توان گفت از آن حمايت كرد. وقايع مصر، بنابر هر تعريفي و باوجود داستان‌سرايي‌هاي متصلّبِ حقوقي شايع در واشنگتن، يك كودتا بود. سعودي‌ها بسيار خوشنودند كه ايالات‌متحده آن‌ را كودتا نخوانده است.

سعودي‌ها مايل نيستند كه در رابطه‌ي ايالات‌متحده با حكومت اَلسيسي در قاهره خللي ايجاد شود. برعكس مايل‌اند كه ايالات‌متحده همچون آنها از اين رژيم حمايت كند. حمايت ما دوپهلو بوده است. قرارداد كمك‌هاي‌ نظامي كاملاً مورد تأييد مجدد قرارنگرفته‌ است؛ بلكه تحت بازنگري‌اند. امور فيمابين به صورت موردي در دستورِ كار قرارگرفته اند. بيانيه‌هاي امريكا ـ كه به‌درستي بر ارزش‌هاي ما استوار است ـ در تلاش بوده‌ است تا بين تعهدات ايدئولوژيك ما درجهت دموكراتيزاسيون با منافع ما در حفاظت از ساختار كمپ ديويد و همكاري مصر با اسرائيل، كه نقطه كانوني مواضع ما در خاورميانه است،  توازن ايجاد كند. بنابراين، هرچند رابطه ما با عربستان دچار شكاف جدّي نشده است ولي سعودي‌ها خيلي محكم به ما هشدار داده اند. اگر در جريان كمك‌هاي ما [به مصر] خللي ايجاد شود، آنها پا پيش خواهند گذاشت و هر نوع خسارتي كه به نيروهاي نظامي مصر وارد شده باشد را جبران خواهند كرد. آنها با اين كارِ خود قدرت نفوذ ما را در ارتش مصر به نحو چشمگيري كاهش داده اند.

اين براي اولين بار است كه من چنين واگرايي آشكار يا پنهاني را بين اهداف سياسي سعودي‌ها و ايالات‌متحده مشاهده مي‌كنم. سعودي‌ها درگذشته چنانچه سياست‌هاي ايالات‌متحده را در موردي نمي‌پسنديدند، اعتراض خود را منعكس مي‌كردند امّا هيچ‌گاه آن‌را در عمل زيرسؤال نمي‌بردند؛ الآن آنها تصميم گرفته‌اند عمل ‌كنند. اين همان چيزي است كه من مورد اشاره قرار دادم كه آنها در منطقه تصميم گرفته‌اند كه امور را در دست خود بگيرند.

مصر تاريخ مطوّلي از تغييرصف‌بندي‌ها و جهت‌گيري‌هاي استراتژيك خود دارد. وضعيت موجود نهايتاً يك قمار است؛ ايالات‌متحده بايد در تعامل با مصر با احتياط عمل كند. رفتار ما ممكن است مصر را ترغيب كند تا موضع استراتژيك خود را به نفع مسكو تغيير دهد. اين درست است كه جنگ سرد به پايان رسيده و روسيه ديگر دشمن ما نيست ولي رقيب سياسي ماست، و چنانچه مصر تصميم بگيرد به شرايطي برگردد كه ارتشِ حاكم بر اين كشور تحت آموزش و عرضه تجهيزات نظامي روسيه قرار داشت، آنگاه مواجه با شرايطي خواهيم بود كه تا مرز ابهام در حق تقدمِ ما در استفاده از كانال سوئز يا حق استفاده ترانزيت از مرز هوايي مصر پيش خواهد رفت. به اعتقاد من، اين وضعيت تنها يكي از بسيار نتايجي است كه مي‌تواند رُخ دهد.

هشدارهاي مقامات عربستان سعودي و امارات متحده عربي داير براينكه همكاري‌ امنيتي در سايرِ نقاط منطقه ممكن است تحت‌تأثير قرارگيرد، چگونه در اين تحليل جاي مي‌گيرد؟

خب، اين البته موضوع ديگري‌است. بگذاريد لحظه‌اي به‌صورت فرضي درنظر بگيريم كه چه عواملي ممكن است در روابط حسنه سعودي ـ روسيه تأثيرگذار باشد؛ اين روابط ممكن است فراتر از عربستان شامل ساير كشورهاي پيمان همكاري خليج[فارس] نيز باشد. قبل از هر چيز بايد به‌خاطر داشته باشيم كه براي عربستان، مطلوبيت ايالات‌متحده در ارتباط با اسرائيل كاهش يافته است. قصور طولاني‌مدّت ما در فرآيند صلحِ خاورميانه، به‌اين معني‌است كه ما ديگر در سوي درست تلاش‌هايي كه براي مهار راديكاليزه شدن سياست‌هاي عربي در موضوع اسرائيل ـ فلسطين صورت مي‌گيرد قرار نداريم. به‌علاوه، واضح است كه ما نمي‌توانيم عمليات يك‌جانبه اسرائيل عليه همسايگان‌اش، از جمله عربستان را كنترل يا حتي تحت‌تأثير قراردهيم. به‌اين‌ترتيب، نقش حمايتي ما به‌عنوان بزرگترين قدرت نظامي منطقه، هم‌چون گذشته ديگر كارساز نيست.

نكته ديگر اينكه عمليات ما در عراق، سهواً موقعيت ايران را تقويت كرده است. ما به‌جاي يك دشمن عربي كه مي‌توانست توازن قدرت را برقرار كند، يك عراق دوست و بعضاً هم‌پيمان را به ايران بخشيديم. عراق داراي منافع مشترك با ايران، مثلاً در مورد بحرين است، كشوري كه يكي از ملاحظات كليدي امنيتي براي عربستان است. از نقطه نظر سعودي‌ها، ما به‌طور مؤثردر ايجادِ روندِ معكوس يا حتي كنترلِ محبوبيت و نفوذ منطقه‌اي ايران شكست خورده‌ايم. از ديدگاه رياض، ايران تنها يك تهديد هسته‌اي نيست. در مورد ايران، بسياري از سعودي‌ها ما را علاوه بر عملكرد نادرست در عراق و لبنان، به سهل‌انگاري متهم مي‌كنند. به‌اين‌ترتيب، آنها ديگر نگاه‌شان به ما همچون گذشته نيست.

اين موضوعات ما را به منافع [مشترك] سعودي‌ها و روسيه نزديك مي‌كند. هم‌اينك، نقاط اشتراك بي‌شماري بين اين‌دو موجود است. اولاً، هم رياض و هم مسكو طرفدار رژيم‌هاي مطلقه هستند. روس‌ها در مصر فرصت بازيابي نفوذ خود به كمك سعودي‌ها را مي‌بينند. سعودي‌ها، براي جبران سياست‌هاي انتقادآميز ايالات‌متحده، ممكن است از طريق تأمين يا تسهيل انتقال سلاح‌هاي روسي به‌دنبال جايگزيني قراردادهايي باشند كه ما فسخ كرده يا به‌حالت تعليق درآورده‌ايم. درخصوص بحرين واضح است كه روس‌ها هيچ مخالفتي با سياست‌هاي عربستان يا شوراي همكاري ندارند. در مورد ايران، هرچند روابط بين مسكو و تهران بر مبناي مناسبات روزمره خوب است، ولي بايد به‌ ياد داشته باشيم آنها رقباي استراتژيك باقي خواهند ماند. روسيه در منطقه حضور دارد. آنها همچون ما درحال آمد و شد دائمي نيستند. روسيه بدون درگيرشدن با پيچيدگي‌هايي كه حضور ما در منطقه ايجاد مي‌كند قابليت بالقوه‌ي ايجاد توازن با ايران از ناحيه شمال ـ و نه خليج[فارس] ـ را دارا است.

روسيه همچنين رقيبي تاريخي براي تركيه محسوب مي‌شود. روابط روسيه و تركيه هيچ‌گاه تا بدين حدّ مطلوب نبوده‌است، ولي حوزه‌هاي رقابت آنها در سطوح زيرين همچنان برقرار است. سعودي‌ها با مدل مردم‌سالاري اسلامي‌ تركيه مخالف‌اند و تمايلي به نزديكي به اهداف سياست‌خارجي تركيه به‌ويژه در مورد مصر ندارند. نهايتاً اينكه در كمال تعجب، بيست درصد از اسرائيلي‌ها روس هستند، بنابراين روس‌ها نفوذ غيرمترقبه‌اي در اسرائيل دارند، چنانچه بخواهند از اين نفوذ استفاده كنند. بنابراين مي‌بينيم كه ايجاد روابط حسنه بين سعودي‌ها و روس‌ها جذابيت‌هاي خود را دارد. منظور من از روابط حسنه، چارچوبي براي همكاري‌هاي محدود روي تعداد محدودي از موضوعات ـ شايد براي دوره زماني محدود ـ است. البته، دشواري‌هاي زيادي نيز در مسير همكاري سعودي ـ روسي وجود دارد. اجازه دهيد يكي از آنها را مثال بزنم.

شما اگر به مورد سوريه نگاه كنيد، اوّلين هدف سعودي جدا كردن اين كشور از مدار نفوذ ايران و قطع شريان حزب‌الله است؛ آنها مي‌خواهند اَسد را از قدرت به زير كشند. از ديدگاه سعودي‌ها، اَسد ناصادق، مكار و غيرقابل احترام بوده‌است. هرچند رياض مآلاً خواهان رفتن اَسد و رژيم وي است، امّا اولين هدفش حذف قدرت نفوذ ايران و قطع عقبه حزب‌الله است كه به عنوان يك قدرت نوظهور وارد عرصه سياسي لبنان شده و نفوذ سعودي‌ها را به چالش كشيده است. هدف ديگر سعودي‌ها، همان‌طور كه قبلاً گفتم، ممكن است استفاده از سوريه‌ براي تسخيرِ تمام يا قسمتي از صحنه سياسي عراق به نفع اسلام سُنّي و كاهش نفوذ ايران در اين كشور باشد.

براي روسيه نيز، اَسد هدف درجه دوّم است. آنچه آنها در سوريه به‌دنبال آن بوده‌اند علاوه بر حفاظت از منافع تجاري‌، پايگاه دريايي‌ و ارتباطات‌شان با نخبگان سوري، نشا‌ن‌دادن حمايت مصمّم‌شان از اَسدِ تحت فشار در مقايسه با رفتار غيرمسئولانه امريكا درقبال رژيم مبارك بوده‌است. آنها مي‌خواهند نشان دهند كه يك شريك و حامي قابل اطمينان هستند.

سوريه هم‌اينك عملاً و از خيلي جهات يك كشور چندپاره است، و رژيم اَسد حتي توان كنترل بسياري از عوامل حمايت‌كننده خودش را نيز ندارد. اين عوامل در بسياري از مقاطع، ويژگي فرماندهان جنگي يا رهبران گروه‌هاي كوچك خودمختار را بازي مي‌كنند كه از طريق قاچاق، اخّاذي و جار و جنجال و ساير روش‌ها به تأمين مالي گروه‌هاي خود اقدام مي‌كنند. تنها راهي كه مي‌توان تصوّر كرد كه اَسد پس از يك دوره بتواند با احترام، قدرت را در سوريه‌اي كه ديگر قادر به كنترل آن نيست واگذار كند اين‌است كه سعودي‌ها و روسيه به كمك هم اين فرآيند را امكان‌پذير سازند. بسته به اينكه چه چيزي بين آنها توافق شده باشد، شايد نتيجه نهايي، تحقق خواسته عربستان يعني قطع روابط نزديك سوريه با تهران باشد. اين فرآيند همچنين مي‌تواند متضمّن هدف روسيه در سرنگون نشدن اَسد و واگذاري محترمانه قدرت باشد. اين مسير شايد دور از ذهن باشد ولي تصورش غيرممكن نيست.

بنابراين مي‌توان شرايطي را تصوّر كرد كه هردو طرف از تغيير رويكرد استراتژيك سوريه و كناره‌گيري برنامه‌ريزي شده آقاي اَسد منتفع شده باشند. من ترديد دارم كه در اين خصوص مذاكره‌اي شده باشد، ليكن مذاكرات اوليه عربستان با روس‌ها تلاش ديگري بوده‌است در جهت متقاعد كردن روسيه به خواست عربستان كه همانا خلاص شدن از شرّ اَسد در پايان تمامي اين ماجراها است.

اين ملاقات به نحو عجيبي علني انجام شد. شاهزاده بندر مي‌توانست ملاقاتش را با آقاي پوتين در غياب دوربين خبرنگاران انجام دهد.

دراين ماجرا بازي‌هاي بي‌شماري صورت مي‌گيرد كه يكي از آنها يادآوري اين نكته به ايالات‌متحده است كه بيش از آنچه فكر مي‌كند اوضاع در معرض خطر است. دنيايي كه در خاورميانه وجود داشت درحال تغيير است. تصميماتي كه آقايان سايكس و پيكو(3) گرفته بودند عملاً موضوعيت خود را از دست داده‌اند. قطب‌بندي‌هاي استراتژيك گذشته، ديگر امور بديهي نيستند. عربستان سعودي، نيازها و منافع سياسي خودش را دارد كه ايالات‌متحده ديگر نمي‌تواند همچون گذشته آنها را امور مسلّمي فرض كند. به‌علاوه، سعودي‌ها با رفتن به مسكو، بدون شك اميدوار بودند بتوانند بشار اَسد و تهران را عصبي كرده و فشاري را بر هر دو وارد كنند.

نهايتاً، عامل ديگري كه براي روسيه و عربستان سعودي ـ به‌عنوان بزرگترين توليد‌كننده و صادركننده جهاني نفت ـ واجد اهميت است، چگونگي رويارويي آنها با تجديد حيات توليد نفت و گاز امريكا از منابع شني(4) و ساير ذخاير غير متعارف است. ظاهراً يكي از موارد مورد بحث، چگونگي هماهنگي درخصوص برخي ترتيبات براي حفظ پايداري قيمت نفت در يك سطح معقول براي هر دو طرف بوده است. اين، يكي ديگر از جنبه‌هاي جديد و مهمي از سطح روابط بين اين دو دولت است كه در گذشته غيرمحتمل بود ولي اكنون بايد مورد بررسي قرارگيرد.

اينك كه سوريه به‌جاي مصر در صدر اخبار منطقه قراردارد و واشنگتن آماده اقدام عليه اين كشور است، آيا امكان تغيير لحن درخصوص موارد مورد اختلاف و سياست‌هاي پيشِ‌رو وجود دارد؟

هردو دولت در نشان دادن نوعي از هماهنگي و همكاري بين خود منافعي دارند. نشان دادن بروز جدايي بين دو طرف ـ قبل از آنكه معامله استراتژيكي صورت گيرد كه متضمن منافعي براي هريك باشد ـ چه منفعتي براي طرفين خواهد داشت؟ من انتظار ندارم هيچ‌يك از طرفين نسبت به بيان ديدگاه خود نسبت به رفتارهاي طرف مقابل صادق باشد. بديهي است چنانچه ايالات‌متحده به سوريه حمله كند، سعودي‌ها خيلي خوشحال خواهند شد، چراكه بيش از هجده ماه است كه نقش فعّال‌تر امريكاييان را در حمايت از معارضان سوري خواستارند.

آيا يك تهاجم تنبيهي محدود، در حدي كه اين‌روزها از آن صحبت مي‌شود، خطر عدم تغيير معني‌دار شرايط موجود، ادامه فجايع كنوني و بقاي اَسد در رأس قدرت را با خود دارد؟

ما دراين‌جا متأسفانه بايد واقعيت‌هايي را به‌رسميت بشناسيم. اول اينكه چنانچه هدف اوليه عربستان سعودي و ايالات‌متحده و برخي ديگر از كشورهاي منطقه، خارج كردن سوريه از هم‌آغوشي با ايران است، آن‌گاه بايد بپذيريم كه بهترين حالت در پس تغيير رژيم، آنارشيسم و به‌هم ريختگي اوضاع خواهد بود.

اخيراً، نيويورك تايمز در مقاله‌اي به قلم «ادوارد لوت‌واك» به اين موضوع پرداخته است كه بُرد هريك از دوطرف به زيان ايالات‌متحده است. بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه بهترين حالت ادامه درگيري است. اين البته يادآور يكي ديگر از عناصرِ مضحك «خط قرمز» درخصوص استفاده از سلاح‌هاي شيميايي است. درهفته‌اي كه ارتش مصر هزار نفر را كشت، رژيم سوريه ـ به درست يا غلط، ما نمي‌دانيم ـ 300 يا 400 نفر را كشت؛ گويي كه نوع سلاح مهم بوده است نه تعداد آدم‌هايي كه كشته شده‌اند. بيش از يك‌صدهزار نفر در سوريه كشته شده‌اند بدون اينكه ايالات‌متحده توانسته باشد كار فوق‌العاده‌اي انجام دهد. جامعه جهاني بر سرِ اين موضوع به‌شدت چندپاره شده‌است. بعضي‌ها استدلال خواهند كرد كه اين ممكن‌است نشان‌دهنده اولويت‌هاي بشردوستانه عجيب و غريب امروزي باشد.

دوّمين موضوع اينكه استفاده از حملات دقيق براي تغيير موقعيت نيروهاي زميني در سوريه چندان مؤثر به نظر نمي‌رسد. شما به وضعيتي كه در سوريه اتفاق افتاده است نگاهي بيندازيد: اپوزيسيوني به‌شدت متفرق در مقابل رژيمي كه به‌واسطه‌ي نيروهاي شبه نظامي تحتِ رهبري فرماندهان محلي هر روز درحال از هم‌پاره شدن است. بخش عمده نبرد اين نيروها نه در حمايت از رژيم، كه در دفاع از جوامع قومي است كه متكي به رژيم‌اند: مسيحي‌ها، علوي‌ها و سكولارهايي كه به رهبران اسلام‌گراي مخالفان علاقه‌ي چنداني ندارند. كاملاً محتمل است كه حمله به تأسيسات سلاح‌هاي شيميايي منجر به اين شود كه كنترل سلاح‌هاي شيميايي به‌دست اين رهبران شورشي و رهبران طوايف بيفتد. اين اتفاق به نوبه خود باعث كاهش كنترل دولت روي سلاح‌هاي شيميايي شده و فارغ از اينكه چه رژيمي در دمشق حاكم باشد، احتمال بكارگيري آنها را توسط افرادي كه دانش كافي براي كنترل و استفاده از آنها را ندارند افزايش خواهد داد.

اين يك موقعيت بسيار خطرناك خواهد بود. از اين خطرناك‌تر اين‌است كه چه رژيمي جايگزين رژيم اَسد خواهد شد. و اين جايي‌است كه من فكر مي‌كنم نقطه تقابل جدّي سياست‌هاي ايالات‌متحده و عربستان سعودي خواهد بود. سعودي‌ها بسيار بيشتر از ايالات‌متحده، سلفي‌ها را تحمل مي‌كنند. به‌هرحال، عربستان سعودي رسماً سلفي است و در شرايطي كه ما دشمني مشتركي با القاعده داريم، عناصر جهادي كه به ما حمله مي‌كنند به عربستان سعودي نيز حمله مي‌كنند، يا شايد برعكس، آنهايي كه به عربستان سعودي حمله مي‌كنند به ما نيز حمله‌ور مي‌شوند. تا زماني‌كه رابطه بين ايالات‌متحده و عربستان سعودي شفّاف باشد، انگيزه آنها براي ضربه‌زدن به عربستان به‌جاي ايالات‌متحده پايين مي‌آيد. اين بدان معني‌است كه احتمال تمركز عمليات جهادي‌ها روي ايالات‌متحده بالا خواهد رفت. اين در واقع همان نتيجه طنزآلودي است كه من از تلاش‌هاي سعودي‌ها در سوريه و لبنان در جهت كاهش خطر تروريسم عليه جامعه خودشان مي‌گيرم.

بگذاريد به روابط ايالات‌متحده و عربستان بازگرديم. مشاركت، پيچيده‌ترين جزء در تركيب مؤلفه‌هاي امنيتي است. اجازه دهيد به روابط اين‌دو در كليتِ آن و همچنين به تاريخ فراز و نشيب‌هاي آن، كه شما قبلاً تحت عنوان ازدواج از آن تعبير كرده بوديد، بپردازيم. شما صحنه بازي پيشِ‌رو را، با توجه به ابعاد روابط تجاري و تمام آن‌چيزهايي كه به عنوان ارزش‌هاي اين ارتباط شناخته مي‌شوند، چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

درحال‌حاضر و با توجه به اينكه مباحث پيشِ‌رو هريك در جهات گوناگوني درحركت‌اند، صحنه بازي در مقايسه با گذشته بسيار سيال و در جُنب و جوش است. الآن بيشتر شبيه صحنه بازي چوگان است تا شرايط آرام و با ثبات يك ازدواج. در اين زمين، سوراخ موش‌هاي فراواني‌است كه مي‌تواند پاي اسبان مسابقه را بشكند. اگر شما به علائق گوناگوني كه ما را به يكديگر نزديك كرده نگاهي بيندازيد، درمي‌يابيد كه ما انرژي را با امنيت معاوضه كرده‌ايم. همان‌طور كه اشاره كردم، سعودي‌ها ديگر به قابليت ما براي تأمين امنيت‌شان اعتقادي ندارند. به اعتقاد من و با توجه به رشد سريع ما در توليد نفت و صادرات گاز، آنها حتّي ما را در بازار انرژي دنيا عنصري مشكل‌ساز مي‌بينند. مساله همكاري در موضوعات اسلامي نيز مدت‌‌هاست كه راكد مانده است. ما درخصوص اين موضوعات عدم تفاهماتي داريم، هرچند كه من همچنان اعتقاد دارم كه تحت حاكميت ملك عبدالله موقعيت‌هاي بيشماري براي ما بوده است تا ضمن همكاري با سعودي‌ها بتوانيم دندان‌هاي نهضت‌هاي جهادي را بكشيم؛ موقعيت‌هايي كه ما از آن استفاده نكرده‌ايم؛ و اين يك تراژدي است.

همان‌طور كه در مقاله مربوط به مصر كه در وال استريت ژورنال آمده و شما به آن اشاره كرديد، ما منافع مستمرّي در آزادي ترانزيت در فضاي هوايي و دريايي شبه‌جزيره عربستان و اطراف آن داريم. هم اينك، اين موضوع به‌جاي اينكه در چارچوب جامعي كه ضمانت‌هاي لازم را داشته باشد ديده شود، به صورت مورد به مورد در جريان است. به نظر مي‌آيد كه اين قضيه بيشتر به تصميمات مصري‌ها برمي‌گردد و همچون گذشته امري بديهي فرض نمي‌شوند. من فكر مي‌كنم كه سعودي‌ها از روابط‌شان با ايالات‌متحده، به نحوي كاملاً هوشيارانه و ماهرانه، به منظور مواجهه نسل جوان طبقه متوسطِ ضعيف‌ با فرهنگ مدرن جامعه امريكايي استفاده مي‌كنند. هم‌اينك، شمار زيادي از دانشجويان عربستان سعودي تحت بورسيه ملك‌عبدالله در اينجا مشغول تحصيل‌اند.

ايالات‌متحده همچنان حضور پررنگي در بازارهاي تجاري عربستان سعودي دارد، امّا از حيث سهم بازار نقش ما درحال افول است. از هر لحاظ كه حساب كنيد، ديگر ما مقصد اصلي صادرات نفت سعودي‌ها، آن‌چنان كه درگذشته بوديم، نيستيم. ما ديگر همچون گذشته منبع اوليه واردات آنها نيستيم. نقش كشورهاي ديگر به‌مراتب بيشتر از ما‌ست. در حوزه سياست خارجي، سعودي‌ها به‌وضوح به‌دنبال راه‌هايي هستند تا وابستگي به گفته آنها زياده از حدّشان به ايالات‌متحده را كم كنند. اين حوزه قطعاً در كوتاه مدت براي گسترش همكاري‌ها چندان اميدواركننده نيست.

دست‌آخر آنكه، همكاري دوطرف روي موضوع ضد تروريسم مستقيماً ما را با اين طنز تلخ روبه‌رو مي‌كند كه اين موضوع كه ازجهات گوناگون باعث نزديكي سعودي‌ها با ايالات‌متحده و سياست‌هاي اين كشور در حوزه‌هايي همچون اعراب و اسرائيل است، عربستان سعودي را هدف تروريست‌هاي اسلام‌گرا مي‌كند. بنابراين، هرچه روابط علني ما در اين حوزه نزديك‌تر باشد، هزينه آن براي عربستان سعودي بيشتر خواهد بود. باوجود اين، ما هر دو با دشمن مشتركي روبه‌رو هستيم و من انتظار دارم كه همكاري‌هاي ما، هرچند در سطح كم‌تر علني، ادامه يابد. به عنوان جمع‌بندي اين بخش بايد بگويم كه هيچ‌يك از طرفين نمي‌خواهد و نمي‌تواند بدون ديگري عمل نمايد، امّا سعودي‌ها بسيار بيش از گذشته آمادگي دارند تا اتكاي‌شان را به ايالات‌متحده كم كرده و در جست‌وجوي شركاي نوين و جهت‌گيري‌هاي جديد باشند.

آيا در تاريخ روابط خارجي امريكا موردِ مشابه مجموعه شرايط به هم‌تنيده اين‌چنيني كه ما هم اينك در خاورميانه شاهد هستيم را سراغ داريد؟

پاييز گذشته من دو سخنراني در موضوع تغيير نظم جهاني ايراد كردم، اوّلي تحت نامِ «برتري ازدست رفته: چالش‌هاي ديپلماسي امريكايي در نظم رقابتي جهاني»(5)و دوّمي به نامِ «قرنِ هيچ‌كس: چشم‌انداز امريكايي در عصرپسا امپرياليسم»(6).نكته اصلي اينجاست كه نه تنها در خاورميانه، بلكه در تمام نقاط دنيا، ما شاهد تمركز زدايي قدرت سياسي و اقتصادي هستيم. از جنبه نظامي، امريكاييان همچنان بدون رقيب‌اند، امّا در ساير حوزه‌ها ما شاهد رقباي مؤثر منطقه‌اي و گاه حتي جهاني هستيم. امروزه، پيچيدگي سياست خارجي، نيازمند مهارت‌هايي از جانب امريكايي هاست كه به لحاظ تاريخي سابقه نداشته است. ما در جنگ‌هاي فرسايشي و جايگزين‌هاي ديپلماتيك جنگ سنگر به سنگر موفقيم، ولي در حملات برق‌آسا، نه. ما در شرايط حاضر مواجه با يك احتمال ـ صرفاً تنها يك احتمال، يك احتمال قابل بازگشت ـ هستيم كه تمامي چشم‌انداز خاورميانه‌اي كه ما با آن خو گرفته بوديم، به واسطه يك زلزله ژئواستراتژيك بازآرايي شود.

من فكر مي‌كنم كه ما در اينجا با يك زمينه وسيع‌تري مواجه هستيم. سعودي‌ها اول به منافع خود مي‌انديشند، چيزي كه اگر راستش را بخواهيد درگذشته شاهد آن نبوديم. تصور كلي سعودي‌ها اين بوده است كه دوستان به منافع دوستان خود احترام مي‌گذارند. از آنجا كه ايالات‌متحده اين‌روزها به منافع هيچ‌كس احترام نمي‌گذارد، باعث تعجب نيست كه انتظارات و رفتار سعودي‌ها تغيير كرده باشد. ما منافعي داريم كه با آنها متفاوت است. آنها با احترامي كه درگذشته با ما رفتار مي‌كردند امروز رفتار نمي‌كنند. آنها به‌دنبال منافع و سياست‌هاي خود هستند. من فكر مي‌كنم ما نيازمند بررسي مجدد منافع خود هستيم. من فكر مي‌كنم كه منافع ما ايجاب مي‌كند روابط مستحكمي با پادشاهي عربستان سعودي داشته باشيم، امّا برخي از سياست‌هايي كه ما در خاورميانه دنبال كرده‌ايم غيرسازنده بوده‌اند و برخي ديگر ناكارآمد. ما بايد دوباره راجع به موضوعات فكر كنيم.

پی‌نوشت:

1 SUSRIS: Saudi-US Relation Information Service

2 THE WALL STREET JOURNAL, August 23, 2013: Mideast Allies Press U.S. on Egypt

3. موافقت‌نامه سایکس ـ پیکو، یا موافقت‌نامه آسیای صغیر، توافق‌نامه محرمانه‌ای بین دولت‌های انگلستان و فرانسه با تأیید روسیه بود که حوزه نفوذ و کنترل آنها درخاورمیانه را درصورت پیروزی اتّحاد سه جانبه بر امپراتوری عثمانی در جنگ دوم جهانی مشخص می‌کرد. مذاکرات این موافقت‌نامه طی سال‌های ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ درجریان بود و در ۱۶ مه ۱۹۱۶ به امضا رسید. این قرارداد، استان‌های عربی امپراطوری عثمانی در خارج از شبه جزیره عربستان را به‌طور مؤثر بین حوزه‌های نفوذ و کنترل بریتانیا و فرانسه تقسیم می‌کرد. این مذاکرات بین دیپلمات فرانسوی فرانسوا ژرژ پیکو(Francois Georges-Picot)و سر مارک سایکس (Sir Mark Sykes)بریتانیایی صورت گرفت. (م)

4 Shale

5 “Paramountcy Lost”: Challenges for American Diplomacy in a Competitive World Order

6 “Nobody’s Century”: The American Prospect in Post Imperial Times

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: