1392/6/9 ۱۰:۱۳
سایر محمدی: «لاس لوماس» نوشته کارلوس فوئنتس داستان بلندی که در سال 1980 منتشر شد، اکنون به قلم عبدالله کوثری به فارسی ترجمه و توسط نشر ماهی منتشر میشود. نام عبدالله کوثری با برگردان «آئورا» از همین نویسنده بود که اعتبار ویژهای پیدا کرد و ترجمههایش با اقبال روبهرو شد و هنوز هم خوانندگان حرفهای ادبیات آمریکای لاتین را به دنبال خودش میکشد.
سایر محمدی: «لاس لوماس» نوشته کارلوس فوئنتس داستان بلندی که در سال 1980 منتشر شد، اکنون به قلم عبدالله کوثری به فارسی ترجمه و توسط نشر ماهی منتشر میشود. نام عبدالله کوثری با برگردان «آئورا» از همین نویسنده بود که اعتبار ویژهای پیدا کرد و ترجمههایش با اقبال روبهرو شد و هنوز هم خوانندگان حرفهای ادبیات آمریکای لاتین را به دنبال خودش میکشد. کوثری بعدها آثار ارزشمندی از ماریو بارگاس یوسا، کارلوس فوئنتس و دیگر نویسندگان را با قلمی شیوا و درخور به فارسیزبانها معرفی کرد. «پوست انداختن»، «گفتوگو در کاتدرال»، «گرینگوی پیر» ،«زنان تروا»، «عیش مدام»،«گزیده شعرهای جورج سفریس» و... از آن جمله است.
پس از انتشار «خاطرات پس از مرگ براس کوباس» که جایزه بهترین ترجمه در سال 83 را نصیب شما کرد، خبر چندانی از شما نیست.
نخیر، پس از آن از همین نویسنده رمان «دن کاسمورو» را توسط نشر نی منتشر کردم. ماشادو دآسیس نویسنده برزیلی سه رمان معروف دارد که دو تا از آنها را ترجمه کردم و رمان «خاطرات پس از مرگ...» تا به حال توسط انتشارات مروارید چهار-پنج بار تجدید چاپ شد. بعد از آن هم داستان بلند «کنسپانسیا» از کارلوس فوئنتس را ترجمه و منتشر کردم که الان به چاپ دوم رسید. بعد از آن هم تراژدیها منتشر شد.
یکی از آخرین رمانهای یوسا رمان «رویای سلتی» بود، چه شد به سراغ ترجمه این رمان نرفتهاید؟
من در این مدت رمانی ترجمه نکردم. حالا ممکن است بعدا کارهایی بکنم. ولی در این فاصله بیشتر به دنبال ترجمه آثار غیرداستــانی بودم. آخرین کـــاری که کردم، ترجمه کتاب مفصلی درباره «قیام کلنل محمدتقیخان پسیان» است که نشر ماهی منتشر میکند. این کتاب نوشته خانم استفانیک کرونین محقق انگلیسی است که روی تاریخ ایران کار کرده و قبلا هم از او یکی-دو کتاب منتشر شده بود. این کتاب بررسی قیام کلنل پسیان در خراسان است.
قبلا گزیده شعرهای جورج سفریس را ترجمه و منتشر کردید. آیا در این زمینه کار دیگری هم دارید؟
هنوز مجموعهای تحت عنوان ترجمه شعر آماده نکردهام. چون ترجمه شعر شیوه و حالوهوای خاصی میطلبد. به نظر من ترجمه شعر نوعی باز سرایی است و آدم به هر شاعری هم نمیتواند آنقدر نزدیک شود ولی کارهای پراکندهای انجام دادم، البته نه به این صورت که در هیات یک کتاب آماده چاپ باشد. هنوز هم تصمیم و برنامه مشخصی ندارم که به صورت پیوسته مجموعه شعری از شاعری ترجمه کنم.
هشت سال دوران احمدینژاد چگونه گذشت؟
من فکر میکنم حساسیت درباره چاپ و انتشار داستان و رمان خیلی زیاد بود و به همین دلیل در حوزه ادبیات صدمامت زیادی به ما وارد شد. جدا از اینکه بسیاری از کارها آنجا ماند، آثار فراوانی نه شامل حذف سطرها و صفحات، بلکه گرفتار حذف بخشها و فصلهای کتاب شد. البته بعضی از نویسندگان و مترجمان به این شیوهها تن نمیدادند، ناگزیر بسیاری از آثار در حبس ماندند و علاقهمندان ادبیات از این آثار محروم شدند. مهمتر از همه این بود که بسیاری از مترجمان به سمت ترجمه رمان نرفتند. خودم در چهار سال اخیر تعمدا به دنبال ترجمه بهخصوص رمان نرفتم. نمیشد با آن مشرب و سلیقهای که در اداره کتاب داشتند کنار آمد. مترجم چگونه باید قبول کند پس از چند سال کار طاقتفرسا کار نویسندهای را اینقدر قلع و قمع کنند و به اسم او بیرون بیاید؟ طبعا دوره احمدینژاد برای اهل قلم دوره خوبی نبود.
غیر از داستان و رمان، حوزههای دیگر هم این مشکل را داشتند.
سایر حوزهها این قدر دچار مشکل نبودند. مثلا کتابهای فلسفی و تاریخی و غیره آنقدر گرفتار تیغ سانسور نشده بودند. خود من مثلا در این دوره مجوز چاپ کتاب «زندگینامه آیزایا برلین» را گرفتم. قبل از آن هم کتاب «ریشههای رمانتیسم» را بدون حذف و اضافه منتشر کردم. یا تراژدیهایی که ترجمه کرده بودم چه «آیسخولوس» و چه «سنکا» گرفتار این مشکلات نشده بودند. حتی یک واو هم تغییر نکرد. ولی در حوزه ادبیات داستانی سختگیریها خیلی شدید بود.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید