1393/3/26 ۱۰:۲۵
اشاره: ماه خرداد پر است از خاطرات تلخ و شیرینی كه برخی از آنها در تاریخ ایران و انقلاب بسیار تأثیرگذار و ماندگار بودهاند. افزون بر اینها، برخی حوادث جانبی نیز در این ماه روی دادهاند كه از جهات دیگری حائز اهمیت است. از آن جمله مناظرهای است كه میان شهید مظلوم آیتالله بهشتی و تنی چند از نمایندگان احزاب چپگرا درباره حکومت، قانون، آزادی و آینده ایران مطرح شد. متن حاضر چکیده یکی از این مناظرههاست که با موضوع «آزادی، هرج و مرج و زورمداری» در خرداد سال1360 از تلویزیون پخش شد و آنچه در پی میآید، بخشی از گفتار اندیشمندی است كه كمتر از یك ماه بعد، به دیدار دوست شتافت. متن كاملتر این مناظره را میتوان در پایگاه اینترنتی «تاریخ ایرانی» خواند.
آزادی در جهانبینی اسلام
انسان، «شدنی است مستمر» و «پویشی است خودآگاه»، «انتخابگر» و «خودساز». ما روی این چهار عنوان تأکید داریم. در جهانبینی اسلام، انسان «شدن» است؛ شدنی است مستمر، همواره یک شدن است و پویش است؛ تلاش است، «پویشی است خودآگاه» و انتخابگر، «انتخابکننده» و «خودساز».
در نهاد و نهانش کششها، خواستها و انگیزهها آفریده شده که او را به این حرکت و پویش خودساز وامیدارد و او بر اساس آگاهیهایی که در فطرتش زمینه دارد و در پرتو تجربه و عمل، بارور میشود و با قدرت گزینش آزاد که به او داده شده، جهت این پویش را، جهت این پویش سازنده را آگاهانه و آزادانه برمیگزیند و در جهتی که خود انتخاب و اختیار کرده است، رشد میکند، جلو میرود و ساخته میشود.
و ویژگی اساسی انسان همین خودسازی و محیطسازی آگاهانه و آزادانه اوست. ارزش او در همین است که میتواند آزادانه به راه خیر و فضیلت درآید، یا آزادانه به راه زشتی و شر و پستی و ناپاکی فروغلتد و این است آزمون بزرگی که در آن شرکت دارد... بنابراین اصل در زندگی انسان این است که آزاد بماند و این آزادی او محدود نگردد، مگر محدودیتهایی که اگر رعایت نشود، به آزادی واقعی خود او یا به آزادی دیگران لطمه زند. این بیان کلی و فشرده نظر ما در زمینه آزادی است...
آزادی از بندگی طبیعت
از دیدگاه اسلامی، یکی از بزرگترین امتیازات انسان همین است که آزاد آفریده شده... البته نه آزادی مطلق، بلکه آزادی نسبی. اولین مسأله این است که انسان از بردگی و بندگی طبیعت آزاد است؛ یعنی قوانین طبیعت بر موجودات دیگر حاکمیت مطلق یا چیزی نزدیک به حاکمیت مطلق دارند؛ ولی وقتی نوبت به انسان میرسد، انسان آن توان را دارد که طبیعت را هم رام کند و مهار کند... در حقیقت خداوند به آنان این آزادی را داده که در پرتو آگاهی و در پرتو اعمال آزادی بتواند خودش را، محیط زندگی مورد تمایل و خواست خودش را از قلمرو یک قانون بیرون بیاورد و به قلمرو آن قانونی که دلخواه اوست ببرد... از دیدگاه اسلام:
انسان یک موجود ممتاز و برجسته است و بزرگترین ویژگی و برجستگی او همین است که آگاهِ آزاد است و آزادِ آگاه است و انتخابگری است که آگاهانه و آزادانه انتخاب میکند. به همین جهت باید ما روی این ویژگی انسان تکیه کنیم و بحثمان را هم در همین راستا جلو میبریم و باز در قسمت دوم گفتیم که انسان در برابر جبر طبیعت آزاد است. خیلی از چیزها را که طبیعت محدود کرده، انسان گستردهتر میکند...
انسان محکوم جبر اجتماعی نیست
مسأله دیگر، مسأله جبر اجتماعی است... تعلیم اسلام از دیدگاه ما این است که: انسان محکوم «جبر اجتماعی» هم نیست. در برابر حاکمیت آن قوانینی که به نام قوانین اجتماعی و سنتهای اجتماعی و ماتریالیسم تاریخی و جبر تاریخی و جبر اجتماعی و جبر اقتصادی مطرح میشود، انسان دقیقاً در برابر این جبرها آزاد است... از نظر اسلام همان طور که در طبیعت قوانینی وجود دارد، در جامعه هم قوانینی وجود دارد؛ یعنی حرکت اجتماعی و حرکت انسان در تاریخ هم روشها و شیوههایی دارد و چنان نیست که اصلاً بینظم باشد. همچنان که طبیعت هم نظم دارد؛ ولی مهم این است که انسان هیچ گاه محکوم این قوانین نیست و بلکه میتواند بر پدیدهها و تنگناهایی که در پرتو حاکمیت همین قوانین به وجود آمده، بشورد و در برابر آنها بایستد و معادلهها و محاسبهها را بر هم بزند.
ببینید خود انقلاب ما چه بود؟ انقلاب ایران نه برای آن شناختی که جامعهشناسان غربی از قوانین و سنتهای حاکم بر اجتماع و تاریخ دارند قابل پذیرش بود، نه برای کسانی که پیرو مارکسیسم، ماتریالیسم تاریخی و پیرو حاکمیت جبر تاریخی، اجتماعی، اقتصادی بر انسان هستند، قابل باور بوده. این انقلاب یک جلوه بود از اینکه انسان محکوم این قوانین نیست... واقعاً انسان، انسان اجتماعی محکوم این قوانین نیست و هر قدر این قوانین را بهتر بشناسد و خودش را بهتر بشناسد و آن توانی را که خدا به او داده بیشتر بشناسد و آگاهتر و با ایمان بیشتر عمل بکند، خودش را از میدان حاکمیت و سلطه این قوانین آزادتر کرده.
بنابراین انسان همواره و در راستای تاریخ، نوآفرین خواهد بود. حادثههای اجتماعی و پیروزیهای اجتماعی جدیدی را خواهد آفرید. حماسههای تازهای را خواهد سرود که بر اساس همه قوانین شناخته شده قبلی قابل تبیین نیستند... بنابراین «حاکمیت قانون تضاد طبقاتی» که به مقتضای آن، انسان میشود بازیچة یک جبر (جبر تاریخ، جبر طبقاتی، جبر مادی)، از نظر اسلام مردود است...
ستمپذیری از دیدگاه اسلام همان اندازه گناه است که ستمگری.ای انسان، تو آزادی، به پا خیز. در برابر ستم طبقاتی، ستم گروهی، ستم شخصی مقاومت کن! تو آزادی و اگر ستمپذیر شوی، خود را ملامت کن... قرآن تأکید دارد روی اینکه هیچ انسانی در هیچ شرایط اجتماعی تحت تأثیر جبر اقتصادی، جبر اجتماعی، جبر تاریخی، به کفر و فساد و محرومیت و اینها، به تبهکاری کشانده نمیشود. پس بیان اسلام این است که: ای انسان! تو آزادی از نظر اجتماعی، از حاکمیت هر گونه جبر اجتماعی. اما آیا واقعاً همة محیطها برای شکوفایی و باروری انسان یکسان است؟ نه! محیطهایی هستند که باروری و رشد نیکخواهی، خیرخواهی، و خداخواهی انسان را آسانتر میکنند. میدانها و محیطهایی هستند که بُعد شیطانپرستی، هواپرستی، خودپرستی، تبهگرایی و تباهیگرایی انسان را آسانتر میکند. اینجاست که اسلام انگشت میگذارد روی اینکه ضرورت دارد محیط اجتماعی اصلاح بشود و نسبت به صلاح و فساد محیط اجتماعی بیتفاوت نیست. اینجاست که اسلام از لیبرالیسم جدا میشود.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید