گفت‌وگو با مجید تفرشی: دولت ایران هرگز نمی‌تواند نسبت به سرنوشت بحرین بی‌تفاوت باشد

1392/6/23 ۰۹:۴۷

گفت‌وگو با مجید تفرشی: دولت ایران هرگز نمی‌تواند نسبت به سرنوشت بحرین بی‌تفاوت باشد

شاهین زینعلی: مجمع‌الجزایر بحرین و کشوری که امروز به همین نام به عنوان کشوری مستقل عضو رسمی سازمان ملل متحد است، روزگاری بخشی از خاک ایران بوده و اگرچه در یکی، دو سده متأخر به صورت عملی تحت حاکمیت دولت ایران قرار نداشت، اما تا همین اواخر یعنی در دوران محمدرضا شاه، در تقسیمات کشوری ایران به نام «استان چهاردهم» شناخته می‌شد

 

 

شاهین زینعلی: مجمع‌الجزایر بحرین و کشوری که امروز به همین نام به عنوان کشوری مستقل عضو رسمی سازمان ملل متحد است، روزگاری بخشی از خاک ایران بوده و اگرچه در یکی، دو سده متأخر به صورت عملی تحت حاکمیت دولت ایران قرار نداشت، اما تا همین اواخر یعنی در دوران محمدرضا شاه، در تقسیمات کشوری ایران به نام «استان چهاردهم» شناخته می‌شد. این مساله اگرچه درباره بسیاری از کشورهای امروز منطقه کمابیش صدق می‌کند که روزگاری بخشی از سرزمین ایران بودند اما باید درباره بحرین استثنایی نیز قائل شد و آن روحیه نیرومند ایران‌گرایی در میان مردمان این کشور است که علقه‌های مذهبی نیز آن را تشدید کرده و شیعیان این کشور در زیر گوش عربستان سعودی همچنان چشم به ملت و دولت ایران به عنوان حامی تاریخی و ابدی خود دارند. بحرین به عنوان بخشی از حوزه تمدن ایرانی فراز و نشیب زیادی در طول تاریخ کوتاه خود به عنوان کشوری مستقل داشته و ما همچنان شاهد جنبش‌های مردمی در این کشور برای استیلا بر سرنوشت خود هستیم. امری که با مخالفت آشکار و نهان عربستان سعودی و رژیم آل‌خلیفه به عنوان حکومتی وابسته به عربستان روبه‌رو است. برای درک ریشه مشکلات بحرین و مردم آن گریزی از بازخوانی تاریخ و حوادثی که به جدایی این کشور از ایران انجامید نیست.

دکتر مجید تفرشی-پژوهشگر تاریخ معاصر- در این‌باره به پرسش‌های ما پاسخ دادند که شرح آن در ادامه می‌آید. لازم به ذکر است ایشان اسنادی که در ذیل خواهد آمد را از مجموعه آرشیو وزارت خارجه بریتانیا در اختیار ما قرار دادند. این اسناد شامل گزارش‌هایی درباره واکنش‌های صورت گرفته توسط گروه‌های مختلف پس از مطرح شدن جدایی این سرزمین از ایران است.

آنچه به‌طور خلاصه از این اسناد برمی‌آید این است که جز اعتراض فراکسیون پارلمانی «حزب پان ایرانیست» به رهبری محسن پزشکپور در مجلس شورای ملی و اعتراضات‌«حزب ملت ایران» به رهبری داریوش فروهر، واکنش درخوری از سوی سایر جریان‌ها و گروه‌های سیاسی صورت نگرفته است.

 

 

برخی بر این باورند که پیش از جدایی رسمی بحرین از ایران، این اتفاق به صورت عملی رخ داده بوده و دولت‌های ایران عملا حاکمیتی بر آن نداشتند. آیا در اسناد بریتانیایی سندی دال بر مالکیت ایران بر بحرین وجود دارد؟

واقعیت این است که ماجرای بحرین، هم دستمایه مناقشات بین‌المللی روزمره شده و هم آمیخته با احساسات ایران‌دوستانه و درعین‌حال پان‌عربیستی از سوی طرف مقابل است و از دو طرف نسبت به آن حساسیت‌های زیادی وجود دارد. بنابراین هرگونه طرح مباحث تاریخی به سرعت موجب نیت‌خوانی مخاطب می‌شود که انگیزه طرح این مباحث چیست. خواه به نفع یا علیه مواضع ایران باشد. واقعیت این است که به‌طور فیزیکی، یعنی مثلا حضور نیروی نظامی، از اواخر دوره زندیه ایران-یعنی مشخصا حکومت ایران- حضور مستمر فیزیکی در آنجا نداشته است. ولی این موضوع چند تبصره دارد: نخست آن‌که نفوذ و حضور معنوی، قلبی، فرهنگی، مذهبی و حتی اقتصادی ایرانیان در آنجا همیشه بوده و هنوز هم هست. فراز و نشیب داشته اما مستمر بوده و هیچ‌گاه قطع نشده است. دلیل آن هم اولا سابقه مالکیت و حاکمیت ایران بر بحرین است و دوم مساله اکثریت شیعه بحرین که همواره به ایران نظر داشته‌اند و سوم اکثریت ایرانی تبار بحرین است. این سه عامل باعث می‌شود که حکومت‌های ایرانی از گذشته تا امروز چه بخواهند و چه نخواهند نمی‌توانند وارد ماجرای بحرین نشوند.

مساله بحرین همواره بخشی از سیاست‌های ملی و منطقه‌ای ایران بوده، هست و خواهد بود. چه بحرین از نظر جغرافیایی و رسمی متعلق به ایران باشد یا نباشد. تقریبا از اواخر دوره زندیه و ابتدای قاجاریه که به‌تدریج شاهد حضور و افزایش نیروهای انگلیسی در خلیج‌فارس هستیم، بحرین همواره یکی از ‌شاه‌محورهای سیاست‌های بریتانیا در خلیج‌فارس بوده است. یک وجه از سیاست بریتانیا در این دوران آغاز عقد قراردادهایی با شیوخ طوایف مستقر در سرزمین‌های حاشیه خلیج‌فارس است و وجه دیگر تلاش برای کاهش نفوذ و قدرت ایران در خلیج‌فارس را شامل می‌شود. چون ایران از همان دوره چه در دوران قاجار، چه پهلوی و چه پس از انقلاب اسلامی، مهم‌ترین دولت مستقر دیرپای در این منطقه است.

دولت‌های دیگر حاشیه جنوبی خلیج‌فارس تمامی دولت‌های جدید و تازه ساز هستند و از نفوذ و قدرت چندانی برخوردار نبودند. گرچه باید اضافه کنم به‌دلیل امکانات مالی فراوانی که در حال حاضر در دست این دولت‌هاست شرایط تا حدودی تغییر کرده و ایران در این زمینه با مشکلاتی روبه‌رو است، اما معادله به‌طور کلی همان است و تغییر چندانی نکرده. تلاش برای جداسازی بحرین از ایران بخشی به‌دلیل اهمیت خود بحرین و بخشی دیگر به‌دلیل همان سیاست ایران زدایی در منطقه بوده است. اگر به تاریخ رجوع شود خواهیم دید که جداسازی سرزمین‌های ایرانی از سرزمین اصلی همواره در دوران اغتشاشات داخلی صورت گرفته است. آغاز روند جداسازی بحرین با جنگ‌های داخلی دوران زندیه و اشغال جزایر سه‌گانه نیز در دوران مظفرالدین‌شاه و با حوادث انقلاب مشروطه همراه است.

درباره بحرین این موضوع که بحرین پیش از جدایی رسمی و بسیار پیش‌تر به صورت عملی از ایران جدا شده بوده بنابراین ایران حقی در این‌باره ندارد یک مغلطه سیاسی بیش نیست. بحرین در دوره زندیه توسط نیروهای نظامی بریتانیا اشغال شد و بعدها یک حکومت غیرمستمر و نامشروع به‌وسیله انگلیسی‌ها در آنجا به‌وجود آمد. غیرمستمر از آن روی که این حکومت تا جدایی رسمی از ایران همواره با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده و نامشروع نیز به این دلیل که شیوخ طوایف حاکم اساسا بومی منطقه نبوده و مهاجرانی از حجاز بودند که در راستای سیاست ایران‌زدایی با کمک بریتانیا به قدرت رسیدند. بنابراین اگر تنها جدایی فیزیکی مدنظر باشد این حرف درست است که بحرین مدت‌ها پیش‌تر جدا شده بود؛ اما اسناد بریتانیایی و بین‌المللی نشان می‌دهند که ایران چه در دوره قاجاریه و چه در دوره پهلوی تا انجام رفراندوم جعلی در بحرین همواره بر حق حاکمیت خود بر آن تاکید کرده است. در اسناد بریتانیایی و مکاتبات هم هیچ‌وقت دولت بریتانیا اشاره‌ای به غیرایرانی بودن بحرین نکرده و اتفاقا برعکس آن همواره اشاره به نفوذ بالای ایران در آن ناحیه دارند.

 

 

در دوران رضاشاه چرا هیچ اقدام جدی برای اعاده حاکمیت ایران بر بحرین انجام نشد؟ مانند آنچه درباره خوزستان اتفاق افتاد؟ چه مانعی وجود داشته است؟

ابتدا باید نظر خود را درباره کودتای سوم اسفند 1299 بگویم. من واقعا معتقدم که این کودتا که درنهایت منجر به تغییر سلطنت در ایران از قاجاریه به پهلوی شد، بدون حمایت بخش‌ها و جناح‌هایی از دولت و هیات حاکمه بریتانیا انجام شدنی نبود. این لزوما به معنای انگلیسی بودن رضاشاه یا تحت‌الحمایه بودن وی نیست. درباره تغییر سلطنت در ایران، نظرات وزارت خارجه بریتانیا و به تبع آن، سفارت آن کشور در ایران با نظر حکومت نائب‌السلطنه هند و وزارت مستعمرات بریتانیا همخوانی نداشت. دولت و وزارت خارجه بریتانیا در ابتدا کاملا با این امر مخالف بود. اما حمایت بخش‌هایی از حکومت بریتانیا از روی کار آمدن حکومت و سپس سلطنت رضا خان/رضا شاه، نه به‌دلیل منافع آنی، بلکه در چارچوب سیاست جهانی و منطقه‌ای بریتانیا در آن دوران در مقابله با اتحاد شوروی قابل تبیین است.

ما با وجود این عقبه که ذکر آن رفت از نیمه دوم سلطنت رضاشاه چندین مورد رویارویی مستقیم بین ایران و بریتانیا را شاهدیم. مهم‌ترین و آشکار‌ترین آن مساله نفت و قرارداد دارسی و مناقشه ایران و بریتانیا در سال‌های 1932 و 1922 میلادی است. سیاست وی را شاید بتوان در این‌باره بدون ارزیابی درست از میزان قدرت و امکانات لازم برای رویارویی و به کار گرفتن سازوکار و روش مناسب دانست، اما این به هیچ‌وجه به منزله پوشالی یا نمایشی بودن این درگیری‌ها نیست. درنهایت و به زبان ساده، زورش به بریتانیا نرسید!

نمونه دیگر مساله خوزستان است که به آن اشاره کردید. در خوزستان با وجود شورش صورت گرفته، جدایی به صورت عملی صورت نپذیرفته بود. بنابراین کار به‌راحتی پیش رفت. در ماجرای بحرین و سایر جزایر، دولت رضاشاه تلاش بسیاری برای جلوگیری از نفوذ بریتانیا در منطقه انجام داد. اسناد بسیاری وجود دارد که از اوایل 1910 تا اوایل دوره سلطنت رضاشاه، دولت بریتانیا تلاش زیادی برای ایران‌زدایی از تمام جزایر خلیج‌فارس داشته و این موضوع را از طریق اعمال فشار بر دولت ایران برای اشغال، خرید یا اجاره دراز مدت جزایر پی گرفته است. البته هیچ دولتی در ایران حتی آن‌هایی که به وابستگی به لندن شهرت دارند زیر بار آن نرفتند. در ماجرای بحرین هم شاهدیم بعضی از رجال دوره رضاشاه که شاید در دوره‌های دیگر خیلی خوشنام نبودند در این‌باره پایمردی از خود نشان دادند و این امر بسیار جالب توجه است.

 

 

مثلا چه کسانی؟

برای نمونه عبدالحسین تیمورتاش! وی درباره ماجرای بحرین و جزایر به جرأت می‌توان گفت یکی از درخشان‌ترین و مقاوم‌ترین چهره‌هاست. واقعیت این است که چه به لحاظ نظامی و چه سیاسی شرایط ایران اجازه اقدام عملی برای اعاده حاکمیت بر بحرین و جزایر را نمی‌داد. اما دولت رضاشاه تمام توان خود را به‌کار گرفت تا با وجود فشار بی‌امان بریتانیا، اشغال بحرین و سایر جزایر را به رسمیت نشناسد.

 

 

طرح مشترک ساواک، نیروی دریایی و وزارت خارجه در اوایل دهه 40 برای بازگرداندن حاکمیت دولت ایران بر بحرین چرا به سرانجام نرسید؟

درباره چنان طرح‌هایی همیشه دو دیدگاه متفاوت در ایران وجود داشته و دارد. عده‌ای معتقدند باید با یک حرکت تند، قاطع و رادیکال مساله را حل کرد و دیگران نیز چنین روش‌هایی را ماجراجویانه و خطرناک دانسته و به سود منافع ملی در بلندمدت نمی‌دانند. من در مقام قضاوت درستی یا نادرستی هیچ‌یک از این دیدگاه‌ها نیستم. طرح مورد اشاره در واقع طرحی بود که ملیون ایران به آن علاقه‌مند بودند. حتی اکنون نیز عده‌ای معتقدند دولت فعلی ایران باید با اقدامات سریع امنیتی و نظامی کار بحرین را یکسره کند. من معتقدم طرح فوق امکان اجرایی شدن و حصول نتیجه در کوتاه‌مدت را داشت. اما دیرپایی و امکان تداوم آن محل پرسش جدی است. امکان این‌که پس از اجرا دولت ایران بتواند همچنان بحرین را نگه دارد بسیار پایین بود. به نکته‌ای اشاره می‌کنم که بحث شفاف‌تر شود؛ در طول تاریخ یکی‌دوقرن اخیر ایران همواره با وجود دارا بودن حقانیت در مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی، عاجز از به کار گرفتن سازوکاری درست و اصولی برای تاثیر‌گذاری و اقناع افکار عمومی جهانی بوده است. این مساله از جنگ‌های ایران و روس تا همین امروز یکی از معضلات سیاست خارجی ما بوده و هست. ما در مناقشاتی که با سایر کشورها داریم، علاوه بر ابزارهای مرسوم دیپلماتیک، سه وجه دیگر را باید به صورت موازی مورد نظر قرار دهیم. نخست مذاکره و چانه‌زنی با نهادها و قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای، دوم تاثیرگذاری بر مجامع آکادمیک، نخبگان بین‌المللی و در یک کلام لابی‌گری بین‌المللی و سوم تبلیغات و تاثیر‌گذاری بر افکار عمومی جهانی و دیپلماسی عمومی. ما به غیراز وجه نخست در وجوه دیگر همواره ضعف داشته و داریم. درباره بحرین هم دولت ایران متاسفانه نتوانست افکار عمومی بین‌المللی را قانع کند که بحرین به ایران تعلق دارد. در مقابل طرف مقابل توانست با تبلیغات بین‌المللی جهانیان را به این سمت هدایت کند که ایران به دنبال توسعه طلبی سرزمینی است و در صورت تلاش برای حضور فیزیکی در بحرین، ایران را اشغالگر معرفی کند.

 

 

گرچه اقناع افکار عمومی نکته حائز اهمیتی است اما به نظر نمی‌رسد در ماجرای بحرین تعیین‌کننده بوده باشد. برای نمونه بعضی عنوان می‌کنند که به جهت ضعف قوای نظامی و مالی انگلستان در شرایط پس از جنگ جهانی دوم و معادلات بین‌المللی در آن روز و این موضوع که به‌هرحال ارتش بریتانیا قصد ماندن در خلیج‌فارس را نداشت، اقدام ایران می‌توانست موفقیت‌آمیز باشد.

این مساله که عنوان کردید جای بحث دارد. معروف است که در عالم سیاست باید هر دوپا روی زمین باشد. در سیاست شما نمی‌توانید براساس حدسیات و احتمالات اقدام کنید. بریتانیا گرچه قصد خارج کردن نیروهای نظامی خود را داشت اما این به معنای ترک کامل منطقه نبود. از یکی‌دوسده پیش از آن حاکمان لندن مناسبات حسنه بسیاری با شیخ نشین‌های عرب حاشیه خلیج‌فارس برقرار ساخته بودند، بارها و بارها به آن‌ها وعده استقلال و تشکیل دولت‌های عربی داده و حاضر نبودند این مناسبات به خاطر ایران برهم خورده و دگرگون شود. گزینه‌ای که شما مطرح کردید گرچه غیرممکن نبود اما به اعتقاد من احتمال موفقیت بسیار پایینی داشت و احتمال انزوای بین‌المللی ایران بسیار بالا بود.

 

 

نقش و مواضع دولت آمریکا در این‌باره چه بود؟

آمریکا در آن برهه نقش مستقیم و دخالت آن چنانی در مسائل خلیج‌فارس نداشت. چه درباره بحرین و چه شکل‌گیری سایر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس مانند کویت، عربستان و قطر. علت هم یکی درگیری آمریکا در ماجرای ویتنام و حواشی پس از آن بود و افکار عمومی آن کشور به‌شدت علیه مداخلات آمریکا در فرادریاها حساسیت داشت. دیگر این‌که دولت آمریکا به شدت از درگیری با منافع بریتانیا اجتناب می‌کرد. تنها تلاش‌هایی برای مذاکره یا مشورت دهی به طرفین انجام داد اما هیچ‌گونه اعمال فشاری درکار نبود.

 

 

بدون آن‌که قصد شبیه‌سازی ماجرای بحرین با غائله آذربایجان را داشته باشم اما درباره رفتار و کنش فردی محمدرضا‌شاه در این دو واقعه تفاوت بسیار است. در غائله آذربایجان شخص‌شاه هم تا حدود زیادی پایداری از خود نشان داد و این درحالی بود که‌شاه قبل از 28مرداد‌شاه ضعیفی بود. اما در ماجرای بحرین به یکباره نظر خود را برگرداند و موضوع رفراندوم را مطرح کرد. آیا بین اطرافیان‌شاه کسانی در این تغییر نظر نقش ایفا کردند؟

من چندان به تغییر ناگهانی تصمیمات سیاسی باور ندارم. مذاکرات درباره بحرین مدت‌های بسیار در جریان بود. این تصمیم تنها به صورت ناگهانی رسانه‌ای شد. این نکته را باز تاکید می‌کنم که ایران در ماجرای بحرین به‌واقع بازی را به افکار عمومی بین‌المللی باخته بود. گرچه به لحاظ اسناد تاریخی حقانیت ایران محرز بود، حتی در پس ذهن دولتمردان ایران هم جدایی بحرین جا افتاده بود. معروف است که تاجری اصفهانی پیش از استقلال رسمی بحرین به آنجا می‌رود و قصد داشته مقدار زیادی مروارید به‌طور پنهانی به ایران و زادگاهش اصفهان منتقل کند. این شخص توسط مأموران گمرک ایران به اتهام قاچاق بازداشت می‌شود. وی برای رهایی خود به این موضوع اشاره می‌کند که اگر بحرین واقعا به گفته شخص‌شاه استان چهاردهم ایران و جزء لاینفک آن است، حمل کالا از یک استان به استان دیگر قاچاق محسوب نمی‌شود! این ماجرای ساده نشان می‌دهد متاسفانه ذهنیت خود ایرانیان نسبت به ماجرای بحرین تغییر یافته بود چه رسد به افکار عمومی بین‌المللی.

 

 

پس ضعف دستگاه تبلیغاتی ایران را بسیار موثر می‌دانید.

بله! این مساله را امروز هم شاهد هستیم. ما باید واقعیت‌ها و حقوق خود را به دنیا بقبولانیم. نه آن‌که تنها بر آن‌ها تاکید کنیم. به‌هرحال درباره بحرین در آن شرایط دولت ایران راهی جز پذیرش شکست نداشت.

 

 

این طور که معمولا گفته می‌شود لژهای فراماسونری ایرانی نقش سازمان یافته درباره جدایی بحرین بازی کردند؟

سندی در این زمینه وجود ندارد. مورخان تنها براساس مستندات قضاوت می‌کنند. البته من منکر وجود و نفوذ انگلوفیل‌ها در دستگاه حاکمه وقت نیستم اما سندی دال بر این موضوع دیده نشده و در کل مشکل این مباحث این است که اگر بگوییم نقش داشته‌اند باید اسناد آن را هم نشان دهیم و اگر خلاف آن گفته شود متهم به انگلیسی بودن خواهیم شد! به‌هرحال با توجه به اسناد موجود پاسخ من منفی است.

 

 

درباره نقش عباس مسعودی-پایه‌گذار و مدیر وقت روزنامه اطلاعات- چه نظری دارید؟

سفر مسعودی به بحرین به دستور‌شاه انجام گرفت و با هدف طبع آزمایی افکار عمومی در بحرین بود. نظر مسعودی این‌گونه بود که افکار عمومی این منطقه علاقه به ماندن با ایران ندارند! من قضاوتی درباره درستی این نظر انجام نمی‌دهم. شاید مغرضانه بوده اما درباره نیت وی مطمئن نیستم.

 

 

ولی گزارش وی نقش زیادی در تصمیم‌شاه داشت.

بله. من فکر می‌کنم وی با رفتاری محافظه‌کارانه سعی در اظهار ارادت و عبودیت هرچه بیشتر به ‌شاه داشت و منافع ملی ایران در این موضوع در اولویت نبود.

 

 

چه جریان‌هایی در داخل به جدایی بحرین اعتراض کردند؟ اعم از مراجع روحانی یا گروه‌های اپوزیسیون.

مراجع روحانی عمدتا در این‌باره سکوت کردند. البته روحانیان عرب تلویحا و تا حدی از جدایی بحرین حمایت کردند. جبهه ملی البته مخالف بود اما کیفیت مخالفت آن‌ها خیلی جدی و تاثیرگذار نبود. گروه‌های چپ و مارکسیست تماما از جدایی بحرین استقبال کردند! گروه مرحوم داریوش فروهر به‌دلیل علاقه‌مندی‌های پان‌ایرانیستی به‌شدت اعتراض کرد. در صدر مخالفان اما فراکسیون پارلمانی حزب پان‌ایرانیست بود و این‌ها به‌دلیل امکاناتی که داشتند و دسترسی به تریبون پارلمانی توانستند مخالفت‌های جدی و تاثیرگذاری انجام دهند. نطق مرحوم محسن پزشکپور در پارلمان یکی از اسناد مهم مربوط به این ماجرای تاریخی است. عده‌ای معتقدند که پان‌ایرانیست‌ها با هماهنگی وزارت خارجه و شخص اردشیر زاهدی وزیر خارجه دست به این اقدام زدند. البته وی بعدها این هماهنگی را تکذیب کرد. زاهدی موضع بسیار تناقض‌آمیزی در این قضیه داشت. شاید بتوان گفت دلش با پان‌ایرانیست‌ها و عملش با ‌شاه همراه بود.

 

 

آنچه به عنوان رفراندوم در بحرین انجام شد، آیا به‌راستی رفراندوم بود؟ چرا ‌شاه پذیرفت تا در آنجا رفراندوم برگزار شود؟

شاه علاوه بر معضلات بین‌المللی درباره بحرین، مشکلاتی هم با افکار عمومی در داخل ایران داشت. ایران علاقه به حل ماجرای بحرین به سود خود را داشت اما توان کافی نداشت. بنابراین تنها راهی که به نظر دولت رسید مطرح کردن بحث رفراندوم تحت‌نظارت سازمان ملل بود. دولت ایران خود در این‌باره صاحب تجربه بود و دکتر «جلال عبده»، وزیر خارجه پیشین ایران در دو برهه به عنوان نماینده دبیرکل سازمان ملل در «کامرون» و «گینه نو غربی» برگزار‌کننده رفراندوم اینچنینی به عنوان یک تجربه موفق بود. بنابراین دولت ایران شاید تصور می‌کرد در صورت برگزاری یک رفراندوم عادلانه و اصولی، اکثریت مردم شیعه و ایرانی تبار بحرین خواستار ماندن با ایران خواهند بود.

اما به اعتقاد من سازمان ملل، بریتانیا و سایر کشورهای عربی دولت ایران را فریب دادند. زیرا بلافاصله بعد از مطرح شدن و تایید بحث رفراندوم، کشورهای عربی و آل‌‌خلیفه علیه رفراندوم موضع گرفتند، زیرا از آینده آن واهمه داشتند. متاسفانه نماینده سازمان ملل آقای «ویتوریا گیچاردی» احتمالا به‌دلیل فرصت‌طلبی، تطمیع، ضعف یا ترکیبی از هر سه بسیار تحت‌تاثیر خواست اعراب بود.

وی رفراندوم را خلاف توافقات صورت گرفته تبدیل به یک نظرسنجی سطحی غیرقانونی کرد و آن هم تحت کنترل شدید حاکمان بحرین انجام گرفت. نظرسنجی در بعضی از ادارات و سازمان‌های دولتی و باشگاه‌های شبانه که عمدتا محل رفت‌وآمد اقلیت عرب سنی بود انجام پذیرفت. به‌واقع آن را حتی نظرسنجی هم نمی‌توان دانست، چون نظرسنجی هم سازوکار و شرایط خاص خود را دارد و نمونه‌های آماری باید علمی و بی‌طرفانه انتخاب شوند. درنهایت هم‌ شاه در یک اقدام نمادین حاضر به امضای رای شورای امنیت نشد.

 

 

روند تحولات در بحرین پس از جدایی از ایران به چه صورت بود و آل‌خلیفه در برابر واکنش‌های صورت گرفته چه سیاستی را در پیش گرفت؟

متاسفانه سیاست‌های مختلف نهادینه سرکوب مردم بحرین توسط آل‌خلیفه مشکلات بحرین را بسیار ریشه‌دار کرده است. از همان ابتدا دولت بحرین تلاش داشته و دارد ترکیب جمعیتی را به نفع اقلیت عرب تغییر دهد. همچنین ایران‌زدایی و مقابله با زبان فارسی همواره بخشی از سیاست داخلی دولت بحرین بوده است. علاوه بر آن آل‌خلیفه سیاست تبعیض میان شیعیان و اقلیت سنی را در پیش گرفته است. در ادارات دولتی و به‌‌ویژه دوایر حساس مانند وزارت خارجه، پلیس و نهادهای امنیتی و حتی سازمان‌هایی مانند شهرداری، شیعیان با ممنوعیت‌های استخدامی روبه‌رو هستند.

نکته دیگر آن‌که این اکثریت شیعه و ایرانی‌تبار هیچ حق برابری در تعیین سرنوشت خود و مشارکت سیاسی در ساختار قدرت ندارند. این تبعیض‌های سازمان‌یافته ریشه بحران کنونی در بحرین است. اما کشورهای عربی به سرکردگی عربستان سعودی تلاش دارند اعتراضات صورت گرفته در بحرین را به ایران نسبت دهند. بدون این‌که اشاره‌ای به حقوق اکثریت بحرین داشته باشند. البته این یک واقعیت است که دولت ایران چه در گذشته و چه اکنون هرگز نمی‌توانند نسبت به سرنوشت بحرین بی‌تفاوت باشند. این به معنای دخالت نیست.

علقه‌های مذهبی-آیینی، فرهنگی و تبار مشترک اجازه چنین بی‌تفاوتی را به هیچ دولتی در ایران نمی‌دهد. حتی اگر دولت هم اراده‌ای برای حمایت از اکثریت مردم بحرین نداشته باشد، مردم چنین اجازه‌ای را به آنان نخواهند داد. بحرین چه به عنوان یک خاطره تاریخی و چه به دلایل سیاسی و منطقه‌ای بخشی از هویت و سرنوشت ایران است. نه عقل و نه احساس اجازه چشم پوشی از بحرین و بی‌تفاوتی به حقوق اکثریت شیعه آن را نمی‌دهد. بعد از جدایی بحرین از ایران، مقاومت علمای شیعه آغاز شد. خانواده «مدرسی» در این زمینه بسیار فعال بود و ارتباطاتی هم با مراجع ایرانی برقرار کردند. اما واقعیت این است که حساسیت روحانیان تنها به وجه مذهبی قضیه محدود بود و وجه ملی آن نادیده گرفته شد.

 

 

روابط دولت بحرین با ایران پس از انقلاب به چه صورت پیش رفت؟

متاسفانه بعضی تندروی‌ها در ایران به گسترش سیاست‌های ضدایرانی در منطقه انجامید. من در یک مقاله به سیاست‌های دوگانه کشورهای عربی در برابر انقلاب اسلامی اشاره کرده‌ام. عنوان آن «خشمگین از شاه، ترسان از انقلاب» است. عرب‌ها از‌شاه و سیاست‌های منطقه‌ای وی بسیار خشمگین بودند. آن‌ها توقع داشتند پس از انقلاب سیاست‌های منطقه‌ای ایران کاملا تغییر کند! اما چون انتظارات نابجای آن‌ها برآورده نشد به طرق مختلف سعی بر اعمال فشار بر ایران داشتند. برای نمونه وقتی عراق برنامه خود را برای حمله نظامی به ایران اعلام کرد در اعلامیه‌ای سه خواسته و هدف را معرفی می‌کند: بازگشت «سه جزیره اشغال شده»(! ) به امت عربی، حق اعمال حاکمیت و جداسازی و تجزیه «عربستان اشغالی»(! ) (=خوزستان) از ایران و اعمال حاکمیت مطلق عراق بر «شط العرب»

(اروند رود).

از بین این اهداف دو بند اول ارتباط مستقیمی به عراق ندارد و از طرف سایر کشورهای عربی در اعلامیه دولت عراق گنجانده شدند. ضمن آن‌که کشورهایی که دارای جمعیت شیعی بودند از تاثیرپذیری شیعیان از انقلاب ایران واهمه داشتند. بنابراین بلافاصله پس از انقلاب کشورهای غربی و به‌‌ویژه انگلستان حمایت کامل خود را از کشورهای عربی به روش‌های مختلف اعلام می‌کنند.

برای نمونه سفر «ملکه الیزابت دوم»، «مارگارت تاچر» نخست‌وزیر بریتانیا و آنتونی پاسونز مشاور نخست‌وزیر بریتانیا به تمام کشورهای عربی و اطمینان‌بخشی به اعراب برای تداوم حکومت‌های خود. اصولا سیاست‌های دولت انگلستان در حمایت از اعراب در مقابل ایران نهادینه و راهبردی است.

 

 

در پیش گرفتن چه سیاستی در قبال بحرین تامین‌کننده منافع ایران و دفاع موثر از حقوق شیعیان بحرین است؟

به نظر من به هیچ‌وجه ایران نباید حساسیت خود نسبت به بحرین را از دست بدهد. بهترین راهکار برای دولت ایران تاکید بر حق حاکمیت کامل و بدون تبعیض اکثریت مردم بحرین است. متاسفانه سازمان‌های بین‌المللی و مجامع حقوق‌بشری در این‌باره بسیار ضعیف عمل می‌کنند.

دولت‌های غربی نیز در زمینه حقوق‌بشری مردم بحرین سیاستی تبعیض‌آمیز دارند. این وظیفه دولت ایران است که صدای مظلومیت بحرینی‌ها را به دنیا رسانده و سازمان‌های بین‌المللی را به یاری بطلبد. البته این نکته نیز شایان ذکر است که تنها بخشی از این وظیفه بر عهده دولت ایران است و نهادها و سازمان‌های غیردولتی و در کل جامعه مدنی ایران نیز حتما باید در این‌باره احساس مسئولیت کرده و ایفای نقش کنند. به‌‌ویژه که دست آن‌ها در این امر بازتر از دولت است و باید به‌طور مستقل در این راه یاری رسانند.

در حال حاضر سلطنت و دولت بحرین نه می‌خواهد و نه می‌تواند به یک توافق عادلانه با مردم آن کشور دست یابد. نمی‌خواهد، چون بر این باور است که اعطای حقوق بدیهی و قانونی اکثریت مردم بحرین به معنای پایان عمر خودکامگی و نقض سیستماتیک قانون در آن کشور است. نمی‌تواند، چون به فرض رسیدن اکثریت مردم بحرین به توافق با حکومت، پشتیبانان غربی آن حکومت، به‌ویژه آمریکا و بریتانیا، براساس منافع راهبردی و توسعه‌طلبانه خود (و نه منافع مردم و حتی حکومت بحرین) موافق دستیابی بحرینی‌ها به یک راه‌حل مسالمت‌آمیز منصفانه نیستند. از این رو، بی‌جهت نیست که تلاش عجیبی صورت می‌گیرد که اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم بحرین به خشونت و خون کشیده شود و تلاش شود تا دست پنهان خارجی‌ها و به‌ویژه ایران در حوادث بحرین پیدا شود تا موضوع را تا حد یک دسیسه و تحریک خارجی تقلیل دهند.

یک توافق عادلانه در بحرین تنها می‌تواند به معنای دادن حق حاکمیت به مردم بحرین و حکومت اکثریت شیعی آن کشور باشد و هر راهکار دیگری مورد قبول مردم آن کشور نیست. فراز و نشیب‌های بسیاری در خیزش مردم بحرین وجود داشته، ولی بعید به نظر می‌رسد که اکثریت شهروندان شیعه بحرین به تداوم ستم کنونی نهادینه آل‌خلیفه رضایت دهند.

در واقع باید گفت که حکومت آل‌خلیفه درست می‌گوید که خارجی‌ها مانع رسیدن این کشور به یک آرامش پایدار هستند. این نیروهای خارجی در درجه نخست شامل مداخله‌جویی‌های حکومت سعودی است و سپس آمریکا و بریتانیا که حضور و وجود ناوگان‌ها و پایگاه‌های نظامیشان مانع دادن اجازه تحقق اراده سیاسی و خواسته‌های مدنی و مسالمت‌آمیز اکثریت مردم بحرین شده است.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: