«آرش عليپور» در نمايشگاه حقوق بشر: آيينه‌ درونم را بروز مي‌دهم

1392/7/10 ۱۰:۳۰

«آرش عليپور» در نمايشگاه حقوق بشر:  آيينه‌ درونم را بروز مي‌دهم

آرش عليپور بي‌شك از آن دست انسان‌هايي است كه نشان‌شان بزرگ‌تر از نام‌شان است. اما همين كه بگوييم طلاكاري حرم دو طفلان مسلم يا حرم اميرالمومنين، همه يادمان مي‌آيد كه يك نقاش بزرگ ايراني اين كار را انجام داده. اگر بگوييم نقاشي بدون دوربين هم بلادرنگ خيلي‌ها يادشان مي‌آيد كه يك هنرمند عكاس ايراني بدعت‌گذار اين شيوه در عكاسي بوده. اگر نام بسياري از تابلوهاي نقاشي با ورق طلا يا بسياري از آثار معروف انيميشنش را بگوييم هم خيلي‌ها يادشان مي‌آيد كه خالق اين آثار يك هنرمند ايراني است كه چون هنرمند است، سر به زير است، به دور از هياهوي اين روزهاي اجتماعات هنري است و به قول خودش چون شهرستاني است و فارغ از ‌هاي و هوي هنر پايتخت‌نشين، نامش را نمي‌شناسيم اما نشانش قابل انكار نيست. آرش عليپور متولد دي ماه 57 است.

 

سمانه نائيني: آرش عليپور بي‌شك از آن دست انسان‌هايي است كه نشان‌شان بزرگ‌تر از نام‌شان است. اما همين كه بگوييم طلاكاري حرم دو طفلان مسلم يا حرم اميرالمومنين، همه يادمان مي‌آيد كه يك نقاش بزرگ ايراني اين كار را انجام داده. اگر بگوييم نقاشي بدون دوربين هم بلادرنگ خيلي‌ها يادشان مي‌آيد كه يك هنرمند عكاس ايراني بدعت‌گذار اين شيوه در عكاسي بوده. اگر نام بسياري از تابلوهاي نقاشي با ورق طلا يا بسياري از آثار معروف انيميشنش را بگوييم هم خيلي‌ها يادشان مي‌آيد كه خالق اين آثار يك هنرمند ايراني است كه چون هنرمند است، سر به زير است، به دور از هياهوي اين روزهاي اجتماعات هنري است و به قول خودش چون شهرستاني است و فارغ از ‌هاي و هوي هنر پايتخت‌نشين، نامش را نمي‌شناسيم اما نشانش قابل انكار نيست. آرش عليپور متولد دي ماه 57 است. تحصيلات آكادميك هنرهاي تجسمي دارد و تعداد توليدات و جايزه‌هاي داخلي و خارجي هنري‌اش از حساب خارج شده. اين روزها خبردار شديم كه بناست نمايشگاه پرآوازه «حقوق بشر» كه هر سال از سوي اتحاديه اروپا برگزار مي‌شود، در ايتاليا ميزبان تعدادي از آثار اين هنرمند ايراني باشد. به همين بهانه به گپ و گفتي دوستانه ميهمانش شديم.

 

به عنوان نخستين سوال اينكه اين شيوه از نقاشي آيا بدعت آرش عليپور است يا گرته‌برداري مستقيم يا غيرمستقيم از مشاهدات او است؟

من در اين فرم، تصويري نديدم ولي اگر تاثيري پذيرفته باشم از كمپوزسيون سيال در نقاشي ايراني و شرقي است. در مكاتب غربي عمدتا تركيب‌بندي ايستا و ثابت داريم كه با نگاه به يك اثر كامل قابل درك و تحليل است ولي در نقاشي شرقي و به ويژه ايراني يك تركيب‌بندي سيال و حركتي وجود دارد كه چشم را از زواياي مختلف به‌صورت گردشي در تمام جهات تابلو به چرخش وامي‌دارد و به نقطه موردنظر نقاش مي‌رساند. يك نوع فلسفه وحدت در وجود كثرت كه در آثار من هم به چشم مي‌خورد.

 

با توجه به شيوه «عكاسي بدون دوربين» كه از ابداعات شما است و سپس شيوه‌هاي خاص شما در حوزه انيميشن و نهايتا اين دست نقاشي‌ها، آيا آرش عليپور در هنر، سعي كرده آيينه درونش باشد يا بيرونش؟ ما در ابداعات هنري شما بيشتر بايد روحيات فردي‌تان را جست‌وجو كنيم يا جامعه پيرامون‌تان را؟

سال‌ها پيش وقتي نمايشگاهي در يك گالري كوچك در شهرستاني داشتم ولي دوربين نداشتم و به هيچ عنوان راضي به از دست دادن زمان آن نمايشگاه نبودم، به خودم گفتم كه آيا مي‌توان بدون دوربين عكاسي كرد يا نه؟ همان روز تست زدم و شد، حتي در آن تصاوير تك‌نسخه‌يي هم مانند اين نقاشي‌ها كاملا فرم‌ها انتزاعي و خلق در لحظه هستند. هيچ تصويري اتود ابتدايي ندارد و در آن زمان كشف مي‌شود، تصاوير براي من فرم انتزاعي دارند. هر يك شخصيتي مجزا و انفرادي دارند كه در كنار هم، آيينه درونم را بروز مي‌دهند و چون در لحظه نقاشي كردن بي‌پروا مي‌آيند و كنار هم مي‌نشينند آيينه درونم را تداعي مي‌كنند. آني كه خودش من را شكل داده، گذشته پر فراز و نشيب و غيرتكراري مرا در خود دارد و جامعه‌يي كه در آن شكل گرفته‌ام را نشان مي‌دهد. تمام تصاويرم از عكس‌هاي بدون دوربين و نگاتيو تا تصويرسازي‌ها و نقاشي‌ها و انيميشن‌ها زاييده اين زندگي است، نه فقط زندگي من بلكه زندگي نسل من، همه مايي كه سعي داريم هويت فرهنگي خود را حفظ كنيم و هجمه بزرگ تبادلات فرهنگي جهان را مي‌بينيم و از اين حيث شايد بتوان گفت آثار من آيينه بيرون من و جامعه من است. همان‌طور كه در اكثر نقاشي‌ها، با مفاهيم اجتماعي چون طلاق، اعتياد و خيلي از واقعيت‌هاي اجتماعي نسل من طرف هستيم.

 

در نقاشي‌هاي شما، المان‌ها شهري است و در عين حال نيست. انتزاعي است و در عين حال واقعي است. اين جنس از نمادگرايي به‌طور معمول در نقاشي‌هاي نقاشان شرقي جايي نداشته و در واقع مي‌شود گفت شما از ابزارها و تكنيك‌هاي نقاشي غرب، به رويكردي جديد از «نقاشي ايراني» رسيده‌ايد، نظر و تعريف خودتان از اين شيوه چيست؟

مثال راديو بر شاخ بزيست كه چوپاني آن را به چرا برده! نه سنت است نه مدرن ! يك اثر هنري بايد در سير تاريخ بيانگر شرايط و نحوه زندگي و داشته‌ها و نداشته‌هاي آن روز ملت و فرهنگ خودش باشد و بتواند كمي جلوتر از زمان خودش راه برود. اين آثار نمايانگر جامعه من است! جامعه من از سنت‌هاي هنري فاصله گرفته‌ و با هنر مدرن هم فاصله دارد. به راستي اگر هنر سنتي خود را حذف كنيم و فقط سبك‌شناسي غربي را دنبال كنيم آيا به هنر ايراني و مدرن و امروزي مي‌رسيم؟ ما از روستاهاي بزرگ مي‌آييم نه از شهر‌هاي مدرن! نمود آن در نقاشي من ديده مي‌شود، تير برقي كنار يك اثر تاريخي كه خودش جزو هويت منطقه شده و چه شب‌هايي كه مردماني را ديده در كوچه، تازه آن را قطع مي‌كنيم و جايش يك دكل بتني مي‌كاريم! ما اين كار را با صاحبان انديشه و هنر خودمان هم مي‌كنيم و جرياني جز اين خطوط در هم تنيده به وجود نمي‌آيد تا من تصوير كنم. جامعه در حال گذار ما اين فرم را دارد. در نقاشي‌هاي شرقي و مخصوصا ايراني مي‌بينيم كه تصوير‌سازي جايگاه والاتري دارد تا نقاشي، روايت مهم‌تر است تا نقاشي در ضمن هنر ايراني هنري تزييني و اشرافي بوده و بسيار با نزاكت و حرمت نگه‌دار است. اين خصوصيت با نگاهي به نسل جسوري كه در صد سال گذشته تحولاتي ايجاد كردند سازگاري زيادي ندارد. با نگاهي به سير تحول نقاشي و سبك‌شناسي در جهان پي مي‌بريم كه زبان گوياي هر عصر آثار هنري همان دوره بوده‌اند و با مطالعه آنها مي‌توان فرهنگ منطقه‌يي آن اثر را تحليل كرد. نقاشي من سعي در حفظ اين خصوصيت‌ها دارد.

 

اين جنس از به هم ريختگي و حتي «روان‌پريشي» جاري در نقاشي‌ها، با توجه به نوع نامگذاري آثار هم از همين «جامعه‌انديشي» نشات گرفته؟

در صد سال گذشته كه تعداد زيادي از دانشجويان ايراني از فرنگ فارغ‌التحصيل شدند و نوع آموزش هنري در مدارس و دانشگاه‌هاي ما، اختلالاتي را در همه شوونات زندگي ايرانيان پديد آورده است. معماري، نقاشي و هر چيز ديگر اين زندگي دستخوش اين تغييرات قرار گرفته است. روندي به سمت جهاني شدن سبك زندگي كه از بعد مشروطه و مخصوصا در ادبيات نيما ديده شد. نيما در نامه‌يي به ناتل خانلري مي‌نويسد: (كتاب نامه‌هاي نيما دنيا خانه من است) خانلري عزيز تو نمي‌داني، مردم صد سال ديگر به زبان امروز من سخن مي‌گويند! حركتي به سوي مدرنيزاسيون كه ريشه‌هاي هنر ايراني را ضعيف كرد. در ايران موجي از هنرمندان پيشرو (از ادبيات تا معماري و نقاشي) اين تغيير را درك كردند و دست به خلق آثاري ايراني با برداشتي نو زدند ولي همه‌گير نشد و از جامعه جلوتر بود و جامعه به پاي آن نرسيد. نتيجه‌اش يك سردرگمي و هيجان گرايي در اين جامعه بود كه نسل ما گرفتارش شده و مي‌گرديم و مي‌گرديم تا ارتباط هنر ايران با سبك نوين زندگي خود را پيدا كنيم. استاد بزرگم مرحوم فريدون پوررضا هميشه به من مي‌گفت بيا جلوي اين موج جهاني شدن بايستيم، حتي با يك پرچين چوبي، 10 دقيقه ديرتر بهتر، جاي آن چيزي كه از ما مي‌گيرند چه به ما مي‌دهند؟ اين واقعيت ما است و مخصوصا نسل نوي ما و من با سعي خودآگاه و ناخودآگاهم، خواستم آثارم آيينه‌يي باشد از اين روان‌پريشي جاري در روزگار ما.

 

حالا كمي برويم سراغ جشنواره؛ كمي از تاريخچه جشنواره «هيومن رايتس» بگوييد و از شيوه راهيابي شما به اين جشنواره.

10دسامبر 1948 نخستين دوره اين جشنواره و نمايشگاه بين‌المللي بود كه هر ساله در كشور ايتاليا برگزار مي‌شود و تاكنون ادامه داشته. امسال اين نمايشگاه در سالن اپراي كامپانا برگزار خواهد شد. سال‌هاست كه اين جشنواره با حمايت اتحاديه اروپا و چندين نهاد حقوق بشري بزرگ اداره و سرپرستي مي‌شود. من با توجه به علاقه شخصي خودم به نقاشي، تصوير آثارم را از طريق اينترنت به دانشگاه‌ها و مراكز هنري مختلف جهان ارسال مي‌كردم و از اين طريق تا به حال توانسته‌ام از نظرات بزرگان هنر جهان درباره آثارم بهره بگيرم و طي اين مسير فراخوان اين جشنواره و چندين جشنواره ديگر برايم ايميل شد و مي‌شود. براي شركت در اين جشنواره لازم بود كه به‌صورت تخصصي به سه زبان، فلسفه شكل‌گيري اثر را ارائه دهم، همچنين ارائه توضيحاتي مبني بر نمادشناسي و حتي سوالات تخصصي هنري درباره تكنيك و پيشينه ديگر آثارم كه به تاييد اثر (تابلوي خرده فرمايشات زن و شوهري) منجر شد.

 

زمان برگزاري و شكل حضور شما در اين جشنواره به چه ترتيب خواهد بود؟

زمان برگزاري اين نمايشگاه از 17 سپتامبر 2013 تا چهارم ژانويه 2014 است كه نمي‌دانم، مي‌توانم حضور داشته باشم يا نه چون شاغل در بخش آموزشي آموزش و پرورش هستم و مهم‌تر از آن اين تنها نمايشگاهي نيست كه من قرار است در آن آثاري داشته باشم و بدون هماهنگي و تعامل با ادارات ارشاد اسلامي و آموزش و پرورش كمي مشكل است نظر قطعي بدهم. حتي هنوز استقبالي از سوي رسانه‌هاي محلي و ارشاد منطقه از اين اتفاق هنري نشده و در آموزش و پرورش هم متاسفانه فعاليت‌هاي اينچنيني هيچ اعتباري ندارد!!! حتي زماني كه انتخاب شدم گنبد مطهر دو طفلان مسلم در عتبات عاليات را طلا كاري كنم مرخصي به من داده نشد كه شوق اين افتخار مرا بر آن داشت كه تابستان گرم عراق را براي اين كار انتخاب كنم.

 

شنيده‌ايم كه قرار است تعدادي از آثار شما در «موزه زمان» به نمايش دربيايد. كمي از شكل حضورتان در «بندرگاه هنر» بگوييد و اينكه آثارتان به چه مدت در اين موزه قرار مي‌گيرد؟

مدتي است كه به همت تعدادي از دوستان هنرمند و هنرشناس، نمايشگاه دائمي بندرگاه هنر در تماشاگه زمان برپاست، كه اين نمايشگاه در دو بخش برگزار مي‌شود. يكي در ضمينه تابلوهاي نقاشي و ديگري در حوزه سنگ‌هاي قيمتي. در حوزه نقاشي هم البته يك بخش ثابت وجود دارد كه شامل نمايش و فروش بزرگان هنر ايراني است و ديگري نمايشگاه‌هاي گروهي تعدادي از هنرمندان جوان، اما با اعتبار ايراني است كه اين بخش هر هفته با تابلوهاي جديد، جمعه‌ها ساعت 17، افتتاح مجدد مي‌شود. تابلوهاي من از جمعه همين هفته در هر دو بخش اين نمايشگاه، به‌طور ثابت براي نمايش و فروش ارائه مي‌شود. بخش ديگر نمايشگاه هم كه مربوط به سنگ‌هاي قيمتي است، شامل آثار هنري بسيار زيبا و قابل توجهي است كه از سنگ‌هاي قيمتي و نيمه قيمتي ساخته شده كه بازديدش را به همه دوستداران هنر ايراني توصيه مي‌كنم. ضمنا عوايد فروش نقاشي‌هاي من در اين نمايشگاه، قرار است به كودكان بيمار، كودكان كار و زنان آسيب‌ديده اجتماعي برسد كه همين‌جا جا دارد از دست‌اندركاران بندرگاه هنر براي پيشگامي در اين كار خداپسندانه تقدير و تشكر كنم .

 

در هنر ايران به طور معمول سبك به آن معني تعريف شده جهاني‌اش را نداريم. شايد به همين دليل هم من در طول گفت‌وگو بيشتر از واژه «شيوه» استفاده مي‌كنم تا «سبك». به طور مثال در سينماي ايران فيلم‌ها را با سبك سينمايي‌شان نمي‌شناسيم. مثلا نمي‌گوييم «سينماي رئال» يا «سينماي سوررئال» مي‌گوييم سينماي مهرجويي، تقوايي، كيميايي و... با اين توصيفات به نظر شما اتفاقي كه در حوزه آثار نقاشي شما رخ داده، «سبك» است؟

يك تفكر و آثاري كه به نامگذاري و سبك‌سازي منجر مي‌شوند فقط در حيطه اختيارات صاحب اثر نبوده و نيست. يك جامعه از نخبگان و مخصوصا فلاسفه هنري، آن موج يا جنبش هنري را تاييد و تصديق مي‌كنند و حتي برايش فلسفه مي‌نويسند و تحليلگراني آن را ارزيابي مي‌كنند و حتي براي آن دليل تاريخي اجتماعي مي‌آورند و برايش نقطه شروع و پاياني ثبت مي‌شود. جهان امروز به هر تغييري سبك نمي‌گويد و ريشه‌هاي بنيادين خلق اثر در آن دوره تاريخي و نوع زندگي صاحب اثر نيز سهم مهمي در شكل‌گيري و پذيرش جهاني آن دارد. متاسفانه در ايران هرگز شاهد اين هم‌انديشي هنر و فلسفه و جامعه‌شناسي و روانشناسي نبوديم و مكاتب با ارزشي چون سقاخانه‌يي به جايگاهش نرسيد و سبك‌ساز نبودند.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: