1392/6/5 ۱۰:۲۶
فریدریش نیچه شاید بیش از هر فیلسوفی، اقبال این را یافته که به فارسی ترجمه شود. نزدیک به 40 اثر مجزا، اعم از کتاب کامل، تلخیص شده یا گزیده، در قطعهای مختلف، از زبانهای مختلف و با سبکها و لحنهای مختلف از آثار این فیلسوف منتشر شده است. بسیاری از این آثار دو یا چند بار ترجمه شدهاند. اکنون چهار ترجمه مختلف از «چنین گفت زرتشت» به فارسی منتشر میشود. کم و بیش تمام آثار او از زبان آلمانی به قلم علی عبداللهی یا با برگردان سعید فیروزآبادی بازترجمه شدهاند و شمار آثاری که درباره نیچه ترجمه یا تالیف شدهاند، از ۵۰ عنوان فراتر میرود. البته اقبال از آثاری که درباره این فیلسوف درآمده به اندازه خود آثارش و در میان آنها هم به «چنین گفت زرتشت» و «شعرها» نمیرسد. اما نیچه چه زمانی پایش به ایران رسید؟
از ترجمه نخستین اثر نیچه به زبان فارسی بیش از 60سال میگذرد. محمدعلی فروغی نخستینبار در «سیر حکمت در اروپا» ایرانیان را با فلسفه معاصر غرب و طبعا به اجمال با نیچه آشنا کرد. نخستین ترجمه از آثار نیچه، «خدایان عشق اشک میریزند» به قلم علیاکبر کسمایی در سال 1325، البته در میان خوانندگان جایگاهی نیافت. دو سال بعد، کتاب «چنین گفت زرتشت» را حمید نیرنوری منتشر کرد. این برگردان با وجود لغزشهای مفهومی اندکش و اشارات کوتاه به نکات مهم افکار نیچه در مقدمه، چنانکه باید، سبک و سیاق و نثر درخشان نیچه را در فارسی بازآفرینی نکرد. «بهترین اشعار نیچه» با برگردان شجاعالدین شفا، پس از این اثر درآمد. ترجمه این شعرها در زبان فارسی، همانند سایر ترجمههای آن زمان همین مترجم از شاعران اروپایی، گویای هیچ برجستگی و لحن نیچهای یا تشخص زبانی نبود.
گرایش به نیچه عصیانگر، انقلابی و ژرفکاو، پس از چاپ منتخبی از «اراده معطوف به قدرت» به قلم محمدباقر هوشیار آغاز میشود. این ترجمه برخلاف ترجمههای پیشین، هم از زبان آلمانی بود و هم یک سر و گردن از سایر ترجمهها بالاتر. با همین ترجمه بهویژه مقدمه نسبتا مفصل آن به قلم مترجم، داوری در باب نیچه و تفکرش آغاز شد.
کم و بیش همهداوری، پیشداوری، دریافت و سوءدریافت از تفکر نیچه و نیز آگاهی از فرازهایی از فلسفه او، تا به امروز با همین مقدمه شکل میگیرد. حدود 20 سال پس از این ترجمه، برگردان تحسینشده از «چنین گفت زرتشت» به قلم داریوش آشوری، منتشر میشود. بسیاری این ترجمه را پدیدهای دانستهاند در نگارش فارسی و تغییر نگرش به نیچه. این اثر تاکنون بارها بازنشر شده و نیچه فیلسوف، زباندان، کنایهورز و شاعر را به خوبی به خواننده ایرانی میشناساند. با این اثر تفسیر تکصدایی از نیچه تاحدی از میان رفت و تفسیرهای واقعیتر از او در میان روشنفکران رشد کرد.
با ترجمه «فراسوی نیک و بد» به قلم آشوری، اثر بنیادین دیگری از نیچه را خواندیم. پس از آن از همین مترجم «تبارشناسی اخلاق» منتشر شد. در این کتاب سرهگرایی، اعرابگذاری و روش تازه نوشتاری مترجم هم بر زبان فاخر افزوده میشود و خوانش متن را برای بعضی خوانندگان دشوار میکند. ضمن اینکه این کتاب همانند «چنین گفت زرتشت»، ادبی- تمثیلی نیست و استدلال و روشنی عبارات اهمیت بیشتری دارد تا زبان. به سعی این مترجم و مترجمان دیگر، نیچه در میان فلسفهدوستان و اندیشهوران جایگاه ویژهای مییابد.
بسیاری از آثار بعدی نیچه را با وجود برگردان از زبانهای دیگر یا لغزشهای بسیار، همچنان خوانندگان میخوانند. چون تب نیچهخوانی بالا میگیرد. یکی از دلایل توفیق اندک برگردانهای بعدی از نیچه و حتی شکست پارهای از آنها، ترجمه از زبانهای غیرآلمانی، از انگلیسی و فرانسوی و گاه زبانهای دیگر است. از آنجا که زبان در کار نیچه اهمیت بسیار دارد، ترجمه اثر به زبانی دیگر و برگشتنش از آن زبانها به فارسی، خود دلیل بسیاری از پیشداوریها و سوءبرداشتها از اندیشه نیچه است. با این همه، همین ترجمهها هم خدشهای بر اعتبار نیچه نمیزنند و آثارش همچنان و اخیرا از زبان اصلی با فارسی درمیآیند.
از شارحان نیچه در 20 سال اخیر بسیار خواندهایم. اما از آنجا که اغلبشان انگلیسی، آمریکایی یا فرانسوی بودهاند از منظر فلسفه انگلوساکسون و فرانسوی به نیچه نگریستهاند و بسیاری از ظرایف نیچه را درنیافتهاند. پژوهشگران ایرانی هم اغلب از این دو حوزه فلسفی- زبانی مایه میگیرند که باز هم دریافتشان بیتاثیر از تفکر در آن حوزهها نیست. از این رو جز تفسیرهای هایدگر و یاسپرس از نیچه، تفسیرهای دست اول از تفکر او کمتر به فارسی درآمده است.
در دو دهه اخیر تفسیرهای آغازین از اندیشه نیچه دگرگون شد. چنانکه بسیاری از فلسفهورزان ایرانی شیفته اسطوره نیچه شدند تا ژرفای تفکرش. آنارشیستهای متمایل به مذهب و ناسیونالیستها در پی فروپاشی ارزشهای دوران باستان و «فره ایزدی»، اَبَرانسان را میستایند، نیچه را گرامی میدارند و در او محملی برای تندروی، خردستیزی و مخالفت با فلسفههای انگلوساکسون میجویند. از دیگر سو، قدرتطلبان و نخبهگرایان سطحینگر، فرازهایی از ناهمخوانی اندیشههای نیچه با «لیبرالیسم»، «دموکراسی» و «سوسیالیسم» را دستاویز قرار میدهند. چپها نیز به گمان خود، با تأسی به همین فرازها از تفکرش، این فیلسوف آلمانی را نادیده میگیرند، یا با او مخالفت میورزند. اما آنچنان که باید در برابر تفکرش، دلایلی استوار اقامه نمیکنند و حتی همین مخالفت، انکار یا ناخشنودی شان، زبان روشن و درست و درمانی نمییابد تا به گفتوگویی انتقادی دامن بزند.
عرفاندوستان نیز در قیاسی نهان، نیچه را در ردیف کسانی چون حلاج، عینالقضات، سهروردی و خیام و... چون سالکی شوریده و شیداوار میدانند. با ترجمهها و تفسیرهای داریوش آشوری، نوشتههای داریوش شایگان، نیچه از قالب تنگ طرفدارانش بیرون میآید و چهره دیگری مییابد. همین تفسیرهای هرچند پراکنده، طرفداران پیشین نیچه را محتاطتر میکند. نسل جدیدتر نیز تا اندازهای نسبت به پیشینیان، به دریافت واقعیتر از او میرسند. در عرصه جامعهشناسی، چه در آثاری که از زبانهای دیگر ترجمه میشود و چه آثار تالیفی به زبان فارسی، آرای نیچه کم و بیش بازتابی ندارد.کمتر جامعهشناسی به آثار نیچه نزدیک شده. فمینیستها نیز با چنگزدن به جملههای مشهور کلیشهای ضدزن نیچه، با او میانه خوبی ندارند. در صورتی که کمتر کسی چون نیچه، با چنان عمقی روان زنانه را کاویده است. با برگردان آثاری از پل ریکور، ژیل دلوز، میشل فوکو، یورگن هابرماس، گئورک گادامر، فرانسوا لیوتار، مارتین هایدگر، ژاک دریدا، تئودور آدورنو و هانا آرنت دیدگاههای هنری ـ ادبی نیچه در دهه اخیر بیش از پیش آشکار شده است. بابک احمدی در آثاری همچون «مدرنیته و اندیشه انتقادی»، «معمای مدرنیته»، «کتاب تردید»، «ساختار و تاویل متن» به معرفی دیدگاههای زیباشناختی نیچه میپردازد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید