1392/6/16 ۱۰:۵۹
منوچهر دين پرست: بايد اشاره كرد به جهان شيعي كه در آن نوعي معنويت وجود دارد كه از منابع مشخصي ميآيد و آن آموزههاي دروني پيامبر(ص) است كه با نيروي «ولايت» مرتبط است و اين همان نيروي معنويت است. معناي ولايت بيش از هر چيز در دوستي با خدا تجلي مييابد چرا كه دوست خداوند همان وليالله است و طبق تعاليم شيعه همين ولايت است كه به امامان شيعه(ع) منتقل شده است
منوچهر دين پرست: بايد اشاره كرد به جهان شيعي كه در آن نوعي معنويت وجود دارد كه از منابع مشخصي ميآيد و آن آموزههاي دروني پيامبر(ص) است كه با نيروي «ولايت» مرتبط است و اين همان نيروي معنويت است. معناي ولايت بيش از هر چيز در دوستي با خدا تجلي مييابد چرا كه دوست خداوند همان وليالله است و طبق تعاليم شيعه همين ولايت است كه به امامان شيعه(ع) منتقل شده است صحبت از معنويت و راههاي رسيدن به امر متعالي كه در نزد همه اديان الهي و ابراهيمي بهعنوان حق كامل از آن ياد ميشود بر نگرشها و شيوههاي گوناگوني متمركز شده است. اما معنويت در جهان اسلام و شنيدن صداي حق نبوي تفسيري يكتا و نوين دارد. دكتر نصر از جمله انديشمندان مسلماني است كه بر پايه منابع مهم متون ديني تفسير منحصر و شمولگرايي از معنويت در اختيار مخاطبان قرار ميدهد. در اين گفتوگو دكتر نصر ضمن تبيين و تعريف واژه معنويت سعي كرده تا بسترهاي كاربردي معنويت در دنياي امروز را در اختيار مخاطبان قرار دهد.
****
بهعنوان نخستين پرسش ميخواهم درباره موضوع معنويت بپرسم. ما كلمه معنويت را در حوزههاي مختلفي از زندگي و در سنتهاي ايماني متعددي شنيدهايم. فهم اسلامي ما از كلمه معنويت براساس قرآن كريم و آموزههاي پيامبر گرامي اسلام(ص) چگونه بايد باشد؟ البته واژه معنويت يك واژه اصيل اسلامي است كه نحوه كاربرد آن در دوران اخير تا حدي تحت تاثير كاربرد آن در زبانهاي اروپايي بوده است. لذا پيش از هر چيز بايد اشاره كنم كه كلمه معنويت كه اكنون در زبان فارسي بسيار متداول شده، از قرن نوزدهم به بعد در زبانهاي غربي وارد شد و از طريق كلمه فرانسوي spiritulaité وارد انگليسي شده است. اين لفظ اول توسط برخي از كاتوليكها در قرن نوزدهم به كار برده شده و ريشه بسيار قديمي دارد و از زبان لاتيني مشتق شده است. دليل متداول شدن كلمه معنويت به زبانهاي اروپايي اين است كه در بسياري از حلقههاي غربي اين لغت بهعنوان واژهيي با باري مثبت در برابر و عليه كلمه دين كه براي بعضيها در غرب و نه در اسلام معناي منفي دارد، به كار ميبرند. با اين وجود، بسياري از غربيها كه ميخواهند آموزههاي ژرفتر دين را شرح دهند، لفظ معنويت را به كار ميبرند كه به نظر ميرسد لفظي با معناي روشن است و ابدا دلالتهايي را با خود حمل نميكند كه مخالفان دين در آغاز سكولاريسم در غرب از رنسانس به بعد و بهويژه طي دو قرن اخير سعي كنند آن را از دل آن بيرون بكشند و آن را حقيقتي مستقل از دين بدانند. درباره اسلام، بسياري از ما به ناچار به انگليسي مينويسيم و سخن ميگوييم و درس ميدهيم و بنابراين مجبوريم مترادف واژه معنويت اسلامي را به انگليسي به كار بريم. همانطور كه گفتيد، من دو مجلد قطور درباره معنويت اسلامي به انتشار رساندهام كه متاسفانه هنوز بعد از 20 سال كه از انتشار آن ميگذرد، تنها مجلدهاي جامع در باب اين موضوع در زبان انگليسي است. اما براي تعريف معنويت برحسب اسلام، بايد به عقب بازگرديم و از خودمان بپرسيم: چطور بايد اين كلمه را در فارسي و عربي به كار بريم (دو زبان عمده اسلامي كه واژگان تخصصي زبانهاي اسلامي اكثرا از دل آنها در آمده است) . البته زبانهاي اسلامي ديگري همچون اردو، تركي و غيره وجود دارد، اما عربي و فارسي در زمينه معارف اصلي است. در عربي واژه spirituality به كلمات «روحانيه» يا «روحيه» ترجمه ميشود. بهويژه «روحانيه» كه از كلمه «روح» مشتق ميشود؛ كلمهاي كه ميتوان آن را در قرآن نيز در چند آيه مشاهده كرد و بنابراين به لحاظ ريشهشناختي آن واژه عربي با لغت معنويت در انگليسي مرتبط است. زيرا لغت انگليسي از لغت لاتيني spiritus ميآيد و اين واژه دقيقا با كلمه روح مترادف است. در فارسي، از لفظ ديگري نيز استفاده ميشود و آن معنويت است كه هم در اردو و در ديگر زبانهاي هندي و هم در تركي موجود است. اين كلمه از واژه «معني» در عربي و «معنا» در فارسي ميآيد كه ارتباط دارد به جنبه دروني و درونمند است. شاعر بزرگ جلالالدين مولوي بلخي همواره از صورت و معني سخن ميگويد كه اولي به عالم صورت مرتبط است و دومي به عالم باطن. پس معنويت ريشه در سنت اسلامي دارد و لفظي جديد نيست. در بستر جهان كنوني آنچه بسياري از فارسيزبانها يا عربها ميخواهند درباره معنويت بنويسند، چه معنويت اسلامي يا حتي معنويت غيراسلامي، اغلب با استفاده از واژههاي معنويت و روحانيت است، با توجه به سايههاي جديدي كه در اثر نفوذ ادبيات غربي بر اين واژهها افكنده شده است. با توضيحي كه ارائه كرديد، ميخواهم بدانم كه پژوهشگران و حكماي مسلمان چه سهمي در گسترش سنت معنوي اسلام داشتهاند؟ آياتي كه در قرآن به صورت وحي بر پيامبر اسلام(ص) نازل شد، هم زندگي اجتماعي غيرشخصي در سطح خارجي و اجتماعي و هم زندگي دروني انسانها را مورد توجه قرار داد. آيات مشخصي در قرآن كريم به مطالبي مانند نبرد جان براي خلوص، نجات و تزكيه خويش و نيز دانش دروني ميپردازد. آيات ديگري نيز به معنويت خالص به معناي امروزي كلمه و به متافيزيك ناب ميپردازد. براي مثال قرآن ميفرمايد: «به هر طرف كه رو كنيد، سيمايي از خداوند حاضر است.» ولي من و شما سرهايمان را از يك سو به سوي ديگر ميچرخانيم، پس چرا نبايد سيماي خداوند را ببينيم؟ اين آيه به يك حقيقت متافيزيكي اشاره دارد كه دسترسي آن براي همگان ميسر نيست. از همان آغاز اسلام، از زمان خود پيامبر(ص)، درون جان پيامبر (ص) آموزههايي بود كه او به ما اعطا كرد (و او خود آن را از خداوند متعال دريافت داشته بود). اين نوع آموزه دروني كه در باطن پيامبر(ص) وجود داشت، تنها به تعدادي از صحابه تعليم داده شد و براي همگان نبود. اين آموزهها براي كساني بوده و هست كه از همان آغاز در جستوجوي معناي دروني وحي و حقيقت باطني آن بودهاند. عمدهترين از اين گروه، از اين صحابه امام علي(ع)، سلمان فارسي، ابوذر غفاري و افراد معدود ديگري بودهاند كه با پيامبر(ص) نزديكي خاصي داشتند. و البته هنگامي كه به تاريخ متاخرتر اسلام توجه ميكنيم، ميبينيم كه مهمترين چهرهيي كه اين ساحت دروني سنت اسلامي را منتقل كرد، امام علي(ع) است. امام علي(ع) نهتنها نخستين امام شيعيان است، بلكه علاوه بر فعاليت او به عنوان چهارمين از خلفاي راشدين در معنويت اهل تسنن سهمي محوري دارد، يعني در تصوف اهل سنت و حتي خارج از آن. در اين ميان ميتوان به حسن بصري، جنيد بغدادي، شبلي و امام محمد غزالي و بسياري چهرههاي مشهور ديگر اشاره كرد. تاريخ اسلام حكما و اولياي بزرگي به خود ديده كه زندگيشان بر مبناي جستوجو براي درك اين معناي دروني دين و معنويت و يافتن راهي براي تزكيه نفس بوده است و اين بزرگان اين موضوعها را بارها در اشعار زيبا و گاه در نثر تشريح كردهاند و البته اغلب اوقات اين حقيقت دروني را وراي هر متني بهطور مستقيم به صورت شفاهي به مريدان خود انتقال دادهاند. با اين حال، معنويت اسلامي به فعاليتهاي اينگونه افراد محدود نميشود. كار آنها همچون روشن كردن فانوسي بوده و روشن كردن فانوس همواره كه دامنه نور آن از مكان خود فانوس فراتر رفته است و بنابراين اين معنويت به دامنههاي مختلف وسيعي در تمدن اسلامي كشانده شده است. همانطور كه شما هم ميدانيد، در مباحث فرهنگ اسلامي يكي از الفاظي كه معمولا معادل معنويت دانسته ميشود، لفظ تصوف است. آيا پيوندي ميان اين دو لفظ وجود دارد؟ البته چنين رابطهيي وجود دارد، گرچه اين دو واژه مترادف و يكسان نيست. در وهله نخست بايد گفت كه تصوف و عرفان شيعي حامل اصلي معنويت اسلامي طي 14 قرن گذشته بوده است. منظورم در اينجا تصوف اصيلي است كه بر سلسله صوفيانه مبتني بوده، بر زنجيرهيي كه از پيامبر اسلام(ص) آغاز ميشود و طي قرون استمرار مييابد. اين نكته را تذكر ميدهم چون هماكنون شبه تصوفهاي بسياري بهويژه در اروپا و امريكا و حتي در برخي از جاها در خود دارالاسلام وجود دارد كه از اصالت برخوردار نيست. من از آنها حرف نميزنم؛ چرا كه اين شبهتصوفها صرفا تكهپارههايي از تصوف گرفتهاند و بسياري از تعاليم بنيادي را كنار گذاردهاند. تصوف اصيل نيازمند به عمل تام به شريعت است و نيز در عين حال دروني كردن شريعت و اعتلا بخشيدن به همه نظمهاي صوري براي نيل به واقعيت و حقيقت قدسي است كه همه صور ديني را اعتلا ميبخشد و صورت را نردباني براي رسيدن به معني قرار ميدهد. تصوف بيشك عمدهترين مجراي حفظ و انتقال آن حقيقتي بوده است كه ما آن را معنويت اسلامي ميخوانيم. در عين حال معنويت اسلامي با تصوف برابر نيست، زيرا وجوهي از معنويت اسلامي حضور دارد كه براي مثال ميتوان در نمونههاي يگانهاي از فلسفه اسلامي و حتي علوم سنتي اسلامي- كه وجود مورد نظر آن به ساحتهاي معنوي ارتباط داده شده است- و نيز در هنرهايي يافت كه پيشتر به آن اشاره كردم. اينها را نميتوان با تصوف يكسان دانست گرچه در بسياري موارد مرتبط به تعاليم تصوف بوده است. پس معنويتگرايي وراي مرزهايي كه برخي براي آن قايلاند، در حركت بوده و هست. همچنين بايد اشاره كرد به جهان شيعي كه در آن نوعي معنويت وجود دارد كه از منابع مشخصي ميآيد و آن آموزههاي دروني پيامبر(ص) است كه با نيروي «ولايت» مرتبط است و اين همان نيروي معنويت است. معناي ولايت بيش از هر چيز در دوستي با خدا تجلي مييابد چرا كه دوست خداوند همان وليالله است و طبق تعاليم شيعه همين ولايت است كه به امامان شيعه(ع) منتقل شده است. در گستره آنچه پيشتر ذكر كرديد، آيا ميتوانيد بهطور خلاصه توضيح دهيد چگونه طريقتهاي معنوي از دل اين شخصيتهاي عظيم برخاسته و گسترش يافته است؛ شخصيتهايي همچون شيخ عبدالقادر گيلاني، شيخاحمد رفاعي و مولانا جلالالدين بلخي؟ نخستين قرنهاي اسلام شاهد حضور تصوف به واسطه استاداني بوده است كه حلقههاي خاص خود را داشتهاند. مريدان به سوي اين مرادان همچون جنيد، قشيري، ابوسعيد ابوالخير و... ميشتافتند. مريدان در محضر آنها حضور مييافتند و ميآموختند و برخي خود استاد و مراد ميشدند. مثلا بسياري از مريدان جنيد، خود مرادان بزرگ معنوي شدند، همچون حلاج. از قرن ششم به بعد كه وضع جديدي شكل گرفت و مكاتب عرفاني مشخصتر شد و بسياري رويدادهاي اجتماعي ديگر رخ داد كه اينجا جاي ذكر آنها نيست، متصوفه احساس كردند كه بايد سازماندهي بيشتري را بر حلقههاي خويش بدهند. در آن زمان بود كه دو تن از بزرگترين استادان تصوف، عبدالقادر گيلاني و شيخ احمد رفاعي، طريقتهاي خويش را تاسيس كرده و بسط دادند. شيخ عبدالقادر اهل گيلان در شمال ايران بود و سپس به عراق مهاجرت كرد و در همان جا طريقه قادريه را تاسيس كرده و در همان شهر فوت كرد. و شيخ احمد رفاعي عربي بود از اهالي جنوب عراق. اين دو شخصيت بودند كه طريقه را به معنايي كه در 8 و 9 قرن گذشته ميبينيم، آغاز كردند. طريقه قادريه بدل به جهانيترين طرق در تصوف اسلامي شد كه شعب آن هماكنون از مراكش تا فيليپين فعاليت دارد و طريقه رفاعيه نيز بسيار گسترده شد و از آلباني تا شمال آفريقا تا هندوستان و سرزمينهاي ميان اينها تا به امروز پيرو دارد. سپس استادان و مرشدان بزرگ ديگري ظهور كردند همچون سهروردي كه طريقه سهرورديه را بنيان گذاشت و تاثير عميقي بر زندگي هندوستان نهاد. و الي آخر! هدف غايي اين شيوههاي معنوي در رابطه با آن فردي كه به آنها ميپيوندد يا طرقي كه افراد در آنها پذيرفته ميشوند، چيست؟ در وهله نخست، فرد با ورود به يك طريقه بايد اعمال و تشريفاتي را كه اصل سابقهاش به بيعتالرضوان پيامبر(ص) ميرسد، به جا آورد. در اثر تشرف به تصوف نوعي قدرت معنوي به مريد انتقال مييابد كه توسط آن ميتواند به جهاد اكبر بپردازد، عليه اژدهاي نفس خود بجنگد و نفسش را پاكيزه و منزه سازد و به سطوح بالاتري از مراتب وجود و در عين حال به سطوح درونيتر وجود خود از واقعيت صعود كند و دست يابد. تعاليم نيز طريقت نظم دروني به انسان ميبخشد و با كمك آن مريد يا شاگرد از لحاظ معنوي قويتر ميشود و از بركت ماخوذ از بيعت پوششي دريافت ميكند كه روح و نفس لوامه و مطمئنه او ميشود. نيز طريقت راهي است براي تضمين انتقال صحيح آموزههاي معنوي تا انحرافي در آنها رخ ندهد. البته اين تضمين صددرصد نيست، بلكه مراقبه دائمي انسان نيز لازمه كار است. همانطور كه عرفا ميگويند: «شيطان بيكار نمينشيند.» بهنظر شما زنان چه نقشي در گسترش سنت و ميراث معنوي در اسلام ايفا كردهاند؟ سهم زنان در اين امر مهم و قابل بررسي است. نخست بايد به موضوع عمل پرداخت. دري كه در آغاز راه معنويت وجود دارد، به روي زنان و مرداني كه واجد شرايط باشند، بهصورت يكسان گشوده است و در اعمال اصيل معنويت براي مريدان اعم از زن و مرد يكسان است. و تعاليم طريقت براي زنان و مردان يكي است، همانطور كه از لحاظ شريعت، وظايف آنان در پيشگاه خداوند برابر است. بديهي است كه بهدليل شرايط اجتماعي در تمدن اسلامي پيش از دوران مدرن، ما بيشتر متصوفان و فيلسوفان و دانشمندان مذكر داريم تا مونث. اين امر در واقع براي تمدن غرب نيز به همين صورت بوده است. چند فيلسوف زن انگليسي يا فرانسوي ميتوانيد نام ببريد؟ شايد يكي دو تا، اما دهها و دهها فيلسوف مرد مثل جان لاك، راسل، وايتهد و ديگران داريد. در غرب تعداد متصوفه زن از فيلسوفان بيشتر بوده، ولي در اين زمينه نيز تعداد مردان بيشتر از زنان بوده است. به نحوي مشابه، در جهان اسلام نيز بيشتر كساني كه درباره عرفان اسلامي يا فلسفه نوشتهاند، مرد بودهاند و نه زن ولي زنان بزرگ صوفي كم نيستند. در وهله نخست، ما نمونه برجسته رابعه عدويه، يكي از شاگردان حسن بصري ــ يكي از قطبهاي اعظم حديث و تصوف در بصره و شاگرد امام علي (ع) - را ميتوانيم، نام ببريم. ما مطمئن نيستيم كه رابعه واقعا با حسن بصري ديدار داشته يا خير، اما ميدانيم كه پيرو خط وي بوده است؛ زيرا پژوهشگران هنوز مطمئن نيستند كه رابعه اصلا ميتوانسته با وي ديدار كند يا نه و اساسا به لحاظ اجتماعي مجاورت آنها در كنار يكديگر مجاز بوده است يا خير. در هر حال، رابعه نخستين شاعر صوفي بزرگ عرب است. ما ميتوانيم دو نمونه ديگر را هم نام ببريم. رابعه ثاني و نيز سيده نفيسه كه در قاهره به خاك سپرده شده است و مزار او اكنون زيارتگاه خاص و عام است. تعداد ديگري از زنان نيز در مقام پژوهشگر در امور معنوي و مريد و برجسته برخي طرق شناخته شدهاند و پرآوازهاند.
منبع : اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید