پرونده : فراز و فرود 58 سال سلطنت ناصرالدین شاه

1392/7/2 ۱۲:۰۱

پرونده : فراز و فرود 58 سال سلطنت ناصرالدین شاه

35 سال است بساط شاهنشاهي در ايران برافتاده است. با اين حال همين الان اگر نظرسنجي ميان مردم برگزار شود با اطمينان مي توان گفت که ناصرالدين شاه قاجار يکي از معروف ترين شاهان ايران است. اين در حالي است که حدود يک قرن از زمان انقراض سلسله قاجاريه گذشته است. ناصرالدين شاه هم فقط يک شاه معروف نيست بلکه يکي از شخصيت هاي معروف تاريخي در ايران است، آن هم در ميان مردمي که تاريخ و تاريخ خواني محبوبيت چنداني ندارد. دليل اين معروفيت چيست؟ قصه را نيکوست که از ابتدا آغاز کنيم.

 

مصطفي مسجدي آراني:
    متولد تيرماه 1210 خورشيدي است. اين روزها اگر زنده بود 182 سالگي اش را جشن مي گرفت. حدود دو ماه قبل از جشن تولد 65 سالگي اش هم ترور شد. متولد کهنمو است. از توابع اسکو در استان آذربايجان شرقي و نزديکي تبريز. روستايي که اين روزها نزديک به 3000 نفر جمعيت دارد. پدرش محمدشاه بود؛ سومين پادشاه قاجار و پسر فتحعلي شاه. مادرش هم ملک جهان يا مهدعليا نام داشت. اين نام را در خاطر داشته باشيد. چرا که بعدها از او ياد خواهيم کرد.
    ناصرالدين شاه چهار ساله بود که حکم وليعهدي براي او خواندند. آنقدر کم سن و سال بود که وقتي براي اولين ماموريتش که ابلاغ پيام پدر به تزار روس بود، به ايروان رفت؛ تزار او را روي پايش نشاند و نوازشش کرد. سه واقعه بعدي زندگي ناصرالدين شاه مهاجرت به تهران در هشت سالگي، ازدواج نخست در چهارده سالگي و حاکم آذربايجان شدن در شانزده سالگي بود. واقعه اي که از ميان اين سه مهم تر از همه است ازدواج اوست.
    تعدد زوجات در ايران امروز يکي از موضوعات مورد توجه جامعه است. همه ما از بحث هاي پيرامون قانون حمايت از خانواده باخبريم. از دو ماده جنجالي آن طرح قانوني يکي آن بود که ازدواج مجدد مردان در ايران را تسهيل مي کرد. زن دوم دستمايه بسياري از فيلم هاي سينمايي و حتي شوخي هاي خانوادگي است. چرا راه دور برويم؟ همين روزهايي که اين مطلب نوشته مي شود يکي از پربيننده ترين خبرهاي سايت هاي خبري در ايران، خبر همزيستي مسالمت آميز پنج همسر مردي آمريکايي است. حالانسبت ميان ازدواج ناصرالدين شاه و تعدد زوجات در ايران چيست؟
    نه ازدواج اول ناصرالدين شاه که 83 ازدواج بعدي اوست که نسبت مستقيمي با موضوع تعدد زوجات در ايران دارد. شايد براي برخي الگو بوده و براي برخي صرفا سخن طنزآميز، اما هر چه هست ناصرالدين شاه با زنان بسيار خود، حرمسراي بزرگ خود و ميل شديد براي معاشرت با زنان در ميان مردم ايران مشهور است، به طوري که مي توان گفت اين موضوع مهم ترين دليل شهرت ناصرالدين شاه در ميان مردم ايران است. دليل ديگر هم اگر مي خواهيد به سرويس تحليل جستجوي کاربران در موتور جستجوي گوگل مراجعه کنيد. از ميان شش عبارت مرتبط با کلمه ناصرالدين شاه در جستجوي اينترنتي کاربران ايراني، سه کلمه مربوط به زنان او و معاشرت او با زنان است. جالب است بدانيد از سال 2004 تاکنون بيشترين رشد را هم در کلمات مرتبط با چهارمين شاه سلسله قاجار، همين کلمات مربوط به زنان داشته است.(براي مطالعه بيشتر به گزارش مستقلي که در همين پرونده در مورد زنان او نوشته شده مراجعه کنيد.)
    اما سه سال بعد از ازدواج و يک سال بعد از حاکم آذربايجان شدن، دوران پادشاهي ناصرالدين شاه بر ايران آغاز شد. دوراني که طولاني ترين زمان پادشاهي ميان شاهان قاجار بود. نزديک به 58 سال. نحوه حکمراني ناصرالدين شاه دومين دليلي است که باعث شده چنين پرونده اي به مناسبت سالمرگش نوشته شود. اين حکمراني چه مختصاتي داشت؟ حکمراني ناصرالدين شاه به نام يک پادشاهي تک محور بود، اما کيست که نداند «شاه شاهان» در موارد متعددي خود را کنار کشيد و اين اطرافيان او (از مادر گرفته تا همسر و چهار صدراعظمش) بودند که حکومت را مي چرخاندند. شاه بيشتر تلاش داشت از مزاياي شاهي استفاده کند تا اين که مسئوليت هاي آن را به عهده گيرد. با اين حال اگر ناصرالدين شاه مي توانست فهرستي از پيشرفت هاي کشور در زمان خود تهيه کند، بي گمان او را يکي از بهترين شاهان ايران مي دانستيم. او شاهي بود که اميرکبير، نماد سازندگي و توسعه حتي در اين روزهاي ايران، صدراعظميش را مي کرد. شاهي است که ارتش ايران و رونق صنعت اسلحه سازي در زمان او بود. شاهي که دارالفنون در زمان او تاسيس شد. کاخ گلستان را توسعه داد و شمس العماره و تکيه دولت ساخت و براي تهران خيابان هاي جديدي ساخت. تعزيه را توسعه داد و عکاسي را به ايران آورد و شايد مهم تر از همه اينها اين که نظام دولتي به وزارتخانه اي تبديل شد، اما بررسي اين فهرست به صورت دقيق است که مي تواند کارنامه ناصرالدين شاه را به شکل جامعي بنماياند.
    بگذاريد از اميرکبير شروع کنيم. گفته اند که اميرکبير از همان روزهاي نخست پادشاهي همراه شاه نوجوان بود. نخستين صدراعظم هم اميرکبير بود. بسياري از آنچه در فهرست بالاخوانديد در واقع اقدامات اميرکبير بوده است. دارالفنون را او تاسيس کرد. زيباسازي تهران در زمان او انجام شد و ارتش و اسلحه سازي در زمان او رونق گرفت. او همچنين طرح واکسيناسيوني سراسري براي مردم ايجاد کرد، اما بخشي از پروژه اصلاحات او بود که کارش را تمام کرد.
    اميرکبير القاب اضافي اشراف و اطرافيان شاه را از نامه هاي اداري حذف کرد و حقوق و مقرري که براي آنان بود قطع کرد. در اين ميان او بيش از همه با مهدعليا مادر شاه اختلاف پيدا کرد. مادري که يکي از تاثيرگذارترين افراد در پادشاهي شاه نوجوان بود. در عين حال برخي جدال هاي لفظي اميرکبير با ناصرالدين شاه و بي اعتنايي هاي او به فرمان هاي شاه هم باعث شد که آتش اختلاف بالابگيرد و سرانجام در حمام باغ فين کاشان با قتل امير فرو نشيند.
    در مورد توسعه ابنيه و ميل ناصرالدين شاه به هنرهايي مانند عکاسي چه مي توان گفت؟ امروزه اگر تاريخ عکاسي در ايران را بخوانيد يا قدمي در باغ گلستان بزنيد امکان دارد که نظري مثبت به «قبله عالم» پيدا کنيد اما چنين اقداماتي بيش از آن که براي آينده ايران و ايرانيان باشد در چارچوب سياست لذت از دنياي شاه بوده است. شاهي که شکار را دوست داشت و موسيقي و طرب و معاشرت با زنان متعدد، از عکاسي چيزي بيشتر از سرگرمي نمي خواست و از بناهاي متعدد جز فخرفروشي. او اگرچه به خوشنويسي علاقه داشت و تنها شاه خاطره نويس ايران تا زمان خود بود و موسيقي را ترويج مي داد، اما همه اينها برايش مثل «ببري خان» بودند. گربه محبوبش که در پايان عمر روزگار را با او سپري مي کرد تا جايي که باعث حسادت زنان شده بود.
    در عين حال نبايد فراموش کرد که ناصرالدين شاه يکي از نمادهاي وادادگي در مقابل بيگانگان است. شاهي ضعيف و بي بنيه در روابط خارجي. از فرنگ فقط سه سفرش را فهميد. در مقابل انگليسي ها آنقدر بي مايه عمل کرد که افغانستان را از او ستاندند و براي به دست آوردن پول، امتيازي همه جانبه به رويتر بازرگان انگليسي داد. هر چند در هنگامه اي هم از سر غيرتش به خواهرزن، پروين خانم، پرچم انگليس را از باغ قلهک پايين کشيد و رابطه دو کشور را قطع کرد.
    به اين شکل است که از شاهنشاهي ناصري موجي از بي کفايتي و نالايقي و اقدامات ناشايست همچون قتل اميرکبير مانده است. پادشاهي او نمونه بارزي است از بي تعهدي و بي مسئوليتي در مقابل مردم. هر چند تا آن دوران موضوعي به نام مردم اهميت پيدا نمي کرده است. شاه، قبله عالم بوده است و باقي رعاياي او بودند. ناصرالدين شاه آمده بوده که منافع شخصي اش را تامين کند و در اين وضع آنچه کمتر از همه اهميت دارد، منافع ملت است. همان طور که گفته شد در چنين شرايطي حتي اگر نامي به خاطر اصلاحات زمان او (و نه خود او) يا توجهش به هنر و معماري باقي بماند صرفا شهرت است و همه مي دانيم فرق است ميان شهرت و نام نيک.
    با همه اينها بايد ممنون ناصرالدين شاه هم باشيم. او بود که قرارداد امتياز توتون و تنباکوي ايران را امضا کرد و زمينه ساز قيام تاريخي مردم شد. او بود که با اصلاحات نصفه و نيمه خود و البته زمامداري بدش به مردم درس مبارزه داد تا در دوران مظفرالدين شاه، پادشاه بعدي، نطفه مشروطه ملت ايران منعقد شود. او بود که به ايرانيان مختصات يک حاکم بد را داد تا بدانند و عبرت گيرند که سرنوشتشان را بدست ناصرالدين شاه ها ندهند. در اين شرايط شما هم موافقيد که مرگ بر شاه ملت ايران در سال 1357 ريشه در تمامي تاريخ 2500 ساله ظلم شاهان مختلف بر ايران داشته است؛ شاهاني که بزرگ ترين مشخصه اکثريت آنان، از جمله ناصرالدين شاه، برتري ميل شخصي بر منفعت ملي بود.

 

ماجراهاي شاه شاهان و 84 زنش

زنان ناصرالدين شاه مي تواند آنقدر موضوعي جذاب باشد که بت پيرتسن، کارگرداني نروژي، وقت بگذارد و انيميشني يک ساعته در مورد آنها درست کند. 84 زن دائمي و صيغه اي که بي شک رکوردي جاودانه در تاريخ خانواده هاي ايراني است، البته اگر رکورد پدربزرگ او، فتحعلي شاه را ناديده بگيريم که به روايتي هزار همسر داشت. سوال نخستي که درخصوص اين رفتار «شاه شاهان» ايران بوجود مي آيد اين است که او چرا دست به چنين کاري زد و حرمسرايي با اين تعداد زن براي خود بوجود آورد؟    
    تعدد همسر شاهان؛ چرا؟
    چنين رفتاري در مورد شاهان پيشين ايراني هم ديده شده است. همان طور که بيان شد فتحعلي شاه قاجار چند همسر داشته و حرمسرا در مورد چند پادشاه ديگر ايراني هم گزارش شده است. از طرفي سلاطين ديگر کشورها هم چنين رفتاري داشته اند. به نظر مي رسد ريشه اين کار علاوه بر اين که ميل شاهان به لذت بردن تام و تمام و البته متنوع از دنياست؛ در يک مساله ديگر هم ريشه دارد. در همان فيلم کارگردان نروژي گفته مي شود که در آن دوران تصور بر اين بود که موفقيت يک پادشاه در اين است که بتواند از دنيا و مافيهاي آن بهره زيادي ببرد. به عبارت ديگر اگر ديده مي شد پادشاهي تک همسري اختيار کرده و غذاي معمولي مي خورد تصور همگان بر اين مي شد که وي فردي شکست خورده است يا در آينده شکست خواهد خورد. پس دليل تعدد همسر هم لذت است و هم تظاهر به لذت براي اين که نشان داده شود اين پادشاه موفق است.
        همسران متعدد از کجا مي آمدند؟
    پس از اين مقدمه کوتاه بهتر است سير کوتاهي در شرح احوال همسران شاه داشته باشيم. گلين خانم نام اولين زن عقدي ناصرالدين شاه است. او در چهارده سالگي با وليعهد آن زمان و شاه سال هاي بعد ازدواج کرد تا نشانه اي بر بلوغ وليعهد باشد؛ موضوعي که در عالم سياست معناي خاصي داشت. بعد از او زنان ديگري وارد زندگي ناصرالدين شاه شدند. برخي هديه اميران ولايت هاي مختلف بودند، برخي را شخص شاه يا خانواده او به حرمسرا آورده بودند، برخي کنيزکان حاصل از سرکوب شورش ها يا جنگ ها بودند و برخي مثل همان گلين خانم از دختران خاندان قجري.
        انيس الدوله، ملکه ايران
    در ميان زنان ناصرالدين شاه، آنان که از همه بيشتر معروف هستند انيس الدوله، جيران، زبيده خانم و شکوه السلطنه هستند. انيس الدوله به نوعي مقام ملکه را در ميان زنان ناصرالدين شاه داشته است. نام اصلي اش فاطمه بوده و ظاهرا در يکي از شکارهاي شاه با او آشنا مي شود. گويند که بعد از ترور شاه هم بشدت عزادار او بود و حتي نقل است که به دليل ديدن عکس شاه جان خود را از دست داد. جالب است بدانيد انيس الدوله نخستين زن يک پادشاه ايراني هم هست که به فرنگ رفته، اما به دليل اين که از لحاظ فرهنگي ملاحظاتي براي برخورد با همسرشاه و اروپاييان وجود داشته، به تهران بازگردانده مي شود.
        جيران، سوگلي محبوب
    اما اگر انيس الدوله ملکه ايران بوده، جيران سوگلي محبوب شاه بوده است. جيران کلمه اي ترکي به معناي غزال است و ظاهرا چنين اسمي را شاه به دليل چشمان دخترک اهل تجريش بر او گذارده است. در مورد آشنايي او با شاه روايات مختلفي گفته شده است. جيران روحياتي جسورانه داشت و مرتب به شکار و اسب سواري مي رفت. همين موضوع يکي از دلايل شهرت جيران بود. عشق ناصرالدين شاه به اين همسرش تا پايان عمر او باقي ماند. اگرچه جيران به دليل بيماري 30 سال کمتر از شاه عمر کرد، اما شاه بعد از او عاشق دختري شد که شبيه جيران باشد و حتي نقل است که هنگام ترور خود را به قبر جيران سپرد و اکنون هم در آن محل دفن است.
        زبيده خانم، خزانه دار شاه
    زبيده خانم يکي ديگر از همسران ناصرالدين شاه است. ظاهرا شاه او را در يکي از سفرهاي خود خريداري کرده است. گفته مي شود او نقش مهمي در عزيز کردن ببري خان داشته است. ببري خان گربه مخصوص شاه بود و آنقدر محبوب شاه شد که مورد حسادت زنان قرار گرفت و دست آخر به دست آنان کشته شد. زبيده خانم در اواخر عمر خود کور شد و نخستين همسر شاه بود که بدون او براي معالجه به فرنگستان رفت. معالجه اما ظاهرا جواب نداد و سرانجام او بر اثر سکته از بين رفت. اهميت زبيده خانم از اين جهت هم هست که او توانست معتمد شاه و خزانه دار او شود.
        شکوه السلطنه، ملکه مادر
    شکوه السلطنه يکي ديگر از همسران ناصرالدين شاه است. او به اين دليل در اقوال تاريخي مورد توجه قرار مي گيرد که مادر شاه بعدي يعني مظفرالدين شاه بوده است. او نزديک به 57 سال عمر کرد و سرانجام به دليل عوارض ناشي از بيماري آنفلوآنزا درگذشت؛ 17 سال پس از آن که ناصرالدين شاه مرده بود و 45 سال پس از آن که به عقد او درآمده بود.
        از رقابت تا اتحاد
    زنان ناصرالدين شاه مانند همه زنان ديگر حرمسراها براي نزديک شدن به شاه با يکديگر رقابت سنگيني داشتند. اين رقابت در کنار اعتقادات ديني آنان باعث دستاويز شدن آنها به سحر، جادو و دعا بود. همين حرمسراي غرق در مسائل مادي در يک نقطه تاريخي خوش درخشيده است؛ آن هم هنگامي که به فتواي ميرزاي شيرازي از کشيدن دخانيات و قليان در نهضت تنباکوي ملت ايران خودداري کردند.

 


«شاه شاهان» چگونه «شاه شهيد» شد؟


هجدهم ذالقعده 313 ه .ق است. حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) شلوغ تر از روزهاي عادي است. جمعه است و مردم از راه هاي دور و نزديک براي عرض ارادت به اين مکان مقدس مي آيند. علاوه بر اين آن روز سالروز پنجاهمين سالگرد سلطنت ناصرالدين شاه هم هست.
    قبل از اين که شاه وارد حرم شود، اطرافيان و محافظان از او خواهش دارند که اجازه دهيد حرم را برايتان قرق کنيم. شاه اما مخالفت مي کند و مي گويد «بگذاريد باشند.» همين جمله باعث مي شود که مردم همچنان در صحن بمانند و ازدحام باشد.
    ناصرالدين شاه به کنار نرده اي مي رود تا زيارتنامه بخواند. ناگهان فردي از ميان زنان برمي خيزد، تپانچه اي را رو به شاه مي گيرد و شليک مي کند. بنا به گزارش پزشکي، گلوله اي از ميان دنده پنجم و ششم وارد بدن مي شود و به قلب مي رسد. بعدها گفته مي شود از آنجا که تپانچه قديمي بوده؛ اگر شاه لباسي ضخيم تر مي پوشيد احتمالازنده مي مانده است. با وجود اين شاه به زمين مي افتد. صدراعظم يعني امين السلطان به دنبال قاتل مي دود، اما ناصرالدين شاه او را صدا مي زند. صدراعظم بازمي گردد، اما ناصرالدين شاه تا مي آيد چيزي بگويد نفس بلندي مي کشد و جان خود را از دست مي دهد.
    گزارش سفارت انگلستان از ماجرا حاکي از اين است که صدراعظم در اولين دقايق جان سپردن شاه، کنترل خود را از دست مي دهد و در همان محل شروع به گريه و زاري مي کند. بعد از چند لحظه خود را کنترل مي کند و به کمک برخي از اطرافيان، جسد شاه را در کالسکه مي گذارند. با اين حال با کمک چند بالش، شاه را به صورت نشسته نگه مي دارند تا کسي فکر نکند که او مرده و به همين صورت جنازه را به تهران مي آورند.
    ظاهرا به اين دليل هفت روز عزاي عمومي اعلام مي شود و در اين مدت جسد ناصرالدين شاه در تکيه دولت، محل برگزاري تعزيه در ميانه شهر تهران نگهداري مي شود. مدتي بعد جنازه به حرم حضرت عبدالعظيم در شهرري منتقل و به خاک سپرده مي شود. براي سنگ قبر ناصرالدين شاه به يک استاد حجاري سنگ در يزد سفارش کار داده مي شود و او با مهارت در مدت چهار سال سنگ قبري با تمثالي از ناصرالدين شاه تهيه مي کند که در سال هاي بعد به دليل ارزش تاريخي و هنري از محل برداشته مي شود و اکنون در کاخ گلستان تهران نگهداري مي شود.
    نکته جالب اين است که صدراعظم با واسطه سفير انگلستان و کنسول اين کشور در تبريز، موضوع ترور را به گوش وليعهد، مظفرالدين شاه که در تبريز ساکن بوده، مي رساند و مظفرالدين شاه هم در همان شهر به تخت سلطنت مي نشيند؛ شاهي که به گفته گزارش رسمي سفارت انگلستان در همان روزها ضعيف و خرافي است.
    اما چه کسي و به چه دليلي ناصرالدين شاه را کشت؟ قاتل شاه آن روزهاي ايران، مردي به نام ميرزا رضاي کرماني بود؛ مردي که متولد کرمان اما اصالتا متعلق به روستاي عقدا از توابع استان يزد بود. او از ظلم حاکمان منصوب در ولايات بخصوص فردي به نام کامران ميرزا، به رنج آمده بود و تصميم گرفته بود به اين شکل انتقام خود را بگيرد و شايد راهي براي اصلاح وضعيت مردم باز کند. در عين حال او يکي از مريدان سيدجمال الدين اسدآبادي بود و برخي حتي مي گويند که ترور ناصرالدين شاه نتيجه تعليمات يا تحريک سيد بود.
    ميرزا رضاي کرماني را در همان حرم حضرت عبدالعظيم(ع) دستگير کردند. گفته مي شود در همان حرم يکي از گوش هاي او را بريدند. لباس هاي او هم پاره شد و بشدت کتک خورده بود. در روزهاي بعد، کمي وضع او را بهبود بخشيدند، اما باز هم او را تا چهار ماه بعد آزار و اذيت کردند. مظفرالدين شاه تصميمي براي اعدام او نداشت و ظاهرا بنا به توصيه فردي به نام شريعتمدار به اين کار دست زد. سحرگاه بيست و دوم مرداد 1275 او را در ميدان مشق تهران دار زدند و پس از مدتي جنازه او را به گورستان حسن آباد (محل فعلي اداره آتش نشاني) منتقل کردند. پس از مرگ او فقط فقيه تهراني، حاج شيخ هادي نجم آبادي براي او مراسم ترحيم برگزار کرد که البته به دلايلي کاملاروشن از اين مراسم استقبالي نشد.

 

 

لینک مربوط: صحنه ترور ناصرالدین شاه

 

 


 

پادشاه به مثابه ماركوپولو؛ روايتي از سفرهاي ناصرالدين شاه
براي کساني که پيگير ادبيات يا تاريخ هستند يا اين که عاشق سفرنامه خواني اند (که ترکيبي از اين دو رشته است) ناصرالدين شاه قاجار يک موهبت است. پادشاهي که چهار سفر مهم خارجي در کارنامه خود دارد و هر چهار سفر را هم به کمک نويسندگان سلطنتي ثبت و ضبط کرده است.
    اما قبل از بررسي سفرنامه هاي ناصري بهتر است به خود سفرها نگاهي داشته باشيم. ناصرالدين شاه در طول زندگي خود سه سفر به فرنگستان و يک سفر به عتبات عاليات داشته است. البته اين تنها سفرهاي شاه نبوده لکن سفرهاي خارجي او محدود به همين چهار سفر بوده است.سفر اول ناصرالدين شاه به فرنگ سال 1873 ميلادي يعني حدود سال 1250 صورت گرفته است. گفته مي شود سپهسالار، سومين صدراعظم دوره ناصري تاثير بسزايي در تحريک شاه به اين سفر داشته است. سپهسالار را يکي از تجددخواهان ايران مي دانند که مي خواست از طريق اين فرد تجدد و مدرنيته غربي را به شاه بفهماند و او را متقاعد به انجام اصلاحات ساختاري کند.
    سفر اول ناصرالدين شاه ابتدا به مقصد روسيه انجام شد و شاه از آنجا به آلمان(پروس آن زمان)، بلژيک، انگلستان، سوئيس، ايتاليا و اتريش سفر کرد. سفر اول ناصرالدين شاه از همان آغاز با حاشيه همراه بود. استخاره شاه براي اين سفر بد آمد و بعد از آن که سپهسالار دوباره شاه را متقاعد به سفر کرد، در آغاز راه درگيري پيش آمد و عده اي به جرم حمله به شاه دستگير شدند. در روسيه هم تفاوت فرهنگي ميان سنت ايراني و غربي در برخورد با زنان باعث شد شاه ترجيح دهد زنان خود از جمله انيس الدوله را به تهران بازگرداند. ظاهرا در انگليس هم ملکه به استقبال رسمي شاه نيامد و بعدها براي آن که شاه از اين کشور حساب ببرد، او را به تماشاي مانور نيروي دريايي انگليس بردند. به علت نبود همسران هم شاه دستور داد تا دختري از شهر استانبول براي او بفرستند تا او بي مونس نماند!
    سفر دوم ناصرالدين شاه شش سال بعد اتفاق افتاد. او در اين سفر به مسکو، آلمان و اتريش سفر کرد. مهم ترين ره اورد ايرانيان از اين سفر شاهشان، نيروي پليس بود. ماجرا اين بود که شاه با مشاهده نظم و امنيت جوامع اروپايي به اين فکر افتاد که تشکيلاتي براي اين هدف در ايران تاسيس شود. براي اين منظور فردي به نام کنت از اتباع دولت اتريش استخدام شد تا سازمان پليس ايران را تاسيس کند. تصميم کنت اتريشي تاسيس سازماني مبتني بر مراکز متعدد در محلات بود. پيشنهاد او اين بود که در جايي، محلي مشتمل بر قهوه خانه، مهمانخانه، کتابخانه و پاسگاه باشد و خطوط تلفني هم باشد که اين مراکز را به مرکز وصل کند. اين قانون تحت عنوان قانون کنت به تصويب ناصرالدين شاه رسيد و اجرايي شد. سفر سوم ناصرالدين شاه به فرنگ در حدود سال 1266 هجري شمسي انجام شد. او در اين سفر از آذربايجان، ارمنستان، روسيه، آلمان، بلژيک، فرانسه، انگلستان، فرانسه و اتريش ديدن کرد. گفته مي شود سومين سفر ناصرالدين شاه مملو از تفريح و سرگرمي بود و چيزي براي ايرانيان به ارمغان نداشت.
    مورخان حتي معتقدند اين سفر آغازي بود بر امتيازات پاياني که شاه وقت ايران به خارجيان داد. گفته مي شود در طول دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار، 83 قرارداد تجاري، سياسي و سرحدي امضا شد که 35 قرارداد آن در اين سفر و حتي بدون توجه به مفاد آن امضا شد. نمونه بارز اين قراردادها، قرارداد تنباکو بود که بعدها با اعتراض شديد مردم ملغي شد. البته ناصرالدين شاه يک بار هم عزم زيارت عتبات عاليات کرده بود.
    او در حدود سال 1247 شمسي عزم زيارت کربلاو نجف کرد. در اين سفر بود که او با ميرزا حسين خان قزويني يا همان سپهسالار آشنا شد. ناصرالدين شاه سفرنامه مکتوبي از تمام اين چهار سفر خود و نيز دو سفر به خراسان و دو سفر به گيلان نوشته است. نفس نگارش اوضاع و احوال شاه در سفرها مي تواند موضوعي جالب و مفيد باشد، اما نکته جالب توجه اين است که شاه در سفرهاي فرنگ بيش از آن که بخواهد از پيشرفت هاي اجتماعي و سياسي اروپايي ها درس بگيرد و مثلاکشور را به سمت قانون و مشروطه ببرد به خيابان و ابنيه و زنان چشم دوخته بود و اين که چه مجالس بزمي در آنجا برپاست. خريد بسياري هم در اين سفرها صورت مي گرفت و در نهايت چيزي عايد ملت ايران نمي شد. البته شاه در اين سفرها با پيشرفت غرب و حتي دلايل آن هم آشنا شد؛ ولي چه سود که سود شاه و اطرافيانش در عقب نگه داشتن ايران بود.

 

 

لینک مرتبط: نیویورک هرالد پس از مشروطه: شاه بالاخره تسلیم شد


ناصرالدين شاه، شاه هنرمند!
هر چقدر هم که از ناصرالدين شاه بد بگوييد و بدي در ذهن داشته باشيد، نمي توانيد منکر اقدامات تاثيرگذار او در عرصه فرهنگ و هنر ايران شويد. سومين پادشاه قاجار احتمالادر چارچوب همان سياست تفريح و فراغت خود ميل شديدي به هنرهاي مختلف و مسائل فرهنگي از خود نشان داد و شايد اگر بختش يار بود، لقب واردکننده صنعت سينما به ايران را هم مي توانست از آن خود کند؛ لقبي که در حال حاضر از آن پسرش مظفرالدين شاه شده است.
    شايد نخستين هنري که ناصرالدين شاه با آن سر و کار پيدا کرد عکاسي بود. سيزده ساله بود که دوربيني هديه از طرف ملکه ويکتوريا به دست او رسيد. بعدها يک معلم زبان فرانسه دارالفنون براي نخستين بار از آن دوربين استفاده کرد و از شاه عکسي گرفت. همين موضوع باعث شد عکاسي بر دل و جان نوجوان آن روز و شاه بعدي ايران بنشيند. ناصرالدين شاه در دوران سلطنت خود براي توسعه عکاسي در ايران اقدامات مهمي کرد و حتي دستور توليد و ترجمه متون آموزشي اين رشته را هم داد. در عين حال عکاساني در دربار و حتي خود او به ثبت و ضبط وقايع و تصوير افراد مختلف پرداختند. تصاويري که امروزه به عنوان منبعي مهم براي مورخان و ساير محققان دوره ناصري استفاده مي شود. نکته جالب توجه اين است که از حرمسرا و زنان ناصرالدين شاه هم تصاويري به جاي مانده است که نگاه متفاوت پادشاه قاجاري به حريم خصوصي خود را نشان مي دهد.
    اما به غير از عکاسي، ناصرالدين شاه با ادبيات هم سر و کاري داشت. در برخي از منابع چنين آمده که او نويسنده يک داستان به نام حکايت پير و جوان است. از سوي ديگر مي دانيم که ناصرالدين شاه حداقل هشت سفرنامه منثور دارد که منابع مهمي براي ادبيات و تاريخ ايران هستند. شاه قجري به کتب خطي هم علاقه خاصي داشته و ظاهرا کتب مختلف را براي نگهداري در کتابخانه سلطنتي جمع مي کرده است.
    از ادبيات که بگذريم؛ شاه شاهان ايران علاقه زيادي هم به خوشنويسي داشته است. نقل است آثاري هم از او به خط نستعليق و شکسته موجود است. استادان زيادي هم در دوران او در اين هنر اصيل ايراني ظهور کردند که مهم ترين آنها ميرزا مهدي کلهر است. يکي از کارهاي مهم ناصرالدين شاه در زمان خود، دستور به کتابت کتاب هزار و يک شب بود که همراه با تصوير نگاري هاي بسيار نفيس انجام شد و برخي آن را در رديف کارهاي ارزشمند هنر ايران قرار مي دهند.
    موسيقي هم در دوران ناصرالدين شاه در اوج بود. شاه قاجاري به دليل علاقه ذاتي خود به خوشگذراني هم که بود هنر موسيقي را گرامي مي داشت. کار به جايي رسيد که با وجود تعصبات مذهبي آن زمان دو تن از دختران شاه، پيانو آموختند. استاداني همچون علي اکبر خان فراهاني هم در اين دوران ظهور پيدا کردند. تاسيس نخستين دسته موسيقي سلطنتي، راه اندازي درس موسيقي در دارالفنون و تاسيس لقب سرور الملک براي موسيقيدانان برتر عصر ناصري همه نشان دهنده جايگاه والاي اين هنر در انديشه و عمل ناصرالدين شاه دارد.
    نمي شود سخن از هنر باشد و يادي از نمايش نشود. البته نمايش به شيوه امروزي در زمان ناصرالدين شاه نبود، لکن تعزيه ارج و قربي در ميان مردم و البته سلطان داشته است. ناصرالدين شاه هم با اضافه کردن تعزيه هاي غيرمقدس و غيرديني به اين نمايش مذهبي تلاش مي کند آن را از حالت هميشگي عزا درآورد. ضمنا نمايشخانه اي بزرگ به نام تکيه دولت با گنجايش نزديک به 20 هزار نفر تاسيس مي کند تا در آنجا تعزيه برقرار شود. نقل است در آن زمان در ماه محرم، نزديک 300 مجلس تعزيه برقرار بوده است.
    ناصرالدين شاه در معماري هم آثار به ياد ماندني از خود بجا گذاشت. از شمس العماره گرفته که به دستور پادشاه و ظاهرا براي ديدن تهران آن هم بعد از الگوبرداري از ساختمان هاي فرهنگستان تاسيس شد تا تالار سلام و آينه اي که بعدها به عنوان شاهکارهاي معماري در مجموعه کاخ گلستان تبديل به آثار گردشگري شدند و البته تکيه دولت با آن ساختمان عظيم و ظرفيت بزرگ.
    در عين حال مواردي هم بود که به عنوان نقاط ضعف فرهنگي شناخته شود. مثلاسانسور گسترده اي که بر مطبوعات حاکم بود؛ به نوعي که نشريه وطن که نشريه دولتي هم بود به دليل سخن از آزادي و برابري توقيف شد و اداره اي براي سانسور مطبوعات و کتاب در اين دوره تشکيل شد.
    در عين حال نفس دولتي بودن هنر در زمان ناصري مي تواند به عنوان يک نقطه ضعف جدي شناخته شود، هرچند اين قسمت از کارنامه شاه شاهان ايران، نمره هاي بهتري دارد.    

 

 


 

قحطي، تجدد، اعتراض!؛ اوضاع اجتماعي مردم در زمان ناصرالدين شاه
در بخش توصيف اوضاع اقتصادي ايران در دوران ناصرالدين شاه گفته شد که مردم در آن زمان با فقر دست و پنجه نرم مي کردند. اين فقر با قحطي بزرگي که در ميانه دوران ناصري توام شد و تقريبا جان 1.5 ميليون نفر را گرفت و نيز خشکسالي هاي پي در پي وضع مردم را بسيار اسفناک کرده بود. کاري که دولت براي فقر مردم کرد؛ تشکيل نهادي به نام مجلس اعانه براي کمک به فقرا بود. با اين حال وضع اقتصادي عامه مردم به شکل مطلوبي نمي رسيد و يکي از مشکلات اجتماعي فقر بود. در عين حال در همان مطلب به نبود امنيت و تلاش دولت براي تاسيس نهاد پليس هم اشاره شد.
    از نظر اخلاقي آنچه در ميان مردم بيش از پيش مشخص بود، سر و کار داشتن مردم با تجدد بود. در آن دوره مردم از راه هاي مختلفي از پيشرفت ممالک ديگر باخبر مي شدند و همين موضوع باعث مي شد افکار متجددانه ولو به شکلي غيرعميق در ميان مردم جان بگيرد. با اين حال به دليل رسوب افکار سنتي و بعضا خرافاتي در ميان مردم خلقياتي ضد تجدد هم در مردم وجود داشت. نمونه بارز اين خلقيات ضد تجدد در زمان افتتاح ماشين دودي تهران شهرري نمود پيدا کرد. وقتي مردم از ماشين دودي يا همان قطار ترسيدند و حتي آن را مرکب شيطان خواندند و مسئولان مملکتي مجبور شدند خود ابتدا از اين قطار استفاده کنند تا اين که بعدها شاه مجبور شد عده اي از مسئولان حکومتي را در ماشين دودي بنشاند تا مردم راضي به نشستن در آن شوند. موضوع ديگر درخصوص نسبت ايرانيان و تجدد آن زمان ميل شديد مردم به تقليد از آداب و رسوم ظاهري اروپايي ها و شبيه شدن ظاهري به آنهاست. همچنين خود کوچک بيني شديدي که ميان مردم بود و شک و ترديدي که نسبت به سنت هاي اصيل ايراني و اسلامي به وجود آمد، نکته منفي ديگر در رابطه مردم ايران با تجدد بود.
    همين موضوع در معرض تجدد قرار گرفتن ايرانيان باعث شده بود نوع روابط زن و مرد هم در جامعه آن روز تغيير کند. حتي شاه در برخورد با همسران خود تغيير مي کند و مثلااجازه مي دهد که همسرش به عيادت صدراعظم برود؛ موضوعي که تا پيش از اين سابقه نداشت. همچنين حضور زنان در اجتماع بيش از پيش شد کما اين که در جنبش تنباکو چنين مساله اي ديده شد و کتاب هايي همچون معايب الرجال در دفاع از حقوق زنان و حمله به مردان نوشته شد که موضوعي جديد در عرصه اجتماع به شمار مي رفت.همچنين در اين دوران روحيه مطالبه بخصوص مطالبات تازه و جديد و انتقاد در همه مردم دميده بود که باعث تغييرات بسياري بخصوص در سال هاي بعد و در جريان مشروطه شد.

 

لینک مرتبط: فرمان مشروطیت؛ با خط احمد قوام و امضای مظفرالدین شاه قاجار


اقتصاد دوران ناصري؛از امتيازات خارجي تا دغدغه هاي تاجران داخلي


پر واضح است که قاجاريه، نماد بي کفايتي در ميان مسئولان و دولتمردان ايراني است. از چنين حاکمان بي مسئولي انتظار نمي رود که وضع اقتصاد کشور را به شيوه مطلوبي درآورده و اداره کنند. با اين حال اقتصاد ايران در دوران قاجار دستاوردهايي هم داشته است. اين گزارش تلاش دارد بر تحولات اقتصادي در دوران ناصرالدين شاه نگاهي داشته باشد. به طور کلي مي توان اقتصاد دوران ناصري را در پنج محور اساسي قرار داد. نخست خرج بسيار زياد در حکومت، دوم وضع بد اقتصاد و بودجه خانوار، سوم امتيازات خارجي و وابستگي اقتصادي، چهارم نهادسازي هاي اقتصادي و پنجم عملکرد موفق برخي تجار.
    نشانه خرج بسيار زياد حکومت در سفرهاي پي در پي ناصرالدين شاه متجلي شد. سفرهايي که آنقدر پرخرج بودند که باعث مي شد شاه براي به دست آوردن پول دست به فروش امتيازات ملي بزند. علاوه بر اين برخي اقدامات عمراني مانند خيابان سازي در تهران يا توسعه باغ گلستان هم با مخارج سنگيني همراه بوده است. نکته قابل توجه اين است که اقدامات عمراني اينچنيني که با هزينه گزاف همراه بود نه براي رفاه مردم، بلکه براي رفاه شاه و اطرافيانش يا شباهت ظاهري ايران به فرنگستان بود و فقط خرج چنين کارهايي بر دوش ملت بود.
    در همين احوالات شاه و حکومت، مردم با مشکلات اقتصادي بزرگي دست و پنجه نرم مي کرد. ناصرالدين شاه از همان روزهاي آغازين با بحران اقتصادي روبه رو بود، اما اراده و تواني براي حل مشکلات مردم نداشت. اين مشکلات اقتصادي در چند مورد مردم را به اعتراض هم واداشت. ريشه اعتراضاتي همچون لغو امتيازنامه رويتر، نهضت تنباکو و ترور ناصرالدين شاه ديده مي شود. نبود نظام ديواني درست در کشور هم يکي ديگر از دلايل مشکلات اقتصادي مردم در اين دوران بوده است. دو موضوع ديگر که باعث مي شد مردم در رياضت اقتصادي بسياري باشند؛ نبود امنيت و کاهش ارزش پول ملي آن موقع ايران بود. پول ملي ايران در زمان ناصري به صورت نقره بود و ارزش نقره در اين سال ها بشدت افت کرده بود. نبود امنيت و وجود سارق و راهزنان بسيار هم باعث مي شد امنيت اقتصادي و تجاري مردم به هم بخورد.
    اما براي کشوري که سال ها با زمينداري و زراعت به شيوه سنتي، توليدات صنايع دستي و قاليبافي، بازرگاني و تجارت محدود خارجي و توليدات دامي زندگي کرده است، کسب درآمد در آن دوران تجدد بسيار سخت بوده است. شاه براي کسب درآمد براي کشور چه برنامه اي داشته است؟ باز شدن درهاي کشورهاي اروپايي به روي پادشاه ايران و متقابلاسفر فرستادگان اروپايي به ايران باعث شد شاه راه کسب درآمد را بفهمد.
    او طي چند قرارداد کلان امتيازات مهمي از کشور را به خارجيان واگذار کرد. مهم ترين اين واگذاري امتيازها، قرارداد رويتر بود. طبق اين قرارداد ساختن هرگونه راه و راه آهن و سدها از درياي مازندران تا خليج فارس و بهره برداري از همه معادن ايران (بجز طلاو نقره)، ايجاد مجاري آبي، قنات و کانال ها براي کشتيراني يا کشاورزي، ايجاد بانک و هر گونه کمپاني صنعتي در سراسر ايران، حق انحصار کارهاي عام المنفعه، استفاده و بهره برداري از جنگل ها براي مدت 70 سال و استفاده از گمرکات ايران به مدت 25 سال درازاي پرداخت شش ميليون ليره انگليسي و سود ۵ درصد در اختيار رويتر قرار گرفت. به عبارت ساده تر چيزي شبيه به استعمار آن هم در قالب قرارداد. طبق همين قرارداد بود که نخستين بانک ايراني با عنوان بانک شاهنشاهي ايران تاسيس شد. شايد جالب باشد که بدانيد رويتر، تاجري که طرف اين قرارداد بود موسس خبرگزاري رويترز کنوني است. امتيازنامه رويتر با اعتراضات گسترده مردمي فسخ شد.
    ديگر امتيازي که ناصرالدين شاه به خارجيان واگذار کرد؛ امتياز انحصار توتون و تنباکو بود. طبق اين قرارداد انحصار تجارت توتون و تنباکو در داخل ايران به شرکت رژي واگذار مي شد. ناصرالدين شاه در جريان سفر سوم خود به فرنگ به ابتکار اين قرارداد رسيده بود و آن را به فردي انگليسي به نام تالبوت واگذار کرد. گفته مي شود در آن زمان عده زيادي در شغل تجارت توتون و تنباکو بودند و اين امتيازنامه مي توانست بر زندگي آنها تاثير داشته باشد. اين بود که اعتراضات بالاگرفت و سرانجام با فتواي حرام بودن استفاده از اين مواد در آن زمان اين امتياز نامه لغو شد و به سرنوشت قرارداد رويتر دچار شد. ناصرالدين شاه قرارداد ديگري هم براي ورود لاتاري به ايران امضا کرده بود که با واکنش سرسختانه مردم و علماي مذهبي مجبور به فسخ آن شد.
    اما منظور از نهادسازي اقتصادي چيست؟ گرچه تاسيس نهادهايي همچون بانک و پليس حاصل امتيازات تجاري به بيگانگان و نيز سفرهاي تقريبا بيهوده ناصرالدين شاه به خارج از کشور بود؛ اما نمي توان اين موضوع را ناديده گرفت که در ادامه تاريخ وجود اين نهادها باعث بهبود وضع اقتصادي کشور شد. در گزارش رسمي سفارت انگلستان از زمان مرگ ناصرالدين شاه هم آمده که بانک شاهنشاهي کمک خوبي براي مخارج دولت در دوره انتقالي داشته و نگذاشته که کار کشور زمين بماند.
    در اين ميان شايسته نيست اگر نام برخي تجار ايراني را از ياد ببريم. از مهم ترين اين تجار حاج محمدحسين اصفهاني صاحب شرکت مشهور به امين الضرب است. مردي که به حکم ناصرالدين شاه بر سمت رياست ضرابخانه دولتي نشسته بود. در باب انديشه و عملکرد اقتصادي او گفته اند که امين الضرب پيشنهاد دهنده ايجاد بانک و سرمايه ملي در ايران بود، به توليد داخلي و استفاده از محصولات وطني اهميت مي داد و دغدغه نوسازي کارخانه هاي ايران را داشت. او همچنين يکي از فعالان مبارزه نهضت توتون و تنباکو بود و به همين دليل هم مورد غضب حکومت قرار گرفت، اما سرانجام نامي نيکو از خود به يادگار گذاشت.

 


 

 

 

 

ناصرالدين شاه با تماميت ارضي ايران چه كرد؟
يکي از افتخارات ايران در دوران جنگ تحميلي هشت ساله عراق اين بود که رزمندگان اسلام مانع اين شدند که حتي يک وجب از خاک کشور ايران به دست بيگانگان بيفتد؛ موضوعي که کمتر در تاريخ معاصر ايران اتفاق افتاده بود.
    شاهان بي کفايت قاجار طي جنگ ها و درگيري هاي نظامي رفته رفته مناطق مختلفي از ايران بزرگ را به بيگانگان اهدا کردند و باعث شدند خاطرات تلخي همچون گلستان و ترکمنچاي براي هميشه در حافظه تاريخي ملت ايران باقي بماند. ناصرالدين شاه هم دست کمي از بقيه شاهان قاجار در اين زمينه نداشته است. قرارداد نخست که باعث جدايي افغانستان از ايران شد پيماني موسوم به پاريس بود. اين معاهده از آن رو پاريس خوانده شده که در اين شهر امضا شده است. ماجرا از آنجا آغاز شد که هرات مدت ها در دست افغان ها و نيز بريتانيايي ها بود. اين منطقه از اين جهت براي انگلستان اهميت داشت که محافظي براي هند يکي از بزرگ ترين مستعمرات بريتانيا به شمار مي رفت. بعدها در دوران قاجار تلاش هايي براي فتح هرات صورت گرفت که با شکست روبه رو بود تا اين که ناصرالدين شاه توانست اين شهر را تصرف کند.
    تصرف اين شهر زنگ خطري براي انگلستان و کمپاني هند شرقي آن بود. از اين رو بود که اين کشور با استفاده از نيروي دريايي برتر خود به جنوب ايران و به طور مشخص به شهرهاي خرمشهر و بوشهر و برخي از جزاير حمله و آنها را تصرف کرد. اين اقدام انگليس در واقع يک گروگانگيري نظامي بود تا ايران را پاي ميز مذاکره بنشانند و بعدها طي يک قرارداد افغانستان را از ايران جدا کنند. جدا شدن ايران و افغانستان به نوعي به معناي جدا شدن دو ملتي بود که در يک تمدن بزرگ با يکديگر زندگي مي کردند و شايد اگر اين اتفاق نمي افتاد رنج هاي بعدي ملت افغانستان هم رخ نمي داد.
    معاهده بعدي هم قراردادي به نام آخال بود. قراردادي ميان ايران و روسيه، آن هم بعد از دو قرارداد ننگين ترکمنچاي و گلستان. ايران که در آن زمان از حملات ترکمن ها در امان نبود و توانايي عقب راندن ارتش شوروي را هم که پيشروي هاي بزرگي کرده بود، نداشت؛ پاي ميز مذاکره نشست و توافق کرد که از شمال با شوروي همسايه شود و ادعايي بر سرزمين هاي شرق خزر نداشته باشد. گفته مي شود در اين قرارداد حتي نحوه کشيدن سرحد مرزي هم به نفع روسیه بود و در عين حال جدايي ترکمن هاي ايراني از هم قومي هاي خود در آن سوي مرز ديده نشد.

 



 

سلطان صاحبقران؛ در آيينه كتاب ها و فيلم ها

در جهان امروز ما، چگونه مي توان ناصرالدين شاه را شناخت؟ مطمئنا راه حل نخستي که اکثر افراد از آن استفاده مي کنند استفاده از اينترنت و فضاي مجازي است. با اين حال علاوه بر اين روش مي توان از کتب و فيلم هايي هم استفاده کرد که درباره تاريخ دوره ناصري نوشته شده است. اين گزارش نگاهي است به اين کتاب ها و فيلم ها.
    شايد يکي از معروف ترين کتاب ها در مورد ناصرالدين شاه را عباس امانت استاد تاريخ دانشگاه ييل نوشته باشد. او کتابي با عنوان قبله عالم نوشته که در انتشارات کارنامه به چاپ رسيده است. ايرج افشار هم کتابي در مورد تاريخ زمان ناصرالدين شاه نوشته که در نشر اساطير به چاپ رسيده است. به اين کتب بايد کتاب هاي خان بابا بياني، استاد تاريخ دانشگاه تهران و کتاب محمود حکيمي با عنوان ايران در عصر ناصرالدين شاه را هم افزود. به غير از اين کتب جامع، کتاب هايي هم در موضوعات خاص دوران ناصري به چاپ رسيده است. مثلادکتر علي اکبر ولايتي به بحث از روابط خارجي دوران ناصري پرداخته يا خسرو معتضد در کتابي به حرمسراي ناصرالدين شاه پرداخته است. کتاب هاي متعددي هم در مورد سفرنامه ناصرالدين شاه نوشته شده، اما در کتابخانه ها و مراکز اسناد بزرگ کشور مثل کتابخانه ملي چهار کتاب هم با نگارش شخص شاه موجود است؛ يکي کتاب لغت هاي فرانسه به فارسي که ظاهرا شاه دستي در تدوين آن داشته است، ديگري کتاب ديوان اشعار او با تخلص ناصر، يکي هم کتاب داستاني که در بخش فرهنگي همين پرونده از آن ياد شد و يکي هم روزنامه خاطرات و سفرنامه هاي مکتوب ناصرالدين شاه به اقصي نقاط ايران و جهان.
    اما سومين پادشاه قاجار براي فيلمسازان هم سوژه مناسبي بوده است. از ناصرالدين شاه آکتور سينما که بگذريم (چون فقط در اسم مربوط به دوره ناصري است و در اصل روايت از زمان مظفرالدين شاه آغاز مي شود) ايرانيان دو سريال مهم به نام هاي سلطان صاحبقران اثر زنده ياد علي حاتمي و اميرکبير اثر سعيد نيکپور را در اين رابطه ديده اند.
    فيلم هاي سينمايي جنگجوي پيروز اثر مجتبي راعي و کمال الملک اثر زنده ياد علي حاتمي هم درباره دوران ناصرالدين شاه بوده است. در عين حال بد نيست بدانيد که بت پترسن کارگردان نروژي هم فيلمي با عنوان ناصرالدين شاه و 84 زنش ساخته که در آن در قالب انيميشن و بعضا با روايتي طنز به بررسي تاريخ اين دوره از ايران مي پردازد.
    

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: