تحلیلی برگسست تاریخی سه نهاد دانشگاه ، فرهنگ و سیاست / دكتر هادي خانيكي

1392/6/12 ۱۰:۱۱

تحلیلی برگسست تاریخی سه نهاد دانشگاه ، فرهنگ و سیاست / دكتر هادي خانيكي

جامعه امروز ما جامعه پرشتابي را از نظر صورتبندي‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي تجربه مي‌كند. نقطه مركزي اين شتاب، همزماني و درهم‌آميختگي دگرگوني‌هاي ساختاري و نظام معاني در سطوح ملي و جهاني است. هر بخشي از جامعه كه به لحاظ ساختي تحول‌پذيرتر باشد، بيشتر در معرض اين دگرگوني‌ها قرار مي‌گيرد نهاد دانشگاه از جمله اين بخش‌ها است كه به دليل ويژگي‌هاي دروني و مناسبات بيروني خويش دستخوش تغييراتي پرشتاب است.

 

جامعه امروز ما جامعه پرشتابي را از نظر صورتبندي‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي تجربه مي‌كند. نقطه مركزي اين شتاب، همزماني و درهم‌آميختگي دگرگوني‌هاي ساختاري و نظام معاني در سطوح ملي و جهاني است. هر بخشي از جامعه كه به لحاظ ساختي تحول‌پذيرتر باشد، بيشتر در معرض اين دگرگوني‌ها قرار مي‌گيرد نهاد دانشگاه از جمله اين بخش‌ها است كه به دليل ويژگي‌هاي دروني و مناسبات بيروني خويش دستخوش تغييراتي پرشتاب است.

شكاف يا گسستي كه در حوزه دانشگاه، فرهنگ و سياست وجود دارد مساله‌اي است كه سال‌ها در ايران پيگيري مي‌ شود.اگر تعبير اعتدال به برقراري موازنه را به عنوان معيار در نظر‌بگيريم بين اين سه نهاد به لحاظ تاريخي گسستي را مشاهده مي‌كنيم.دانشگاه‌ها در جهان و از جمله در ايران يكسري لايه‌ها و سطوح مختلفي را پشت سر گذاشته‌اند. به لحاظ نظري حداقل پنج نوع دانشگاه در دوران متاخر به ميان آمده‌اند از جمله: دانشگاه مورب، دانشگاه انبوه، دانشگاه مواجه با جنبش‌هاي اجتماعي، دانشگاه مواجه با مقتضيات بازار و دانشگاه مواجه با جامعه اطلاعاتي و ارتباطي.

هركدام از اين دانشگاه‌ها به مسأله خاص خود مي‌پردازند. اما با شدت و شتاب تغييرات جامعه ايراني، نهاد دانشگاه در ايران از سويي همه اين دسته‌بندي‌هاي تاريخي را به صورتي متداخل دربرمي‌گيرد و از سويي ديگر در مواجهه با دو حوزه سياست و فرهنگ گرفتار انواع تناقض و عدم‌تعادل‌ها مي‌شود. اكنون نسبت ميان دانشگاه، سياست و فرهنگ در جامعه با نسبتي نامتوازن، ناموزون، ناهمزمان و به‌طور خلاصه بدقواره است.

 

سطوح و لايه‌هاي دانشگاهي

دانشگاه نخبه‌پرور شايد اصلاً شروع دانشگاه جديد در ايران باشد؛ كانون اهميت چنين دانشگاهي خود دانشگاه و جريان توليد علمي است. اين در حالي است كه دانشگاه مواجه با تقاضاي انبوه، دسترسي به آموزش عالي را حقي عمومي مي‌داند كه به عنوان بليتي براي يك زندگي خوب مورد استفاده قرار مي‌گيرد. كانون اهميت اين موضوع تكيه دانشگاه بر محيط عمومي است.اما دانشگاه مواجه با جنبش‌ها‌ي اجتماعي دانشگاهي است كه وجهه و اعتبار خود را از چگونگي حضورش در فضاي اجتماعي مي‌گيرد.پاسخگو كردن دانشگاه در برابر آنچه صنعت و اقتصاد نيازمند آن است امري‌است كه در دانشگاه مرتبط با مقتضيات بازار كار، مورد بررسي قرار مي‌گيرد.اما دانشگاه‌هاي جديد و فرا دانشگاه‌ها موسساتي هستند كه به تحولات صنعتي و فضاهاي مجازي پيوند خورده‌اند و چالش‌هاي محيطي‌شان كاملاً متعدد و متنوع، رقابتي، پيچيده و آشوب‌ناك است. هنوز شاكله كلي دانشگاه‌ها تغيير نكرده‌است. هنوز تعريف رئيس دانشگاه شيكاگو از دانشگاه به عنوان جامعه دانشمندان پابرجاست. حال اينكه دانشگاه در ايران چقدر به اين تعريف نزديك است؛ موضوعي مورد بررسي است.

 

بحران دانشگاه،‌ بعدي از بحران جامعه

براساس تعريف رئيس دانشگاه شيكاگو دانشگاه ،كودكستان، باشگاه، حزب‌سياسي و دستگاه تبليغات نيست بلكه جامعه دانشمندان است. دانشمندان نيازمند آزادي تحقيق، آزادي بيان، آزادي تعليم هستند و اگر اين‌ها نباشند عملاً دانشگاه و ديسيپليني وجود نخواهد داشت. در آستانه انقلاب به دنبال موقعيتي كه دانشگاه در اين دوره پيدا كرد دكتر تهرانيان در پژوهشكده ارتباطات و توسعه ايران تحقيق و جمع‌بندي ای انجام داد كه از ميان همه تعاريفي كه ارائه داد به 10 مشكل در رابطه با دانشگاه اشاره كرد. از جمله مواردي كه به آن اشاره كرد عدم موازنه و اختلال در بين نهاد دانشگاه، سياست و فرهنگ است. او معتقد است كه بحران دانشگاه‌ها بعدي از بحران جامعه ايراني است كه در جنبه سياسي، فرهنگي و آموزشي وجود دارد.

در مقاله‌اي كه پاييز 57 توسط دكتر تهرانيان نگاشته شد؛ بحران سياسي دانشگاه‌ها نوعي مشروعيت سياسي دانسته شده كه از بيرون به دانشگاه منتقل گرديده‌است. دوم اينكه دانشگاه از طرفي هم با آموزش ارزش‌هاي حرفه‌ا‌ي جديد مواجه است و هم با پاسداري از سنت‌هاي فرهنگي و اجتماعي، كه اين خود زمينه‌ساز ايجاد تعارض درون دانشگاه‌ها شده و دانشگاه را صحنه برخورد نسل‌ها و فرهنگ‌ها كرده‌است. سوم اينكه مسأله، دچار بحراني ساختاري است و نقطه چركين آن مداخله سياست در دانشگاه است. در واقع فشار سياسي است كه باعث سياسي بودن يا نبودن دانشگاه‌ها شده‌است.

 

تحميل مصلحت سياسي عامل انتصاب‌هاي ناروا

تحميل مصلحت سياسي روز بر مسائل دانشگاه‌ها توسط برخی دولت‌ها ، باعث شد انتصاب رؤساي دانشگاه‌ها و دانشكده‌ها بر اساس روابط سياسي و بدون توجه به صلاحيت علمي در دوره هایی انجام گيرد، در اين ميان حرمت استاد و دانشجو از طريق سلب استقلال آنها دچار تشنج گرديده و بنابر مقاله دكتر تهرانيان زماني دانشگاه، دانشگاه مي‌شود كه از فشارهاي سياسي رهاشده باشد. سي سال بعد با كارهايي كه تحت عنوان توسعه علمي در دوره اصلاحات انجام شد اين نتيجه به‌دست آمد كه دانشگاه به عنوان دستگاه عقل نقاد نمي‌تواند وظيفه خود را انجام دهد مگر با فهم جديد از مسأله اعتدال و مادامي كه به ميدان فرمانبري سياست تبديل شده در حالي‌كه نياز دارد نهادي دموكراتيك باشد نمي‌تواند خود را از اين گسست رها سازد.

 

دو سند براي رهايي فكر

اگر نهاد دانشگاه از اين مداراهاي سياسي پيرامونش رها شود مي‌تواند به فعاليتي متعادل اميدوار باشد. بنابر بيانيه 1380 توسعه علمي كشور، استقلال دانشگاهي و مشاركت دانشگاهيان در انتصاب رؤسا و عدم مداخله نهاد‌هاي ديني و سياسي اصولي است كه در اين راستا بايد مورد توجه قرارگيرد. علاوه بر اين سند، هفته پيش بيانيه‌اي از سوي فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران منتشر شد كه ضمن تاكيد بر اين اصول به ارائه توصيه‌هايي در اين زمينه پرداخت. بنابراين بر اساس اين دو سند دانشگاه زماني در موقعيت تعادلي قرار مي‌گيرد كه سياست‌هاي رسمي نيز به سمت تعادل نزديك شود و مادامي كه حكومت امكان فعاليت دانشگاه‌ها در فضا و جايگاه‌ خودشان را فراهم نكند؛ آن‌ها هم نمي توانند يك نهاد تعادلگرا باشند كه بتوانند جامعه را به سوي تعادل جهت‌د‌هي كنند.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: