1392/7/10 ۱۰:۱۴
مردم ايران اگر مسلمان باشند خود را به خواندن قرآن، اگر مسيحي باشند خود را به خواندن انجيل و اگر زرتشتي باشند خود را به خواندن اوستا موظف ميدانند، اما هرگز به خاطر ايراني بودن هيچ وظيفهيي بر دوش خود احساس نميكنند و نميدانند گنج گرانبهايي از پيشينيان باقي مانده و آن «شاهنامه» است و هر ايراني براي آنكه ايراني است بايد خود را به خواندن «شاهنامه» وادار كند. يكي از دلايلي كه من را به تصحيح «شاهنامه» واداشت و 30 سال از عمرم را صرف آن كردم، همين بود تا «شاهنامه»يي ويراسته به دست فرزندان ايران برسد؛ چراكه «شاهنامه» افزودههاي بسياري دارد و اين افزودهها خواندن آن را دشوار ميكند.
فرناز ميري : البته بايد بگويم براي پژوهش و نگارش اين كتاب در آتش سوختم، شايد ندانيد كه براي تدوينش طي اين سالها چه مشقتهايي را متحمل شدهام. شايد چهره خندان امروز من آن رنجها را نشان نميدهد، اما افسوس كه اين كار مدام به تعويق ميافتاد و البته در آن دوران برترين ياور، بزرگترين پشتيبان و زيباترين دلبر من كه فرزندم افشين بود در روز مهر، در ماه مهر، جشن مهرگان، در درمانگاه مهر براي مهرورزي به يك بيمار جان خودش را از دست داد. همان طور كه در فرگرد نخست اين كتاب جهان مينو را شكافتهام و شايد تاكنون كسي اينگونه درباره جهان مينو سخن نگفته باشد، ميتوانم بگويم فرزندم از جهان مينو به من ياري ميرساند فريدون جنيدي، متولد 1318، ايرانشناس، نويسنده و مدرس دانشگاه و از پژوهندگان فرهنگ و زبانهاي باستاني و زمينه تخصصي فعاليت او شاهنامهپژوهي است. پيشتر كتابهاي «نامه پهلواني، خودآموز خط و زبان پهلوي ساساني و اشكاني»، «داستانهاي رستم پهلوان»، «زروان، سنجش زمان در ايران باستان» و «تصحيح شاهنامه» از وي به چاپ رسيده است. «داستان ايران بر بنياد گفتارهاي ايراني» عنوان جديدترين اثر منتشر شده او است كه طي آن با تكيه بر «شاهنامه» و ديگر متون پهلوي و اوستايي به بررسي تاريخ ايران باستان پرداخته است. به بهانه انتشار اين اثر گفتوگويي با جنيدي درباره ويژگيهاي كتاب، ضعفهاي پژوهشي حوزه تاريخ و فرهنگ و نظريههاي بومي داشتيم. جنيدي خواندن «شاهنامه» را وظيفه هر ايراني به خاطر ايراني بودن او ميداند تا به شناختي از تاريخ ايران باستان دست يابد. جرقه نخستين آغاز اين كار پژوهشي از چه زماني در ذهن شما شكل گرفت و اين كار چه مدت بهطول انجاميد؟ به ياد ميآورم در سال 1355 مشغول خواندن «شاهنامه» بودم. در بخشي از آن درباره اژدهايي صحبت ميكرد و من هرچه بيشتر به آن اژدها ميانديشيدم، بيشتر به اين موضوع ميرسيدم كه اين اژدها يك كوه آتشفشان است. در همان صفحه و در كادري نوشتم «آتشفشان». شايد اين موضوع همان جرقهيي بود كه در ذهن من زده شد و من را بر آن داشت كه «شاهنامه» را تفسير كنم و با همين ديدگاه نيز «شاهنامه» را تفسير كردم و در سال 1358 كتاب «زندگي و مهاجرت آرياييان بر پايه گفتارهاي ايراني» را نوشتم كه تفسير «شاهنامه» بود. پس از انتشار آن كتاب در فكر نگارش جلد دوم آن بودم، اما بهنظرم اين كار كافي نبود و همين مساله من را به ادامه مطالعه بيشتر در اين زمينه واداشت. ميتوانم بگويم از زمانيكه مطالعه اين كتاب پژوهشي را آغاز كردم، 35 سال ميگذرد. بنابراين مبناي اصلي نگارش كتاب «داستان ايران» كه تاريخ ايران باستان را شرح ميدهد، «شاهنامه» فردوسي است؟ «شاهنامه» در حقيقت بزرگترين چراغ راهنما است براي پيبردن به تاريخ نياكان ما از آغاز تا فصلي كه جهان به آسايش ميرسد. براي مثال يك دوره سرما و يخبندان 15 هزار سال طول كشيده است. در همان كتاب «زندگي و مهاجرت آرياييان» نيز به اين مساله پرداختهام. براي مثال براساس بيت «همه روز بسته ز خوردن دو لب / به پيش جهاندار برپاي شب» به گمان من اين بيت آغاز كيشي را خبر ميدهد كه روزه و نماز را مطرح ميكند، با اينكه روزه گرفتن و گرسنه نگه داشتن تن در فرهنگ ايران باستان به آيين نبوده و آن را گناه ميدانستند. همين موضوع حدود 25 سال فكر من را به خود مشغول كرده بود و اينكه چگونه نياكان ما اين سرماي طولاني را برهنه و بدون سرپناه تاب آوردهاند و چه تدبيري براي گرم نگهداشتن خود انديشيدهاند. بر همين اساس به الگوهاي مختلفي كه ممكن بود آن افراد براي خواب خود بهكار ميگرفتهاند، انديشيدم و در نهايت به الگويي رسيدم كه آنها ايستاده ميخوابيدند و معناي اين مصرع «به پيش جهاندار بر پاي شب» را دريافتم. اين مساله درد عظيمي بوده كه نياكان ما با آن روبهرو بودهاند و آن را به درمان رساندهاند. بنابراين ميتوان ديد كه تاريخهاي موجود تا چه اندازه چشمشان كور است كه اين جريانهاي عظيم در جهان و سرگذشت نياكان ما را نميبينند. تقسيمبنديهاي اين كتاب بر چه مبنايي صورت گرفته است؟ تمامي تقسيمبنديهاي اين كتاب براساس آنچه در «شاهنامه» آمده و از پيش معين شده است. البته در «شاهنامه» تمامي اين مسائل به صورت موشكافانه ديده نميشود. هرچند در «شاهنامه» ميخوانيم «تو اين را دروغ و فسانه مخوان/ به يكسان روشن در زمانه مدان/ ازو چند اندر خورد با خرد/ دگر بر ره رمز معني برد». برهمين اساس هرچه بيشتر مسائل مطرح شده در «شاهنامه» را شكافتم و پيش رفتم، همچنين يكسري مدارك باستانشناسي به دستم رسيد و از دانش جديد زمينشناسي نيز بهره گرفتم. بنابراين همان طور كه اشاره كردم، منبع اصلي من در نگارش اين اثر «شاهنامه» بود و پس از آن از متون اوستايي و متون پهلوي و همچنين نوشتههاي ايرانياني كه نگرشي به پيشينه ايران داشتهاند نيز استفاده كردهام. براي مثال عارفي به نام «نَسَفي» در آثارش نگرشي به ايران باستان دارد. بر همين اساس ميتوانم بگويم آثار موجود از ايران پس از اسلام نيز در نگارش كتاب به من ياري رساندند و البته تمامي اين متون و يافتهها بدون تاييد دانش امروز كاري استوار و محكم نخواهد بود. براي مثال نياكان ما براساس دانش پيش هخامنشي خود براي نخستينبار گفتهاند كه زمين گرد است و ميچرخد، اين موضوع را دانش امروزي تاييد ميكند و البته زماني به عظمت اين موضوع پي ميبريم كه ميبينيم سه يا چهار هزار سال پيش چنين مسالهيي از سوي نياكان ما مطرح شده است. چه نمونههاي ديگري از مسائلي كه پيشتر براي نخستينبار از سوي نياكان ايرانيان مطرح شده و دانش امروزي به آنها دست يافته، در اين كتاب آمده است؟ نياكان ما ميدانستهاند كه آسمان بيكران است. در حالي كه در ديگر دانشهاي قديمي آسمان را در طبقاتي محدود كردهاند. همچنين همان طور كه گفتم نياكان ما ميدانستهاند كه زمين كروي است. واژه «كره» نيز يك واژه ايراني و از ريشه «سكرِن» است كه اگر پيشوند «س» از آن بيفتد به «كرِن» به معناي «گردان» تبديل ميشود و ريشه «كرِ» در زبان باستاني ايران به معني «گردش» است. به عبارت ديگر اين نام چهار پنج هزار ساله است. البته نميتوان به طور دقيق گفت از چه زماني ايرانيان ميدانستهاند زمين گرد است، اما اين نام در كتابهاي پيش هخامنشي آمده است. در ارتباط با كتابهاي پيش هخامنشي بايد بگويم زماني كه اسكندر 12 هزار كتاب ما را سوزاند و خاكستر آن را به دريا ريخت و دانشمندان ما را بهدار كشيد، به فرمان بلاش اشكاني پس از 200 سال و با جستوجو در سراسر ايران، تنها 21 نسك يا همان نسخه از آن كتابها پيدا شد كه به آنها كتابهاي پيش هخامنشي ميگويند. از سوي ديگر ايرانيان ميدانستند زمين مركزي تيره و سياه بوده كه شكافته، به هفت قسمت تبديل و قارهها ايجاد شده و آبها به گودالها ريخته و درياها تشكيل شده است. همان چيزي كه دانش زميننگاري امروز درباره هفت پاره شدن زمين از 50 ميليون سال پيش ميگويد. يا به عنوان مثال ديگر ايرانيان نخستين كساني بودند كه گفتهاند كوهها از زمين روييدند. اين انگاره كوهزايي در اروپا يك قرن است كه متولد شده است. به طوري كه اكنون ميدانيم براي نمونه كوه دنا هر سال چهار سانتيمتر بلندتر ميشود. هرچند اين ميزان در برابر عظمت كوهي چون دنا ناچيز است، اما مطرح كردن همين حركت خود نكتهيي شگرف است. همچنين نخستين پيل الكتريكي در زمان اشكانيان پيدا شده كه اكنون در موزه بغداد است. به عبارت ديگر ايرانيان بيش از دو هزار سال پيش به نيروي برق دست يافتهاند و از آن براي آبكاري فلزات (آب طلاكاري و...) بهره ميبردند. يا موضوعي چون پي بردن به همسطحي آب در ظروف مرتبط از مسائلي است كه براي نخستينبار در دانش ايرانيان باستان مطرح ميشود. دانشي كه ايرانيان دو هزار و 500 سال پيش از آن در ساختن كانال سوئز بهره گرفتند. ساخت اين كانال را كمبوجيه آغاز كرد. ميتوان گفت بزرگترين كار دانشي تمام جهان به نسبت تاريخ باستان ساخت همين كانال است. بنابراين تمامي مطالب هريك از فرگردها يا بخشهاي اين كتاب براساس تفسير ابيات «شاهنامه» بوده است؟ هر يك از بيتهاي شاهنامه دربرگيرنده نكتهيي يا بيانكننده نمونهيي از دانش ايرانيان باستان است كه با تفسير و انديشه در آن ابيات و البته پژوهش در ديگر متون مرتبط، به آنها دست يافتهام و در كتاب «داستان ايران» آمده است و البته بايد بگويم براي پژوهش و نگارش اين كتاب در آتش سوختم، شايد ندانيد كه براي تدوين اين كتاب طي اين سالها چه مشقتهايي را متحمل شدهام. شايد چهره خندان امروز من آن رنجها را نشان نميدهد، اما افسوس كه اين كار مدام به تعويق ميافتاد و البته در آن دوران برترين ياور، بزرگترين پشتيبان و زيباترين دلبر من كه فرزندم افشين بود در روز مهر، در ماه مهر، جشن مهرگان، در درمانگاه مهر براي مهرورزي به يك بيمار جان خودش را از دست داد. همان طور كه در فرگرد نخست اين كتاب جهان مينو را شكافتهام و شايد تاكنون كسي اينگونه درباره جهان مينو سخن نگفته باشد، ميتوانم بگويم فرزندم از جهان مينو به من ياري ميرساند. جلد دوم اين كتاب نيز در دست نگارش است. در مجلد دوم به چه موضوعاتي درباره تاريخ ايران باستان پرداختهايد؟ جلد دوم اين كتاب تا سال آينده منتشر ميشود. در جلد دوم نيز مسائل تاريخي از سه بهره شدن آرياييها تا زمان كورش، پادشاهي تيرههاي مختلف تا تيره ماد و پس از آنكه به تيره پارس يعني كورش ميرسد و يك دوره 800 ساله سرما و يخبندان مطرح ميشود. البته وارد زمان هخامنشيان نميشوم. هرچند در ارتباط با نبردهايي كه داريوش با سران ايراني داشته در جلد دوم مطالبي آمده است. اغلب افراد از داريوش كبير به نيكي ياد ميكنند اما از نبردهاي او با سران ايراني كه خواهان ادامه حكومت فدرال كورش- كمبوجيه بودند و اينكه داريوش به نوعي با كودتا به حكومت ميرسد، آگاهي ندارند. گويي مورخان ما تاريخ را چيزي فراتر از زندگي و مرگ پادشاهان و تعداد زنان و فرزندان آنها نميدانستهاند. حتي اين مسائل در دانشگاهها هم گفته نميشود و آنچه در دانشگاههاي ما وجود دارد، تنها يك حركت خطي است؛ چراكه متاسفانه اغلب استادان دانشگاه جهانبيني و گستره ديد ندارند و اين مسائل دانشي را جزو تاريخ حساب نميكنند. بر همين اساس اميدوارم اين كتاب گام بلندي براي نشان دادن تاريخ باشد و نشان دهد تاريخ تنها سرگذشت شاهان و جنگها نيست، بلكه آن چيزي است كه بشر خود را از عصر يخبندان به زمان حال رساند. به مطرح نشدن اين مسائلي تاريخي يا ناآگاهي افراد از چنين موضوعاتي اشاره كرديد، بهنظر شما بزرگترين ضعفهاي پژوهشي ما در حوزه تاريخ، فرهنگ و ادبيات چيست؟ و اينكه براي سازماندهي اين حوزه و معرفي دستاوردهاي ايرانيان باستان به جهانيان چه اقداماتي ميتوان انجام داد؟ خلأ بزرگ در اين زمينه دانشگاههاي ما هستند. دانشگاه تهران را سه پيرو فرمانهاي غربي؛ عيسي صديق، علياكبر سياسي و علياصغر حكمت كه در هر چيزي با ايران مخالفت داشتند، پايهگذاري كردند. متاسفانه گويي در دانشگاههاي ما بهويژه در دانشگاههاي ادبيات جز دشمني با ايران و پروراندن دشمن براي ايران چيزي تدريس نميشود. اين خلأ بازدارنده حركتي است كه ايراني بخواهد خودش را بشناسد. اما همان طور كه تاكنون در بنياد نيشابور در پي شناساندن ايران و تاريخ ايران باستان بودهايم، اين آوا بلند خواهد شد، چه من باشم و چه من نباشم. به عبارت ديگر براي دستيابي و آگاهي از پيشينه دانش در ميان نياكان ما در تمامي حوزهها بايد در پي شناخت ايران باستان باشيم. براي مثال در دانش رياضي نيز ايرانيان پيشگام بودهاند. مثلثات را ايرانيان بنياد نهادند يا جبر و لگاريتم همگي از افتخارات ايرانيان است، اما به نام ديگران شناخته شده است. متاسفانه اين مسائل در دانشگاههاي ما هم مطرح نميشود و تمامي افتخارات براي اروپاييان است. در همين زمينه نكته ديگري مطرح ميشود؛ اينكه ما نظريهها و ديدگاههاي بومي نداريم و هميشه نظريههايي از ديگر كشورها و فرهنگها گرفته و شبيهسازي شده است؟ براي برطرف كردن اين خلأ چه راهكاري را پيشنهاد ميكنيد؟ ما نظريهها و ديدگاههاي بومي بسياري داريم، اما اغلب تاكنون خوانده نشدهاند و از آنها آگاهي نداريم؛ چراكه لازمه دست يافتن به آنها آشنايي با زبان پهلوي و اوستايي است. بايد متون موجود در اين زبانها را بخوانيم و با نظريههاي بومي خودمان، يعني نظريهها و ديدگاههاي ايراني آشنا شويم. بنابراين نخستين ضرورت و گام در اين زمينه اهميت فراگيري زبان پهلوي و اوستايي است. بايد اين زبانها را فرا بگيريم و بخوانيم. همانگونه كه زبان عربي را براي خواندن قرآن، فرا ميگيريم؛ چراكه اين زبانها ما را به گذشته ايران پيوند ميدهند. در حال حاضر چون اين پيوند نيست، هر آنچه در دانشگاههاي ما از سوي آن فرمانبران غربي مطرح شده بود، سند شد و فرزند ايراني به واسطه برخي از اين شبهاستادان به نياكان خود دشنام ميدهد و تاريخ ايران باستان را ناديده ميگيرد، تا از همين شبهاستادان مدرك بگيرد. در همين زمينه من كتابي با عنوان «خودآموز زبان پهلوي» را نوشتهام، تا فرزندان ايران اين زبان را بياموزند. يا كوششهاي چند ساله روانشاد احسان بهرامي را به ثمر رساندم و كتاب «فرهنگ واژههاي اوستايي» منتشر شد. همچنين گستردهترين فرهنگ «هزوارش» را گردآوري كردهام. «فرهنگ هزوارشهاي پهلوي» شامل 840 هزوارش آميخته و 400 هزوارش پيوسته است. پيشتر فرهنگ موجود در اين حوزه به كوشش يونكر آلماني حدود 600 هزوارش را شامل ميشد. اين كارها همگي جزو كارهاي بنيادين در اين حوزه است. همچنين پس از اين كتابها به ترجمه متون پهلوي روي آوردهام كه برخي از آنها در دست چاپ است. لطفا كمي درباره اين كتابهاي در دست انتشار توضيح دهيد؟ نخستين كار كتابي به نام «بُندهِش» به معني ريشه آفرينش است و برخي از موضوعات دانشي كه در كتاب «داستان ايران» مطرح شده از اين كتاب برآمده است. در اين كتاب در كنار مسائل مذهبي زرتشتي، مسائل دانشي هم آمده و از ديدگاه يك شخص مذهبي تاريخ و جهان سنجيده شده است. كتاب ديگر «پندهاي پيشينيان» است كه ترجمه آن به پايان رسيده و پس از «بندهش» آماده چاپ ميشود. اين كتاب در برگيرنده بسياري از مسائل جامعه ساسانيان و پيش از ساساني است. همچنين «فرهنگ واژههاي پهلوي» كه حدود 20 سال زمان صرف آن كردهام و در آينده آماده چاپ ميشود. اين كتابها از سوي انتشارات بلخ منتشر ميشوند. تمامي اين كارها اقداماتي بنيادين هستند تا به مرحلهيي برسيم كه فرهنگ پيشينيانمان را بشناسيم. از سوي ديگر از حدود سال 1356 كلاسهاي آموزشي زبان پهلوي و اوستايي در بنياد نيشابور به طور آزاد برپا ميشود. اين كلاسهاي آموزشي برمبناي دانشگاههاي قديم ايران است. چراكه معتقدم با نگاه به گذشته به خوبي به ضعفهاي زمان حال پي ميبريم. ابنسينا در دانشگاهي درس ميخواند كه در 19 سالگي بزرگترين پزشك جهان ميشود. ما بايد چنين دانشگاههايي را در سطح كشور ايجاد كنيم. حوزههاي علميه نمونههايي از دانشگاههاي ايران باستان ما بودند و پس از انقلاب اين اميدواري ديده ميشد كه دانشگاهها نيز از حوزهها الگوبرداري كنند، اما متاسفانه عكس اين مساله صورت گرفت و براساس همين سيستم آموزشي و نمره مانعي براي پيشرفت جوانان خود در دانشگاهها ايجاد كردهايم. آيا تاكنون در زمينه استخراج نظريههاي بومي براساس متون كهن ايران باستان اقدامي انجام دادهايد؟ بايد بگويم اين كار در دست انجام است. براي مثال دكتر مرتضي فرهادي مجموعهيي عظيم درباره مردمشناسي و همكاري و ياري در ايران باستان فراهم كرده است. در حقيقت نبايد فراموش كنيم كه بحث پژوهش و استخراج نظريههاي بومي نيازمند همكاري گروههاي مختلف علمي است. من تنها در زمينه فرهنگ و ادبيات ميتوانم كاري انجام دهم. متاسفانه در دانشگاههاي ما به موضوعاتي مانند مردمشناسي يا جامعهشناسي از ديدگاه غربي نگاه ميشود نه از ديدگاه ايراني. اما براي مثال فرهادي كتابي 500 صفحهيي به نام «واره» نوشته و طي آن به يكي از موضوعات حوزه مردمشناسي پرداخته است. واره نوعي تعاوني زنانه در حوزه شير و فرآوردههاي آن در ايران است. و سخن آخر؟ مردم ايران اگر مسلمان باشند خود را به خواندن قرآن، اگر مسيحي باشند خود را به خواندن انجيل و اگر زرتشتي باشند خود را به خواندن اوستا موظف ميدانند، اما هرگز به خاطر ايراني بودن هيچ وظيفهيي بر دوش خود احساس نميكنند و نميدانند گنج گرانبهايي از پيشينيان باقي مانده و آن «شاهنامه» است و هر ايراني براي آنكه ايراني است بايد خود را به خواندن «شاهنامه» وادار كند. يكي از دلايلي كه من را به تصحيح «شاهنامه» واداشت و 30 سال از عمرم را صرف آن كردم، همين بود تا «شاهنامه»يي ويراسته به دست فرزندان ايران برسد؛ چراكه «شاهنامه» افزودههاي بسياري دارد و اين افزودهها خواندن آن را دشوار ميكند. با تصحيح «شاهنامه» قصد داشتم خواندن آن را براي جوان ايراني راحتتر كنم و البته بيش از 33 سال است كه جلسههاي شاهنامهخواني نيز در بنياد نيشابور برگزار ميشود. كتاب «داستان ايران» در حقيقت ميوه درخت «شاهنامه» است. دفتر نخست مجموعهدو جلدي «داستان ايران بر بنياد گفتارهاي ايراني» با عنوان «از آغاز تا خاموشي دماوند» به تازگي در 625 صفحه مصور و به بهاي 50 هزار تومان از سوي موسسه نشر بلخ وابسته به بنياد نيشابور راهي بازار كتاب شد. چندي پيش نيز جلسه رونمايي از اين اثر در دفتر بنياد نيشابور برگزار شد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید