روش برداشت از قرآن / شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی - بخش اول

1394/4/6 ۰۹:۰۴

روش برداشت از قرآن / شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی - بخش اول

در سالهای اخیر گرایش گسترده‌ای برای فهم قرآن کریم پیدا شده است، مخصوصاً نسل جوان می‌خواهند هرچه بیشتر از این کتاب آسمانی بدانند و برداشت کنند؛ اما در عین حال ممکن است به سبب ندانستن راه و رسم درست پیمایش این مسیر، خطاها و حتی انحرافاتی هم در کارشان پیش بیاید. شهید مظلوم مرحوم آیت‌الله بهشتی در مطلب حاضر، شیوه‌ای منظم را مطرح می‌کنند تا همگان و به‌ویژه جوانان بتوانند به‌خوبی و درستی از قرآن مجید استفاده کنند. فرصت را مغتنم شمرده، با یادآوری سالگرد شهادت آن بزرگوار و بیش از هفتاد تن دیگری که به دست شوم نابکاران شهید شدند، به روان پاکشان درود می‌فرستیم و نام و یادشان را گرامی می‌داریم.

 

اشاره: در سالهای اخیر گرایش گسترده‌ای برای فهم قرآن کریم پیدا شده است، مخصوصاً نسل جوان می‌خواهند هرچه بیشتر از این کتاب آسمانی بدانند و برداشت کنند؛ اما در عین حال ممکن است به سبب ندانستن راه و رسم درست پیمایش این مسیر، خطاها و حتی انحرافاتی هم در کارشان پیش بیاید. شهید مظلوم مرحوم آیت‌الله بهشتی در مطلب حاضر، شیوه‌ای منظم را مطرح می‌کنند تا همگان و به‌ویژه جوانان بتوانند به‌خوبی و درستی از قرآن مجید استفاده کنند. فرصت را مغتنم شمرده، با یادآوری سالگرد شهادت آن بزرگوار و بیش از هفتاد تن دیگری که به دست شوم نابکاران شهید شدند، به روان پاکشان درود می‌فرستیم و نام و یادشان را گرامی می‌داریم.

***

۱) قرآن برای همگان قابل فهم است

در اینکه فهم قرآن کریم به یک گروه معین مختص نمی‌باشد، کمترین تردیدی راه ندارد. بی‌شک قرآن برای استفاده همگان آمده است و این مطلبی است که آیات قرآن روی آن تأکید فراوان دارد. قرآن همواره تأکید دارد که این کتاب، کتاب هدایت برای متّقین است. این کتاب نور، روشنگر، مبین وآشکارکنندة حقایق و وظایف است. خیلی روشن است که قرآن مستقیماً مورد استفاده کسانی قرار می‌گرفت که پیغمبراکرم(ص) بر آنها فرا می‌خواند. در داستانهای تاریخی، مکرر داریم افرادی که مسلمان نبودند و حتی مخالف اسلام بودند، چند آیه از قرآن را گوش می‌کردند، از همان معنایی که از آیات می‌فهمیدند، شور و هیجان و عشقی شدید نسبت به اسلام پیدا می‌کردند و هدایت می‌شدند.

وقتی حکمی نازل می‌شد، وقتی دستور جهادی می‌آمد و به صورت آیه بر پیغمبر(ص) نازل می‌شد، پیغمبر همان آیه را بر مردم می‌خواند و مردم از همان آیه تکلیف خود را می‌فهمیدند. در اینکه قسمت اساسی و اصلی قرآن ـ نه فقط قسمت‌های اندکی از آن ـ برای فهم همگان است، کمترین تردیدی نیست. آیات قرآن و همه کسانی که با تاریخ و سیره آشنایی دارند، بر این معنی تصریح می‌کنند. بنابراین قسمت عمدة قرآن برای فهم عموم مردم است نه برای فهمیدن گروهی خاص.

 

۲) کلیدهای فهم قرآن

همین قسمت عمده قرآن که برای عموم قابل فهم است، اولا به زبان عربی است. ثانیاً به زبان عربی عصر پیغمبر(ص) است. ثالثاً به صورت القای شفاهی یک مطلب است نه به صورت یک نوشته؛ یعنی مثل سخنی که همین الان می‌گویم، سخنی است رویاروی که به تدریج به مناسبتهای گوناگون، خطاب به مردم گفته شده، نه به صورت کتابی که مؤلف از اول تا به آخر تنظیم کرده باشد. مطلبی بر پیغمبر نازل می‌شد و پیغمبر هم آن را به مردم القا می‌کرد، بعد این مطلبی را که پیغمبر به صورت شفاهی القا می‌کرد، در حافظه‌ها یا در نوشته‌ها یادداشت و ضبط می‌کردند. پس این سه نکته باید مورد توجه قرار بگیرد:

ـ قرآن به زبان عربی است.

ـ به زبان عربی عصر پیغمبر(ص) است.

ـ مطلبی است که به صورت شفاهی القا شده و بعداً به صورت سینه به سینه ضبط شده و هم نوشته و ثبت شده است.

توجه به این سه نکته مطالبی را پیش می‌آورد که همه کسانی که به فهم قرآن علاقه‌مند هستند، باید به آنها توجه فراوان کنند.

[یکی] لزوم آشنایی با زبان عربی است. گفتیم قرآن به زبان عربی است. بنابراین برای فهم یک متن عربی، بی‌شک مطالعه‌کننده باید زبان عربی را به خوبی فرا گیرد. یادگیری خوب زبان عربی شرط اول مراجعه مستقیم به قرآن کریم است. متأسفانه در میان دوستان بسیار خوب، دوست‌داشتنی و دارای حسن نیت، مکرر دیده‌ام کسانی را که بدون تسلط بر زبان عربی و صرفاً با آشنایی ابتدایی با صرف و نحو و با استفاده از کتابهای لغت و یا واژه‌نامه‌های قرآن که اخیراً عربی به فارسی تهیه شده، درصدد فهم معنی آیات برمی‌آیند و گاهی اشتباهاتی می‌کنند که واقعاً مضحک و خنده‌آور است؛ اما چون اینها دوستان بسیار خوب و با حسن‌نیتی هستند، هر وقت مراجعه کرده‌اند و به آنها توضیح داده‌ایم که در کارشان چه نقصهایی وجود داشته، خیلی راحت قبول کرده‌اند.

برای فهم قرآن باید به زبان عربی تسلط کامل داشته باشیم. باید در حد یک فرد عرب با این زبان آشنا بود؛ زیرا این کتاب به زبان عربی است. بنابراین آشنایی کافی با صرف و نحو و دانستن لغات لازم است. قدرت استفاده از کتابهای لغت با توجه به این نکته که گاهی یک واژه ممکن است چندین معنی داشته باشد و تشخیص اینکه در اینجا کدام معنی مناسب است، احتیاج به تسلط نسبی در استفاده از کتابهای لغت دارد.

قرآن به زبان عربی عصر پیغمبر(ص) است. همه کسانی که با زبان آشنا هستند، می‌دانند که در میان همه ملتها، زبان دچار تحول و تطور می‌شود. ممکن است یک لغت در ۱۳۰۰ سال قبل یک معنی خاصی داشته و امروز یک معنی جدید پیدا کرده باشد. یا اینکه امروز هم آن معنی و هم معانی جدید به کار رود. باید مراقب بود کلماتی که در آیات قرآن وجود دارد، در عصر نزول آیات، معنای رایجش کدام بوده است. اگر کلمه‌ای بود که امروز یک معنی پیدا کرده و این معنی خوشایند ماست و ما دوست داریم که این کلمه در آیه این معنی را بدهد و حال آنکه این معنی اصلا در آن موقع نبوده، کاربرد این کلمه بر این معنی در عصر قرآن واقعاً غلط است. یکی از دوستان که در طبیعت‌شناسی قرآن کار می‌کرد، آیاتی راجع به طبیعت قرآن استخراج کرده بود و با تصاویر و توضیحاتی که بر آنها اضافه کرده بود، برای من آورد تا من هم نظری بدهم. دیدم روی برخی از کلمات تکیه‌هایی کرده که اصلا این جور تکیه کردن معنی ندارد؛ مثلا نوشته بود آیه «ألم نجعل الارض کفاتا»۱ به حرکت زمین اشاره دارد. او در مراجعه به فرهنگ لغت دیده بود که «کفات» به معنی پرندة تیزپرواز است و آیه را ترجمه کرده بود: «آیا ما زمین را به صورت یک موجود تیزپرواز قرار نداده‌ایم» و بعد استدلال کرده بود که از نظر قرآن زمین حرکت می‌کند! ملاحظه می‌کنید که این آقا به فرهنگهای لغت عربی مراجعه کرده و کفات را به معنی پرنده تیزپرواز یافته است. به او گفتم که: اولا باید دید آیا کفات در عصر قرآن و در محیط نزول قرآن هم به معنی پرنده تیزپرواز به کار رفته یا این یک معنایی است که به‌تدریج در ادوار بعدی پیدا کرده است. ثانیاً شما باید توجه کنید که این آیه متصل به آیه بعدی است: «الم نجعل الارض کفاتا؟ احیاءً و امواتا: آیا زمین را برای اموات و احیا کفات قرار نداده‌ایم؟» یعنی «احیاء و امواتا» دنبالة «کفاتا» قرار می‌گیرد؛ بنابراین معنی پرنده تیزپرواز برای زنده‌ها و مرده‌ها چیست؟ آیا معنی روشنی دارد؟

با مراجعه به فرهنگها معلوم می‌شود که: کفات در اصل عبارت است از زمینی که در برگیرندة چیزهای دیگر باشد: «آیا ما زمین را شییء در برگیرنده قرار ندادیم؟ در برگیرندة زنده‌ها و مرده‌ها؟» زنده‌هایی هستند که در زیر زمین لانه می‌سازند، مثل خرگوش و موجودات دیگر. و لاشه جانداران هم، معمولا درون زمین دفن می‌شود یا لایه‌هایی از سیل می‌آید و روی پیکرهای مرده را می‌پوشاند و از همین‌ها سنگواره‌ها به وجود می‌آید. بنابراین، اینکه انسان ببیند کفات به معنی پرنده تیزپرواز به کار رفته و چون الان در پی این است که حرکت زمین را از آیه‌های قرآن استفاده کند، فوراً این را حمل بر این معنا بکند، شیوه درستی نیست و باید از آن خودداری شود. باید معلوم شود آیا کفات در عصر پیامبر(ص) هم به این معنی به کار می‌رفته یا این یک معنی جدید است؟ به خصوص که این معنی در کتابهای لغت پیشین وجود ندارد و این خود دلیلی است که این یک معنی جدید می‌باشد و در عصر پیغمبر(ص) نبوده است.

بنده الان مشغول سخن گفتن هستم و از عبارات و کلماتی استفاده می‌کنم و این کلمات را به همان معنایی به کار می‌برم که امروز فهمیده می‌شود. حالا اگر سیصد سال دیگر عین این سخنرانی من وجود داشت و این کلماتی که من به کار می‌برم، آن روز در معنای دیگری به کار رود، آیا کسی می‌تواند بگوید فلانی این منظور امروزی را می‌خواست بگوید؟ این که درست نیست. پس باید کلمات را به همان معانی به کار ببریم که در آن عصر به کار رفته است.

مطالب قرآنی به صورت شفاهی گفته شده است. هر مطلب شفاهی و حتی همه مطالب کتبی ناظر به شرایط محیطی و اجتماعی زمان خودش می‌باشد؛ یعنی نمی‌تواند ناظر به شرایط محیطی و اجتماعی زمان خود نباشد. زیرا در یک جوّ و فضایی سخن می‌گوید و یا در این جو و فضا دارد چیز می‌نویسد. بنابراین وقتی درون این جو دارد، مطلبی می‌گوید یا می‌نویسد، یک سلسله قرائن هست که به فهم مقصود گوینده و نویسنده کمک می‌کند.

صحنه جنگ «احد» است. آیاتی خطاب به جنگجویان نازل می‌شود. این جنگجویانی که در صحنه جنگ هستند و تمام مسائل را به چشم می‌بینند و حضور ذهن دارند، فوراً با نزول آیه، مطلب و مقصود خدای متعال را درک می‌کنند. حالا من که در آن صحنه جنگی نیستم، اگر بخواهم این مطلب را از همان آیه درک کنم، چه باید کنم؟ باید با مطالعه تاریخ، خودم را در آن صحنه قرار بدهم. بنابراین فهم صحیح از مقصود آیات قرآن، کم و بیش به حضور در صحنه‌های نزول این آیات ارتباط دارد. این حضور برای مردم عصر پیغمبر(ص) مهیا بوده است؛ اما برای مردم دیگری که در آن عصر و یا در عصرهای بعد زندگی می‌کردند و از صحنه دور بودند، این حضور باید به چه وسیله‌ای حاصل شود؟ به وسیله مطالعه تاریخ.

این است که یکی از شرایط فهم صحیح بسیاری از آیات قرآن، تحقیق تاریخی و مطالعه تاریخی و حضور از طریق تاریخ در شرایط نزول قرآن است. در این زمینه محققین گذشته کتابهای متعددی نوشته‌اند تحت عنوان «اسباب النزول» و دو کتاب از آنها کتابهای بسیار خوبی است که معروف هم هست و مورد استفاده مفسران قرآن است: یکی اسباب النزول واحدی و دیگری اسباب النزول سیوطی. کتابهای دیگری هم در این زمینه هست؛ ولی کافی نیست. به نظر بنده مطالعه دقیق یک دوره از تاریخ اسلام برای فهم بسیاری از قسمت‌های قرآن ضرورت دارد.

بند دوم را خلاصه می‌کنم به این صورت که باید توجه کرد که قرآن در ۱۳ یا ۱۴ قرن قبل در محیطی به زبان عربی نوشته و یا بهتر است بگوییم گفته شده است و چون به زبان عربی است، کسی که امروز می‌خواهد آن را بفهمد، باید زبان عربی را به خوبی بداند و چون زبان عربی ۱۴ قرن قبل است، باید به واژه‌نامه و معانی لغات در آن عصر اطلاع پیدا کند و معانی کلمات جدید را به حساب قرآن واریز نکند و چون در شرایط اجتماعی خاصی آیات نازل شده است، باید از طریق تحقیق تاریخی، انسان خودش را در شرایط آن زمان قرار دهد.

 

۳) درک ارتباط آیات قرآن

آیات قرآن با هم ارتباط دارند. گاهی این ارتباط خیلی روشن و واضح است؛ اما قرآن نوشته‌ای نیست که نویسنده به صورت یک کتاب تألیف کرده باشد، بلکه مجموعه‌ای از آیات و سوره‌هایی است که طی مدت بیست و سه سال و به مناسبتهای مختلف و با توجه به شرایط متنوع نازل شده و بعداً به صورت یک کتاب یا یک مجموعه درآمده است. آیات و سوره‌ها نیز به ترتیب تاریخ نزول وحی بر پیامبر(ص) در پی هم قرار نگرفته‌اند. با تحقیق پیرامون تاریخ نزول آیات، به این نتیجه می‌رسیم که در برخی موارد چند آیه در ادامة سوره‌ای گذاشته شده که سالها قبل نازل شده است. بنابراین اگر گاهی دیده می‌شود که معنی ظاهر و روشن یک آیه با مطلب آیات قبل یا بعد از آن ارتباط کامل ندارد، نباید دچار تردید شویم و درصدد آن برآییم که یک معنی دیگر برای آن آیه دست و پا کنیم که با مطلب آیات قبلی یا بعدی کاملا مربوط شود.

در بسیاری از آیات قرآن این وضع دیده می‌شود که کلمه اول آیه بعد، متمم فعل یا صفتی است که در آیه قبل آمده است؛ به عبارت دیگر گاهی دو بخش از یک جمله طولانی به صورت دو آیه درآمده است. نظیر این وضع را در شعر نو یا بهتر بگوییم اشعار «سیلابی» فراوان می‌بینیم. در این اشعار پایان هر بند، پایان یک جمله نیست و چه بسا بند بعدی متمم بند قبل باشد.

باید به این سبک قرآن توجه داشته باشیم که آیات، گاهی با همدیگر چنین ارتباط روشنی دارند. بی‌توجهی به این نکته می‌تواند منشأ اشتباه در فهم قرآن شود؛ مثلا در آیه‌ای که قبلا به آن اشاره کردیم، آیه «الم نجعل الارض کفاتا، احیاء و امواتا». آیه «احیاء و امواتاً» در اینجا اصولا یک جمله نیست، حتی یک جمله ربطی هم نیست، دو کلمه است که بر یکدیگر عطف شده و دنباله جمله آیه «الم نجعل الارض کفاتا» است. با توجه به این ارتباط روشن می‌شود که کلمه «کفات» باید معنایی داشته باشد که از نظر قواعد دستوری بتواند با «احیاءً و امواتا» که مربوط به آیه بعد است، مرتبط باشد. اگر کفات را پرنده تیزپرواز معنی کنیم، از نظر دستوری یک «اسم» است و نمی‌تواند با «احیاء و اموتا» رابطه دستوری داشته باشد؛ ولی اگر به معنی «در برگیرنده» باشد، «احیاء و امواتا» به آسانی می‌تواند با آن پیوند و معنایی داشته باشد و در حکم معقول برای این صفت باشد.

البته گاهی پیوند آیات خیلی هم صریح و روشن نیست. یک نوع اُنس و آشنایی با قرآن لازم است که انسان پیوند این آیات را با همدیگر بداند و این امر با مراجعه به تاریخ قرآن و بررسی تاریخ نزول آیات که منابع زیادی هم در این مورد وجود دارد، میسر می‌شود؛ مثلا محقق متوجه می‌شود این چند آیه یا این دسته از آیات با هم آمده است. پس مجموعه آیات را باید مستقلا بررسی کرد و گاهی بعضی از آیاتی که در پی هم می‌آیند، لزوماً با هم ارتباطی ندارند. پس باید تک آیه و مجموعه آیه‌هایی که با هم نازل شده را به‌درستی شناسایی کرد تا رابطة بین آنها به دقت مشخص شود.

 

۴) پی بردن به احکام قطعی قرآن

در قرآن در مورد یک موضوع آیاتی می‌بینیم که در زمانهای مختلف نازل شده، یک بار چند آیه آمده و دو سال بعد چند آیه دیگر آمده و چون شرایط تازه‌ای بوده، مطلب تازه‌ای را گفته و مطلب قبلی را تکمیل کرده است. هر گوینده یا نویسنده‌ای، این کار را می‌کند. اگر امروز بخواهیم بگوییم درباره فلان مطلب مراد قرآن و حکم اسلام چیست و یا قرآن چه چیزی بیان کرده، باید تمام آیات مربوط به آن مطلب را در قرآن بیابیم و با رعایت ترتیب تاریخی نزول آیات، آنها را جمع‌بندی کنیم تا بتوانیم بفهمیم که مقصود نهایی اسلام چه بوده است. این که گفته می‌شود: «القرآن یُفسّر بعضه بعضا» بیشتر ناظر به این بحث است.

 

۵) تعمیم و گسترش آیات قرآن

در عین اینکه گفتیم قرآن کلامی است که در شرایط تاریخی خاص نازل شده و به مسائل آن زمان نظر دارد، اما به حکم اینکه کتابی جاوید و جهانی است، هرگز نمی‌توان مقصود از آیات را به آنچه مربوط به شرایط ویژه آن زمان بوده است، محدود کرد؛ یعنی معنی آیات را باید به شرایط زمانی و مکانی دیگر، گسترش داد. گسترده بودن حکم و مقصود یک آیه و محدود نبودن آن در چهارچوب زمانی و مکانی خاص نزول آیات، امری روشن و مسلم است که از خود قرآن به دست می‌آید. وقتی قرآن پیغمبر(ص) را «نذیراً للعالمین» و «کافّه للناس» معرفی می‌کند، وقتی می‌خواهد بگوید که قرآن باید همه جا و همه زمانها را فرا گیرد، بنابراین نمی‌تواند مطالبش در آن چارچوب محصور باشد، بلکه مفاد و روح این مطلب به شرایط زمانی و مکانی دیگر گسترش پیدا می‌کند؛ یعنی قرآن مطلبی را با صورتی و با اسلوبی متناسب با شرایط زمانی و مکانی خاص بیان می‌کند.

گسترش دادن مطالب قرآنی به شرایط زمانی و مکانی دیگر کاری بالاتر از فهم ساده قرآن است و به تسلط بیشتر بر فهم همه قرآن احتیاج دارد. بنابراین نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که هر فردی این کار را بتواند انجام دهد. این همان اجتهاد و استنباط مجتهدانه از آیات و روایات است؛ یعنی حتی یک عرب‌زبان خوش‌فهم زمان پیغمبر(ص) نیز که درصحنه‌های آن زمان حضور داشته، نمی‌توانسته به راحتی معانی گستردة آیاتی را که شامل زمانها و مکانهای دیگر می‌شود، به آسانی بفهمد؛ زیرا این یک کار فنی و تخصصی است.

این که گفته می‌شود قرآن ظهری دارد و بطنی و آن بطن دوباره مطلبی و بطن‌هایی دارد، ناظر بر این مسأله هست که فهم آن بطن‌ها به تخصص احتیاج دارد و این کار همه کس نیست.

 

۶) برداشت افراد از قرآن متفاوت است

قرآن کتابی ناظر به انسان و بافتهای تو در تو و گوناگون روح و روان و اندیشه و رفتار برخاسته از امیال و خواسته‌های آدمی است. به دلیل گوناگونی انسانها و تنوع بی‌اندازه‌ای که در بافتهای روانی و ذهنی و رفتاری بشر هست، تأثیر قرآن بر روی انسانها، متفاوت است. مکرر تجربه کرده‌ایم که آیه‌ای بر فردی خوانده می‌شود و دل او را آتش می‌زند و او را به هیجان درمی‌آورد؛ ولی همین آیه بر فرد دیگری خوانده می‌شود که به دلیل تفاوت روحیات این فرد با فرد اول، آیات تأثیر زیادی در او نمی‌کند. برداشتها و تفسیرهایی که افراد مختلف از یک آیه می‌کنند، بسیار متفاوت است. گاهی یک جوان به دلیل آمادگی و تشنگی روحی‌اش، از یک آیه برداشت زنده و جالبی همراه با یک نوع جاذبه خاص دارد که چه بسا افراد خیلی متخصص که واجد این روحیات نیستند نیز نتوانند از این آیه برداشتی دلنشین و ناظر بر جنبه‌ها و نکته‌های ظریف روحی داشته باشند. این مسئله‌ای است که همواره باید در مورد قرآن و خیلی از متون دیگر دینی و انسانی بدان توجه داشت. یک شعر حافظ یا یک شعر ملای روم برای یک نفر یک معنا و برداشت اثری دارد که ممکن است برای دیگری آن معنا و مفهوم را نداشته باشد.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: