پیوند منصفانه عدالت و آزادی

1394/4/9 ۰۹:۵۵

پیوند منصفانه عدالت و آزادی

در هیاهوی میان تهی ناشی از جدال‌های بی‌ثمر برخی روشنفكران، انتشار آرام و بی‌سر و صدای آثاری به راستی ارزشمند و قابل احترام را باید ارج گذاشت و به دست‌اندركاران چنین پژوهش و تلاش‌هایی دست مریزاد گفت. انتشار ترجمه‌ای قابل قبول (اگرچه قابل نقد) از یكی از كلاسیك‌های فلسفه سیاسی قرن بیستم یعنی نظریه‌ای درباب عدالت جان رالز توسط مرتضی نوری قطعا یكی از این كارهاست. اثری كه پیش از این ترجمه‌ای از آن منتشر شده بود، اما به اعتراف بسیاری از اهل فن چندان موثق نبود و نقدهای بسیاری بر آن وارد بود.

 

 

 نظریه‌ای درباب عدالت رالز با حضور موسی اكرمی، مرتضی نوری و شهلا اسلامی

محسن آزموده: در هیاهوی میان تهی ناشی از جدال‌های بی‌ثمر برخی روشنفكران، انتشار آرام و بی‌سر و صدای آثاری به راستی ارزشمند و قابل احترام را باید ارج گذاشت و به دست‌اندركاران چنین پژوهش و تلاش‌هایی دست مریزاد گفت. انتشار ترجمه‌ای قابل قبول (اگرچه قابل نقد) از یكی از كلاسیك‌های فلسفه سیاسی قرن بیستم یعنی نظریه‌ای درباب عدالت جان رالز توسط مرتضی نوری قطعا یكی از این كارهاست. اثری كه پیش از این ترجمه‌ای از آن منتشر شده بود، اما به اعتراف بسیاری از اهل فن چندان موثق نبود و نقدهای بسیاری بر آن وارد بود. جان رالز (٢٠٠٢-١٩٢١) از مشهورترین فیلسوفان سیاسی و اخلاق سده بیستم است كه از سنتی لیبرالی (كه قاعدتا باید در آن تفوق با فرد و آزادی او باشد) بر آمده اما به طور جدی دغدغه عدالت دارد و مهم‌ترین كتابش همین نظریه‌ای درباب عدالت (١٩٧١) است. حالا با برگردان فارسی مجددی از این اثر ارزشمند به همت مترجمی جوان در شهر كتاب مركزی نشستی برگزار شده كه در آن ضمن اشاره به اهمیت این كتاب، مفرداتی از اندیشه رالز نیز تشریح می‌شود. در ادامه گزارشی از این سخنرانی‌ها از نظر می‌گذرد:

 

رالز در میان لیبرال‌ها و ماركسیست‌ها

در ابتدای جلسه مرتضی نوری مترجم كتاب به تشریح فضایی كه در آن نظریه رالز مطرح شده پرداخت و گفت: بهترین راه برای ورود به بحث رالز درباره عدالت آشنایی با فضایی است كه او در آن به نظریه‌پردازی در این باب پرداخته است. جهت‌گیری غالبی كه در آن زمان، جهت‌گیری سوسیالیستی تحت تاثیر ماركس در دهه ١٩٧٠ یعنی سال انتشار این كتاب بود. در گرایش‌های سوسیالیستی دغدغه عدالت در مبارزات طبقاتی اقشار مختلف برای حذف نابرابری‌های اجتماعی خلاصه می‌شد. اما مشكل اصلی نظریه ماركسیستی مبنای ماتریالیستی آنها بود. ماركس تز خود را بر اساس یك نگرش فراگیر متافیزیكی یعنی ماتریالیسم دیالكتیك بنا كرد كه در آن تقابل میان روح و ماده به نفع ماده به اتمام می‌رسید یعنی در یك حركت دترمینیستی به سمت حذف نابرابری‌های اجتماعی حركت می‌كنیم. در این دیدگاه ساحت آگاهی تقلیل داده می‌شد. اما جریان دیگر نگرش اقتصادی متاثر از آدام اسمیت بود كه در ادامه آن فایده گرایان دیدگاه خود را مطرح می‌كردند. ایراد این نگرش نیز این بود كه مبارزه اجتماعی برای حذف نابرابری را به نفع نوعی حركت طبیعی نادیده می‌گرفت، نمونه بارز این دیدگاه در ایده دست پنهان آدام اسمیت مشهود است. بنابراین در هر دو دیدگاه جایی برای دغدغه‌های اخلاقی كه به انسان این اختیار را می‌دهد كه نابرابری‌ها و ظلم‌هایی كه در حیطه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی رخ می‌دهد، مبارزه كند، وجود ندارد. در چنین فضایی رالز نظریه خود را مطرح كرد. هنر او این بود كه ما را به سنت كانتی بازگشت داد. در سنت كانت حذف نابرابری‌های اجتماعی و ظلم‌هایی كه از طریق نهادهای سیاسی-اجتماعی در عرصه جامعه وارد می‌شود، از طریق حركت خودانگیخته انسان رفع می‌شود. رالز با كتابش بازگشت به این سنت را آغاز كرد و دیگرانی چون رابرت نوزیك و مایكل سندل این راه را ادامه دادند.

نوری سپس به نظریه رالز در كتاب پرداخت و گفت: كلیدی‌ترین مفهوم برای ورود به این كتاب، قراردادگرایی است. ایده اصلی قراردادگرایی این است كه نهادهای اجتماعی و سیاسی هیچگاه عادلانه نیستند، مگر اینكه انسان‌ها در یك وضعیت برابر بر سر تشكیل آنها توافق كرده باشند. این سنت قراردادگرایی عصر روشنگری نسب می‌برد و نمایندگان با ارزش آن كسانی چون لاك، روسو و كانت هستند. البته برای تشریح دیدگاه رالز درباره عدالت و نحوه استفاده او از قراردادگرایی باید به نظریه شهودگرایی نیز اشاره كرد. شهودگرایی معتقد است كه وقتی ما در یك مخمصه اخلاقی قرار می‌گیریم، تنها راه‌حل شهودهای پایه‌ای هستند كه به ما می‌گویند اصول اولیه اخلاقی چیستند. شهود گرایی می‌گوید هیچگاه نمی‌توان به یك اصل واحد در تصمیم‌گیری‌های اخلاقی برسیم، بلكه می‌توانیم به اصول متعددی برسیم كه اصول نهایی هستند و با هم در رقابتند و در موقعیت‌های متفاوت اولویت آنها فرق می‌كند. بنابراین شهودگرایی می‌گوید نمی‌توان پیشاپیش مشخص كرد كه چه اصول اخلاقی حاكمند و فرد باید در موقعیت‌های خاص اخلاقی تصمیم‌گیری كند. به نظر رالز این ایراد نظریه شهودگرایی است و اسم آن را مساله تقدم می‌گذارد و معتقد است ما در تصمیم‌گیری‌های اخلاقی نیاز به یك نظریه داریم كه به ما بگوید چه باید بكنیم. مهم‌ترین مساله عدالت تصمیم‌گیری بر سر نحوه طراحی ساختار اساسی جامعه است، زیرا ساختار اساسی جامعه بر منافع و علایق همه افراد بیشترین تاثیر را دارد. در حالی كه شهودگرایی نمی‌تواند ساختار اساسی جامعه را طراحی كند. رالز می‌خواهد برای حل مساله تصمیم برای طراحی ساختار اساسی جامعه به نحوی از تكنیك شهودگرایی استفاده كند، ضمن آنكه می‌داند شهودگرایی برای تك تك ما گرچه لازم است، اما كافی نیست. او برای رسیدن به یك نظریه مدون از روش تعادل اندیشیده (reflective equilibrium) بهره می‌گیرد. رالز معتقد است كه به طور عمومی در باورهای اخلاقی یك تعادل وجود دارد اما گاهی این تعادل و توازن بهم می‌خورد. عكس العمل ما برای حل این عدم تعادل كوشش برای تدوین نظریه است. نظریه با استفاده از یك سری اصول و فرضیات تدوین می‌شود. رالز با استفاده از این تكنیك نظریه‌ای درباره عدالت تدوین می‌كند. پایه‌های اولیه و اصلی این نظریه شهودهای اولیه است و ما می‌كوشیم با این نظریه یك سری اصول كلی تدوین كنیم.

نوری سپس به نحوه‌ای كه رالز با استفاده از شهودگرایی و قراردادگرایی نظریه عدالتش را تدوین می‌كند پرداخت و گفت: توافقی كه رالز از آن صحبت می‌كند، نباید بر سر نهاد خاصی باشد، زیرا ما نهادها را بر اساس تلقی‌ای كه از عدالت داریم، انتخاب می‌كنیم. مساله دیگر این است كه به عقیده رالز وضعیت موجود به دلیل جبرها و تصادف‌های طبیعت و تاریخ و جامعه، برای انعقاد قرار داد مناسب نیست و ناعادلانه است. به همین خاطر وضع موجود نمی‌تواند مبنای مناسبی برای عقد قرارداد باشد، ‌زیرا به دلیل نابرابری‌ها و امتیازات بادآورده، افراد به دلیل منافعی كه ناعادلانه به دست آورده‌اند، عادلانه تصمیم‌گیری نمی‌كنند. رالز برای حذف امتیازات نامنصفانه از ترفند پرده بی‌خبری (vale of ignorance) بهره می‌گیرد. پرده بی‌خبری مثل هاله‌ای جلوی چشم افراد طرف قرارداد، قرار می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد كه ایشان از امتیازات بادآورده خودشان برای عقد یك قرارداد نامنصفانه به سود خودشان بهره بگیرند. این پرده امتیازات بادآورده مثل طبقه اجتماعی نابرابر، استعدادهای فطری و ذاتی نابرابر و. . . را حذف می‌كند و انسان‌ها را در موقعیت برابر با توجه به لیاقت خودشان قرار می‌دهد. در چنین شرایطی قراردادی كه منعقد می‌شود، به باور رالز یك قرارداد منصفانه و عادلانه است. رالز در ادامه گزینه‌های این توافق را بر می‌شمرد كه همان نظریه‌های شناخته شده در عدالت هستند، مثل نظریه فایده گرایی یا اقتصادگرایی، نظریه شهود گرایی، نظریه كمال گرایی و نظریه خودش.

 

خارپشت مكتب لیبرال‌ها

در ادامه شهلا اسلامی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی به بحث درباره نظریه رالز پرداخت و او را مهم‌ترین فیلسوف سیاسی قرن بیستم خواند و گفت: رابرت نوزیك می‌گوید فیلسوفان سیاسی بعد از رالز یا باید در چارچوب نظریه او كار كنند یا حتما دلیل نپرداختن به افكار او را بیان كنند. موضوع بحث رالز یعنی عدالت یكی از دغدغه‌های همیشگی بشریت است، برای مثال مهم‌ترین دغدغه افلاطون درمهم‌ترین كتابش یعنی جمهوری، عدالت است. البته باید توجه داشت كه در دیدگاه‌های سنتی موجودات جایگاه طبیعی دارند، اما در نگرش‌های جدید بحث درباره حقوق انسان است.

وی در ادامه به ادعای اصلی رالز اشاره كرد و گفت: آیزایا برلین روشنفكران را به دو دسته روباه (آنها كه به مسائل متنوعی می‌پردازند) و خارپشت (آنها كه به یك موضوع و مساله اصلی می‌پردازند) تقسیم می‌كند. رالز نیز از دسته خارپشت‌هاست، یعنی صرفا به عدالت می‌پردازد. ادعای اصلی او در آثارش (نظریه‌ای درباره عدالت، لیبرالیسم سیاسی و عدالت به مثابه انصاف) این است كه شیوه و روشی نظاممند وجود دارد كه به واسطه آن می‌توانیم به عدالت برسیم. این شیوه به نظر رالز مبتنی بر هیچ دیدگاه فلسفی، مذهبی یا اخلاقی خاص نیست، البته این اصول اخلاقی هستند. به نظر رالز چون این اصول با توجه به وضع كلی انسان اتخاذ شده‌اند، از همه عقلانی‌تر هستند و می‌توانند حمایت دیدگاه‌های مختلف فلسفی، اخلاقی و دینی را به دست بیاورند، به همین دلیل می‌توان گفت این اصول هم اخلاقی هستند و هم مذهبی.

اسلامی سپس به بیانی نكاتی مقدماتی در بحث از كتاب پرداخت و گفت: نكته نخست این است كه رالز در ابتدای كتاب مشخص می‌كند به عدالت فردی كار ندارد، بلكه عدالت مورد نظرش عدالت نهادهای اجتماعی است و موضوعش ساختار جامعه است. نكته دوم اینكه او همچنین میان مفهوم عدالت و برداشت از عدالت تمایز می‌گذارد. كمپل نیز این تمایز را قایل است و چنین می‌گوید كه در مفهوم عدالت به معنای عدالت توجه داریم و در برداشت عدالت به دیدگاه‌های مختلف از عدالت توجه می‌كنیم. رالز نیز تاكید می‌كند كه به مفهوم عدالت (معنای آن) كاری ندارد و می‌خواهد اصولی را كه برداشت عدالت را مشخص می‌كند، تعیین كند. نكته سوم در دیدگاه رالز تقدم فرد از اصول لیبرالیسم است. نكته چهارم تقدم حق بر خیر است، یعنی رالز می‌كوشد طوری حق را تبیین كند كه مسبوق به هیچ مفهومی از خیر نباشد و نسبت به برداشت‌های متفاوت از خیر بی‌تفاوت باشد. آنچه رالز را از سایر لیبرال‌ها متمایز می‌كند آن است كه اصول برابری اجتماعی و اقتصادی را با لیبرالیسم همراهی می‌كند. نكته پنجم بحث فایده‌گراها و كمال‌گراها و شهودگراها در زمان رالز است. رالز تاكید می‌كند كه هر برداشتی از عدالت ناگزیر است كه تا حدودی بر شهود تكیه كند. بنابراین به نظر می‌رسد رالز تا حدودی با شهودگراها موافق است. نكته ششم آن است كه رالز در مقدمه كتاب تاكید می‌كند دیدگاه من جدید نیست و بر همان سنت قرارداد اجتماعی لاك و روسو و كانت گام برمی‌دارم. منتها برداشت او از قرارداد اجتماعی با این فیلسوفان تفاوت‌هایی دارد. تا پیش از رالز كسانی كه بر قرارداد اجتماعی تاكید داشتند به دو مساله چرایی تشكیل دولت و چگونگی آن نظر داشتند. رالز اما برای تبیین اصول دولت از قرارداد بهره می‌گیرد و تاكید می‌كند كه هدفش در استفاده از قرارداد توضیح نحوه تاسیس دولت یا توضیح تاریخی آن نیست، بلكه می‌خواهد با استفاده از قرارداد قضاوت‌های سنجیده انسان‌ها را درباب عدالت به گونه‌ای سامان دهد تا بتواند برای تصمیم‌گیری‌های سیاسی از آن استفاده كند.

اسلامی سپس در تشریح دیدگاه رالز نسبت به قرارداد گفت: او تاكید می‌كند كه این قرارداد مبنایی دارد و تكیه‌گاهش یك قرارداد بدون پشتوانه نیست بلكه مربوط به انتخاب عقلانی است كه قابل بررسی است. رالز برای تشریح نگاهش درباره قرارداد اجتماعی از موقعیت فرضی تحت عنوان «وضعیت آغازین» ((original position صحبت می‌كند. در این موقعیت فرضی افراد برابر، خودآیین (كانتی) و عقلانی هستند و دیدگاه اخلاقی-فلسفی و دینی خاصی ندارند و در یك پرده بی‌خبری به سر می‌برند. البته این موقعیت اولیه انتقادهای متفاوتی را برانگیخته است. مثلا یورگن هابرماس می‌پرسد آیا شرایط این موقعیت فرضی با گفتمان آزاد تناسبی دارد یا خیر؟ آیا پرده بی‌خبری ضامن بی‌طرفی قضاوت هم هست یا نه؟ رالز در پاسخ تاكید می‌كند این موقعیت فرضی است و در این موقعیت طرف‌ها از فنی با عنوان تعادل تاملی بهره می‌گیرند، یعنی كسانی كه طرف قرارداد هستند، از حس اخلاقی خود استفاده می‌كنند. رالز معتقد است كه از سویی انسان‌ها قضاوت‌هایی سنجیده دارند و از سوی دیگر اصولی موجود است كه حس عدالتخواهی بر آنها حكم می‌كند. او می‌خواهد این دو مجموعه یعنی اصول عدالت و قضاوت‌های سنجیده هر فرد انسانی در تعادلی باشند كه او آن را تعادل تاملی یا اندیشیده می‌خواند. به نظر او این فرایند تعادل است، زیرا در نهایت میان اصول و قضاوت‌ها تعادل بر قرار می‌شود، از سوی دیگر تاملی است زیرا در نهایت امر می‌فهمیم قضاوت‌ها و داوری‌های ما از چه اصولی پیروی می‌كنند. ضمن اینكه نوعی رفت و برگشت در اثر تامل و بحث میان اصول صورت می‌گیرد كه در نهایت به تعادل تاملی می‌انجامد.

اسلامی در ادامه بعد از اشاره به انتقادهایی از نظریه تعادل تاملی رالز به تشریح اصول عدالت رالز پرداخت و گفت: به نظر رالز ساختن بخش اخلاقی یك نظریه سیاسی تعیین اصولی است كه كاربرد و اعمال آن اصول منتهی به قضاوت‌های به طور شهودی درست و واقعی می‌شود. اصل اول آزادی نام دارد: «هر شخصی باید حقی برابر نسبت به گسترده‌ترین نظام جامع آزادی‌های اساسی داشته باشد كه با نظام مشابه آزادی برای همگان منافاتی نداشته باشد» و اصل دوم كه تفاوت و فرصت برابر نام دارد، این است: ‌«نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی آنچنان باید سامان یابند كه هر دوی آنها اولا بیشترین نفع را برای محروم‌ترین افراد داشته باشند و ثانیا به مناصب و مشاغلی وصل باشند كه در شرایط منصفانه و برابر از نظر فرصت به روی همه گشوده باشد». رالز این عدالت را رویه‌ای محض می‌نامد و آن را عدالت به مثابه انصاف (justice as fairness) می‌خواند. بعدا رالز روش خود را برساخت گرایی می‌خواند. اشخاص در روش برساخت گرایی عاملان اخلاقی خودآیینی هستند كه برداشتی از خیر دارند و در شرایط آزادی و برابری اصول همكاری اجتماعی را با توافق یكدیگر تعیین می‌كنند. هیچ ارزش یا خیر ماتقدمی هم بر آنها وجود ندارد. كانت در مقاله مضامین در فلسفه اخلاق كانت خودش را برساخت‌گرا می‌خواند.

این استاد فلسفه در پایان به بررسی برخی پیش‌فرض‌های نظریه رالز از جمله اتخاذ یك نگرش فلسفی خاص از سوی او به انسان و جهان پرداخت و نقدهایی كه به دیدگاه او درباره عدالت هست را بررسی كرد.

 

 

رالز مبنا نمی‌دهد

موسی اكرمی، استاد فلسفه دانشگاه علوم و تحقیقات و مترجم كتاب لیبرالیسم سیاسی رالز سومین سخنران این نشست بود كه نظریه‌ای درباب عدالت را یكی از پنجاه كتاب فلسفی مهم در تمام قرون خواند و گفت: این كتاب تجلی اندیشه سیاسی فیلسوفی است كه در سنت لیبرالی رشد كرده اما در عین حال دغدغه‌های مهم كانتی دارد و می‌خواهد مباحث فردگرایی و بحث آزادی را با بحث عدالت پیوند دهد و ساختار بنیادینی بر اساس قانون اساسی برای جامعه بیان كند و این ساختار را بر عدالت مبتنی كند. رالز به مثابه یك گوهری طی سالیان سال تامل آرایی را از دیگران وام گرفته و توانسته آنها را به صورت مینیاتوری یگانه و از آن خود كند. اما این همه بدان معنا نیست كه كتاب را وحی منزل قلمداد كنیم و فكر كنیم كه حرف آخر را درباره عدالت زده است. این كتاب وقتی در سال ١٩٧١ منتشر شد، بلافاصله توسط همكاران رالز در دانشگاه هاروارد مثل سندل و نازیك و والزر از مواضع گوناگون مورد نقد قرار گرفت. مثلا نازیك از منظر آزادانگارانه كوشید محتوای كتاب را نقد كند. ماركسیست‌هایی چون وولف نیز از منظر ماركسیستی كتاب را نقد كردند. حتی هابرماس كه از مكتب فرانكفورت می‌آید، می‌كوشد از دیدگاه‌های متفاوت به كتاب نقد كند و پاسخ رالز به نقد او در ویرایش دوم لیبرالیسم سیاسی رالز انعكاس می‌یابد. همچنین فمینیست‌ها نقدهای جدی به نظریه رالز دارند و می‌گویند نظریه او در جامعه‌ای كه مبتنی بر سلسله مراتب تبعیض جنسیتی است، بیان شده است.

اكرمی سپس گفت: رالز از سنت قرارداد بیرون می‌آید. این قرارداد بر نظریه وضع طبیعی استوار است و فیلسوفانی چون هابز و لاك و روسو درباره آن بحث كرده‌اند. خود كانت متوجه شده بود كه وضع طبیعی به خودی خود عدالت را به ارمغان نمی‌آورد. بنابراین باید فكری كرد و به یك معنا می‌توان گفت رالز در سنت فردگرایی لیبرالی پهلوانی است كه وارد این عرصه شده و می‌كوشد بر اساس نگرش ویژه خودش عدالت را تبیین كند. او به خصوص در لیبرالیسم سیاسی حتی می‌كوشد از مبانی نظری‌ای كه در نظریه‌ای در باب عدالت عرضه می‌كند (و او را به همین خاطر متهم می‌كنند كه از اندیشه‌های متافیزیكی ویژه برای تبیین دیدگاهش بهره می‌گیرد) فاصله بگیرد و عقب‌نشینی كند. كتاب لیبرالیسم سیاسی به طور مشخص تلاشی برای تبیینی صرفا سیاسی از عدالت است.

این استاد فلسفه علم در ادامه گفت: رالز تاكید می‌كند كه می‌خواهم به دور از هر گونه آموزه فراگیر و جامع (compressive doctrine) دینی، اخلاقی و فلسفی به مبانی حداقلی برسم كه انسان‌ها صرف نظر از دیدگاه‌های اخلاقی، ‌دینی و پایگاه اجتماعی‌شان می‌توانند بپذیرند. به همین خاطر او انسان‌ها را در وضعیتی آغازین در نظر می‌گیرد كه در آن همه بتوانند به حداقل‌های لازم برای دستیابی به عدالت دسترسی داشته باشند. در پس پرده بی‌خبری وضع آغازین انسان‌ها می‌توانند به دور از همه تعلقات درباره حداقل‌های عدالت به توافق برسند.

اكرمی تاكید كرد: به نظر می‌آید كه رالز در تلاشش چندان ناموفق نیست. او در این كتاب برای نخستین بار كوشیده میان دو سنت فردگرایی و عدالت‌محوری پیوندی ایجاد كند. ما در سنت لیبرالی اندیشمندی مثل هایك را داریم كه به هیچ‌وجه حاضر نیست دست از فردگرایی بردارد. اما رالز در همین سنت معتقد است كه جامعه بدون عدالت پایا نیست. او حتی در عرصه بین‌المللی نیز می‌خواهد اصول عدالت را برقرار كند. البته چنان كه اشاره شد كتاب مورد انتقاد فیلسوفان بزرگی قرار گرفته است. برای مثال آمارتیاسن یا اشتراوس از منظر خودشان به كتاب نقدهایی وارد كرده‌اند.

وی سپس به انتقادهای خودش به رالز اشاره كرد و گفت: به نظر من رالز مبنا نمی‌دهد. یعنی با وجود اینكه از مفاهیمی چون ماهیت بشر و حس عدالتخواهی صحبت می‌كند، اما در عین حال در دستیابی به آنچه شاید بتوان آن را مبنا خواند، بیش از اندازه پراگماتیست است. ضمن آنكه چه تضمینی به واقع برای تحقق اصول عدالت رالز هست؟ به نظر من ما برای بازتعریف یك ساختار اجتماعی-اقتصادی و نظام سیاسی مبتنی بر آن نیازمند تبیین این ضمانت اجرایی نیز هستیم.

اكرمی در ادامه ضمن اشاره به اینكه ترجمه پیشین این كتاب غیرقابل استفاده نبود و ترجمه فعلی من‌حیث المجموع ارزشمند است، گفت: مشخص است كه مترجم با كتاب كشتی گرفته و زحمت فراوانی در ترجمه آن متقبل شده است. البته نقدهایی نیز به ترجمه كتاب دارم. وی در ادامه به اهم این نقدها اشاره كرد كه مرتضی نوری نیز به آنها پاسخ داد.

 

انصاف‌واره‌های عدالت رالز

لیبرالی كه عدالت را مقدم بر آزادی می‌دید

هدیه عطاییان: منطقی‌‌ترین اصول عدالت آنهایی هستند كه هركسی بتواند آنها را از موضعی عقلانی بپذیرد. این مهم‌ترین قاعده‌ای است كه متفكران فلسفه سیاسی لیبرالیسم درباره عدالت می‌گویند. جان راولز مهم‌ترین متفكر در فلسفه سیاسی لیبرالیسم همین را دستمایه‌ای می‌كند برای تعریف و دفاع از یك مفهوم خاص عدالت اجتماعی و بنای یك مفهوم اخلاقی عملی و نظام‌مند از عدالت از دیدگاه لیبرال. اما عدالت در چارچوبی دچار اضمحلال مفهومی می‌شود و آن دقیقا جایی است كه جمع اضداد صورت می‌گیرد و مفهوم آزادی در كنار مفهوم عدالت تمام‌قد می‌ایستد، اما در پندار راولزی این دو مفهوم ضد نمی‌ماند تا وقتی كه پای انصاف در میان باشد. ایده‌آل راولز این است كه تصویری از انسان ارایه دهد؛ انسانی كه از شعور و فهم متوسط و عادی برخوردار و در حجاب جهل با همنوعان خود برابر است و در بی‌خبری محض نسبت به آینده و مفهوم خیر قرار دارد تا بتواند بی‌طرفانه عدالت را پیشه كند. موجود زمینی با توجه به سرشت خود یعنی سودجو بودن و خودپسندی بر سر تقسیم و بهره‌مندی از موهبات محدود زمینی با همنوعان خود دچار نزاع و درگیری خواهد شد و اینجاست كه آزادی و عدالت تبدیل به دشمنانی می‌شوند كه مفاهیم اخلاقی را زیر سوال می‌برند و حرفی برای گفتن باقی نمی‌گذارند اما امید راولزی برای آشتی دادن میان این دو رقیب (عدالت و آزادی) همچنان به جاست و با پادرمیانی انصاف راولزی یكی از تاثیرگذارترین اندیشه‌های فلسفه اخلاقی و سیاسی (یعنی عدالت راولزی) صورت‌بندی می‌شود. در واقع و در وهله اول راولز می‌خواهد بین دو مولفه مهم اندیشه سیاسی یعنی اصولی چون آزادی و برابری كه متناقض به نظر می‌رسند، سازشی به وجود آورد. او در این امر كامیاب است چرا كه مفهومی چون انصاف را كه زاییده عقل است پیشه عدالت‌مآبی‌اش می‌كند. به عقیده وی انصاف، به عنوان مهاری برای كنترل لذت‌گرایی و زیاده‌طلبی شخص در برخورد با دیگران ایفای نقش می‌كند. اصولا، نسبت عدالت و آزادی، از مهم‌ترین و اصلی‌‌ترین دغدغه‌های راولز است. راولز كه نقطه عزیمت خود را نقد مكتب فایده‌گرایی قرار داده است در این باره می‌گوید: آن مفهوم از عدالت كه من قصد توضیح آن را دارم به صورت دو اصل قابل بیان است. اول اینكه هر شخصی كه در یك نهاد اجتماعی شركت دارد، نسبت به گسترده‌ترین طیف آزادی‌ای كه با آزادی‌ای مشابه برای همه سازگار باشد حقی برابر دارد؛ و دوم اینكه نابرابری‌ها بی‌دلیل‌اند مگر اینكه به نفع همگان بینجامند و مقامات و مناصبی كه نابرابری‌ها بدان‌ها وابسته‌اند، در اختیار همه باشند. راولز یكی از برجسته‌ترین فیلسوفان امریكایی و از چهره‌های پیشرو در فلسفه اخلاقی و سیاسی معتقد است كه حقایق اخلاقی‌ای چون نوع‌دوستی و همدردی وجود دارند كه آنها معیار عمل عادلانه هستند. در دیدگاه این فیلسوف مهم قرن بیستم كه از اندیشه‌های حق‌طلبانه افرادی چون «لاك» و «كانت» متاثر است، توضیح عدالت دستمایه‌ای است تا از چگونگی رسیدن به آرمانشهر صحبت كنیم، پس در فلسفه سیاسی او عدالت بر آزادی مقدم است، چرا كه عدالت در دیدگاه وی چارچوبی است كه افراد مختلف در آن فرصت پی‌گرفتن آمال و ارزش‌های مورد نظر خود را پیدا می‌كنند و آنچه واضح و مبرهن است اینكه هدف راولز به هیچ‌وجه دنبال كردن فضیلت اشخاص نیست، پس اگر از منظر فلسفه سیاسی به این دیدگاه توجه كنیم متوجه می‌شویم كه هدف از تشكیل جامعه اصولا رسیدن به همین كامیابی‌های منصفانه شخصی است كه رشد یك جامعه وابستگی شدیدی به آن دارد و عدالت رالزی روند رسیدن به آن را مهیاتر می‌كند. حال نكته‌ای كه سبب شده راولز از چنگال تیز منتقدان در امان نباشد این است كه وی در وهله اول در ترسیم جامعه فرضی و حجاب جهل به گونه‌ای آرمانگرایانه اندیشیده است و نه واقع‌گرایانه، تا قابل تحقق باشد. و اینكه تمایل مساوات‌طلبانه‌ای كه در حجاب جهل مستتر است برای همگان قابل قبول نیست. به عقیده منتقدان این نوع مساوات‌طلبی مانع از این می‌شود كه توانگران به طور كامل از توانایی‌های‌شان بهره‌مند شوند، اما حجاب جهل جنبه دیگری هم دارد كه دردسرآفرین است. طرف‌های قرارداد راولزی از شناخت «مفهوم خیر» محرومند و عامدانه چنین است تا مانع از آن شود كه كسی بتواند فهم خود از خیر را به دیگران تحمیل كند. اما بسیاری در آن تردید دارند. در هر صورت، این انتقادات چیزی از ارزش نظریه رالز و كوشش او در سازش آزادی و برابری نمی‌كاهد. نمونه ارایه شده توسط رالز بخش مهمی از فلسفه سیاسی معاصر را تشكیل می‌دهد ارزشمندی نظریه رالز نه فقط به خاطر احیای فلسفه سیاسی در دوران مدرن، بلكه رالز با هوشمندی و ظرافت توانست بین اصول متناقض‌نمایی مانند آزادی و برابری سازش به وجود آورد و نسبت آزادی و عدالت را به گونه‌ای ترسیم كند كه حداقل در تئوری، نه آزادی قربانی شود و نه برابری بی‌محتوا شود.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: