ژاله خون شد / زهرا شجاعي

1392/6/17 ۱۰:۰۵

ژاله خون شد / زهرا شجاعي

نماز عيد سعيد فطر با شكوه زيادي روز دوشنبه 13 شهريور 57 به امامت شهيد مفتح در تپه‌هاي قيطريه برگزار شد. شهر تهران آن روز حالت انتظامي داشت نه نظامي. پليس و نيروهاي شهرباني با لباس‌هاي سرمه‌يي و سوار به ماشين‌هاي خود، در سراسر خيابان شريعتي مستقر بودند. مردم با اهداي شاخه‌هاي گل و شيريني به آنان و نشاندن گل‌هاي ميخك به لوله‌هاي تفنگ‌شان، مواضع سياسي خود را نسبت به آنان ابراز مي‌كردند كه «ارتش برادر ماست، خميني رهبر ماست».


 

نماز عيد سعيد فطر با شكوه زيادي روز دوشنبه 13 شهريور 57 به امامت شهيد مفتح در تپه‌هاي قيطريه برگزار شد. شهر تهران آن روز حالت انتظامي داشت نه نظامي. پليس و نيروهاي شهرباني با لباس‌هاي سرمه‌يي و سوار به ماشين‌هاي خود، در سراسر خيابان شريعتي مستقر بودند. مردم با اهداي شاخه‌هاي گل و شيريني به آنان و نشاندن گل‌هاي ميخك به لوله‌هاي تفنگ‌شان، مواضع سياسي خود را نسبت به آنان ابراز مي‌كردند كه «ارتش برادر ماست، خميني رهبر ماست». و اينكه با نظام سمتشاهي مخالفيم نه با شما كه از جنس ما و از ملت هستيد. شادي و نشاط ناشي از يك ماه روزه‌داري و برگزاري نماز باشكوه عيد فطر به صورت يكپارچه و دسته‌جمعي در فضاي باز و در كنار شهر كه يادآور نماز عيد فطر حضرت امام رضا(ع) بود (كه البته نيمه‌كاره ماند) بر فضاي آن اجتماع بي‌نظير آن زمان در تهران حاكم بود. بازگشت مردم و سيل جمعيت در سرازيري خيابان خود تبديل به يك راهپيمايي آرام شده بود. از زمان شهادت حاج آقا مصطفي فرزند برومند و فاضل حضرت امام در نجف كه به قول ايشان از الطاف خفيه الهي بود و برگزاري مراسم‌هاي ترحيم و هفتم و چهلم ايشان در ايران كه منجر به احيا و يادآوري نام و خاطرات و مبارزات سياسي حضرت امام شد و در مقابل حكومت در يك حركت ابلهانه اقدام به درج مقاله‌يي به قلم احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات در تاريخ 17 دي ماه 1356 كرد، حركت‌هاي اعتراض‌آميز مردم شكل جديدي به خود گرفت. قيام مردم قم و سركوب شديد آن از سوي حكومت و شهادت جمعي از مردم انقلابي قم و به دنبال آن برگزاري مراسم اربعين شهداي قم در تبريز و قيام مردم قهرمان و سلحشور تبريز در 29 بهمن 56 و به دنبال آن اربعين‌ها و قيام‌ها در يزد و كرمان و ساير استان‌هاي كشور، آتش اعتراض و حركت انقلابي مردم را همچنان شعله‌ور نگه مي‌داشت و اين شعار با شعور كه «شهادت تزريق خون است به پيكر بي‌جان اجتماع» محقق مي‌شد. با برگزاري نمازهاي عيد فطر در سراسر كشور با شيوه‌هاي مشترك و هماهنگ كه با اشاره رهبران سياسي انقلاب صورت گرفته بود، يك‌بار ديگر شكوه وحدت و همبستگي مردم به رخ حاكمان ظالم كشيده شده بود. مطبوعات كه تحت تاثير فضاي باز سياسي ناشي از روي كارآمدن دموكرات‌ها در امريكا و توصيه آنان به رژيم دست‌نشانده خود، تا حدودي آزاد شده بودند، به انتشار عكس‌هاي مراسم دست زدند و انعكاس اين خبر و تصاوير خود موجب تقويت روح اتحاد و انسجام در جامعه شد. مردم تهران، اما هنوز در معركه خون و شهادت حق و سهم خود را ادا نكرده بودند. گرچه در رفتارهاي سياسي و حركت‌هاي انقلابي تهران الگو و سرمشق ساير شهرها بود، اما در اين زمينه نه. از زبان نمازگزاران عيد فطر و از طريق رسانه واقعا مردمي اعلام شد كه «جمعه 7 صبح ميدان ژاله» . در واقع كسي نمي‌دانست كه اين تصميم كجا و چگونه و چرا اتخاذ شده است. در خيابان ژاله، ايستگاه بهنام، حسينيه‌يي وجود داشت كه مرحوم آيت‌الله يحيي‌نوري از علماي تهران به درس و بحث و مجالس مذهبي در آن مي‌پرداختند. مردم تهران صبح جمعه ساعت 5 از راديو شنيدند كه تهران امروز حكومت نظامي است و اجتماع بيش از يك نفر ممنوع است. پايه‌هاي قدرت رژيم متزلزل‌تر از آن بود كه اين‌گونه اطلاعيه‌ها مورد اطاعت مردم قرار گيرد و به آن وقعي بنهند. از صبح زود آرام آرام مردم در ميدان ژاله و خيابان‌هاي اطراف آن جمع شدند. چهار طرف ميدان ژاله عبارت بود از خيابان نيروي هوايي، خيابان شهباز (17 شهريور فعلي) - خيابان ژاله (مجاهدين فعلي). بافت مذهبي و اجتماعي و فرهنگي اين منطقه ويژگي خاصي داشت؛ طبقه متوسط جامعه را در خود جاي داده بود و مراكز فرهنگي و مذهبي، مدارس و هيات‌هاي زيادي در اين منطقه قرار داشت كه تاثير و تاثر متقابل آنها بر مردم عيان بود. مدارس رفاه و علوي در اين منطقه بود، جلسات قرآن خانم منيره گرجي كه شامل بند 4 (عفو مجلس خبرگان قانون اساسي) شد در حسينيه فاطميون در چهارراه آبسر‌دار برگزار مي‌شد. افراد انقلابي، از مبارزين و مجاهدين اغلب در اين منطقه ساكن بودند. در شب 19 رمضان شهيد اندرزگو در خيابان سقاباشي به شهادت رسيده بود، حسينيه محلاتي‌ها كه يكي از پايگاه‌هاي انقلاب و محل برگزاري جلسات و كلاس‌هاي درس مذهبي بود در شمال ميدان قرار داشت. جلسات مذهبي شهيد مطهري و شهيد بهشتي در خيابان عين‌الدوله (ايران) در منزل مرحوم آقاي معين برگزار مي‌شد. هيات‌هاي مذهبي زيادي در اين منطقه فعال بودند. لذا ويژگي‌هاي جمعيتي مردم اين منطقه و البته شركت مردم از ساير نقاط تهران لحظه به لحظه به تراكم و افزايش جمعيت كمك مي‌كرد. به تدريج نيروهاي نظامي از بالاي پشت‌بام كارخانه برق مشرف به ميدان نمايان شدند و در عرصه ميدان نيز حضور آنان مشهود بود. در اين ميانه حضور بانوان انقلابي چشمگيرتر از هر زمان ديگر بود، زماني كه به خيال خود با مقدم شدن در صفوف مردم، مي‌خواستند جلوي خشونت و برخورد قهرآميز نظاميان را بگيرند و از يك فاجعه انساني جلوگيري كنند. جمعيت از چهار سوي ميدان به سمت ميدان ژاله حركت مي‌كرد، در حالي كه با شعارهاي ‌الله اكبر، خميني رهبر و با مشت‌هاي گره كرده به سمت ميدان مي‌رفت، با شليك گلوله و رگبار مسلسل از بالاي بام كارخانه برق و از ميانه ميدان مواجه شد. بناچار به كوچه‌هاي اطراف ميدان و خيابان‌هاي منتهي به آن فرار كرد. مردم در خانه‌هاي خود را اغلب بازگذاشته بودند تا جمعيت را به داخل خانه‌هاي خود و محيط امني برسانند. نيروهاي بي‌رحم و البته گوش به فرمان، اغلب آنها را تا پشت در خانه‌ها تعقيب مي‌كردند. شهيد محبوبه دانش دانش‌آموز 17 ساله مدرسه رفاه در همين تعقيب و گريز به شهادت رسيد. اين حركت بارها و بارها اتفاق افتاد؛ تجمع مردم، شعار، حمله، تعقيب و گريز و... و ميدان ژاله مي‌رفت كه كم كم استحاله شود و ژاله‌ها به خون رنگين شود و نام جديدي بر ميدان حك شود؛ ميدان شهدا. به موازات اين حركت مردم، نيروهاي امدادگر مردمي كه در كلاس‌هاي آموزشي كمك‌هاي اوليه كه توسط شهيد فياض‌بخش و تيم او در همين مناطق تشكيل شده بود، شركت كرده بودند از بالاي پشت بام به امدادرساني و كمك به مجروحين مي‌پرداختند. صداي شليك گلوله تا غروب ادامه داشت، صداي آژير آمبولانس‌ها، بوي دود ناشي از سوزاندن لاستيك براي دفع گازهاي اشك‌آور، بوي خون و... منطقه را شبيه مناطق جنگ‌زده لبنان مي‌كرد. رژيم درصدد جمع‌آوري شهدا و احتمالا سر به نيست كردن آنان بود. بالاخره منطقه را به مردم و مامورين شهرداري واگذار كرد تا شايد اندكي از لكه‌هاي ننگي كه بر دامان رژيم نشسته بود، بكاهند.

غافل از آنكه فكري عقب داشتند درباره تعداد مجروحان و شهدا، آمار دقيقي در دست نيست. البته مفقودين حادثه هم كم نبودند اما تجمع مردم فردا و فرداهاي آن روز در بهشت زهرا در پيگيري و جست‌وجوي عزيزان‌شان، حكايت از آمار زيادي مي‌كرد كه در تاريخ انقلاب، آن روز يعني جمعه 17 شهريور را به جمعه سياه ثبت كرد. پرچم‌هاي عزاداري و پلاكاردهاي عكس شهدا از فردا منطقه را به ميدان شهدا و خيابان ژاله را به خيابان مجاهدين و خيابان شهباز را به 17 شهريور تبديل كرد. در ميانه ميدان شهدا بعدها گل‌هاي لاله سرخي را به طور نمادين قرار دادند تا زينت‌بخش ميدان و يادآور رشادت‌ها و شجاعت‌هاي شيرزنان و دلير مرداني باشد كه با ايثار جان خود، رهايي و آزادي و استقلال را براي ما به ارمغان آوردند تا مدت‌ها و سال‌هاي مديدي اتوبوس‌هايي كه از اين ميدان رد مي‌شدند براي شادي روح شهداي ميدان شهدا صلوات نثار مي‌كردند.

به راستي آيا جواناني كه امروز براي ديدن فيلم‌هاي سينمايي به ميدان شهدا مي‌آيند يا از اين منطقه عبور مي‌كنند، كمي تامل مي‌كنند كه به سنگفرش‌هاي اين ميدان چه انسان‌هايي به خاك و خون درغلتيدند تا ما را از خودكامگي حاكمان(رژيم ستمشاهي) برهانند و آيا مسوولاني كه البته به بركت بزرگراه‌ها كمتر از اين منطقه رد مي‌شوند، نيز به اين مهم مي‌انديشيدند؟!

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: