1392/6/14 ۱۱:۲۳
مهدي يزدانيخُرم : آيا بيانِ اهداف و تالماتِ هنرمند است كه روي ما تاثير ميگذارد؟ در اين صورت براي گمانهزني، من بايد بتوانم ابتدا مفهوم و محتواي آنچه در اثر هنري وجود دارد را استخراج كنم و بعد به تعبير و تفسير آن بپردازم. پس امكان دارد اين اثرِ هنري نياز به تعبير داشته باشد و فقط پس از تعبير ميتوانم دريابم كه چرا تحتتاثيرِ چنين قدرتي قرار گرفتهام.
فرويد، تكهاي از رسالهي موساي ميكل آنژ كتابِ موساي ميكل آنژِ زيگموند فرويد شاملِ رسالهها و مقالاتي از اين روانكاوِ اتريشيست كه با محوريتِ چند اثرِ هنري- ادبي و چند مفهومِ وابسته به آن نوشته شده است. در مقدمهي كتاب فرويد رسالهاي را قرار داده با عنوانِ «خالقِ اثرِ ادبي و خيالپردازي» كه به شدت راهگشاي خوانشِ مقالاتِ كتاب است. او در اين نوشتار به همان موتيفِ موردِ علاقهاش يعني معناي خواب و خيال باز ميگردد و سعي ميكند بيان كند رفتارِ هنري چگونه باعثِ به وجود آمدنِ نوعي روياپردازي آگاهانه ميشود. اين ايده در اكثرِ مقالات به وضوح ديده ميشود. فرويد در كتاب به خوانشِ برخي ويژگيهاي آثار شكسپير، فاوست، مجسمهي مشهور موسا و نمونههايي از زندگي و خاطرات هنرمندان بازميگردد كه بسيار انتقاديست. او با روشِ هميشگياش به پديدههاي هنري چونان اُبژههايي نگاه كرده و سعي ميكند با تركيبي از نيت و روزگار مولف اثر با آنچه متن به او ميدهد به تحليل دست پيدا كند. از اين رو كارش بيشباهت نيست به منتقدانِ تفسيري در ادبيات و زيباييشناسي. او همانطور كه خود اشاره ميكند تلاش دارد، مفاهيمِ ابدي-ازلي چونان شر و خير را در باورهاي آرتيستيك متن و مولف درك كرده و از آنها روايتي مبتني بر يافتههاي روانكاوانه ارائه دهد. هرچند منتقدانِ اين نوع تحليلِ اثرِ هنري بسيار زياد هستند و امروز نيز غوغاي لكاندوستان و لكانبازان در حوزهي نقد ادبي و انتقادي بسيار بلند است اما كتابِ فرويد اهميتي نظري نيز دارد و آن اشارهايست به مفهومِ روايت. در اكثرِ مقالههاي فرويد ميتوان ميلِ او را به روايتِ يك ايده در متنِ هنري مشاهده كرد و همين امر است كه باعث ميشود او قالبي تئوريك براي خود مهيا كند و به ايدهي اصلي خود كه كشفِِ «لذتِ بدوي» اثرِ هنريست نزديك شود. از اينرو نميتوان او را بهمثابهِ منتقدي روانكاو ديد كه فقط دنبال اضافهكردنِ باورهاي خود به متنِ هنري است. او واقعيتهاي زيستي و به خصوص تاريخي را كاملا مدِنظر دارد. او در يكي از درخشانترين رسالههاي اين كتاب يعني «غرابت نگرانكننده» چونان يك تاريخنگار ادبي به مفهومِ هيولا و ارواح در آثار كلاسيك پرداخته و نشان ميدهد كه نويسندگاني چون دانته يا هومر و شكسپير چگونه اين ارواح و موجودات را عاملي براي فكر ابدي انسان به مسالهي مرگ قرار دادهاند. او تاويل خود را با توجه به اضطرابِ انسان از مردن پيش ميكشد و بعد با استفاده از تشابهها و تناقضهاي اين آثار سعي ميكند كهنالگوهاي خود را از نو و در اين قالب تعريف كند. هرچند شخصا به نقدِ برآمده از روانشناسي هيچ علاقهاي ندارم اما كتابِ فرويد اثريست شگفتانگيز در شناساندنِ يك نگاهِ تحليلي به مسائل و موضوعهايي كه به شكلي مشترك در آثار موردِ توجه او تكرار شدهاند. او دربارهي مفاهيمي چون «من»، «امر خلاقه» و «واقعيت» مينويسد كه در خوانشِ انتقادي ادبيات نقشهايي بسزا دارند. هرچند براي كساني كه به نگاههاي فرويدي در تحليلِ اثرِ هنري علاقهمند هستند كتاب فوقالعاده است. او با دقتي خاص تلاش دارد فاصلهي ميانِ آگاهي زيستي و آگاهي هنري را آشكار كرده و از دلِ اين شكاف وضعيتِ كلي اُبژهي موردِنظر خود را ترسيم كند. از اينرو رفتار درونمتنياش نظاممند و اصوليست و ميتواند براي منتقدان و علاقهمندانِ به اين خوانش جذاب باشد. احتمالا اين روايت او از نويسنده يكي از دقيقترين تعريفهاياش هست: «نويسنده ويژگي روياي خودخواهانهاش را با تغييرات و سرپوش گذاشتنهايي تخفيف ميدهد و با استفاده از امتياز بخشيدن لذت ناب، يعني از طريقِ زيباييشناسي كه از وراي خيالاتاش ارائه ميدهد ما را ميفريبد...» و فرويد مدام در حالِ يافتنِ ريشههاي اين امرِ فريبنده و «كشف» است. امري كه در ساختارِ نظري او بهمثابه يك هدفِ نهايي از خوانش و تماشاي اثرِ هنري به نظر ميآيد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید