1392/7/11 ۱۲:۰۲
دكترينهاي صلح جويانه چيز ديگري ميگويند اما تركيب ديپلماسي با تهديد نظامي تاكتيكي بسيار كارآمد است درست همانگونه كه در مورد سوريه ديديم. اين اعتبار تهديد ايالات متحده مبني بر مداخله نظامي بود كه بشار اسد را به سوي پذيرش طرح صلح از سوي متحدان اصلياش روسيه و (به صورت غير مستقيم) ايران سوق داد. اكنون به نظر ميرسد اسد در ازاي تسليم سلاحهاي شيميايياش باقي ماندن در قدرت را برگزيد. اما اگر اين توافق از هم بپاشد چه صدماتي به اعتبار امريكا ـ و البته تمام غرب ـ وارد خواهد شد؟ توافقي كه از سوي روسيه و امريكا بدان دست يافته شد منجر به آسودگي عميقي در بسياري از پايتختهاي غربي شد كه در آنها رهبران سياسي اصلا آمادگي مداخله نظامي نداشتند پس از يك دهه جنگ در عراق و افغانستان، غرب ترجيح ميدهد در داخل [كشورهاي خود] بماند؛ نه ايالات متحده، نه بريتانيا و نه بسياري از اعضاي ناتو خواهان اين نبودند كه در جنگ ديگري در خاورميانه دخيل شوند كه هيچ چشماندازي براي پيروزي در آن متصور نيست
دكترينهاي صلح جويانه چيز ديگري ميگويند اما تركيب ديپلماسي با تهديد نظامي تاكتيكي بسيار كارآمد است درست همانگونه كه در مورد سوريه ديديم. اين اعتبار تهديد ايالات متحده مبني بر مداخله نظامي بود كه بشار اسد را به سوي پذيرش طرح صلح از سوي متحدان اصلياش روسيه و (به صورت غير مستقيم) ايران سوق داد. اكنون به نظر ميرسد اسد در ازاي تسليم سلاحهاي شيميايياش باقي ماندن در قدرت را برگزيد. اما اگر اين توافق از هم بپاشد چه صدماتي به اعتبار امريكا ـ و البته تمام غرب ـ وارد خواهد شد؟ توافقي كه از سوي روسيه و امريكا بدان دست يافته شد منجر به آسودگي عميقي در بسياري از پايتختهاي غربي شد كه در آنها رهبران سياسي اصلا آمادگي مداخله نظامي نداشتند پس از يك دهه جنگ در عراق و افغانستان، غرب ترجيح ميدهد در داخل [كشورهاي خود] بماند؛ نه ايالات متحده، نه بريتانيا و نه بسياري از اعضاي ناتو خواهان اين نبودند كه در جنگ ديگري در خاورميانه دخيل شوند كه هيچ چشماندازي براي پيروزي در آن متصور نيست.درواقع، فقط گزينههاي «بد» براي امريكا در سوريه وجود دارد. مداخله نظامي هيچ چشمانداز روشن و هيچ امتيازي ندارد و تنها هرج و مرج را افزايش خواهد داد. اما خارج از گود ماندن هم همان نتيجه را توليد ميكند و باعث ميشود اعتبار امريكا در منطقهي پرآشوب زير سوال رود و اين تبعات سختي براي آينده دارد. افزون بر اين، بهكارگيري سلاحهاي شيميايي دعوت به بدتر شدن اوضاع است. بسياري از مردم در غرب، جنگ داخلي سوريه را بهمثابه تداوم خشونتهاي فرقهاي در عراق تلقي ميكنند. اما سوريه، عراق نيست. رئيسجمهور امريكا در جستوجوي دست آويزي براي آغاز جنگ نيست؛ سلاحهاي شيميايي اسد دستاويزي خيالي نيست. مقياس خشونتها در سوريه تاكيدي است بر خطر ضمني انفعال.
البته نميتوان خطرات برخاسته از مداخله نظامي را نفي كرد: گسترش خشونت در سطح منطقه، مرگ بسياري از انسانهاي بيگناه و تقويت نيروهاي افراط در ميان شورشيان و البته فقط برخي را نام بردم. اما تمام اينها از پيش در حال رخ دادن است و اينگونه هم خواهد بود به ويژه بدون مداخله نظامي امريكا. جنگ داخلي بدتر خواهد شد به اين دليل كه اين وضعيت بخشي از رقابت بزرگتر براي برتري ميان ايران و متحدان شيعياش با عربستان، تركيه و كشورهاي اهل سنت است. اگر دولت امريكا به استفاده اسد از سلاحهاي شيميايي پاسخ نداده بود، تمام دنيا اين پرسش را مطرح ميكردند كه تضمين ايالات متحده چه ارزشي دارد در صورتي كه از «خط قرمز» رئيسجمهور امريكا عبور شود. در بيتالمقدس، تهران و ساير پايتختهاي خاورميانه و نيز در شبه جزيره كره و در ساير نقاط جهان، تبعات آن وخيم ميشود. از آغاز درگيريهاي سوريه، ايالات متحده و متحدان اروپايياش فاقد استراتژي بودهاند. آيا هدف آنها پايان دادن به جنگ داخلي است يا تغيير رژيم؟ چه كسي يا چه چيزي بايد جاي اسد را بگيرد؟ يا اينكه غرب مايل است با ايران و روسيه به مصالحهاي برسد كه باعث باقي ماندن اسد در جاي خود ميشود؟ اين هدف آخري محور سياست امريكا در خاورميانه را با پيامدهاي گستردهي استراتژيكي تغيير ميدهد به اين دليل كه تنها به قيمت متحدان سني امريكا ميتوان به چنين مصالحهاي رسيد. حتا اگر روسيه و ايران هم برنامههاي مختلفي در حمايت از اسد دنبال كنند اما منافع هر دو كشور در مورد تداوم رژيم اسد و نه ضرورتا بقاي سياسي او به هم پيوسته است. براي روسيه، تغيير رژيم در سوريه (آخرين پايگاه روسها در منطقه) شكست تلخي خواهد بود؛ براي ايران اين به معناي از دست دادن مهمترين متحدش در جهان عرب خواهد بود كه تلويحا يعني انزواي بيشتر. در مقايسه با وقت گذراني غرب، استراتژي متحدان اسد بهطور روشني تعريف شده است: پيروزي نظامي براي رژيم، با حمايت مقادير فراواني از سلاح و در مورد ايران، نيروهاي نيابتي حزبالله كه موجودند. اوباما مرتكب خطايي سرنوشتساز شد آنگاه كه - به دلايل سياسي داخلي ـ تصميم گرفت از كنگره امريكا بخواهد كه با اقدام نظامي محدود و تنبيهي موافقت كند. شكست در كنگره ميتوانست يك فاجعه در سياست خارجي باشد. اما ابتكار ديپلماتيك روسيه (بر اساس پيشنهاد مشترك ايران) از اين فاجعه جلوگيري كرد؛ هر چيزي هزينه خود را دارد. اين هزينه ضرورتا دستاورد يا افزايشي در قدر و منزلت كرملين نيست. خطر واقعي در مورد معامله امريكا با روسيه در ساير نقاط دنياست.
اين ضعف يا درماندگي نبود كه باعث شد اوباما دست به بازي با مخاطراتي زياد بزند. اگر او موفق شود ـ سلاحهاي شيميايي سوريه نابود شود، كنفرانس صلحي به جنگ داخلي خاتمه دهد، يك دولت انتقالي قدرت را در دست بگيرد، و ايران و امريكا مذاكراتي مستقيم در مورد برنامه هستهاي ايران و ثبات منطقهاي در خاورميانه داشته باشند ـ واقعا اوباما شايسته همان جايزه نوبل است. اگر اوباما ناكام شود، سوريه به عراق دوم تبديل نخواهد شد اما احتمال تكرار فاجعه بوسني هست. براي سالها، جنگ در بوسني و هرزگوين ـ همراه با «فرآيند ديپلماتيكي» كه با مجموعهاي از وعدههاي عمل نشده مشخص ميشد ـ بدتر ميشد كه با قتل عام در سربرنيتسا كه باعث كشته شدن هزاران نفر زير نظر حمايتي سازمان ملل شد به اوج خود رسيد. در پايان، به هر حال مداخله ضروري بود. آيا امريكا و متحدان اروپايياش آمادهي سناريويي هستند كه در آن توافق با روسيه در هم شكسته شده و سلاحهاي شيميايي سوريه زير كنترل بينالمللي منهدم نميشود؟ اين يك سوال اخلاقي و سياسي تعيينكننده براي غرب است. اينكه «اگر» و «چه هنگامي» زمان فرا برسد، بهتر است كه پاسخ آن را داشته باشيم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید