1392/6/11 ۱۳:۴۸
در چند سال اخیر با عنایت به نیاز طبیعی کشور و انقلاب اسلامی مبنی بر تولید علوم انسانی و دانش ناظر به هویت ملی و بومی و دینی که مطالبه بسیاری از دغدغهمندان بهویژه رهبر انقلاب هم بوده است اقداماتی در این باره آغاز شده است که ...
در چند سال اخیر با عنایت به نیاز طبیعی کشور و انقلاب اسلامی مبنی بر تولید علوم انسانی و دانش ناظر به هویت ملی و بومی و دینی که مطالبه بسیاری از دغدغهمندان بهویژه رهبر انقلاب هم بوده است اقداماتی در این باره آغاز شده است که خبرگزاری فارس با همکاری پایگاه علوم اجتماعی اسلامی ایرانی در گفتوگو با دست اندرکاران و صاحبنظران و منتقدان به جمعبندی تجربیات حاصله بپردازد.
در زیر نخستین بخش این گفتوگوها را با دکتر محمد تقی کرمی دبیر کارگروه علوم اجتماعی شورای تحول در علوم انسانی و هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی میخوانید.
* در چند سال اخیر با عنایت به نیاز طبیعی کشور و انقلاب مبنی بر تولید علوم انسانی و دانش ناظر به هویت ملی و بومی و دینی که مطالبه بسیاری از دغدغه مندان بویژه رهبری هم بوده است اقداماتی در این باره آغاز شده است.. ارزیابی شما به عنوان یکی از اعضای موثر شورای تحول در علوم انسانی در کارگروه علوم اجتماعی چیست؟
- کرمی: از یک نظر بحث تحول در علوم انسانی میتواند در قالب این گفتمان باشد که ما تحت هژمونی علم غربی قرار داریم و باید حواسمان باشد که یک نگاه انتقادی داشته باشیم ولی ظاهراً دوستانی که شعار تحول در علوم انسانی را میدهند، نگاهشان فراتر است و آن را یک پروژه حتمی میبینند که باید حتماً متحول شود.
منظورم این است که حتمیت تحول از پیش ساخته نیست بلکه ما به فرآیندهای علم نگاه میکنیم و بخشهایی از آن که کاملاً قابل قبول و قابل دفاع است را نگه میداریم؛ البته من این حرفها را پیش از این در جلسات دفاع و دیگر جلسات گفتهام و الان متهم نیستم به این که دارم از آب گلآلود ماهی میگیرم؛ بارها تاکید کردهام کسی که میخواهد تولید علم بومی بکند، بهتر است به جای این که در مورد ضرورت آن صحبت کند نمونههایی را عرضه کند.
* بحث تحول علوم انسانی مقداری سیاسی مطرح شد
از نظر من به طور همزمان دو بحث در رابطه با تحول در علوم انسانی مطرح بود؛ یکی بحث تحول در علوم انسانی به طور کلی و یکی بحث تحول در آموزش علوم انسانی. من با بحث تحول علوم انسانی که به صورت کلی و یک پروژه حتمی مطرح می شد کاملاً مخالف بوده و هستم. این بحث که اصالتا نیاز جامعه علمی ما بود مقداری سیاسی مطرح شد و ابعاد آن کاویده نشد. به نظرم این قدر بد عمل شد که فکر میکنم، تقریرهای درست تحول در علوم انسانی تا دویست سال دیگر در این مملکت اصلاً نتواند سر بلند کند اما بحث تحول در علوم انسانی به معنای این که نظام آموزشی علوم انسانی ما به گونهای متحول بشود که به زمینههای دینی جامعه ما توجه داشته باشد و به زمینههای بومیسازی دانش در کشور ما توجه داشته باشد، من از این دفاع میکنم و در آن مشارکت و همکاری داشتهام.
به نظر من باید این دوتا را از هم جدا کرد. در اینجا و در آموزش بحث این بود که مثلاً شما در جامعهشناسی یک سری حوزههایی دارید که مدتهاست سرفصلهای آنها از رده خارج شدهاند؛ بعضی حوزهها هست که میتوانید آن حوزهها را به بحث بگذارید و یا آنها را توسعه دهید. در جامعهشناسی قشرها میتوانید مثلا به بعضی از آن حوزهها بپردازید که بومی کشور ما است. در بحثهای دیگر، مثلاً ما در بحث الهیات اجتماعی واقعاً زمینههای خوبی برای کار کردن داریم یا مثلا در حوزههایی چون قشربندی اجتماعی و...
* امکان دارد یک مقدار مصداقیتر در این باره صحبت کنید؟
- کرمی: یکی از بحثهایی که ما در بحثهای قشربندی داریم، بحث این است که قشربندی در ایران از نظریههایی که در باب قشربندی وجود دارد، چندان تبعیت نمیکند. این یک مسأله است. بحثهای بومیسازی. در کشور ما، ساختار بومی در ساختار فرهنگ خیلی نقش دارد و یکی از حوزههای به شدت مغفول ما بحث جامعهشناسی حقوق است. ما نمونههایش را در جلساتی که بوده مطرح کردیم. من خیلی کوتاه اشاره بکنم. مثلاً به روحانیت چقدر به عنوان یک قشر نظام فکری فرهنگی در کشور ما توجه شده؟ اخیراً کارهایی شده؛ یا مثالهایی که من در جامعهشناسی حقوق در آن جلسات میزدم. ما هر قانونی که برای خانواده به مجلس میبریم، رسوم ازدواج در ایران تغییر میکند. این خیلی جالب است. قبل از این که مصوبه قانون از شورای نگهبان بیاید، تغییراتش را در عقدنامهها میبینیم. این نشان میدهد که جامعه ما یک جامعهای است که حقوق در آن نقش تعیینکنندهای دارد. اقتصاد در آن نقش تعیینکنندهای دارد.
کسانی که میخواهند علوم اجتماعی ایران را سر و سامان بدهند، باید به این جنبههای مغفول مانده توجه کنند. این پروژه پروژهای بود که ضرورت آن احساس شد منتها به نظر من اصل بحثش تحت تأثیر همان گفتمان اول بود. چون آن گفتمان اول سایه داشت و هم اینکه در جاهایی به ابتذال کشیده شد ولی به نظر من راهی که شروع شد، راهی نیست که حالا حالاها متوقف بشود؛ یعنی یک راهی است که شروع شده و انشاءالله ادامه هم پیدا خواهد کرد. امیدوارم این جواب سؤال اول بوده باشد.
* دانشگاه ها چقدر در این تحول همراهی میکردند؛ یعنی در طراحی تحول در آموزش و بعد اجرا چقدر همراه بودند؟
- کرمی: نکته این بود که سرفصلها سی سال بود که به روز نشده بود. منابع ما منابعی بودند که الآن هیچ استادی آنها را به عنوان منبع معرفی نمیکند. کاری که صورت گرفت، در مجموع یک قدم به جلو بود. منابع به روز شد. سرفصلها و عناوین به روز شد. درسهای جدیدی آمد اما از یک جایی به بعد ما در ورطه تکرار افتادیم. ورطه تکرارش این است که مثلاً جامعهشناسی جنسیت. استاد زور آخرش را سر کلاسش میزند. مثلا بنده ده سال است که دارم یک درسی را در دانشگاه میدهم. هر ترم هم دارم شرح درسم را بازبینی میکنم و آن را به روز میکنم. حالا شورای تحول از همه دانشگاهها میخواهد که پیشنهاد بدهند. من هم میآیم و مینویسم. اشکال کار در اینجاست فقط یک دانشگاه که مینویسد بقیه از روی هم کپی میکنند. جالب است. من در بازنگری علوم اجتماعی که دبیر کارگروه بودم میدیدم اینها همه از روی هم کپی کردهاند.
البته شاید بتوان گونهای دیگر هم به این مساله نگاه کرد. یعنی وقتی پیشنهاد دانشگاه اصفهان، پیشنهاد دانشگاه تهران و پیشنهاد دانشگاه علامه به هم نزدیک است ممکن است به این خاطر باشد که علم یک ماهیت اجتماعی هم دارد؛ یعنی الآن معدل جامعهشناسی دین یا قشرها یا حوزههای دیگر در ایران این است ولی به نظرم بیشتر همان مساله اول یعنی تقلید و کپی دانشگاهها از همدیگر اتفاق میافتاد.
از این جهت تحول در آموزش در علوم انسانی یک پروژه بلند مدت و آرام است که باید هر 5 سال و یا 10 سال اتفاق بیفتد اما آن چیزی که من عملاً در این سه چهار سال اخیر مشاهده کردم، این است که پروژههای تکراری و پروژههای موازی در باب بازنگری علوم انسانی در کشور ما اتفاق میافتد که عملاً هم راه به جایی نمیبرد. یعنی هنوز دو سال از آغاز پروژه اول نگذشته بود پروژه دوم شروع شده بود.
* عکس العمل اساتید چطور بود؟ شنیده میشد که برخی اساتید به دلایل سیاسی مقاومت می کردند در مقابل سرفصلهای جدید!
- کرمی: من این حرفها را قبول ندارم. اگر استاد یک سرفصلی پیدا بکند که از خودش بهتر است، میپذیرد. مسأله جور دیگر است که میخواهم به آن مسأله بپردازم. من مخالفتها در برابر سر فصلها و عناوین را کمتر دیدم و مخالفتها و مناقشات بیشتر به حذف درس یا حذف گرایش یا حذف رشته یا تأسیس رشته، تأسیس گرایش یا تأسیس درس بوده است. که البته در هر کدام از اینها ممکن است که منافع شخصی دخیل بوده باشد. مثلاً استادی دوست دارد که جامعهشناسی قشر درس بدهد. اگر شما بیایید و دکان او را ببندید و این رشته را حذف کنید او دیگر در نظام دانشگاهی تعریفی ندارد؛ یا مثلاً گرایشی را تأسیس کنید که دانش آن در ایران نیست و...
به هر حال کسی قاعدتا با بهبود و ارتقا سرفصلها مشکلی ندارد چون حتی اگر من با سرفصلها مشکل داشته باشم وقتی که سر کلاس میروم، سرفصلهای خودم را درس میدهم.
* موضوع دوم بحث ساختار خود وزارت علوم است. همیشه کسانی مصدر وزارت بودند که از رشتههای فنی بودند و نگاه آنها فنی و مهندسی به دانش دارند. از طرف دیگر ما الآن یک نیاز عینی و فوری داریم. یک سری بحثهای تحریمها هست و بحث پیشرفت فناوری و علمی است. کسی که در حوزه فنی مهندسی باشد، شاید خیلی راحتتر و نزدیکتر بتواند آنها را دنبال کند. از طرف دیگر با توجه به شرایط بومی و دینی خودمان، احساس نیاز به تحول در مبانی آموزش علوم انسانی داریم. ساختار وزارت علوم و کسی که مسئولیتی وزارتخانه را بر عهده می گیرد آیا می تواند هر دو نگاه را پیگیری کند؟
- کرمی: مشکل ما با وزارت علوم این است که همیشه در رأس وزارت علوم بچههای فنی بودند. بچههای فنی هم علوم انسانی را واقعاً فنی و مهندسی میبینند. مگر این که یکی از آنها بر فرض به لحاظ شخصی یک علاقهها و دانشهایی داشته باشد. نکته دوم این است که اصلاً بحث تحول در علوم انسانی مربوط به شورای عالی انقلاب فرهنگی است و ثبات ساختار مدیریت دارد. خیلی نباید نگران این بحث باشیم که دولت جدید چه می کند و چه نمیکند. باید بحثمان را به این سمت ببریم که شعار درست چیست؟! شعار غلط چیست؟! و واقعاً مشکل تولید علم در ایران کجاست؟! چرا ما نمیتوانیم تحول اساسی و منطقی در علوم انسانی داشته باشیم. اگر در یک فضای آزادی آسیبشناسی بشود، آن موانع پیشینی بحث بشود، آن موقع است که ما میتوانیم به بحث تحول نزدیک بشویم.
* بیشتر از نگرانی از ساختار اجرایی باید نگران عدم شفافیت هدف بود
ما الآن بیش از این که نگران تحول در ساختارهای اجرایی و سیاسی باشیم، باید نگران این باشیم که در باب تحول در علوم انسانی، مسأله برای ما شفاف نیست. یعنی نمیدانیم که میخواهیم چه کار بکنیم. فضا برای ما خیلی تیره و تار است. این چیزی است که من بیشتر روی آن تأکید میکنم. یک مسألهای که وجود دارد اینکه حاکمیت به لحاظ مدیریتی در حوزه علوم انسانی در سالهای اخیر دارد وزارت علوم را از بیرون مدیریت میکند. یعنی اصلاً مهم نیست که وزیر کی باشد و معاون وزیر کی باشد. ما نباید نگران ساختار باشیم. باید ببینیم آیا صورت مسأله برای ما شفاف هست یا نیست؟! بیشتر باید روی این کار بکنیم.
پس بیشتر از اینکه دنبال پروژه تعریف کردن برای تحول باشیم باید بگذاریم فرایند تغییر و تحول و ارتقا سیر طبیعی خودش را داشته باشد. هر سال و یا هر دوسال یکبار نمیتوان دروس و سرفصلها را تغییر داد. باید هر تغییری خودش را در داخل سیستم نشان دهد. چکش کاری شود و زمینه برای تغییرات مورد نیاز طبیعی فراهم شود. به شما بگویم که شاید در باب علوم انسانی در این چند مدت چندین پروژه انجام شده است! اما به نظرم اتفاق چشمگیری نخواهد افتاد اگر ما صرفا بخواهیم به کار نگاهی پروژه محور داشته باشیم و فرایند محور نباشیم و الزامات و اقتضائات طبیعی آن را در نظر بگیریم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید