1392/6/17 ۱۴:۱۱
چاپ چهارم تصحیح ۸ جلدی شاهنامه و چاپ دوم یادداشتهای آن به قلم دکتر جلال خالقی مطلق توسط مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی منتشر شد. این خبر برای یک کتاب ۱۱ جلدی بسیار خبر مهی است. این تصحیح که نخست در آمریکا در هشت دفتر و چهاربخش یادداشتهای آن (در سه مجلّد) به همت استاد دکتر احسان یارشاطر انتشار یافت، تاکنون متن آن به سه چاپ و یادداشتهای آن به دو چاپ رسیده است.
چاپ چهارم تصحیح ۸ جلدی شاهنامه و چاپ دوم یادداشتهای آن به قلم دکتر جلال خالقی مطلق توسط مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی منتشر شد. این خبر برای یک کتاب ۱۱ جلدی بسیار خبر مهی است. این تصحیح که نخست در آمریکا در هشت دفتر و چهاربخش یادداشتهای آن (در سه مجلّد) به همت استاد دکتر احسان یارشاطر انتشار یافت، تاکنون متن آن به سه چاپ و یادداشتهای آن به دو چاپ رسیده است. ولی متأسفانه ناشر از ثبت تعداد چاپ و شمارگان آن امتناع ورزیده است و به گفته دکتر خالقی با این کار هم به اعتبار تصحیح و هم به اعتبار نشر خود آسیب زده است تا از این راه سود بیشتری ببرد «مثل گدائی که اگر یک کاسهء زرّین هم به او بدهید، برای آن جز ابزار گدائی مصرف بهتری نمیشناسد.»
پس از آن، این تصحیح در ایران به همّت سید کاظم بجنوردی ریاست مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی در جزو سری انتشارات کانون فردوسی، مرکز پژوهش حماسههای ایرانی، وابسته به مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی انتشار یافت و تا کنون متن آن به چهار چاپ و یادداشتهای آن به دو چاپ رسیده است. چاپ یادداشتها دارای آویزهای در ۱۶۰ صفحه نیز هست. به بهانه این خبر ارزشمند در راستای معرفی هرچه بهتر این اثر به گفتوگو با دکتر جلال خالقی مطلق پرداختیم.
****
جناب آقای خالقی چند سال از عمر خود را صرف تصحیح شاهنامهای کردید که خود نویسندهاش ۳۰ سال از عمر خود را صرف نوشتن آن کرده بود؟
و اما دربارهء سرگذشت این تحصحیح: من در سال ۱۹۷۰ پس از پایان رسالهء دکترای خود که موضوع آن نیز شاهنامه بود، کار تصحیح شاهنامه را آغاز کردم و نخست به بررسی و ارزیابی دستنویسهای آن پرداختم و نزدیک پنجاه دستنویس این کتاب را معرفی کردم. در طی کار تصحیح و پس از آن نیز کار بررسی دستنویسهای این کتاب را ادامه دادم و تا کنون پنجاه و پنج دستنویس این کتاب را بررسی کردهام. پس از بررسیِ نزدیکِ پنجاه دستنویس این کتاب، به کار تصحیح پرداختم و همزمان با آن یادداشتهای آنرا نیز مینوشتم که البته انتشار آنها در چاپ نخستین چند سالی دیرتر از انتشار متن تصحیح انجام گرفت. سالهائی که من بر سر بررسی دستنویسها و تصحیح متن و تألیف یادداشتهای آن گذاشتم، جمعا سی و پنج سال شد. دو همکار من، آقایان دکتر محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی نیزهر یک پنج سالی بر سر این کار نهادند. بدین ترتیب این پیرایش و یادداشتهای آن جمعا چهل و پنج سال وقت برد. البته کار من پس از آن نیز ادامه یافت و بخش آویزه را تألیف کردم که در پایان بخش چهارمِ چاپ دوم یادداشتها آمده است. من پیش از آغاز به کار پیرایش شاهنامه نیز سه سالی صرف رسالهء دکترای خود کردم که موضوع آن نیز شاهنامه بود. اصل این رساله که موضوع آن «زنان در شاهنامه» است، به زبان آلمانیست و در سال ۱۹۷۱ منتشر شد و اخیرا (۲۰۱۲) توسط بانوان دکتر ناهید پیرنظر و بریگیته نوینشواندر به انگلیسی ترجمه و بوسیلهء انتشارات مزدا (کالیفرنیا) منتشر شده است. اگر همه این سالها را روی هم کنید، من چهل و هشت سال است که با شاهنامه روزگار گذراندهام و هنوز هم میگذرانم، یعنی این کتاب در واقع معشوقِ معنویِ سراسرِ زندگیِ من شده است. اگرچه در این کار سود معنوی بسیار بردم، ولی رنج جسمی نیز زیاد کشیدم و حقیقتا خودم را بر سر این کتاب «مصرف» کردم. با اینحال اگر دور از جان شما، یکبار دیگر نیز به این جهان بیایم، باز همین راه را خواهم رفت:
خُنُک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
و نماند هیچش الاّ هوسِ قمارِ دیگر
این تصحیح چه تفاوتهایی با دیگر آثار به جا مانده و تصحیح شده از شاهنامه فردوسی دارد؟
تصحیح هائی که پیش از تصحیح ما از شاهنامه انجام گرفتهاند، به دلایل چندی هیچکدام یک تصحیح علمی ــ انتقادی که سزاوار یک چنین اثری باشد نیستند. یکی اینکه باید پیش از آغاز کار تصحیح، نخست شمار بزرگی از دستنویسهای موجود این کتاب بررسی و معرفی و معتبرترین آنها برای تصحیح برگزیده میشدند، ولی در این تصحیحات چنین کاری انجام نگرفته و دستنویسهای اساس آنها یا نامعلوم یا اندک و یا متأخراند. دوم اینکه در بیشتر آنها یا اصلا نسخه بدلی به دست ندادهاند و در نتیجه نقد کار آنها عملاً غیرممکن است، و یا اگر به دست دادهاند، اندازهء آن و مایهء دقت و شیوهء ثبت آن دلخواه نیست. سوم اینکه هیچ یک از مصححان در متن شاهنامه ممارست کافی نداشتند و مشکلات متن را از نظر لغوی و دستوری نمیشناختند و با مسائل متعدد محتوائی اثر (تاریخی، فرهنگی) آشنائی لازم را نداشتند. همچنین هیچکدام در تصحیح شیوهء انتقادی را نمیشناختند و از اینرو شیوهء آنها یا مکانیکی، یعنی پیروی بیچون و چرا از اقدم یا اصح نسخ است و یا التقاطی ــ ذوقی، یعنی برتری دادن ضبط سادهتر که به زبان و زمان و ذوق امروز ما نزدیکتر است. در حالیکه اثری را که میانِ زمانِ پایانِ سرایش آن وزمانِ کهنترینِ دستنویس آن، نزدیک دویست سال فاصله است و در فاصلهء این دویست سال، هم آن اثر فراوان اساس کتابت قرار گرفته و هم زبان فارسی بویژه در این دویست سال، یعنی سدههای پنجم و ششم، سخت تحول یافته است، نمیتوان به شیوهء مکانیکی تصحیح کرد. همچنین شیوهء التقاطی ــ ذوقی را که زبان امروز یا نزدیک به امروز را معیار قرار میدهد و در گزینش لفظ سادگی و آشنائی را بر کهنگی و دشواری برتری میدهد، نمیتوان در پیرایش هیچ اثری از گذشته بکار برد، چه رسد به اثری از سدهء چهارم هجری.
چه ضرروتی احساس کردید که کتاب سه جلدی یادداشتهای شاهنامه را به این مجموعه افزودید؟
پیش از این عرض کردم که شاهنامه را باید به شیوهء انتقادی پیرایش کرد. شرایطی که برای این شیوه باید رعایت کرد، یکی اینست که پیش از آغاز کار پیرایش باید نخست به بررسی بخش بزرگی از دستنویسهای کامل و ناقص و حتی همه آنها تا آغاز سدهء دهم هجری پرداخت. دیگر گردآوری بیتهائی که از شاهنامه در متون سدههای پنجم تا هشتم آمده است، از جملهء این
متون یکی نیز فرهنگهای شاهنامه است. دیگر اینکه تعداد دستنویسهای اساس پیرایش نباید اندک باشد (در چاپ ما جمعاً شانزده دستنویس برگزیده شده). دیگر اینکه در ثبت دگرنوشتها یا نسخه بدلها شیوهء منفی که تنها اختلاف نسخ را میدهد بکار نمیاید، بلکه باید شیوهء مثبت را بکار برد، یعنی توافق آنها را نیز به دست داد؛ در ثبت دگرنوشتها بجای توضیحات مفصل و جاگیر باید از نشانه استفاده کرد؛ دگرنوشتها باید در پای صفحات باشد. در یک سخن، دستگاه دگرنوشت یا بخش زیر خط، باید از سه شرط برخوردار باشد: دقیق، زودیاب و آسان فهم. و اما گزینش شیوهء انتقادی، یعنی برتری دادن ضبط کهنتر و دشوارتر از هر دستنویسی که باشد، ایجاب میکند که پیرایشگر در موارد بسیاری برای گزینش خود دلیل بیاورد و از جمله از همان متن یا متون همزمان آن اثر گواه ارائه دهد. گذشته از این، شاهنامه متنی است که باید آنرا از جهات لغوی و دستوری توضیح داد. ما همچنین در این کتاب با مسائل متعددی در زمینههای اساطیر و تاریخ و فرهنگ و آداب و رسوم و آییینهای کهن سرو کار داریم که با شرح و توضیح آنها خواننده آشنائی بیشتر و بهتری از ارزش این اثر به دست میاورد. رعایت نکاتی که عرض شد ایجاب میکرد که دفترهای تصحیح ما با یادداشتهای توضیحی و واژه نامه همراه باشد.
با توجه به اهمیت و حساسیت کار از چه نسخ و متونی استفاده کردید که اعتبار لازم را برای تصحیح چنین اثری داشته باشند؟
من نخست حدود پنجاه دستنویس این کتاب را بررسی کردم و از میان آنها شانزده دستنویس را که دو تای آنها تنها نیمی از شاهنامه را داشتند برگزیدم. در کنار آنها از ترجمهء بنداری و بیتهای پراکندهء شاهنامه نیز بهره گرفتم. در تألیف یادداشتها بر طبق فهرستی که در آغاز بخشهای چهارگانهء آن آمده است، مجموعا از بیش از پانصد مأخذ از کتاب و رساله و مقاله از زمان قدیم و معاصر به زبانهای فارسی و عربی و پهلوی و اروپائی استفاده شده است.
شاهنامه چه جایگاه و اهمیتی در هویت ما به عنوان یک ایرانی دارد؟
شاهنامه یک کتاب نیست، بلکه یک زندگی است. و آنهم نه زندگی یک فرد، بلکه زندگی یک ملت. دقیقتر بگویم، شرح نیمی از زندگی یک ملت است که اما نیمهء دوم آنرا هم زیرِ پر گرفته است. من مخصوصا «زندگی» میگویم و نمیگویم «تاریخ» و «اساطیر» و «آیینها» و «ادبیات» و امثال اینها. چون این مفهومها در عین حال که کارکرد خود را دارند و میتوان از آنها استفاده کرد، چنانکه کردهاند، ولی در بررسی ماهیّتِ معنوی این کتاب، این مفاهیم همه حل شدهاند و در هم آمیختهاند و آئینهء زندگی ایرانی را ساختهاند. هر ایرانی که شاهنامه را با چشمِ دل بخواند، بزودی درمیابد که او خواننده نیست، بلکه بیننده است، در حوادث شرکت دارد، شاهد عینی غمها و شادیها، شکستها و پیروزیها، ننگها و نامهای یک ملت است که نسل در نسل میایند و همه نیک و بد نسلهای پیشین را تکرار میکنند و یک یک به صندوق عدم بازمیگردند. هر ایرانی صاحبدلی هنگام خواندن این کتاب صدایِ نفسِ نیاکان خود را میشنود. ولی خواندن این کتاب کار یکبار و یکسال نیست. از چنین خواندنی جز خماری چیزی نصیب خواننده نمیگردد. کیف این شراب در صبوحی آن است و صبوحی آن یک عمر زمان میبرد، دست کم برای ایرانیان. از اینرو خواندن آن یک نوع اعتیاد بوجود میاورد. گونهای اندوهِ مکیّف و یک نشئهء معنوی خوانندهء صاحبدل را میگیرد که دیگر از دست آن رهائی نمیابد.
با توجه به توضیحات شما میتوان شاهنامه را نماینده محق ادبیات ایران در جهان دانست؟
شاهنامه جام جهان نما نیست، ولی جام ایران نماست. میگویم «ایران نما» و نه «ایرانی نما»، چون ما دیگر دیریست که از آن جهان فاصله گرفتهایم، ولی مانند کودکی که در دامان نامادری خود، خواب مادر از دست رفتهاش را ببیند، هنوز در رؤیای آن روزگاران زندگی میکنیم. در نیمهء دوم تاریخ ایران، کم نبودند کسانی که کوشیدند تا ایرانیان را از این خلسه بیرون آورند، ولی هیچیک توفیق نیافتند و حتی برخی از آنها خود بدین خلسه گرفتار شدند. شاهنامه همیشه یک نقش میهنی نیز به عهده داشته است. در گذشته پنهان، ولی عمیق بود و امروزه آشکار، ولی متأسفانه در خطر سطحی شدن و مصرفی شدن قرار گرفته است. به هر حال نقش ملی شاهنامه را باید بخشی از نقش ملی زبان و ادب فارسی کلا گرفت. هر کشتی نیاز به ساحل یا ساحلهائی دارد تا هرچند گاهی در آن لنگر اندازد، وگرنه در اقیانوس مدتی سرگردان میراند تا سرانجام به دست طوفانی نابود گردد. ملتها نیز در دریای حوادث مانند کشتیاند. به عقیدهء من در نیمهء دوم تاریخ ایران، تنها ساحل کشتی ملت ایران زبان و ادب فارسی و لنگر آن شاهنامه است. اهمیت شاهنامه چند سویه است. از یکسو، از آنجا که از متون غیردینیِ ادبیات ما از عهد باستان چیز مهمی بر جای نمانده است، طبعا شاهنامه مهمترین مأخذ ما در بررسی فرهنگ و ادبیات و اساطیر و تاریخ آن دوران است که به سبب مکتوب بودن اساس آن از اعتبار بزرگی برخوردار است. از سوی دیگر، از آنجا که در زبان فارسی، پیش از شاهنامه اثر مهمی در دست نیست، این کتاب کهنترین اثر بزرگ و مهمی است که در آغاز زبان و ادب فارسی قرار گرفته و بر سراسر زبان و ادب نوشتاری، و ادب شنیداری، و فرهنگ توده، و نقاشی و گونههای دیگر هنر، و رسم و رسوم ایرانیان از سدهء پنجم هجری تا عصر حاضر تأثیر گذاشته است. این کتاب همچنین بزرگترین گنجینهء واژگان زبان فارسی است. بدین ملاحظات باید شاهنامه را مهمترین اثر زبان و ادب فارسی دانست. از نگاه پایگاه جهانی آن، حماسهشناسان جهان اتفاق دارند که شاهنامه در کنار گیلگمش و ایلیاد و رامایانا و مهاباراتا، یکی از مهمترین آثار حماسی جهان است. آثار ادبی را میتوان به سه گروه تقسیم کرد. گروه نخستین آنهائی که مرگ آنها پیش از تولدشان رخ میدهد. گروه دوم آثاری که تنها متعلق به زمان خود و ملت خود هستند. گروه سوم آنهائی که متعلق به همهء زمانها و همه ملتها هستند. شاهنامه بیتردید یکی از آثار گروه سوم است.
آیا این اثر در آینده افزوده دیگری از جانب شما خواهد داشت؟
البته افزودن بر یادداشتهای توضیحی شاهنامه کاری نیست که پایانی داشته باشد، ولی باید جائی بدین کار پایان داد. کارهای دیگری چون یک تصحیح کم حواشی برای عموم خوانندگان و یا تهیهء یک بیت یاب و یک فرهنگ واژگان شاهنامه در برنامهء من است. اینکه در آینده تا چه اندازه خود بتوانم این کارها را انجام دهم و تا چه اندازه آنرا به عهدهء پژوهندگان دیگر واگذار کنم، در مشیّت خدای متعال است. ضمنا این نکته را نیز عرض کنم که بنده جز یادداشتهای شاهنامه، تا کنون مقالات بسیاری در زمینهء شاهنامه و معرفی دستنویسهای آن منتشر کرده است که معروف برخی از دوستداران شاهنامه هست. همچنین در جزو انتشارات کانون فردوسی که این بنده مدیر عامل افتخاری آن هستم، تا کنون جز شاهنامه و یادداشتهای آن، دو کتاب حماسه و ایرانیات ترجمه و تألیف این ناچیز نیز انتشار یافته است که با موضوع شاهنامه بیارتباط نیستند. اصولا بیشتر تحقیقات غیرشاهنامهای من نیز دست کم یک نقطهء اتکاء در شاهنامه داشته است، یعنی اگر یک سرِ پرگارِ پژوهشهای من در شاهنامه بوده، آن سر دیگرش با شعاعهای کوتاه و بلند در پیرامون این اثر دور زده است، و یا به سخن حافظ: اندر این دایره سرگشتهء پا برجائیم. در پایان این را نیز عرض کنم که در گذر این نیم قرن فعالیت، خاطرات تلخ و شیرین نیز زیاد دارم. بسیاری از دوستان و فرهیختگان به من یاری رساندند و مدیون آنها هستم. کسانی هم در کوله پشتی ما بجای نان سنگ گذاشتند. ولی مهم نیست. به قول سعدی «حمل کوه بیستون با بر شیرین بار نیست!»
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید