1392/6/16 ۱۳:۰۹
در روزهاي گذشته به دنبال توجه شايسته و به هنگام وزير محترم اطلاعات به مساله ايرانيان خارج از كشور كه در بردارنده پيامي مثبت و اميدبخش براي ايرانيان خارج از كشور بود گفتوگوهايي در باره اين مساله در فضاي مطبوعاتي و رسانهيي كشور مطرح شد. اين جانب با تجربه حدودا سه ساله اقامت در خارج از كشور در دو نوبت مناسب ديدم نكاتي را در اين باره مطرح كنم.
1- در روزهاي گذشته به دنبال توجه شايسته و به هنگام وزير محترم اطلاعات به مساله ايرانيان خارج از كشور كه در بردارنده پيامي مثبت و اميدبخش براي ايرانيان خارج از كشور بود گفتوگوهايي در باره اين مساله در فضاي مطبوعاتي و رسانهيي كشور مطرح شد. اين جانب با تجربه حدودا سه ساله اقامت در خارج از كشور در دو نوبت مناسب ديدم نكاتي را در اين باره مطرح كنم. به مساله ايرانيان خارج از كشور ميتوان از جنبههاي گوناگون نگريست.
2- از چشمانداز فقهي- حقوقي به نظر ميرسد كه انسانها نسبت به سرزميني كه در آن متولد ميشوند نوعي ملكيت مشاع دارند. اين ملكيت مشاع امري صرفا ذهني و انتزاعي نيست، بلكه در قالب برخورداري از برخي حقها عينيت مييابد؛ مانند: حق بر تابعيت، حق بر تعيين نوع نظام سياسي حاكم، حق بر انتخاب مديران عاليرتبه كشور، حق بر مشاركت سياسي و اجتماعي و... اين حقها البته مثل هر مورد ديگري مسووليتها و وظايفي را هم در پي ميآورد. اين حقها نمونههاي روشن «حقالناس» هستند. اعتبارياتي كه در قالب «حقهاي نوپيدا» توسط عقلا اختراع و ابتداع ميشود، اگر با اصول آموزههاي اسلامي مخالف نباشند، مورد تاييد اسلام است. حقالناس از نظر تعاليم اسلامي به دست درازي به مال مردم محدود نميشود. در وضع هرگونه محدوديت قانوني يا اداري و رويهيي براي تابعان يك كشور بايد به
«حقهاي» آنها توجه كرد. دست و دل بازي به خرج دادن در وضع مقررات يا رويههاي محدودكننده روا نيست. حتي با كساني كه مرتكب جرم شدهاند بايد با رعايت اين حقها و تنها در چارچوب قانون و رويههاي رسمي و كاملا شفاف و قابل پيشبيني برخورد شود. البته كيست كه نداند اصل «عفو» و «رحمت» از اصول بنيادين تعاليم و قضاي اسلامي است.
3- ايرانيان خارج از كشور به مقتضاي زيست در خارج از وطن با مسائل انساني، عاطفي و اخلاقي عميقي هم سر و كار دارند كه تفصيل آنها در اين مختصر نميگنجد. سخن كوتاه آنان كه در ايران متولد شدهاند، مثل همه كساني كه در سرزمين مادريشان متولد ميشوند، دلبستگيهاي خاصي به سرزمين، هموطنان، خويشان و نزديكان خود دارند. محروم كردن مردم از موهبت ديدار با سرزمين مادريشان و تماسهاي طبيعي و عاطفي با كسان و دوستانشان اخلاقي نيست. اين محروميت عاطفي حتي ميتواند به اختلالهاي رواني و شخصيتي بينجامد. يك تحقيق كامل روانشناختي ميتواند ابعاد دلتنگي و افسردگي و حس غريب غربت و دوري از وطن را شرح و بسط دهد. اين كار در توان نويسنده اين سطرها نيست. اميدوارم مسوولان مربوطه در اينباره مطالعهيي ميداني و علمي انجام دهند. آنچه من از نزديك گاه مشاهده ميكردم حس دلتنگي غريب، اشكهايريزان و بغضهاي تركيده شماري از ايرانيان بود كه بعضا به دلايل واهي و ترسهاي موهوم جرات ديدار ايران را نداشتند. مسوولان كشور ميتوانند و بايد اين ترسهاي موهوم را بزدايند. گمان نميرود مسوولان در برابر اين عواطف و احساسات هيچ مسووليتي نداشته باشند. چه دليلي دارد كه خانوادههاي ايراني به دلايلي كه گاه واقعيت ندارد براي برگزاري مراسم عروسي عزيزان خود از سراسر جهان در كشورهاي همسايه گرد هم بيايند و از حضور در ايران محروم مانند.
4- به ايرانيان خارج از كشور از چشمانداز «سرمايه انساني» هم ميتوان نگاه كرد. شمار زيادي از ايرانيان خارج از كشور سرمايههاي ارجمندي هستند كه با صرف هزينههاي فراواني از بودجه عمومي كشور به نيرويي متخصص و كارآمد تبديل شدهاند. تا آنجا كه من خبر دارم همه مسوولان بالاي نظام دلنگران موج مهاجرت نخبگان هستند و در اين باره پيگيريهايي را هم انجام داده و ميدهند. بسياري از كشورها براي جذب نخبگان و مغزهاي خلاق ايراني هوشمندانه برنامهريزي كردهاند. هرگز روا نيست ما با نگاه نادرست خود به مساله مهاجرت ايرانيان همان راه و رويهيي را برگزينيم كه به نفع ايران نيست و به موفقيت كشورهاي ديگر براي جذب نخبگان ايراني كمك ميكند.
5- جدا از مهاجرت نخبگان، شماري از ايرانيان خارج از كشور در سايه تحصيل يا اشتغال به كارهاي بزرگ علمي و تخصصي در بخشهاي دولتي يا خصوصي تجربههاي ارزشمندي كسب كردهاند. بستن باب مراوده با آنها و محروم كردن كشور از دانش و تجربيات آنها نامعقول است. در جهاني كه از «ديپلماسي علمي» سخن گفته ميشود. كشورها به نخبگان خود در خارج از مرزها همچون عوامل و زمينههايي براي توسعه مبادلات علمي و فني نگاه ميكنند. براي تحقق اين امر آساني مراوده و حضور فيزيكي يك ضرورت
انكارناپذير است. از عدالت خداوند به دور است كه همه داناييها و تواناييها را تنها به مردم يك سرزمين عنايت كند. خداوند متعال به اقتضاي حكمت و رحمت خويش همه چيز را به همگان داده است و ملتها را به نوعي نيازمند يكديگر قرار داده است تا آنان در تعاملي فعال و سازنده از يكديگر بياموزند و به يكديگر ياد دهند.
6- حفظ ارتباط ايرانيان خارج از كشور با ايران، ارتباط آنان را با فرهنگ اسلامي- ايراني عميقتر ميكند. آساني مراودات فيزيكي و حضوري ايرانيان در ايران، آنان را با تحولاتي كه در حوزه فرهنگ اسلامي- ايراني رخ ميدهد، آشنا ميسازد. از پديدههاي رايج در ميان ايرانيان خارج از كشور يا دستكم ساكن ايالات متحده يكي اين است كه برخي حوالي سالهاي پيروزي انقلاب اسلامي ايران را ترك گفتهاند و ديگر به ايران باز نگشتهاند. تصورات بسياري از آنان از ايران همان ذهنيتهاي پيشين است. از نقطه نظر مذهبي آنان در جريان تحولات فكري و ديني كه طي بيش از سه دهه در ايران رخ داده است، قرار نگرفتهاند و به نوعي در نقطهيي از تاريخ جا ماندهاند. از مشكلات چنين كساني يكي اين است كه آنان هرگز نميتوانند باورهاي مذهبي را به فرزندان خود بياموزند؛ زيرا از همراهي با تحولات فكري و ديني بازماندهاند و داشتهها و دانستههاي قديمي آنان هرگز پاسخگوي نيازهاي جوانان و نوجوانان آنان نيست.
7- نياز پيش گفته در نسل دوم مهاجران و كساني كه در خارج از كشور متولد شدهاند و هرگز ايران را نديدهاند به مراتب عميقتر است. بسياري از آنان تنها نام ايران را شنيدهاند يا تصوري كه در غرب از ايران ارائه ميشود را ذهن دارند؛ سيمايي كه معمولا سياه و به مراتب بدتر از واقعيت جامعه ايراني است. برخي از آنها تنها فرصت يافتهاند زمان اندكي را در ايران و دامان فرهنگ اسلامي- ايراني ايرانيان سپري كنند. من شخصا به مواردي از مسلمانان نسل دوم برخورد كردم كه حتي مشتاق حضور در ايران براي تحصيلات حوزوي بودند؛ ولي گذار از روندهاي اداري حضور در ايران و چيرگي بر جو غير واقعي بيم و هراس برايشان چندان آسان نبود. پيداست كه ما وظيفه داريم اين بيم و هراس را هم به لحاظ عملي و هم به لحاظ ذهني كاهش دهيم. حضور بيشتر ايرانيان نسل دوم در ايران، شكاف ميان نسلي را كاهش ميدهد و چيزي به نام «خانواده ايراني» در خارج از مرزهاي جغرافيايي ايران را تقويت ميكند.
8- ايران مهد و كانون تشيع و آيين اهلبيت(ع) است. ايرانيان دينخواه و دينورز و مواليان اهلبيت(ع) نيازهاي مربوط به اين حوزه را تنها از راه ارتباطهاي وسيع، پيوسته و آسان با ايران ميتوانند برآورده سازند. به لحاط فرهنگي و آموزشي هيچ كشور ديگري نميتواند نقش ايران را در اينباره ايفا كند و اين نياز را برآورده سازد. حتي يك برنامه درسي جامع و روزآمد براي آموزش اسلام اهلبيت(ع) به كودكان و نوجوانان وجود ندارد. بهدليل سياستهاي انقباضي، حضور روحانيان و دينشناسان شايسته در خارج از كشور براي پرداختن به نيازهاي علمي و آموزشي ايرانيان با كاستيهاي جدي روبهروست. مطمئنا توسعه و گسترش رابطه ايرانيان با ايران به رفع اين كاستي و همانندهاي آن بسي كمك ميكند.
9- در اسناد گوناگون جمهوري اسلامي ايران و ديدگاههاي مسوولان كشور بارها بر گسترش زبان پارسي تاكيد شده است. يكي از راههاي عملي و موثر در اينباره گسترش و توسعه ارتباطات ايرانيان با ايران و حضور آنها در ايران است. امروزه حضور در كشوري كه فراگيري زبان ساكنان آن مورد نظر است از راهكارهاي بسيار كارآمد و تجربه شده است. در مدت اقامتم جوانان بسياري را ديدم كه صرفا بدين منظور به حضور در ايران و آموختن اين زبان تمايل شديد داشتند؛ اما موانع واقعي و ذهني براي حضور آنان هم كم نيست. توسعه و تسهيل حضور ايرانيان مقيم خارج در ايران بيگمان به اين مهم كمك ميكند.
10- رفت و آمدهاي آسان، گسترده و پيوسته ايرانيان در ايران وجه اقتصادي هم دارد. جدا از مبادلات علمي و فرهنگي و بسترسازي براي سرمايهگذاريهاي اقتصادي در شرايطي كه صنعت جهانگردي ما با وضعيت بسيار نامناسبي دست بهگريبان است، مراودات ايرانيان به پروازهاي هواپيمايي به ايران گرمي ميبخشد و بر شمار مسافران فرودگاههاي خلوت ما ميافزايد. بر بازار فرش و صنايع دستي اندك تاثيري ميگذارد كه به نوبه خود بايد آن را غنيمت شمرد. آنان كه دل مشغول مسائل امنيتي هستند از ياد نبرند كه امنيت پايدار در سايه يك توسعه همهجانبه به دست ميآيد. جامعه فقير و نابرخوردار از اقتصاد سالم و رفاه هرگز طعم شيرين امنيت را نميچشد؛ حتي اگر دژواره باشد و همه اطراف آن را برج و بارو و قلعه فرا گرفته باشد.
11- انقلاب اسلامي يك انقلاب فرهنگي بود، نه انقلاب نظامي و تسليحاتي. بنا بوده و هست كه پيام اين انقلاب از طريق كلمات و مبادلات فرهنگي به گوش جهانيان برسد. شمار زيادي از ايرانيان خارج از كشور ميتوانند سفيران فرهنگ اسلامي- ايراني باشند؛ مشروط به اينكه خود از وضعيت كشور خويش رضامند و خرسند باشند. بخشي از اين خرسندي با شناخت عيني و دقيق از جامعه ايراني به دست ميآيد كه لازمه آن نيز حضور در ايران و شناخت مسائل از نزديك است. برخورد كريمانه و كرامت محور با اين هموطنان و پايبندي به حقوق شرعي و قانوني آنان در اين باره يك ضرورت است. كسي كه از سوي كشور و نظامي بيدليل مورد بيمهري و طرد قرار گرفته باشد، هرگز نميتواند سفير آن كشور و نظام باشد. حتي آنان كه به هر دليل نخواهند چنين مسووليتي را ايفا كنند از حقوق انساني و قانوني خود به عنوان يك ايراني برخوردارند و دليلي ندارد آنان را در شمار ستيزه گران قرار دهيم.
12- هر يك از عوامل ياد شده يا مجموعه آنها كافي است تا به مساله ايرانيان خارج از كشور تنها با ديد سياسي بسته و نگاه امنيتي يك بعدي نگاه نكنيم، بلكه با ژرف نگري به واكاوي و بازخواني سياستها و رويههاي موجود در اين باره و اصلاح و بهبود آنها بينديشيم و ايرانيان را بيجهت از حضور در ايران محروم نكنيم. گمان نميكنم اين كاري لغو و بياثر باشد، بلكه پرداختن به مسالهيي ملي و همزمان يك ضرورت انساني، اخلاقي و ديني است.
* پژوهشگر حوزوي و عضو هيات علمي دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید