1392/6/22 ۱۲:۴۸
«داستان فيلم رگبار به زيبايي افسانههاي كهن است. با ديدن اين فيلم ميتوانيد پسزمينهي بيضايي را در ادبيات فارسي، تئاتر و شعر حس كنيد.» اين حرفهاي منتقدي ايراني دربارهي اولين فيلم بيضايي نيست؛ حرفهاي مارتين اسكورسيزي است دربارهي فيلمي كه چهل و يك سال از ساختش ميگذرد و بعد اينهمه سال هنوز يكي از مهمترين و بهترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران است؛ تاريخ سينمايي كه انگار بايد آن را از نو مرور كرد و فيلمهاي ديدنياش را از نو تماشا كرد و انگار اين مسئوليتي است كه هر كشوري در قبال گوهرهاي سينمايياش دارد؛ گوهرهايي كه مرور زمان را تاب ميآورند و گرد و غباري رويشان نمينشيند و با ديدنشان بعد سالها حس نميكنيم كهنه شدهاند و ديگر به كار اين روزگار نميآيند. گوهر اگر حقيقتاً گوهر باشد، ساليان سال تاب ميآورد و قدر و قيمتش سال به سال بيشتر ميشود و گذر ساليان است كه گوهر را قيمتيتر ميكند.
محسن آزرم : «داستان فيلم رگبار به زيبايي افسانههاي كهن است. با ديدن اين فيلم ميتوانيد پسزمينهي بيضايي را در ادبيات فارسي، تئاتر و شعر حس كنيد.» اين حرفهاي منتقدي ايراني دربارهي اولين فيلم بيضايي نيست؛ حرفهاي مارتين اسكورسيزي است دربارهي فيلمي كه چهل و يك سال از ساختش ميگذرد و بعد اينهمه سال هنوز يكي از مهمترين و بهترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران است؛ تاريخ سينمايي كه انگار بايد آن را از نو مرور كرد و فيلمهاي ديدنياش را از نو تماشا كرد و انگار اين مسئوليتي است كه هر كشوري در قبال گوهرهاي سينمايياش دارد؛ گوهرهايي كه مرور زمان را تاب ميآورند و گرد و غباري رويشان نمينشيند و با ديدنشان بعد سالها حس نميكنيم كهنه شدهاند و ديگر به كار اين روزگار نميآيند. گوهر اگر حقيقتاً گوهر باشد، ساليان سال تاب ميآورد و قدر و قيمتش سال به سال بيشتر ميشود و گذر ساليان است كه گوهر را قيمتيتر ميكند.
اما داستان حرفهاي اسكورسيزي به روايت سايت خبر آنلاين از اين قرار است كه: «نسخهي كاملاً ترميم شدهي اولين فيلم بلند بهرام بيضايي كه مراحل ترميم آن توسط بنياد تحت مديريت مارتين اسكورسيزي انجام شده، در جشنوارهاي ايتاليايي روي پرده رفت... اين روزها تقريبا تمام جشنوارههاي درجه يك دنيا بخشي را به شاهكارهاي قديمي اختصاص دادهاند... اولين جشنوارهاي كه به طور اختصاصي بخشي را براي نمايش فيلمهاي «از نو كشف شده و ترميم شده» اختصاص داد، جشنوارهي ايتاليايي ايل چينما ريتروواتو بود.اين جشنواره كه امسال بيست و هفتمين دورهي خود را جشن گرفته، از ۲۹ ژوئن تا ۶ ژوئيه در بولونيا توسط آرشيو فيلم بولونيا و با حمايت شهرداري بولونيا برپا ميشود... امسال يكي از فيلمهاي به نمايش درآمده در جشنواره «رگبار» اولين فيلم بلند بهرام بيضايي كارگردان ايراني، توليد ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) بود كه نسخهي كاملاً ترميم شدهي آن ۳۰ ژوئن روي پرده رفت. مراحل ترميم فيلم تحسينشدهي بيضايي سال ۲۰۱۱ توسط بنياد سينماي جهان تحت مديريت مارتين اسكورسيزي انجام شد و هزينهي اين كار را موسسهي فيلم دوحه در قطر تامين كرد. براي اين كار بيضايي يك نسخهي ۳۵ ميليمتري از فيلم «رگبار» را با زيرنويس انگليسي در اختيار بنياد سينماي جهان قرار داد. از آنجا كه نسخهي ديگري در دسترس نبود، مراحل ترميم هم به لحاظ فيزيكي و هم از نظر ديجيتالي به زمان زيادي احتياج داشت. نسخه موجود بسيار آسيب ديده بود و مسئولان عمليات ترميم بيش از ۱۵۰۰ ساعت صرف ترميم آن كردند. اسكورسيزي حدود ۲۰ سال پيش يكي از بانيان تاسيس بنياد سينماي جهان بود كه كارش ترميم و حفاظت از فيلمهاي در خطر نابودي است. او دربارهي ترميم «رگبار» بيضايي گفت: «بسيار مفتخرم كه بنياد سينماي جهان اين فيلم خردمندانه و زيبا [را] ترميم كرده كه اولين فيلم بلند بهرام بيضايي است. حال و هواي فيلم من را ياد بهترين چيزهايي انداخت كه در فيلمهاي نئورئاليستي ايتاليايي دوست دارم و داستان زيبايي يك قصهي باستاني را دارد ــ ميتوانيد پسزمينهي بيضايي را در ادبيات، تئاتر و شعر فارسي حس كنيد. بيضايي هيچگاه آنقدر كه استحقاقش را داشت، مورد حمايت قرار نگرفت. او اكنون در كاليفرنيا زندگي ميكند و فكر كردن درباره اين موضوع كه فيلمي چنين استثنايي كه زماني بسيار در ايران محبوب بود، در آستانهي نابودي هميشگي قرار داشت، دردناك است. نگاتيو اصلي فيلم ضبط يا نابود شد و تنها چيزي كه در دسترس بود يك نسخهي ۳۵ ميليمتري با زيرنويس انگليسي بود. اكنون تماشاگران در سراسر دنيا ميتوانند اين فيلم چشمگير را ببينند.» نسخهي ترميم شدهي «رگبار» آوريل پيش هم در پنجاه و ششمين جشنوارهي بينالمللي فيلم سان فرانسيسكو روي پرده رفت.»
خبري بهتر از اين؟ قاعدتاْ نه. چه چيزي بهتر از اينكه يكي گرانبهاترين گوهرهاي سينماي ايران بعد اينهمه سال قدر ديده و بر صدر نشسته و تنها نسخهي موجود از آن را كاملاً ترميم كردهاند تا به دست نسلهاي بعد هم برسد؟ و چه چيزي بهتر از اينكه اين كار به دست مارتين اسكورسيزي انجام شده كه سالهاي سال است در جستوجوي گوهرهاي سينما است و شاهكارهاي قدرناديده را از نو كشف ميكند؟ يك دلدادهي حقيقي سينما كه فيلمها را طوري ميبيند و دربارهشان حرف ميزند كه انگار با گوهر گرانبها و گنجي عظيم طرف شده (مگر نشده؟) و بايد كيسههايش را تا جايي كه ميشود، پر از اين جواهرات ماندگار كند. جملهي معروفي از هگل هست كه ميگويد: «فلسفه تاريخ فلسفه است.» و اجازه دهيد شبيه اين جمله را دربارهي سينما هم به كار ببريم؛ يعني بگوييم «سينما تاريخ سينما است.» بله، فلسفه البته چيز ديگري است و نميشود به آساني آن را با چيزهاي ديگر مقايسه كرد. اما در اين مورد به خصوص، ميشود براي سينما استثنا قائل شد و توضيح داد كه فهم سينما منوط است به شناخت آن، و كسي نميتواند چنان ادعايي داشته باشد، بدون اين كه تاريخ سينما را مرور كرده باشد. خواندن كتابهاي ريز و درشتي كه نام تاريخ سينما را روي جلد دارند، در درجهي دوم اهميت قرار دارند. مهم اين است كه فيلمها را ديده باشد، بهخصوص فيلمهاي مهجور و كوچكي را كه لابد به دلايل خاص، معمولاً از چشم تاريخنويسها و تحليلگرها پنهان ميمانند، يا فيلمهايي را كه به هر دليلي فقط يكبار روي پردهي سينما ميروند و با همان يك نمايش عمومي در حافظهي عمومي سينما جاي ميگيرند اما فرصت دوبارهاي براي روي پرده رفتن پيدا نميكنند. مارتين اسكورسيزي در فيلم مستند و كتاب «سفري شخصي...» علاوه بر اين كه جور بعضي منتقدان بيحوصله را ميكشد و دلايل اهميت و ارزش بسياري فيلمها را ميگويد، درست مثل تاريخنويسي خبره و چيره دست حقايقي را كه لابهلاي نكتهها (فيلمها)ي هزار بار گفته (ديده) شده گم شدهاند، بهدقت بيرون ميكشد و تاريخ واقعي سينما را روايت ميكند. هيچ كتاب تاريخي همهي حقايق را نمينويسد (تاريخ را فاتحان مينويسند. يا دستكم سفارش نوشتنش را ميدهند.) و اگر كساني پيدا نشوند كه روزي روزگاري به جستوجوي حقيقت برآيند، اثري از آنها نميماند. و كار مارتين اسكورسيزي علاوه بر فيلمسازي انگار كشف دوبارهي چنين گنجهايي در اقيانوس سينما است؛ گوهرهاي نايابي كه تماشايشان دل و دين از تماشاگران ميربايد؛ چه ايراني باشند و چه امريكايي و ايتاليايي. سينما زبان مشترك دنيا است و بهقولي مهمترين دستآورد آدميان در روزگار مدرن. برج بابلي است كه هر كه از آن بالا ميرود زبان ديگران را ميفهمد؛ انگار از اول هم ميفهميده. راه درست درك سينما انگار هميشه فيلم ديدن است و كشف استعدادهايي كه بادليل و بيدليل، نامشان بر زبانها نيست، يا فيلمهايشان در دسترس نيست. اسكورسيزي در بخشي از آن مستند ميگفت: «فيلمسازان جوان غالباً از من ميپرسند: چرا شما نياز به ديدن فيلمهاي قديمي داريد؟ تنها جوابي كه ميتوانم به آنها بدهم اين است: من هنوز خودم را يك شاگرد ميدانم. بله، من فيلمهاي زيادي در بيست سال گذشته ساختهام. اما هرچه بيشتر فيلم ميسازم، متوجه ميشوم كه واقعاً چيزي نميدانم. من هميشه دنبال ياد گرفتن بودهام. اين توصيهي هميشگي من به فيلمسازان جوان و دانشجويان فيلم است. همان كاري را انجام دهيد كه نقاشان انجام ميدادند و احتمالاً هنوز هم انجام ميدهند. استادان قديمي را بررسي كنيد. دامنهي رنگهايتان را غنيتر كنيد، بوم را گسترش دهيد. هميشه چيزهاي زيادي براي آموختن وجود دارد.» كارگردان نقاش است. و اسكورسيزي در آن فيلم و كتاب شماري از چيرهدستترين نقاشان را معرفي ميكند و دربارهشان حرف ميزند. شماري از آنها را كه كمتر مشهورند. ميگويد: «من هميشه فيلمها را همچون راهي براي بيان خودم تلقي كرده ام. بيش از همه، به كارگردانان علاقه داشتم، بهخصوص آنها كه براي انتقال بينششان بر پردهي سينما سيستم را كنار زده بودند.» انگار مهمترين مشكلي كه هميشه كارگردانها با آن روبهرو بوده اند، مسالهي پول و سرمايه است. كسي كه پول ميدهد و براي ساخت فيلم سرمايهگذاري ميكند، ميخواهد در خلق آنچه به نام فيلم روي پرده ميرود، سهمي بيش از تهيهكنندگي داشته باشد. چنين است كه كارگردانها يا بايد سنگها را وابكنند و رودرروي تهيهكنندهها بايستند، يا از كسي كمك نگيرند و فيلم را با سرمايهي خودشان بسازند. در ادامهي اين حرفهاي اسكورسيزي است كه ميشود ياد نوشتهاي قديمي افتاد. نوشتهاي كه دستكم چهل سال از عمرش ميگذرد.
«رگبار» كه ساخته شد بيضايي يادداشتي نوشت و توضيح داد كه: «درست روشن نيست كه ما چرا رگبار را ساختيم. هيچ نوع حساب و نقشه و نشانهاي ساخته شدن اين فيلم را تاييد نميكرد. به يك معني حتا سرمايهاي هم براي شروع كار در دست نبود. در حقيقت ما با دست خالي به كاري دست ميزديم كه تمام شرايط جاري و تمام سينماي عريض و طويل رسمي از قبل آن را نفي ميكرد. ما گفتيم اگر نشد چيزي از دست نخواهيم داد. ولي اگر نميشد چيزي مهم از دست ميرفت، و آن اميد به اين بود كه كسي قدمي بردارد... ما از همهي دوستيها و آشناييها و امكانات شخصي كه داشتيم كمك گرفتيم. از هر كس كه قدمي بهخاطر ما برداشت متشكريم، و براي هر كس كه سدي پيش پاي ما گذاشت، يا پوزخندي از دور به ما زد، آگاهي و فرهنگ بيشتر آرزو ميكنيم. ما متاسفيم كه بهخاطر ضعف مالي و غياب امكانات فني نتوانستيم بعضي صحنهها را آنطور كه آرزو داشتيم بسازيم، اما اين فقط يك مسالهي تكنيكي است و اصل كار را پنهان نميكند... فيلم رگبار با حداقل سرمايه، با حداقل امكانات، با درگيريهاي مختلفي كه تهيهكنندهاش بارها معوق كرد، با قليلترين گروه فني در طول پنج ماه، و به كمك حافظه ساخته شده، و در بسياري موارد كاري غير از اينكه شد، لااقل در اين شرايط و براي اين گروه، امكانپذير نبوده است. اما از طرف ديگر رگبار با شوق سرشار بسياري از كاركنان و بازيگرانش به وجود آمد، و تنها ادعايش اين است كه نخواسته است دروغ بگويد.» حالا خواندن اين نامه، بعد اينهمه سال، معناي ديگري دارد. براي انتقال بينش به پردهي سينما بايد سيستم را كنار زد. چيزي بهنام سيستم سينما فيلمسازان مستقل را دوست نميدارد و هميشه پي راهي براي حذف آنها ميگردد. همين است كه بهرام بيضايي هرچند مثل بسياري از همنسلانش فيلمسازي را از چهل و چند سال پيش شروع كرده، اما بهعكس بسياري از اين همنسلان فقط ده فيلم سينمايي در كارنامهاش دارد؛ به اندازهي انگشتان دو دست.
اما علاوه بر اين خبر خوب ترميم نسخهي سينمايي «رگبار» ميتواند مايهي شرمندگي ما هم باشد وقتي در ايران چيزي به اسم سازمان سينمايي داريم و چيزي ديگر بهنام فيلمخانهي ملي و هيچ معلوم نيست كه سازمان سينمايي ايران چرا نبايد بخشي از بودجهاش را صرف ترميم فيلمهايي كند كه سينماي ايران را ساختهاند. موسسهي فيلم دوحه مسئوليتي را كه بهعهدهي سازمان سينمايي ايران و فيلمخانهي ملي ايران است بهعهده گرفته تا يكي از چند گوهر سينماي ايران را براي هميشه صحيح و سالم نگه دارد. وقتش نرسيده كه مديران سازمان سينمايي ايران و فيلمخانهي ملي ايران دربارهي مسئوليتهاي خود و وظيفهاي كه بهعهده دارند بيشتر فكر كنند؟ درهاي فيلمخانهي ملي ايران سالها است به روي علاقهمندان سينما بسته است و سازمان سينمايي ايران هم در اين سالها نشان داده است به توليد و حمايت از فيلمهاي ظاهراً فاخري كه حتا يكسوم بودجهي اوليهشان نميفروشند رغبت بيشتري دارد. در چنين موقعيتي بايد از مؤسسهي فيلم دوحه تشكر كرد كه بخشي از سرمايهي خود را صرف سينماي ايران كرده است؛ كاري كه مديران سازمان سينماي ايران و فيلمخانهي ملي ايران نكردهاند و حالا در پايان عمر دولت دهم و سرآمدن روزهاي رياستشان ميشود پرسيد كه چرا؟
منبع : آسمان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید