1392/6/24 ۱۸:۱۶
اکبر منتجبی: هفته گذشته در مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، مشغول گشتن بين كتابها و مجلات بودم كه به يكي از مديران ارشاد برخوردم. از پيش همديگر را ميشناختيم. اگرچه كمتر همديگر را ديده بوديم. بخش اول صحبت ما به خوش و بش گذشت و بخش دوم که برايم جالبتر بود، اخباري از حوزه فرهنگ میداد و داستانهایی نیز درباره معاونت مطبوعاتی گفت و سپس به روزنامه ایران ....
اکبر منتجبی : هفته گذشته در مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي، مشغول گشتن بين كتابها و مجلات بودم كه به يكي از مديران ارشاد برخوردم. از پيش همديگر را ميشناختيم. اگرچه كمتر همديگر را ديده بوديم. بخش اول صحبت ما به خوش و بش گذشت و بخش دوم که برايم جالبتر بود، اخباري از حوزه فرهنگ میداد و داستانهایی نیز درباره معاونت مطبوعاتی گفت و سپس به روزنامه ایران كه مهمترين و رسميترين روزنامه دولت است، پرداخت. او كوتاه سخن گفت اما با آمارهاي تكاندهندهاي كه داد، چشمهايم در آن فضاي نيمهتاريك كتابخانه و گردگرفته، گرد شده بود. پرسش ساده من از اينجا شروع شد كه چرا روزنامه دولت، اين چنين نازل شده است. گويي زخم كهنهاي را براي او باز كردهام. گفت سال 84 وقتي پايان دولت آقاي خاتمي رسيد، روزنامه ايران نيز مانند هر شركت و نهاد دولتي تحويل دولت آقاي احمدينژاد داده شد. در آن مقطع ما يك صندوق ذخيره، براي روزنامه ايران تهيه ديده بوديم كه از محل فروش روزنامه و همچنين آگهيها و درآمدهاي ديگر تشكيل شده بود. در آن زمان روزنامه ايران هم تيراژ قابلتوجهاي داشت و هم در اين صندوق ما توانسته بوديم 11 ميليارد پول ذخيره كنيم. مديران جواني كه آمدند و اين روزنامه را تحويل گرفتند و كساني كه بعدا مديريت آن را عهدهدار شدند و پرچم «مهرورزي» را به دست گرفتند تا به «بهار» برسند گويا نميدانستند كه پا به چه اريكهاي گذاشتهاند. گفتم: با آنچه در روزنامه ايران اتفاق افتاده و كساني كه آمدهاند و رفتهاند، آشنا هستم.
دستم را گرفت و با خودش به قسمت ديگر كتابخانه برد كه نور بيشتري به داخل ميتابيد. گفت: آدمهايي كه آمدند و رفتند بماند. آنچه اتفاق افتاد حيف و ميل كردن منابع مالي اين روزنامه است. پرسيدم: آن 11 ميليارد ذخيره را مصرف كردند؟ گفت: نه فقط مصرف كردند، بلكه الان در سال 92 كه ما روزنامه ايران را تحويل گرفتهايم از آن 11 ميليارد ذخیره شده كه خبري نيست، هيچ بلكه روزنامه 30ميليارد بدهكار است. به غير از اين نيز در اين مدت 450 نفر به مجموعه اضافه شدهاند كه اين سه برابر ظرفيت روزنامه است. با حيرت پرسيدم كسي پيگير ماجرا نشده است؟ اظهار بياطلاعي كرد ولي آنطور كه بعدا شنيدم، گويا قرار است در دولت فردي مسوول موضوعات اينچنيني شود. زيرا كمبود و كسريها و البته جابهجايي مالي، فقط مختص يكي دو نهاد و دستگاه دولتي نيست. آمارها بسيار بيشتر است. در دولت، با حضور مصطفي پورمحمدي به عنوان وزير دادگستري و حوزه نفوذ او در دستگاه قضايي اين اميدواري وجود دارد كه پرونده فسادهاي گسترده و اينچنيني پيگيري و به سرانجام برسد. با او خداحافظي كردم و هنگاميكه دستان ما در دست هم بود، گفتم حالا از اين ميزان پولي كه از صندوق خارج شده، خبرنگاران نصيبي بردهاند، حقوقها افزايش پيدا كرده يا خير. درحاليكه دستم را ميفشرد با زهرخندی خاص خودش گفت بله، افرادي مانند مديرمسوول وقت كه از سوي دولت احمدينژاد حمايت ميشدند، فقط ماهيانه 13 تا 14 ميليون حقوق ميگرفتند. گفتم: خود دولت احمدينژاد نيز پيگير نشد كه چرا اين كسري بودجه به وجود آمده؟ گفت دولت در اين اواخر حتي 13 ميليارد به روزنامه ایران تزريق كرده بود كه بتواند وضعيت را ادامه دهد. با او خداحافظي كردم و از مركز دايرهالمعارف بيرون زدم. هوا گرم و گرفته بود.
تأمين اجتماعي ماشين وارد ميكرد؟
در اين چند روز جسته گريخته با هر كدام از دوستان كه قراري براي مصاحبه يا ديدار ميگذاشتم، همه از تخلفات مالي و غيرمالي دولت قبل سخن ميگفتند. گويي انگار يك سونامي تخلفات رخ داده است. يكي از دوستان درباره دانشگاه ايرانيان خبر داد كه يك نهاد نظارتي، فعاليتهايي را درباره نحوه واگذاري 260 هكتار زميني كه به اين دانشگاه واگذار شده آغاز كرده است. او ميگفت كه دستور واگذاري اين زمين به دانشگاه ايرانيان در آخرين سفر استاني هيات دولت به خراسان رضوي صادر شده است. به گفته او اين 260 هكتار زمين، در منطقه آبسرد دماوند قرار دارد كه از منابع طبيعي است و گويا واگذاري آن غيرقانوني است. همو تعريف ميكرد از اين دست اتفاقات در دولت بسيار بود. بذل و بخششهاي عجيبي كه گويي هيچ نظارتي بر آنها نيست و اموال بيتالمال، ملك شخصي برخي از افراد است. به گفته او يكي از مديران ارشد اجرايي دولت دهم با ارسال ابلاغيهاي به دستگاههاي دولتي اعلام كرده كه حق استفاده از يك ملك دولتي واقع در خيابان سميه تهران به مدت 30 سال در اختيار يك بنياد خيريه به نام «م» قرار بدهند به صورتي كه اين بنياد خيريه حتي مجاز است در ملك يادشده، بنا احداث كند.
گفتم: گويا برخي از افراد دولت سابق علاقه زيادي به واگذاري ساختمان و دريافت ماشينهاي لوكس داشتند.
گفت: شايد برايت جالب باشد كه بگويم امروز دولت جلوي اجرايي شدن يكي از دستورالعملهاي دولت قبل را گرفت.
با كنجكاوي پرسيدم: كدام دستورالعمل؟
گفت: ستاد تدابير ويژه اقتصادي كه كار آن بايد دور زدن تحريمها باشد و فعاليتهاي خود را متمركز بر اين موضوع بكند، در اواخر دولت آقاي احمدينژاد، به سازمان تأمين اجتماعي كه رياستش برعهده آقاي سعيد مرتضوي بود، مجوزي ميدهد كه آنها در دو مرحله هزار خودروي لوكس وارد كنند. يعني در هر مرحله 500 خودرو. اما به علت آنكه، وارد كردن خودروي لوكس با ارز دولتي، داراي تشريفات خاصي است، آنها نتوانستند اين تعداد از خودروها را وارد كنند. از هنگاميكه دولت آقاي روحاني تشكيل شده است، يكي از كارهايي كه در جلسات هيات وزيران انجام ميشود، ابطال اين نوع دستورالعملهاست. كاملا گويا و مشخص است كه برخي افراد دولتي به دنبال سودجويي و كاسبي براي خود بودند. مانند آنچه كه در شركت ملي مس رخ داد. پورشههاي گرانقيمت با ارز دولتي وارد شدند بعد بدون آنكه وارد سيستم شركت شوند، در بازار آزاد با ارز آزاد يا فروخته يا به فاميل و بستگان واگذار شدند.
دانشگاه آزاد زير ذرهبين
اما هفته گذشته، خبري نیز درباره بركناري رئيس فعلي دانشگاه آزاد شنيدم. آقاي فرهاد دانشجو كه با حاشيههاي فراواني به رياست اين دانشگاه رسيد و جانشين عبدالله جاسبي شد، گويا وضعيت روبهراهي ندارد و صندلي صدارتش لرزان شده است. براي اينكه خبري در اين باره كسب كنم، به يكي دو تن از مديران سابق زنگ زدم و پرسوجو كردم كه آيا فرهاد دانشجو قصدترك دانشگاه آزاد را دارد يا خير كه آنها گفتند بعيد است او خودش بخواهد دانشگاه را ترك كند. براي اينكه خبر بيشتري پيدا كنم، با شوراي عالي انقلاب فرهنگي تماس گرفتم. خبري عايدم نشد. با چند نفر ديگر نيز در اين باره صحبت كردم تا اينكه به يكي از مديران سابق دانشگاه آزاد رسيدم.
به دفتر او در شمال تهران رفتم. اينكه الان چه كار ميكرد و نميكرد، موضوع من نبود. براي همين راحتتر صحبت كرد. به او گفتم كه نامي از او نخواهم برد فقط نيازمند اطلاعاتي هستم كه بدانم داستان جابهجايي آقاي فرهاد دانشجو چقدر ميتواند جدي باشد. گفت: همهچيز به خود آقاي دانشجو بستگي دارد. او از پشت ميز مديريتياش بلند شد و آمد روبهروي من نشست و درحاليكه تعارف ميكرد از ميوههاي روي ميز بردارم، دوباره گفت: بستگي به خود آقاي دانشجو دارد كه چقدر همكاري كند.
گفتم: پس ماندني است.
مجددا گفت: بستگي به همكاري او با دفتر رئيسجمهور دارد.
پرسشم را با تأكيد بر «دفتر رئيسجمهور»و اينكه چه ربطي بهآنها دارد، پيگيري كردم.
گفت: آنطور كه من شنيدهام از بازرسي دفتر رئيسجمهور اخيرا نامهاي براي رياست دانشگاه آزاد ارسال شده است. آنها از آقاي دانشجو خواستهاند كه برخي از شبهات را روشن كند.
پرسيدم مثلا چه شبهاتي؟
گفت: خوب مسائل مالي يك بخش از آنهاست. جابهجايي حسابهاي بانكي و موضوعات ديگر نيز مطرح است.
گفتم: چه موضوعاتي؟
گفت: درباره برخي از افراد و جايگاهي كه كسب كردهاند. خب مثل اينكه برادر ايشان رئيس واحد علوم و تحقيقات تهران شده است كه محل پرسش است. چون هم مشغلههاي فراواني دارد و هم اينكه بنابر آييننامه بايد شرايط پذيرش اين پست را داشته باشد که گویا ندارد. به غير از اينها مسائل ديگري نيز وجود دارد كه ممكن است طي روزهاي آينده برخي از آنها روشن شود.
از صحبتهاي او نتيجه گرفتم كه اگر رئيس دانشگاه آزاد، بتواند به اين پرسشها كه به گفته او تعداد قابل توجهي است، پاسخي مستند و شفاف بدهد و نظر دفتر رئيسجمهور را جلب كند، در جايگاه خود ماندگار خواهد شد زيرا آقاي روحاني و دولت او قصد تقابل با نيروها و مديران به جا مانده از سابق را ندارند. البته سابقه آقاي دانشجو در به دست گرفتن رياست دانشگاه آزاد با توجه به دلخوري هاشميرفسنجاني طبيعتا چندان دلچسب برخي از دولتمردان فعلي نيست.
صحبتهاي ما كه تمام شد، از ميوههاي روي ميز نيز چيزي نمانده بود. آن مدير سابق، دستش را به نشانه خداحافظي دراز كرد و بعد تا دم در اتاقش همراهيام كرد.
بيرون آمدم. هواي تازهاي به صورتم خورد و اميدوار شدم وضعيت بهبود پيدا كند و اميدي كه روحاني از آن سخن گفته بود، از بين نرود.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید