1392/6/11 ۱۴:۵۰
درسگفتار «اندیشه نوصدرایی» صبح روز10 شهریور با سخنرانی حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در مؤسسه فرهنگی هنری روزگار نو برپا شد
درسگفتار «اندیشه نوصدرایی» صبح روز10 شهریور با سخنرانی حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در مؤسسه فرهنگی هنری روزگار نو برپا شد.در ابتدای بحث حجتالاسلام خسروپناه، با اشاره به اینکه فلسفه ملاصدرا پس از تطور دوره تاریخی از کندی و فارابی تا سهرودی و میرداماد اتفاق افتاد، گفت: صدرا حکمتی را تأسیس کرد اما تعریف او از فلسفه با تعاریف بوعلی و شیخ اشراق متفاوت نیست او هم فلسفه را دانش میداند و بر اساس این تعریف فلسفه از موجود به ماهو موجود بحث میکند. بر همین اساس مباحثی که در سایر مکاتب بوده نیز در حکمت صدرایی مطرح شده است.وی با بیان اینکه قلمرو صدرا شامل مباحث هستی شناسی، فلسفه معرفت (هستی شناسی معرفت و معرفت شناسی) و فلسفه نفس و الهیات بالمعنیالاخص است، افزود: همین چهار بخش را در حکمت مشاء و اشراق هم میبینیم. یک مجموعه مباحث پراکندهای هم در مباحث فلاسفه است که به فلسفه ذهن، زبان، هنر و ... مشهور است اما اینها نیز پراکنده است.
* روششناسی تفاوت اصلی ملاصدرا و سایر فلاسفه است/ دغدغه ملاصدرا الهیاتی است
وی تفاوت اصلی ملاصدرا با سایرین را تفاوت روشی دانست و گفت: حکمت مشاء روششناسیاش عقلی محض است، شیخ اشراق شهود را هم بر روششناسی فلسفه اضافه میکند (در عصر شیخ اشراق جریان تصوفگرایی ضد فلسفی ابوحامد غزالی مستقر شده بود) پس از آن، میرداماد تلاش کرد عقل را با نقل پیوند بزند، ملاصدرا روش استاد را قدری تکمیل کرد و نشان داد که میتوان حکمتی داشت که هم فلسفه، عرفان و حلاّل مسایل کلامی باشد.
این استاد فلسفه اسلامی دغدغه خویش را الهیاتی به شمار آورد و اظهار داشت: پس از او هم دیگران مباحث مختلف فلسفی را در الهیات مطرح کردند. بحث این است که صدرا هیچ جا ادعای فلسفی نکرده که تبیین عقلانی برای آن نداشته باشد اما در این تبیین نقل به او کمک کرده است، بنابر این نقل تنها در مقام گردآوری نیست حتی در تبیین و عقلانیت نیز از نقل بهره برده میشود.
*حکمت صدرا رئالیستی و قابل شناخت و شناساندن است
حجتالاسلام خسروپناه با اشاره به اینکه شهود راه استدلال کردن را به ملاصدرا نشان میدهد، گفت: این استدلال عقلانی است و بنابراین حتی او در جلد 9 اسفار هم قیامت، صراط، جهنم بهشت و میزان را که ما همیشه میگفتیم اینها بحثهای نقلی است، تبیین عقلانی کرده است. پس میتوان گفت که حکمت صدرا رئالیستی یعنی واقعگرا و قابل شناخت و شناساندن است.
*ملاصدرا در فکر تأسیس نظامی برای رفع نیازهای همه مکاتب بود
وی با اشاره به اینکه بسترهای اجتماعی و جریانات فکری (کلامی اخباریگرایی، کلامی ضد فلسفی، عرفانی ضد فلسفی) ملاصدرا را به سمت این مسیر کشاند، افزود: پس او به فکر تآسیس نظامی افتاد تا نیاز همه مکاتب را رفع کند.
خسروپناه در ادامه بحث پس از اینکه تصویری از اندیشه صدرایی ارائه داد، گفت: ما در دوره معاصر با مکاتب مدرنی رو به رو شدیم که اقتضا میکرد تحولی در حکمت صدرا رخ دهد، مکاتبی چون مارکسیسم، سوسیالیسم، ماتریالیسم و ... من میتوانم «آقا علی حکیم مدرس زنوزی» را آغازگر فلسفه نوصدرایی بدانم بطوریکه این فلسفه پشت پا زدن به فلسفه صدرا نیست، تکامل و بالندگی آن است باوجود اینکه وارد یک مجموعه مکاتبی شده که ساختار و قلمرو صدرا را تغییر میدهد.
*علامه طباطبایی فلسفه صدرا را با مباحث مکاتب مدرن درگیر کرد
وی با بیان اینکه علامه طباطبایی را نیز میتوان آغازگر فلسفه نوصدرایی دانست، گفت: او فلسفه ملاصدرا را با مباحث ماتریالیستی و مارکسیستی درگیر کرد و ساختار فلسفه را تغییر داد. وی برای راحت کردن تعلیم در آموزش فلسفه بدایت الحکمه و نهایت الحکمه را نوشت، البته هیچ کدام آغاز و پایان فلسفه نیست چون پس از او افرادی چون آیتالله مصباح یزدی و ... هستند و به آموزش فلسفه پرداختند.
* مصباح ،جوادی آملی و سبحانی شاگردان علامه در مکتب نوصدرایی بودند
وی درباره اینکه چه زمینهای باعث شکلگیری فلسفه نوصدرایی شد، گفت: همان بسترهای معرفتی و اجتماعی که اگر مکاتب لیبرالیستی، ماتریالیستی، سوسیالیستی و برخی جریانات روشنفکری در آن دوران فعال نمیشدند، شاید علامه هم این احساس را برای ارائه آثار نداشت. پس از او آیتالله جوادی آملی، مصباح یزدی و سبحانی شاگردان علامه بودند بیشتر درگیر نوصدرایی شدند تا سایرین.خسروپناه با اشاره به اینکه کار علامه گرچه علت اصلیاش رواج مکاتب در جهان بود اما پیروزی انقلاب اسلامی و نظامهای فلسفی علت رشد و بالندگی نوصدرایی شد، افزود: در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نقشه جامع کشور و تحول علوم انسانی نیاز به مبانی داشتیم.
*فلسفه شرق دغدغه خودشناسی و غرب دغدغه تحلیلی داشت
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به اینکه فلسفههای معاصر در دنیا دو دسته شرقی و غربی است، افزود: فلسفه شرقی مثل هنودیسیم بودیسم که در دو دهه اخیر در ایران مطرح و برخی عرفانهای نوظهور را به همراه آورده بیشتر دغدغه خودشناسی داشتند و این نیاز در جامعه ما هم احساس شد اما فلسفههای غرب بیشتر دغدغه تحلیلی داشتند، که در دانشگاههای ما هم رشد کرد و اینها هم وارد فلسفههای مضاف شدند.
وی در ادامه افزود: فلسفه زبان، ذهن، تکنولوژی، هنر، اجتماع، حقوق، اخلاق، علوم و ... پس از این دوره در ایران کم کم مطرح و آثار زیادی در تمام این حوزهها ترجمه شد و انقلابی با ترجمه آثار صورت گرفت و اینها یک مرتبه ما را با دهها پرسش فلسفی مواجه کرد، شخصیتهایی چون آیتالله مصباح با تأسیس مؤسسه امام خمینی و بنیاد باقرالعلوم، رشتههای مختلفی را پذیرا شدند و فلسفههای مضاف هم آنجا شروع به کار شد. آیتالله جوادی آملی هم گرچه مؤسه اسراء را راهاندازی کرد ولی بیشتر آثار خودش آنجا منتشر میشد اما آثارش در این زمینه مؤثر بود.
*ویژگیهای حکمت نوصدرایی
در ادامه این سخنرانی حجتالاسلام خسروپناه در تشریح چند ویژگی حکمت نوصدایی گفت: حکمت نوصدرایی چون صدرایی طرفدار رئالیسم معرفتی است (یعنی نسبیگرا و شکاک نیست) البته نمیخواهد ادعا کند که ما با استدلال عقلی همه حقایق را درک میکنیم ولی خود تجربه و آزمون هم مبتنی بر یک استدلال عقلی است.
وی افزود: مؤلفه دوم اینکه در حکمت نوصدرایی مثل صدرایی قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارد اما یک مقدار شیوههای بکارگیری آنها در استادان معاصر نوصدرایی یکسان نیست، مثلا فلسفه استاد مصباح عقلی محض است ولی وقتی وارد فلسفه اجتماعی میشود محور اصلی قرآن است و در فلسفه سیاسی تبیین عقلانی با نصوص دین صورت گرفته است اما استاد جوادی آملی در همان بحثهای وجود شناسی هم از آیات بهره میبرد. سبک استاد مصباح به علامه نزدیکتر است.
* مصباح یزدی اعتقادی به وحدت وجود ندارد
وی در ادامه گفت: استفاده از مکاشفات اهل عرفان نیز حایز اهمیت است. خود مکاشفات ملاصدرا را استاد مصباح یزدی استفاده کرده ولی او خیلی با عرفان مصطلح مأنوس نیست و به وحدت وجود اعتقاد ندارد ولی آیتالله جوادی آملی هم عرفان خوانده هم مدرس عرفان بوده و در فلسفه هم از عرفان استفاده کرده است.
خسروپناه یادآور شد: مؤلفه سوم حکمت نوصدرایی در مقابل چندین جریان فکری قرار دارد که یکی از آنها جریان مکاتب غربی (سوسیالیت، ماتریالیسم و ... که همه جزو جریان سوبژکتیویسیم است) است. این حکمت انسان را تنها فاعل شناسا نمیداند چون قرآن (خدا) نیز فاعل شناسا است در حالیکه مکاتب غربی فقط انسان فاعل شناسا است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید