1392/6/3 ۱۴:۳۹
علی آبادنامه یا سفرنامه ذهابیة قم نوشتة محمدکاظمخان کاشانی به کوشش جناب حسین مدرسی طباطبایی در ملحقات چاپ دوم تاریخ دارالایمان قم نوشته محمدتقی بیک ارباب (قمی) بدون ذکر نام ناشر و تاریخ در سالهای نخستین دهة پنجاه نشر گردیده است.تعداد صفحات این رساله در چاپ مذکور 63 صفحه میباشد. کوشندة محترم مقدمة پرمغزی نیز در حدود 5 صفحه بر متن چاپی افزوده است که جمعاً صفحات 207 تا 274 مجمومة مذکور را دربرمیگیرد.
علی آبادنامه از زمره رسائلی است که محمد کاظم خان کاشانی در توجیه ساختن راه جدید تهران – قم در زمان میرزا علی اصغر خان امین السلطان وزیر مشهور ناصر الدین شاه نگاشته است. ما از احوال نویسنده اطلاعی نداریم، لیکن توصیف دقیقی که از ساختمانها و تأسیسات بین راه که بعضاً هم اینک وجود خارجی ندارد، به دست داده است، رساله مذکور را درخور توجه میسازد. وی در مقام توصیف از واژهها و عباراتی استفاده مینماید که خوانندة آشنا با متنهای مرسوم فارسی این روزگار و حتی زمان نگارش پارهای از آنها را کمتر دیده یا اصلاًٌ ندیده است. این امر، استخراج این لغات و ترکیبات را خاطر نشان میسازد. از اینرونوشتار حاضر به این مهم اختصاص دارد.
خلاصهای از ماجرای ایجاد راه مذکور در مقدمة کتابچة زرین قلم آمده و در شمارة 71 (بهار 1392) مجله حاضر با عنوان کوتاه «گزارش راه جدید تهران – قم» و تفصیلی «کتابچه در تعریف / گزارش راه جدید از دارالخلافه تهران تا آستان ملک پاسبان حضرت معصومه(ع)» به چاپ رسیده است و فعلاً به همین اندازه بسنده میگردد. اما کوشندة محترم از رویداد ناگواری نیز یاد میکند که خواندن آن خالی از فایده نیست:
«اقدام اسفآور دیگری که در اجرای طرح تغییر جاده معمول گردید و آن را در حد خود باید جنایتی بزرگ خواند ویران ساختن بنای باستانی و بسیار مهم »دیر گچین» برای استفاده از مصالح ساختمانی آن در بنای مهمانخانة علی آباد متعلق به امین السلطان بود که به گفته حاجی نجم الملک (در سفرنامة خوزستان، ص181) مانند مدرسه اصفهان و دو برج ری از دست رفت. (مقدمه صص 210- 209)
ایشان در ادامه میافزاید:
«میرزا اصغرخان امین السلطان به سابقة مدفون بودن مادر خود در قم سالی یک بار به این شهر سفر مینمود. رساله حاضر وصف یکی از سفرنامههای او به قم است که متضمن وصف دقیق همین راه احداثی و منازل میان آن و در جهت و مسیر تبلیغاتی است که به منظور پنهان داشتن و توجیه و «لوث» زورگویی و تعدی آشکار او در این مورد انجام پذیرفته است، این رساله سرگذشت و شرح وقایع چهار روز آغاز سفر مزبور است که از شنبه 17 صفر 1404 تا یکشنبه ربیع الاول به طول انجامیده و آن را یکی از وقایع نگاران دستگاه او که در این سفر همراه وی بوده نگاشته و «علی آباد نامه یا سفرنامة ذهابیه قم» نام داده است. این اثر به خاطر وصف تفصیلی راه جدید و منازل آن به هر حال از مآخذ تحقیقی پیرامون وضع جغرافیایی و تحولات قم در دورة قاجار شمرده میشود و از این رو با آن که سراسر آن آمیخته به خوشآمدگویی نسبت به امین السلطان با قلم پردازیهایی سست بود به نشر آن براساس نسخة اصل (ش 2315 کتابخانة مجلس شورای ملی – تهران) مبادرت رفت. (مقدمة صص 211- 210 ).
علیرغم این، همانگونه که گفته شد نحوة توصیف بناها، کاروانسراها، حمامها، قهوهخانهها، پلها، مهمانخانهها، برجها، قناتها و آسیابها، باغها و حتی مناظر و عوارض طبیعی بین راه و استفاده از لغات و اصطلاحات کمیاب و بعضاً نایاب در این مقام، توجه و التفات هر خوانندة علاقمندی را جلب مینماید. برای نمونه او بالغ بر دو صفحه از رساله را به توصیف پل روخانه شور - که در هنگام بازدید در حال ساخت بوده - اختصاص داده است و دقتی که در این مورد به خرج داده - فارغ از مقصودش - ستودنی است. (صص 226 – 224).
وصف کاروانسرای حسن آباد
وی جایی در توصیف کاروانسرای حسن آباد میگوید:
«اما بنای کاروانسرا از سه طرف که شمال و جنوب و مغرب باشد تماماً با سنگهای بسیار صاف خوب لبهدار و کج ساخته شده، پنج ذرع ارتفاع عمارت و جدران دارد. بطوری سنگ کاری شده که اگر با آجر ساخته میشد به این صافی و مستقیم نمیبود. ولی بقدر پنج رک با آجر و گچ چیده و ساخته شده برای حفظ از آب باران که پشت سنگچین نیفتد. لیکن از طرف شرقی که جلو در و سردر کاروانسرا است تماماً از گچ و آجر ساخته شده. وارد دالان کاروانسرا که میشوند طرفین دالان دو اطاق مقابل یکدیگر است. داخل صحن دور تا دور یعنی چهار ضلع مشتمل است به اطاقهای یک دری، و دو زوایة ضلع غربی مقابل در کاروانسرا دو خلوت است که میتوان در آنها منزل کرد. کلیه سی باب اطاق دارد. طول کاروانسرا سی ذرع، از بیست چهار ذرع، دور تمام کاروانسرا پشت اطاقها سرتاسر طویلههای عریض و طویل مسقف است، مشتمل بر طاقنماها برای بارانداز، و همچنین در چهار زاویه بر در هر دو طویله سکویی بسته شده مشتمل بر چهار ستون برای منزل و بارانداز کاروانیان و زوار» صص 219- 218
وصف ناودان
در جایی دیگر در تعریف ناودانی در عمارت علی آباد بیان میدارد:
«بین این دو راه پله در وسط ارتفاع کرسی ذیل عمارت در دیوارة زیر خرند لبة دریاچه ناودانی سه ذرع طول، نیم ذرع عرض و یک چارک گردی میان از یک پارچه سنگ حجاری شده، و در عرض آن دیواره قرار دادهاند که بالاتصال آب مذکور از دریاچه در آن ناودان ریخته و از آنجا زیر جاده راهآبی ساخته شده که آن آب به حوض قهوهخانه میرود. این ناودان برای آن است که تمام حیوانات از آن ناودان به سهولت بدون آنکه سر را به زیر آورده مخالف طبیعت و به کلال و ملال آب خورند، بلااشکال آب آشامند و همچنین اناس عابرین به غیر آنکه داخل عمارت شوند از آنجا به آسانی و سهولت آب بردارند» ص 234
قهوهخانه علیآباد
در خصوص قهوهخانه علیآباد مینویسد:
«اما برون قهوهخانه یعنی در قهوهخانه و جلو آن و دو اطاق طرفین صفة شمال غربی که جزو جلو و طرفین در قهوهخانه است، اولاً دری عالی آنجا گذارده شده مقابل و محاذی ایوان صدر عمارت، و طرفین در سکوی باریکی به عرض سه چارک بستهاند برای هر که بخواهد وارد نشود میتواند همانجا نشسته چاهی (چایی) بخورد و قلیان بکشد در حالی که عنان مال سواری خود را در دست داشته و معجلاً خواسته باشد برود در هر وقت از اوقات، یا آنکه مسافر چنان خسته باشد که نتواند داخل قهوهخانه شود پیاده یا سواره همانجا چاهی (چایی) خورده و تدخین سیگار و قلیان کرده به کاروانسرا برود. یا آنکه به کلی از این منزل بخواهد رد شود» ص 236
نگارندة سفرنامه
گفته شد که از محمد کاظم خان کاشانی نویسنده رساله که از ستایندگان و وقایع نگاران امین السطان دوم بوده است جز نام و رساله مورد بحث آگاهی بیشتر فعلاً در دست ما نیست[1][1] لیکن همین رساله نشان می دهد که او مردی آگاه بر هنر معماری و ساخت و ساز بوده و به تعبیر خودش در «تهندس» ماهر و چه بسا خود معمار بوده است. متن نشان می دهد که او ریاضی و هندسه میدانسته و از این دانشها در وصف ساختمانها به خوبی استفاده نموده است. البته کوشندة محترم در قسمتی از مجموعة مورد بحث از محمد کاظم خان فرزند محمد حسین خان کاشانی یاد نموده که متصرف یک دانگ و نیم قریة علیآباد از قراء سراجة قم بوده است و رسالهای مشتمل بر چند فرد و حکم شرعی در باب موقوفه بودن قریة مذکور در سال 1281 یا اندکی پس از آن نگاشته و در آن سه نسخة جمع و خرج آستانه مربوط به سال 1139، 1147 و 1148 عیناًٌ درج و ثبت نموده است. ایشان میافزایند محمد حسین خان کاشانی پدر نگارندة این رساله باید همان حاکمم قم در روزگار فتحعلی شاه مالک قریة زعفرانی سراجه باشد. در احکام و ارقام از فتحعلی شاه – مربوط به دورة حکمرانی همین محمد حسین خان در قم- علیالرسم از او نام آمده است. (صص282- 281)
رساله مورد بحث آکنده از واژهها و اصطلاحات ارزشمند معماری است، که قاعدتاً یک فرد عادی اطلاعی از آن ندارد و تنها یک شخص کاردان و باتجربه از آنها آگاه است پس در مییابیم که انتخاب او از سوی امین السلطان جهت نگارش سفرنامه و به منظور مورد بحث بدرستی بوده است. همین امر رساله را بعنوان گنجینهای ارزشمند و کمنظیر در حوزه معماری سنتی قاجار درخور توجه و عنایت میکند. نوشتة مورد بحث راجع به وقایع چهار روزه آغاز سفر وی و شماری دیگر به قم همراه با وزیر مزبور است. او همراهان خود را اینگونه معرفی مینماید:
«اشخاصی که در این سفر میهمان جناب اجل هستند: جناب وزیر علوم، آقای ناظم خلوت، آقای میرزا محمد خان، حاجی محمد حسن امینالضرب، حاجی میرزا حسین ممیز، آقا میرزا احمد منشی باشی، حاجی کربلایی، آقا میرزا حسین مداح کرمانی»
دقتی که نویسنده در وصف موضوعات و بیان جزئیات در شرایط آن زمان و آنهم در مدت چهار روز مصروف داشته - هر چند رساله را پس از پایان مسافرت نگاشته – است، خواننده امروزی را به آگاهیهایی رهنمون میکند که اگر رساله حاضر نبود، آنها را در دسترس نداشت. به هر حال نویسنده شخصی دقیق و پرحوصله بوده است. دو حکایتی نیز که ذکر کرده، خواندنش خالی از لطف نیست یکی « تظلم دراویش در منزل منظریه» که پیش از این در مجلة راهنمای کتاب سال دوازدهم، صفحات693 – 691 چاپ شده است.(مقدمه 211)
دیگری مربوط به قراسوران (محافظان) خاک تهران است، که به ذکر آنها مبادرت میشود. پیش از اینها تکهای در خصوص« وضع و هیأت» آقا باقر سعد السلطنه مدیر راه مذکور نگاشته که نمکین است، و در پی میآید:
وضع و هیأت آقا باقر مدیر راه
«ناگاه آقا باقر از سر پل معجلاً مستقبلاً وارد. وضع و هیأت ظاهر و چگونگی برزخ و صورت آقا باقر:
موی سر و ریش از بیحمامی و بیخضابی سفید، رنگ روی از تابشات و حرارت آفتابی سیاه همچون عبید، از بی اصلاحی و بی اعتنایی مانند کیخاهای الوار کهکیلویه و خوانین اتراک قشقائی، شلوار شلخته سرداری کهنه گیوه بغل دریده و یخه پیراهن پاره و چرک و چکنه، از عرق و گرد و غبار صحاری و برار از بیسامانی و پریشانی اگر او را کسی نمیشناخت میپنداشت عملة قمی است یا بنّای کاشانی. به وضع و هیأتی و به ترکیب و صورتی که به تحریر و تقریر نمیآید». ص 264
حکایت محافظان راه تهران
«قریب به میهمانخانة کهریزک کاروانسرایی با دکان بقالی دیده شد که پنج نفر قراسوران خاک تهران آنجا بودند با لباسهای مندرس که به وصف نمیآید. اسبهاشان به طوری لاغر که قوة حرکت نداشتند. از آنها سئوال شد که این چه حالتی است؟ گفتند ما ماخذ معیشتی نداریم به جز جیره و مواجب و به ماند جیره میرسد و نه مواجب. گفتیم چرا تفنگ ندارید؟ گفتند تفنگها نزد بقال گرو است! نه ما را میگذارند بر سر خانة خود رویم و نه نان و آب و نه علیق بما میدهند. در این صورت چگونه می توانیم حافظ راه باشیم؟
باز گفتیم پس چگونه معیشت میکنید؟ گفتند این جاها مرغابی و بعضی طیور دیگر هستند حضرات فرنگی اینجا به شکار آمده، ما آنها را خدمت میکنیم آنها گاهی معیشت ما را متحمل میشوند.
حاجی امین الضرب حاضر بود به ایشان گفتند بنابراین خوب است دزدی کنید!
یکی از آنها به رسم ترکان – که هر وقت فارسی می گویند ضمیر متلکم را به طور خطاب ادا میکنند - گفت اگر دزدی کنیم پدرت را می سوزانند!
همراهان همه خندیدند که حاجی را من غیر مقصود شخص قراسوران فحش داد» ص 215
واقعة دراویش:
بعد از ختم کلام احضار شام شد. ناگاه متظلماً از خارج مهمانخانه گفتگویی و در آبدارخانه و هیاهویی مسموع که کسی به دادخواهی و پناهجوییآمده و از حضرات قراسورانها ممنوع است. جناب اجل امر به احضارش فرمودند.
چون وارد شد دیدیم جوان مردی یزدی به شیوة و شیمة درویشان، در اقوال و احوال سراسیمه و پریشان، با اضطراب و التهاب بسیار از روی عجز و انکسار اظهار داشت که امروز در عرض راه کوشک نصرت و منظریه بعد از آمدن شما که هر یک از فقرا را اطعام به طعامی و مستفیض به فیض و انعامی فرمودید پنج شش نفر از قلندران اوباش و بیپا و سراننباش و نرهگدایان کلاش و رندان پا بند گسستة قلاش و غولان از کار گریختة ناتراشیدة ناخراش، که الحال به صورت و کسوت درویش و بالمآل و حقیقت کلاه بر و کیسه بر و شارب حشیش، الدنگان بیشرم و حیا و بنگان سراپا خطا، ... [2][2]، بنگیان به بنگ مفتون وافوریان مبهوت از افیون، ملبس به لباس و کسوت درویشان بیخبر از طریقه و حالت ایشان، و مصور به صورت سیاحان، بی اثر از سیر و سیاحت آنان، این لاتان بیباک و لوطیان سینه چاک، این قماربازان پاک باخته و ... [3][3] خراب به لباس و اولیاء خود را ساخته پناه به این دو کسوت و عنوان آورده تا این که حامل هر ممنوع و منکری که باشند و فاعل هر خطیئه و سیئهای که گردند هم از تحذیر شرعی امام مصون و هم از تأدیب عرفی حاکم عرف مأمون بوده. از حضرت عبدالعظیم با این گدامنشان لئیم و تبعة شیطان رجیم و منحرفان از طریقة مستقم همراه و هم قدم و هم صحبت و همدم شدیم.
در ضمن مصاحبت و مرافقت در این طی زمان و مدت و قطع مسافت از حضرت عبدالعظیم تا کوشک نصرت از بعضی مکالمات و علامات و برخی حکایات و روایات من استنباط و درایت کردند که پول دارم و دارای درهم و دینارم. اما آقاجان چه درهمی و چه دیناری؟ در مدت مدیدی و عهد بعیدی که از یزد تا طهران با حالت پریشان فلوس فلوس از افراد نفوس و یک پول یک پول از هر ظلوم و جهول، اما در طهران قران قران از هر یاور و سلطان و شاهی شاهی در سر هر خیابان و راهی به تکدی و اصرار و به تعدی و خرگدایی، به بی آزرمی و بیحیایی جمع و خود را از خرج و خوردنش منع کردم تا آن که مبلغ و مقدار و شمار درهم و دینار بعد از تعب و رنج بسیار هشتاد قران یعنی هشت تومان شد. این وجه را برای سفر زیارت کربلا گذاشته و خود را از خرج کردنش به زحمت و ریاضت واداشته، زیر وصلة خرقه پنهان و وصلات دیگر برآن دوخته، در دل بر ازدیادش لیلا و نهاراً آتش افروخته و برای صیانت و حراستش خفاء و جهاراً دلق تن را سوخته.
این وجهی را که به بوجه مذکور و به وصف مسطور بدست آورده بودم این ظالمان بیمروت و این کافران بیایمان بیملت امروز از چنگم در آوردند به این وضع که یک نفر مرشد و مطلوب و بقیه مریدو طالب، یک نفر آمر و حاکم و بقیه مأمور و محکوم، پس از آن مرا گرفتند و در این وادی دور از آبادی نزد مرشد بپا داشتند و در موقف پیر مانند اسیر رشتهای بر گردنم گذاشتند. یکی به نادرویشی به گواهیم ایستاد- دیگری شهادت بر بیپیری و بیراهیم داده، یکی گفت دزد راه درویشان است- دیگری گفت به ناحق خورندة لقمة ایشان است، یکی گفت غول است دست درویش بر سرش نرسیده- دیگری گفت مجهول است پیر و مرشد ندیده، یکی گفت باید چست و برهنهاش نمود- دیگری گفت باید داغ آهنش فرمود، یکی گفت منافق است سنگ بر سرش سوار باید کرد- دیگری گفت خطارکار است به گیسو آویخته بایدش به دار زد. عاقبتالامر مرشد متمسک به حدیث نبوی شده که « قتل الموذی قبل اذائه»[4][4] ، مریدان متشبث به شعر خواجه شیرازی شده که:
پیش درویشان بود خونت مباح گرنسازی مال خود در ره سبیل
پس از آن مرشد با مریدان متفق بر کشتن من شدند. کاردی را صیقل زده آماده و بندی بر دست و پایم نهاده، من چون مرغ بسمل دل به کشته شدن در داده، یکی از آن میان وساطت کرده که آنچه مال فقرا نزد اوست تسیلم میکند چون گذشت شیوة فقرا است و عفو و بخشش شیمة آنها است مرشد از او گذشت کند.
من از بیم جان و ایمنی ازدست آن ظالمان وجه را به ایشان نشان داده پول را از خرقه بیرون آورده مرا رها کردند. اینک هر پنج شش نفر در کاروان حاضر و شما در گرفتن حق من از آنها قادر.
فی الفور جناب اجل امر به احضار آن طراران فرمودند. بزودی چهار نفر از آنها را حاضر نمودند. یکی از آنهادر قدیمالایام قاطرچی بوده، همان وقت که فهمیده بود درویش یزدی خدمت جناب اجل برای عرض حال رفته فرار نموده، هر چه تفحص و تجسس کردند او را نیافتند. از قراری که نشانی دادند شخص قاطرچی از راندههای قاطرخانه بوده که چند سنة قبل جناب اجل او را اخراج از قاطرخانه فرموده بودند ولی چون جناب اجل از شرارت و طراری و دزدی او مطلع بودند بسیار مبالغه در تجسس او کردند که شاید پیدا شود و او را بکیفر و سزا برسانند.
محاکمة دراویش:
باری در استنطاق، آن چهار نفر به حدی عجز و زبان بازی کردند که از برای حضار شبهه پیدا شد که شایددرویش عارض کاذب باشد در ادعا. جناب اجل که مظهر اسم«یاستار» و مصداق حدیث قدسی« یاغوث الاعظم! کن رائفاً علی البریه» اند و از رحمت رحمانی که جبلی و غریزی ایشان است مصمم شدند که دراویش را رها نمایند و ترحمی در حق جوان عارض فرموده، قصه را کوتاه کنند، جناب مستطاب وزیر علوم که مظهر اسم «یاجبار» که به معنی تلافی کننده است و متحقق به مصداق «و لتعرفنهم فی لحن القول» بودند فرمودند: درویش عارض مظلوم و صادق در ادعا و آن نادرویشان خاطی ظالم و عامل مدعا. آقا باقر که مظهر اسم « یا قاهر» و در شناسایی غولان بیابانی و طراران و. عیاران صحرایی و کوهستانی ماهر، از جناب اجل استدعا نمود که رفع غائله را به من واگذار فرمایند تا صدق و کذب را معلوم و احقاق حق را از ظالم برای مظلوم نمایم. جناب اجل به او واگذار فرموده، شام حاضر شد.
بعد از صرف شام هنوز قهوه صرف نشده، که آمدندو گفتند پول درویش از پیش آن نادرویشان درآمد. کیفیت حال را از آقا باقر سئوال نمودند. عرض کرد: حضرات را بدست قراسورانها دادم و درضمن آنها را به اندک تعذیب و زجر امر کردم. قراسورانها به اندک فشار آنها را به اقرار آوردند که پول زیر تل سرگینی که در فلان طویلة کارونسرا است مخفی کردهایم. قراسورانها پول را به عینه بیرون آورده، اینک پول را حاضر هر چه امر فرمایند عملی شود.
درویش صاحب پول را حاضر کردند، وجه وی را به او رد کرده، جناب مستطاب وزیر علوم دو تومان بر مبلغ پول درویش افزودند و جناب اجل مأموری همراه این بیچاره فرمودند که او را به قم رساند و به زیارت عتبات مشرف شود. آقا باقر خواست آن نادرویشان را به کیفر و سزا رساند، چون آنها پناه به کسوت درویشان برده بودند اذیت آنها را شوم و مذموم دانستند. چند سوار مأمور شد که آنها را از خاک قم اخراج نمایند.
بعد از صرف قهوه در بسترهای راحت غنودیم» صص 268- 265
علیرغم روش ستایشگرانة نویسنده او در چند موضع از زبان امینالسلطان یا خود، دیدگاههای انتقادی نیز ارائه داده است در خصوص میهمانخانة کهریزک میگویند:
مهمانخانه کهریزک
«لیکن وضع حالی عمارت: سقفی یا درگاهی دیده نشد مگر خراب و شکست خورده، آبانبار وسط حیاط فقط زمین را گود کردهاند و روی آنرا با نیمهآجر طاقی زدهاند یک لایی، هیچ آهک و ساروجی بکار نرفته که آب بندی شود. یا دوامی کند. تصور کنید میهمانخانة دولتی به این طور میشود بنا کرد و دایر داشت؟
خلاصه ما پس از تجسس و تماشا دیگر جرات مکث نکردیم ترسان و لرزان بیرون آمدیم. تعجب است که چرا باید به این تقلبات خلاف تهندس، مهندس و سرکار به سزای خود نرسد. در نفس الامر در این مهمانخانه هر که بیتوته کند کمال جرأت و جسارت نموده» ص 216
در خصوص پل تازهساز که نزدیک کاروسرا حسن آباد بوده است، توسط مهندس الممالک میگوید:
پل حسن آباد
«نزدیک کاروانسرا پلی است که نیز تازه ساخته شده از بناهای میرزا نظام که الحال شکست خورده، خراب است. باید بکلی منهدم نموده و مجدداً بسازند چون وقت عبور خطرناک است» ص 217
دربارة علی آباد و کاروانسرایش از زبان امین السلطان اظهار می دارد:
کارونسرای علی آباد
«کاروان سرا به سرکاری و تهندس مهندس الممالک الحق برای مسافران طرفه جایی و برای کاروانیان نیکوسرایی است. لیکن جناب اجل بعد از اتمام خلاف تهندس در این بنا یافتند و با زحمات زیاد و اخرجات بسیار رفع نقص و خلاف تهندس را فرمودند. خلاف تهندس این که مهندس الممالک بنا را در مسیل نهاده بود، بعد از حفر خندق و سیل برگردان و خرج فراوان کاروان سرا را از رهگذر بلا نجات دادند» ص 229
انتقاد از تخریب دیر گچین
«دیگر آنکه در طرف غربی کاروانسرا به مسافت شصت قدم معدن سنگی قابل و به مسافت صد قدم معدن گچ بوده، ایشان بیتفقهی و بیتوجهی نموده سنگ و گچ بنای کاروانسرا از کاروان [سرا] سنگی که در یک میدانی آنجا است آن بنای قدیم که از ابنیة عتیقة عجیبه و برپا بودنش به جهت عوام و خواص صد هزاران نفع و خواص و برای هر مجاور و مسافری منزلگاه و مناص، این بنای محکم متقن را با صد هزار مشقت و عذاب خراب کرده و گچ و سنگ آنجا را حمل و نقل از آنجا نموده و گچ مرده را دوباره طبخ کرده در بنای این کاروانسرا به کار برده. زهی تهندس و معماری، خهی تفقه و سرکاری!» صص 230- 229
در خصوص پل تازه ساز نزدیک منظریه و وضعیت آن چنین میگوید:
پل منظریه
«تا آنکه به سر پل جدیدالبنا رسیدیم. دیدیم تقریباً سیصد نفر عمله و بنا و سنگکش و شنکش و گچپز و معمار و سرکار، میرزا و محاسب از مغایر و مناسب، هر یک بر سرکار خود استوار. دکاکین نانوایی و بقالی و علافی و قهوهخانه، بیدکان داری و غل و غش بهانه، امتعة لازمة این جمعیت مذکور را از داد وصاف به منصه ظهور آورده و هیچ یک را برای معیشت مهمل و معطل و مهجور نگذاشته. چندین چادر قلندری برای بنا و سرکار و چندین آفتابگرادان و نهارخوری برای محاسب و معمار. دستگاه آقا باقر مشتمل به چادرهای فاخر و پیشگاه قاهر باهرش برای هر بنای دغل و عملة تنبل و معمار باغش و سرکار موشوش عذاب الیم و نار جحیم. وضع منظمی و عظم محکمی در آن بیابان مشاهده شد که کمتر در آبادی و شهرستان دیده میشود. خلاصه پل را قریب الاتمام یافتیم. دو ثلث روی پل شنریزی شده مشغول به ثلث دیگر بودند. نصف دست انداز پل از طرفین تمام کرده، بناها و حجارها اشتغال به نصف دیگر داشتند.» صص 270- 269
برای تفضیل انتقاد او به تخریب کاروانسرا سنگی باید صص 250- 244 رساله دیده شود.
دیگر مواضع انتقادی او در صص 223، 224 ، 226، 252 ،257، 272 آمده است.
همانگونه که گفته شد، دقت و نحوة توصیف بیان جزئیات راه مورد نظر و شرح و طبیعت و محیط مسافرت و وقایع بین راه و ابنیه و تأسیسات آن، خوانندة علاقمند را بخود جلب مینماید.
تنوع ساختمانهای توصیفی و بیان چگونگی عوراض طبیعی و غیر طبیعی بین راه نیز توجه برانگیز است. او در این رساله جاده و آنچه خود «خط جاده» نامیده و به عبارتی ابتدا و طول و مسیر جاده است، کاروانسراها، میهمانخانهها، پلها، سدها، قلعهها، چشمهها، قناتها، آبابنارها، قهوهخانهها، انبارها، حمامها، دکاکین، آسیاها، باغات، باغچهها، مزارع، معدنها، کوهها، کویر و دریاچه بین راه برجها و ... را با دقتی تحسین برانگیز توصیف وشرح نموده است و در این مقام «فراز و شیب» راه، معمار، سرکار، میرزا، محاسب، عمله، کورهپز، حجار، مقنی، گچپز، سنگکش، شنکش، نوعسنگها و نحوه حجاری آنها، تعداد دهنهها و چشمهها، پایهها، پیها، پلهها مصالح ساخت، طول و عرض و ارتفاع عمارات، - که به ذرع بیان کرده – سردر و درگاه، ایوانها، صفحهها، سکوها، ستونها، کرسی عمارات، نحوة درختکاری، باغچهبندی، نوع درختها و گلها، آب و کیفیت و میزان آن، مسیلها، نهرها، کوهها، درهها، آب نماها، ترکیب ملات، ملزومات و اسباب میهمانخانهها... را نیز از نظر دور نگذاشته است.
در مقدمه توصیف پل رودخانه شور می گوید:
پل رودخانه شور
«بعد از تماشای آثار و علامات پل خراب هباء آمدیم بر سر پل جدید البنا
اولاً آنجا آبادی دیده شد وافی و کافی مشتمل بر قهوهخانه و دکاکین نانوایی و بقالی و علافی، جمیع و وسایل معیشت عمله و بنا با نهایت آراستگی و پیراستگی حاضر و مهیا، قریب به سیصد نفر بنا و عمله و کارگر از کوره پز و سرکار و میرزای محاسب و معمار همگی مستعد و مهیا در کار، ثانیاً پل را ساخته و پرداخته، با نهایت استحکام قریب به فراغت و اتمام یافتیم. بناها مشغول به دستانداز و لبهسازی و آجرکاری مبتدا و منتهای پل، و عملهها اشتغال داشتند به شنریزی سنگکشی برای سنگ بست روی پل، حجاران در حجاری میلهای سنگی و ازارههای مثنایه پل نهایت صنعت خود را به ظهور می رسانند. کوره پزان از دود کوره هوا را تیره و تار ... و جفت این نه طاق و هم طاقی نگونسار کرده، معماران بناها را به کار وا داشته، سرکاران[5][5] عمله جات را بیکار نگذاشته،
بر سر کوی صدق بازاریست و اندر او هر کسی پی کاری است» . ص224
با التفات به فوق و اینکه تعدادی از وضعیتها و شماری از عمارات و تاسیسات هم اینک وجود خارجی ندارد، دانشجویان و پژوهشگران دوستدار معماری سنتی میتوانند با استناد به متن رساله و عکسهای احتمالی موجود این وضعیتها و ساختمانها و مستحدثات را به وسیله رایانه (از طریق انیمیشن) باز آفرینی نمایند.
نوشتنی است که فاضل محترم جناب صادق حسینی اشکوری مدیر محترم مجمع ذخایر اسلامی تصحیح رساله حاضر را براساس نسخة کتابخانة مجلس شورای اسلامی در دستورکار داشتند، لیکن بعد از آنکه ایشان را از چاپ جناب مدرسی مطلع کرد، کار را متوقف نمودند. البته نویسنده این مختصر پیشنهاد داد در صورتیکه بر این امر اصرار دارند، چاپ جدید براساس تطبیق با وضعیت موجود و حواشی و عکسها و فهرستهای لازم باشد.
جدا از این با وجود دقت نظر و زحمات و تلاشهای ستایشبرانگیز حضرت مدرسی طباطبایی در خصوص تحقیقات راجع به شهر قم که بیتردید پایدار و جاودان خواهد ماند، و متأسفانه دیر زمانی است که از زمینههای کاری ایشان خارج شده است و با تاکید بر فضل تقدمشان در این مورد، (جنابشان در مقدمه کتاب «ذیل نفثه المصدور» که به کوشش ایشان بوسیله انتشارات کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1389، چاپ گردید، به تغییر روال و اشتغالات و طبیعت علایق علمی اشاره نمودهاند. ص 11، در ضمن لغات و ترکیبات کمیاب این کتاب نیز آماده گردیده است.)
به هر روی نویسندة این سطور به عنوان یک علاقمند به مطالعات مربوط به قم برای حضرتشان - که متأسفانه تاکنون موفق به زیارتشان نشده است- احترام ویژهای قائل است و از خوان علمی ایشان علیرغم قلتبضاعت هماره بهرهمند بوده است و با وجود زحمتی که در راه چاپ رساله مذکور کشیدهاند، با این همه چاپ موجود که در شرایط آن روزگار عرضه شده است، نیاز به حروفچینی و نشانهگذاری مجدد و افزودن فهرست و به تعبیر امروز بازچاپ دارد.
همانطور که از عنوان این گفتار برمیآید، لغات و ترکیبات کمیاب و نادری در رساله وجود دارد که لزوم استخراج آنها را نشان میدهد. عمدة این واژهها و اصطلاحات ناظر بر حوزه معماری سنتی است. اما خارج از این حوزه نیز نو و کمیاب و نادیده واژههایی وجود دارد که در فهرست حاضر از نظر دور گذاشته نشده است. امید دارد این فهرستک برای فرهنگنگاران و واژهپردازان و لغتمداران به ویژه در حوزة معماری سنتی بکار آید و البته نظرات انتقادی و توضیحی و ارشادی خویش را جهت بهتر شدن کار به نشانی مجله ارسال دارند. [6][6]
توضیح:
شواهد داخل دو کمانک «» خواهد آمد. عدد پس از شاهد، شمارة صفحهای است که شاهد از آن نقل گردیده است. بقیة اعداد شمارة صحفههایی است، که مدخل مورد نظر در آن تکرار شده است. توضیحات مختصر نگارنده را داخل کمان ( ) میبینید
آب بر: « از جلو که آب بر است به وضع مثلث مخروط کم شده تا منتهی به نقطهای میشود» 225
«به منزله دو مثنایه است که آب بر جلو و معین و پشتبند پایههاست» 225
آب بُرد: «این دو سکوی پیش بند آب برد و پس بند معین تا جایی است که سنگ کار شده» 270
آب بندی: «هیچ آهک و ساروجی به کار نرفته که آب بندی شود» 216
آب نما: «روبروی آب نما مخاذی دو زاویه باغچه تختی از دو پارچه سنگ ... قرار داده شده [است]» 233، 231، 232، 233، 235
آبدارخانه: «اسباب قهوهخانه و آبدارخانه ... مهیا و آماده [است]» 263 ، 265
آجر سفید قالب بزرگ: «یک آب انبار بسیار بزرگی ... تماماً از آجر سفید قالب بزرگ با آهک و ساروج ساخته شده [است]» 218
آجر قالب بزرگ حجیم: « اما آنچه آجر کاری شده از آجر قالب بزرک حجیم است» 225
آجر قالب بزرگ: «سقفها با آجر قالب بزرگ و گچ بنا شده [است]» 270
آجرکاری: «آنچه آجرکاری شده از آجر قالب بزرگ حجیم است» 225، 224
آفتابه لگن برنجی:«تمام اسباب ملزومات مهمانخانه مثل ... آفتابه لگن برنجی و سماور با ظروف متعلقه و اسباب چراغ ... همه موجود و مهیا [است]» 215
آفتابگردان: «چندین ... آفتابگردان و ناهارخوری برای محاسب و معمار ... مشاهده شد» 269
آفتابی شدن: «از ابتدای پشته های قنات تا آنجا که آب آفتابی میشود» 263
آهک کاری: «پس از دقت معلوم شد که آهککاری در ظاهر بندکشی شده وسط کار با گل ساخته شده [است]» 224
آهک و ساروج: «تماماًٌ از آجر سفید قابل بزرگ با آهک و ساروج ساخته شده [است] » 218
اخراجات: «اما این جاده اخراجات زیاد دارد تا رفع صعوبتش بشود» 215، 247، 254، 259
اخوه گرفتن: «مانند شیوخ جبل در اخوه گرفتن از حجاج مسلمانان مثل بوده اند» 239
ارباب حوائج: «پس از آن تمام ارباب حوائج را ... با نهایت مهربانی ... حوائج و مآرب هریک را برآوردند» 221
ارباب خبره: « ارباب خبره و مقنیان از این دو خط احتمال کلی و امید آب فراوان دارند» 263
ارباب رجوع: «از ایلات و بلوک فشافویه و غار ارباب رجوع بسیار پیدا شدند» 220
اربابی: «آنجا را اعم از خالصه و اربابی منضبط نمایید» 214
ازاره: «حجاران در حجاری میلهای سنگی و ازارههای مثنایه دو مهار پل غایت صنعت خود را به ظهور میرسانند» 224
اسباب آبدارخانه: «اسباب قهوه خانه و آبدار خانه ... منظم و مهیا و آماده [است]» 263
اسباب آشپزخانه: «از حیث ملزومات و آمادگی اسباب اطاقهای مسکن.. و اسباب آشپزخانه ... بعینه مانند میهمان خانه کهریزک [است]» 216، 219
اسباب اصطبل:«از حیث اسباب میهمان خانه بالتمام از فروش ... و آبدارخانه و اسباب اصطبل و کالسکه خانه و غیره منظم و مهیا و آماده [است]» 216،219
اسباب جراثقال: «لیکن به واسطه اسباب جراثقال و بعضی ملزومات حمل و نقل نمیتوان ... نمود» 243
اسباب چراغ: «در تهیه و ملزومات و آمادگی اسباب اطاقهای مسکن و اسباب چراغ بعینه مانند میهمان خانه کهریزک [است]» 219 «اسباب چراغ از لاله و لامپا از نمرههای اعلی همه موجود و مهیا[است]» 216
اسباب قهوهخانه: «از حیث اسباب میهمان خانه بالتمام ... از ظروف و اسباب قهوهخانه... و غیره منظم و مهیا و آماده [است]» 263،219
اسباب مهمان خانه: «اسباب مهمانخانه بالتمام از فروش و میز و صندلی و تخت خواب .. منظم و مهیا و آماده [است]» 263، 274
اسباب میز تحریر: «در تهیه و ملزومات و آمادگی اسباب اطاقهای مسکن و اسباب میز تحریز و ... بهینه مانند میهمان خانه کهریزک [است]» 219
اسباب میز خوراک: «اسباب میز خوراک با ظرف ها و کارد و چنگال ها [است]» 258
اسباب میز خوراکی: «در تهیه و ملزومات و آمادگی اسباب اطاقها مسکن و اسباب میز تحریر و اسباب میز خوراکی ... همه موجود و مهیا [است]» 216، 219
اشجار سفیدار: « به اشجار کبوده و سفیدار مشحون [است]» 240
اشجار کبوده: « حواشی جداول خیابان هاش به اشجار کبوده ... مشحون [است] » 240
اشجار زبان گنجشک: « حواشی جداول خیابانهاش و اشجار کبوده و سفیدار و زبان گنجشک مشحون [است]» 240
اصطبل: «اصطبل که سی رأس اسب گنجایش بستن داشت»217، 215، 216، 249، 262، 274
اطاق ستاره ای: «مشتمل بر اطاق تحتانی و فوقانی و ستارهای... [است]» 232
اطاق سه دری: « هر یک مشتمل بر نه اطاق که یک اطاق سه دری در وسط و چهار اطاق در طرفی [است]» 230، 260
بارانداز: «این کاروانسرایی است که منزلگاه و بارانداز قوافل و مکاریان است» 245، 219، 230، 240، 245، 246
باژمانلو: «بقال قتال باژمانلوی قمرودی پرزور [است]» 264 («رعیت (قمرود) با جمالو و علی اللهی هستند طهارت نمیگیرند و ضو نمیسازند» تاریخ دارالایمان قم، محمد تقی بیک ارباب، ص 114 «طایفه بُژمانلو هستند» کتابچه تفصیفل احوالات دارالایمان قم، محمدتقی بیک ارباب، ص 120« با جمالو : آدم تودار و سرنگهدار» فارسی قمی، علی اشرف صادقی «در لهجه قمی به معنای آدم موذی و زیرک و آب زیرکاه است.»)
باغچه بندی: «جناب مستطاب وزیر علوم القای تهندس باغچه بندی و طراحی گلکاری به باغبانان فرمودند» 241، 226
باغچهبندی غیر مشجر: « اطراف حوض باغچه بندی غیر مشجر و منظم ولی گلکاری و سبز و خرم [است]» 263
باغستان: «این قلعه مشتمل است به چهل خانوار شاهسون و باغستانی مشجر به اشجار انار [است]» 227
بالاخانه: «اما عمارت فوقانی مشتمل بر شش اطاق بالاخانه [است]»274
بایر: «در ذیل آن اراضی دیگر است که اکنون بایر ولی قابل دایر شدن و جزو باغ میتوان گردد» 240، 242
بذرافشانی:«کدخدا و سایر رعایا را خواستند و سفارش در امر بذر افشانی آنجا شده» 214«با کمال اهتمام امر به تخم کاری و بذر افشانی نمودند» 221، 245
بر: «برزخ بین جبال و بر و تلال و بحر است» 248، 249
بنّای کاشانی: «از بی سامانی و پریشانی اگر او را کسی نمی شناخت میپنداشت عمله قمی یا بنای کاشانی [است]» 264
بندکشی: « پس از دقت معلوم شده که آهک کاری در ظاهر بندکشی شده وسط کار با گل ساخته شده [است]» 224
بهاربند: «انبار بزرگی و اصطبل که سی رأس اسب گنجایش بستن داشت با بهاربند بزرگی» 217
بهره زراعتی: «لیکن هنوز از این آب بهره زراعیت برده نشده [است]» 229
بی پا و سر نباش: «از بی پا سران نباش [است]» 265
بیفتک سیب زمینی: «از بیفتک سیب زمینیش فرنگی مآبی کردیم» 241
ایرانی منشی:؟ «از چغندر باغ لب به لبوی ایرانی منشی آلودیم» 241
بینه: «بیست نفر در بینه به استراحت رخت میکنند و درگرم خانه به آسودگی مینشینند» 238
پارچه پارچه: «لابد تمام سنگی که بیرون میآید پارچه پارچه و قطعه قطعه ... میکنند» 243
پارچه سنگ: «این مرتبه هم نیز مفروش به پارچههای سنگ طویل و عریض حجاری شد صاف [است]» 232 «تختی از دو پارچه سنگ یک ذرع و نیم طول هر یک بر دو پایه سنگی قرار داده شده [است]» 233، 234، 236، 238
پارچه: «پل را دو چشمه و دو دهنه ساخته که یک پارچه در وسط رودخانه و اتکای دو طرف دو سقف دو دهنه روی آن یک پایه بوده [است]» 223 «سنگهای حجاری شده صاف که هر پارچه از آن سنگ دو ذرع و نیم و سه ذرع طول و نیم ذرع عرض [دارد]» 225 « از یک پارچه سنگ حجاری شده [است]» 234«تمام سنگی که بیرون میآید می کنند و پارچه پارچه و قطعه قطعه ... حمل و نقل میکنند» 243 «پس از این دو پارچه کوه دیگر پستی و بلندی نیست» 244 «دو پارچه کوه محاذی قلعه سنگی مجرای سیلی است» 245، 232، 236، 237، 238
پای کار: «سنگهای قوی از یک فرسنگ و نیمی بار کرده و همان جا مهیای پای کار نموده [است]» 269
پرداختن: « پل را ساخته و پرداخته با نهایت استحکام قریب به فراغت و اتمام یافتیم» 224
پس کار: «تا زیر سقفهای اطاقها و طویلهها از پس کار، ولی پیش کار و سقفها تمام با آجر و گچ در کمال استحکام [است] » 262
پستو: «پستوی اطاقهای طرفین دالان ... ودر خروج و دخول است» 249
پشت بند: «به منزله دو مثنایهایست که آب بر جلو و معین و پشت بند پایهها است» 225
پشت بند: «به منزله دو مثنایهایست که آب بر جلو و معین و پشت بند پایه هاست» 225
پشته چاه: «در حال مقنیان را امر میفرمایند به حفر چند پشته چاه که بر آب اولی آن افزوده گردد» 260 «این چند پشته چاه قدیمی است» 263
پی: «پی دهنهها و پایهها از پنج ذرع کف رودخانه حفر شده است» 226، 225، 235، 237
پیش بند: «اما پیش بند که جلوآب است» 270
پیش کار: «ولی پیش کار و سقف ها تمام با آجر و گچ در کمال استحکام [است]» 262
پیمان: « مدعی است مساحت کردهام این راه به دو فرسخ شمارة ذرع و پیمان نزدیکتر است» 247
تخته سنگ: « از تخته سنگهای هزارة سه ذرعی ...حجاری شده صاف ساختهشده[است]» 270
تخم کاری:«با کمال اهتمام امر به تخم کاری و بذر افشانی نمودند» 221، 214
تعارف باغبانی: « قدری کاهو و پیاز و چغندر به رسم تعارف باغبانی آوردند» 227 «گاهی ممیزی اثمار اشجار را گوش زد باغبانان کرده تا تعارفات انجیر و انار آتیه حاجی از نظرشان محو نشود» 247
تلال و وهاد: «آنچه تلال و وهاد ملک الموت دره و غیره آنجا آنچه به نظر میآید از سر این برج دیده میشود» 250، 226، 227، 228، 230، 231، 234، 245، 246، 250، 251، 257، 261، 272 «پس از آن وارد تلال و وهاد کوه کناره گرد شدیم» 217
تنگ بزرگ بلور: «از آینههای بزرگ و تنگ های بزرگ بلور [است]» 258
تنوره آسیا: «مجرای آب که متصل به تنوره آسیا است با سنگ و آهک ساخته شده [است]» 240
تهندس: « چرا باید به این تقلب و خلاف تهندس مهندس و سرکار به سزای خود نرسند» 216 « بعضی ایردات علمی و عملی بر تهندسات خط جاده و راه و تقلبات معماری ... داشتند» 221، 229، 230، 247
جامهگاه: «جامهگاه از یک پارچه سنگ مشبک مانند یک کاسه منعکس [است]» 237
جدول: «قبل از آنکه آب در آسیا و عمارت داخل شود جدولی جدا شده وبالاتصال داخل حوضهای حمام ... میشود» 237، 240 ، 242
جلگة شنزار:« این قلعه در جلگه شنزاری واقع است» 227
جلگه: «از این دو سرازیری که گذشتیم باز راه در جلگه واقع شده وخط جاده به جانب جنوب امتداد یافت» 223، 226
جلو خان: «جلوخانی تشکیل یافته از برای کاروانسرا که موجب شکوه کارونسرا گردیده [است]» 218
جلوآب: «دیگر طرف غربی پل که جلو آب است» 270 «دیگر طرف غربی پل که جلو آب است» 225، 270
جلوخان: « ما بین این دو ضلع یک جلوخان وسیعی جلو در کاروانسرا احداث شده که نیز بر حسن جلو کاروانسرا و سردر افزوده است» 262
چادر قلندری: «چندین چادر قلندری برای بنا و سرکار ... مشاهده شد» 269
چارک: (واحد اندازهگیری حجم آب) «آب از این جا به قدر یک چارک از دامنة کوه عقب مهمان خانه جاری [است] » 259 (واحد اندازهگیری قطر، ارتفاع و طول سنگ) «دو سنگ فوقانی و تحتانی آسیا یک ذرع در یک ذرع مدور، قطر هر یک، یک چارک [است]»240
چارک: «روی این دهنه وسط سه میل چارکی از آجر و گچ ساخته شده [است]» 215 «از یک پارچه سنگ یک ذرع و نیم طول سه چارک عرض حجاری شده [است]» 232 «مشتمل است بر هشت ستون سنگی دو ذرع چارک کم ارتفاع و هشت دهنه» 237
چاهی: (نوشیدنی دم کردنی معروف) «هر که بخواهد وارد نشود میتواند همانجا نشسته چاهی بخورد و قلیان بکشد» 228 ، 236(گویا تلفظ رایج بوده است: بنگرید به: کتابچه گزارش راه جدید طهران – قم، مجله شهاب، ش71 ص 107)
چرک و چکنه: «مانند الوار کهکیلویه ... چرک و چکنه [بود]» 264
چستن: « یکی گفت باید چست و برهنهاش نمود» 266
چشمه: «این پل یک چشمه است» 216«این پل ... مشتمل است به پنچ دهنه و چشمه» 270«دو پل دو دهنه و دو چشمه ساخته [است]» 223« دو چشمه پل پنج دهنه [است]» 224
چوببست: «ایوان که اطرافش چوب بست است» 273
چینه کشی:«تمام این عمارت چینه کشی است چه اطاقها و چه اصطبل ها و انبارها» 215
چینه: «روی چینه را با خشت طاق زده اند» 216
حجره: «یک حجره سهدری در وسط و شش اطاق یک دری طرفی [دارد]» 261
حوض خانه: «آب مذکور قنات علیآباد از حوض خانه به آب نمای وسط ... روان [است]»233، 231
حوض مدور: «حوضی مدور یک ذرع در یک ذرع در وسط این اطاق که حوضخانة مختصریست وجود دارد» 231، 237
حوضچه: «مرتبه ثانیه حیاط مشتمل است به حوضچه و آب نما» 232، 231
حیاط دو درجه: «اما جلو این ایوان و دو راهرو حیاطی است دو مرتبه و دو درجه» 231
حیاط دو مرتبه: «اما جلو این ایوان ودوراه رو حیاطی است دو مرتبه و دو درجه» 231
خالصات دیوانی:«این قریه از خالصات دیوانی و به اجاره سقا باشی [است] » 214
خالصه: «آنجا را اعم از خالصه و اربابی منضبط نمایید» 214
خانه گلی: «هفت خانه گلی بر سر آب ساخته [اند]» 227
خرده و ورقه شدن: «سنگ این معدن ... نه رخوه و سست است که به زودی خرده و ورقه شود» 243
خرگدایی: «در سر هر خیابان و راهی به تکدی واصرار و خرگدایی ... خود را از خرج و خوردنش منع کردم» 266
خرند: «به فاصله یک خرند یک ذرع و چارک عرض دریاچه بزرگ است» 233 « ذیل عمارت در دیواره زیر خرند لبه دریاچه ناودانی... [است]» 234
خزانه: «خزانه این دو حمام از یک دیگ گرم میشود» 238
خزینه: «از ته خزینه ناخن پنجه پا نمایان است» 238
خشک کار: «ابتدای این قنات مقنی گذاردهاند و پشته های جدیده خشک کار حفر میکنند» 263
خط راه: «از این خط راه حوضی وسیع و کاروانسرایی رفیع بنا نمود» 246
خط کویر: «همان خط کویر و شوره زاریست که امتداد به سمت سمنان و بیابانک .. دارد» 253
خلوت سرپوشیده: «در این قلعه دو خلوت سرپوشیده ساخته شده [است]» 248
خلوت: «دیگر دو خلوت ... بنا شده که هر یک مشتمل بر چهار اطاق مسکن و متعلقاتی که محتاج به خارج نیست» 262 «مقابل در کاروان سرا دو خلوت است که می توان در آنها منزل کرد» 218
خلوتک: «دو راهرو به دو خلوتک کوچک که آنها مشتمل بر آشپزخانه و قهوه خانه [است]» 231
خورد رفتن: «آنچه کم شده خورد رفته از گچ و آجر است» 225
خورد و خفت:«خورد و خفت لازم است. جناب اجل شام خواستند» 212
دادخواهی: « کسی به دادخواهی و پناه خواهی آمده [است]» 265
دادرسی: «مناسب مقال تفقدی وغوررسی و توجهی و دادرسی فرمودند» 220
درخت نوچه: «اطراف خیابان و جدول ها به درخت های نوچه مختلفه مغروس [است]» 242
درگاه:«لیکن وضع حالی عمارت سقفی یا درگاهی دیده نشد مگر خراب و شکست خورده» 216«بعضی امکنه ملزومه عمارت[است] با درگاهی برای آمد و شد عقب عمارت» 231،235، 262
دره ماهور: «افتادیم در دره ماهور کناره گرد» 214«به دره ماهور رودخانه شور راه منتهی شد» 223«خط جاده به دره ماهور منتهی گردید» 261، 214، 217، 223، 224، 247، 260
دست انداز:« بناها مشغول به دست انداز و لبه سازی و آجرکاری مبتدا و منتهای پل [بودند]» 224 «دیگر هشت میل سنگی دو ذرع طول که چهار از آن دو میل بر مبتدای دو دست انداز طرفین پل و دو میل بر منتهای دو دست انداز از طرفین منصوب [است]» 271
دست: (واحد شمارش خانه) «مثل یک دست خانه که دو خانوار بتوانند آنجا گذران کنند» 262
دستگاه: « در دستگاه آقاباقر خان نهار رنگینی صرف شده [است]» 272
دلیجان: «کالسکهها را گذاشته تا کالسکهچیها دلیجان را ساخته از عقب برسند» 257، 213، 260، (دلیجان هشت نفر را حمل میکند، تاریخ و جغرافیای قم، غلامحسین افضل الملک، ص 50) خط جاده:«خط جاده از حضرت عبد العظیم تا مسافت هزار قدم به جانب مغرب امتداد دارد» 213، 214، 216، 217، 223، 226، 227، 245، 257، 261، 272
دماغه کوه: «به دماغه کوه کنارهگرد رسیدیم» 217
دهنه: (در وصف ایوان)«ایوانها یازده دهنه [است] » 215(در وصف پل)«در پل دو دهنه و دو چشمه ساخته [اند]» 223 «سربینه و رخت کن حمام مردانه ... مشتمل است بر هشت ستون سنگی ... و هشت دهنه که چهار دهنة بزرگ چهار صفة رخت کن [است]» 237
دهنه: (در وصف چشمههای پل)«چشمههای پل پنچ دهنه [است]» 225(در وصف قنات)«قریب به دهنه قنات استخری سه چارک عمق و ده ذرع مدور دهنه ... ساخته [اند]» 227،246، 270، 271
دیوار چهارچینه:«اما باغ تقریباً هشتاد هزار ذرع زمین را دیواری چهارچینه بدون کاگل دور او کشیده [اند]» 226
دیواره: «ذیل عمارت در دیوارة زیر خرند ... قرار داده اند» 234
راه آب: «از آنجا که زیر جاده راه آبی ساخته شده که آن آب به حوض قهوه خانه میرود» 234، 235
راه را برگرداندن: «اکنون میرزا نظام راه را برگردانده، به نقطه حقیقی جنوبی امتداد داده [است] » 213
راه سازی: « این نوع تهیه و تدارک آماده برای راهسازی و بنایی و تعمیر جاده کمتر دیده میشود» 269
رخت کن: «سربینه و رخت کن حمام مردانه وضعاً مشتمل است بر ... » 237، 238
رک: بقدر پنج رک با آجر و گچ چیده و ساخته شده [است]» 218
رشته: (واحد شمارش قنات) «چند رشته قنات حفر نموده [است]» 246، 250، 251
سئیس خانه: «در تهیه و ملزومات وآمادگی اسباب اطاقهای مسکن و ... سئیس خانه و کالسکه خانه بعینه مانند میهمان خانه کهریزک[است]219
ساروج: «هیچ آهک و ساروجی به کار نرفته که آب بندی شود» 216،218
سبزیکاری: «بعضی قطعات دیگرش سبزیکاری از بقول و تماماً مثمر و ماکول [است]» 241
ستاره: «ستارههای بام از چهار جانب خراب شده [است]» 248
سرابنما: «منظر این ایوان و حوض خانه تا ده فرسخ که سراب نماست واقع شده [است]» 231، 250
سرازیر: «بقدر نیم فرسخ شنزار و سرازیر [است]» 269
سرازیری: « باید کوه بری و تسطیح سرازیری شود» 257
سربینه: «لبة حوض سربینه از یک پارچه سنگ مثمن شکل است» 238 ، 237
سردر:«از طرف شرقی که جلو در و سردر کاروان سرا است» 218، 231، 262
سرقلیان: «از این سنگ هم به توسط خراطی ظروف زیادی مثل ...سرقلیان ساخته شد» 244
سرکار: «از بیتوته در این مهمان خانه که از بی اهتمامی سرکارش اوهن من بیت العنکبوت است جان به سلامت بردیم» 223«جناب اجل تمام بنا وعمله و سرکاران را به فراخور مراتب انعام داده و ... تشویق نمودند» 272«معماران بناها را به کار داشته سرکاران عمله جات را بیکار نگذاشته [اند]» 224 (از بین عبارت فهمیده می شود سرکار کسی است که بر عمله ها نظارت داشته است)،
216، 223، 224، 257، 269، 273
سرکاری: «بعضی ایرادات علمی و عملی بر تهندسات خط جاده و راه و تقلبات معماری و سرکاری مهمان خانه و پلسازی در عرض راه داشتند» 221 «معجلاً بنا و عمله حاضر کنند برای مرمت این مهمان خانه و سرکاری را مواظب این عمل فرمودند» 223، 221، 226، 231
سقاباشی: « جناب اجل اول شب به خانة سقاباشی تشریف بردند» 212
سقف دو مرتبه: «اما سقف را دو مرتبه بنا کرده اند برای استحکام که در واقع دو سقف زده شده [است]» 271، 270
سکوی پس بند معین: «این دو سکوی پیش بند آب برد و پس بند معین تا جایی است که سنگ کار شده [است]» 270
سکوی پس بند: «این دو سکوی پیشبند آب برد و پس بند معین تا جایی است که سنگ کار شده [است]» 270
سکوی پیشبند: «این دو سکوی پیشبند آب برد و پس بند تا جایی است که سنگ کار شده [است]» 270
سنگ بست: «به جز قدری شن ریزی و سنگ بست معبر روی پل و قدری از این دو مثنایه و برجین باقی مانده [است]» 271، 224
سنگ چین: «برای حفظ از آب باران که پشت سنگ چین نیفتد» 218
سنگ چینی: «بناها و عمله جات مشغول بودند به سنگ چینی راه» 269
سنگ غیرتراش: «از بنیان و پی با سنگهای غیر تراش طبیعی ومدار با گچ بسیار ساخته شده [است]» 262 « بنای قلعه از گچ و سنگ غیرتراش ولی در نهایت صافی و استقامت [است]» 250
سنگ کاری: «اما پیش بند که جلو آب است از حد سنگ کاری به بالا ... به یک نیمه آجر منتهی میشود» 270
سنگ کاری:«به طوری سنگ کاری شده که اگر با آجر ساخته میشد به این صافی و مستقیمی نبود» 218، 225، 270
سنگکش: « تقریباً سیصد نفر عمله و بنا و سنگکش [دیدیم]» 269
سنگ کشی: «عملهها اشتغال داشتند به شنریزی و سنگکشی برای سنگ بست روی پل» 224
سنگ لبهدار: «بقیه با سنگ هایی لبه دار و در کمال صافی و نظم و گچ فراوان ساخته شده [است]» 249« با سنگهای بسیار صاف خوب لبهدار و کج ساخته شده [است]» 218
سنگ و آهک: «عمق یا ارتفاع تنوره هست ذرع که با سنگ و آهک به نهایت مستحکم بنا کرده اند» 240
سنگ: (واحد اندازه گیری آب)«قدرآب اکنون یک سنگ و نیم زیادتراست» 228«الحال تمام این چهار سنگ آب بلاش [فاش؟] از دهنه خارج شده به اراضی وسخه فرو میرود» 251«دو سنگ آب جاری کرده تا تهیه زراعتی شود» 263«دو سنگ فوقانی و تحتانی آسیا یک ذرع در یک ذرع مدور [است]» 240
سنگازاره: «همچنین قالب سکوها با سنگازاره واداشته شده [است]» 236
سنگکش: «تقریباً سیصد نفر عمله و بنا و سنگ کش [دیدیم]» 269
سیل برگردان: «بعد از حفر خندق و سیل برگردان و خرج فراوان کاروان سرا را از رهگذر بلانجات دادند» 229
شاه نشین: «دو خلوت سرپوشیده مشتمل برچهار شاه نشین [است]» 249
شبنشینی: «جناب اجل با همراهان کنار دریاچه مذکوره در عمارت شب نشینی نمودند» 257، 264، 273
شربت خوری: «از این سنگ هم به توسط خراطی ظروف زیادی مثل ... شربت خوری و.. ساخته شد» 244
شفته آهک:«با سنگ های عریض و طویل و شفته آهک چیده و بالا آورده [است]» 225 «با سنگ و شفته آهک محکم چیده شده [است]» 237، 255، 226
شکارگاه: «این قلعه عمارت سلطانی است در شکارگاه» 249، 248، 260
شکست خوردن: «با اینکه جدید البنا است چندین شکست قبیحی خورده [است]» 217 «از بناهای میرزا نظام که الحال شکست خورده خراب است» 217
شلوار شلخته سرداری: «مانند کیخاهای الوار کهکیلویه ... شلوار شلخته سرداری [پوشیده بود]» 264
شمد: «تمام اسباب ملزومات مهمان خانه مثل ... رخت خواب و فروش و پتوها و شمدها ... همه موجود و مهیا [است]» 216
شن کش: تقریباً سیصد نفر عمله و بنا ... شن کش [دیدیم]» 269
شنریزی: «به جز قدری شنریزی و سنگ بست معبر روی پل ... باقی مانده است که عماً قریب به اتمام است» 271
شورهزار: « شورهزاری ایست که امتداد به سمت سمنان ... دارد» 253
صاحبان عرایض: «صاحبان عرایض و نوشتجات را با نهایت مهربانی ... حوائج و مآرب هر یک را برآورند» 221
صفه: «وضع قهوه خانه از دوران و برون مثمن، درون قهوه خانه مشتمل بر چهار صفه و فاصل بین صفهای با صفهای بقدر درگاهی که یک ذرع عرض او است» 235، 236،237
صندوق خانه: «پهلوی قهوهخانه عمارتی بنا نمودهاند که مشتمل بر دو اطاق و دو صندوقخانه[است]» 217
طاق سه دری: «هر یک مشتمل بر نه اطاق که یک اطاق سه دری در وسط وچهار اطاق در طرفی [است]» 230
طاق نمای بارانداز: «اصطبلهای طویل و عریض با طاق نماهای بارانداز کاروانیان در زمستان [دارد]» 262
طاق نمای بخاریدار: «در ظهر حجرات واقعه در چهار ضلع طویلههای عریض و طویل مشتمل بر طاق نماهای بخاری دار برای بارانداز مکاریان [است]» 230
طاقنما: «پشت اطاقها سرتاسر طویلههای عریض و طویل مسقف است مشتمل بر طاق نماها برای بارانداز» 219، 262
طاقی یک لایی:«روی آن را با نیمه آجر طاقی زدهاند یک لایی» 216
طبخ کوره: «و معدن گچ مثل این معدن کمتر دیده شده در سفیدی رنگ و قبول طبخ کوره و نداشتن سنگ» 244
علافی: «یک دکان بسیار بزرگی که مشتمل است بر سه دکان بقالی و نانوایی و علافی» 218، 224، 239، 262، 269
علیق: «نه ما را میگذارند بر سرخانه خود رویم و نه نان و نه آب و علیق به ما میدهند» 215
عمل آسیا: «عمل آسیا در شبانهروزی یک خروار و نیم است» 240
عمله جات:« سرکاران عملهجات را بیکار نگذاشتند» 224 (بعد از سرکاران «را» پی زائد بود که حذف شد)
عمله قمی: «از بی سامانی و پریشانی اگر او را کسی نمیشناخت میپنداشت عمله قمی است» 264
عمله: « جمیع وسائل معیشت عمله بنا با نهایت آراستگی و پیراستگی حاضر و مهیا [است]» 224، 249، 269، 272
غلامخانه:«دیگر مقابل این غلام خانه انبار و عمارتی دیگر ساخته شده که مخصوص است برای ذخیره کاه وجو» 218
فرازو شیب: « فراز و شیب تندی دارد» 247، 257
فرنگی مآبی: «از بیفتک سیب زمینیش فرنگی مآبی کردیم» 241
فیافی وفلوات: «ساعی خیرات در این فیافی و فلوات دور از آبادی و ولایات که در واقع مورث حیات عابرین و مبعث اموات مسافرین است» 238
قاطرچی: «یکی از آنها در قدیم الایام قاطرچی بوده [است]» 267
قاطرخانه: «شخص قاطرچی از راندهای قاطرخانه بوده [است]» 267
قراء خالصه: «مخصوصاً به قراء خالصه اطراف حسنآباد گماشتهای فرستادند» 221
قراسوران: (محافظان جاده)«پنج نفر قراسوران تهران آنجا بودند با لباسهای مندرس که به وصف نمیآید» 215،217، 218، 222
قراولخانه: «بر سر هر سه فرسخی قراول خانه ساخته شود» 222
قدم: (واحد مسافت) «این معدن ... در اطراف غربی کاروانسرا و عمارت به مسافت شصت قدم پیدا شده [است]» 243
قلعة رعیتنشین: «جناب اجل آنجا را بنا دارند قلعة رعیت نشین کنند» 250
قلعة رعیتی: «در یک فرسخی حوض قلعه رعیتی ساخته شد» 246
قمار باز پاک باخته: «این قماربازان پاک باخته ... خراب به لباس اولیاء [اند]»265
قهوه خوری: «از این سنگ هم به توسط خراطی ظروف زیادی مثل ... قهوه خوری و... ساخته شد» 244
کارکردن: (استفاده کردن) «آنجا آن گچ مرده را دوباره پخته و کار کرده [است]» 250« پس بند معین تا جایی است که سنگ کار شده» 270
کالسکهچی: «کالسکهها هر یک چهار اسبه با یک نفر کالسکهچی [اند]» 213
کاگل: دیواری چهارچینه بدون کاگل دور او کشیده [اند]» 226
کالسکه: «دیگر بر سه هر سه فرسخ طویله بنا شود که اسب کالسکه و گاری عوض گردد» 222 «کالسکهها هر یک چهار اسب و یک نفر کالسکهچی [اند]»213 ،217، 226، 227، 247، 257، 262، 272 (کالسکه چهار نفر را حمل میکند، ، تاریخ و جغرافیای قم، افضل الملک،ص 50)
کالسکهخانه: «از سه طرف ا صطبل و کالسکه خانه و انبارها [است]» 216،219، 258، 263، 274
کتاب سفید نمرهدار رضانامه: «کتاب سفید نمرهدار رضانامه که هر که وارد شود واقعات خود را نوشته و اگر از مهمان خانه یا از مهمان دار و عمله و اجزا شکایت داشته بنویسد» 259، 216
کرسی: «مراتب ثلاثه عمارت ... تا کف جاده که معبر عام است دو ذرع کرسی پیدا کرده [است]» 233 «چون ارتفاع و کرسی عمارت از سمت جنوب شرقی دو ذرع [است]» 234 «ارتفاع کرسی عمارت یک ذرع و نیم است» 215 233
کفه: «خط جاده را در تلال وجبال دیدند از کفه و کویر و زمین مسطح عبور نمودند» 245 «حد فاصل جبال و تلال و کفه و کویر و دریاچه است» 248
کلال و ملال: «نگذارند یک نفر به استقلال آید که موجب کلال و ملال شود» 264
کلاه بر: «بصورت و کسوت درویش و بالمآل حقیقت کلاه بر [است]» 265
کلاه فرنگی: «تمام جلو با هشت ستون سنگی وهشت گوشه مشابه به نصف عمارات کلاه فرنگی متداوله گردیده[است]» 237
کنگرة بروج: «در این بنا آجر کمتر بکار رفته، مگر در بعضی سقفها و کنگرة بروج» 249
کنگرة دور بام: «مشتمل بر اطاق تحتانی و فوقانی و ستارهای با کنگرههای دور بام ... [است]» 232
کوره آجر پزی: «چند پارچه از این ظروف خراطی شده را در کوره حدادی و آجر پزی گذاردند»
کوره پز: «قریب به سیصد نفر بنا و عمله و کارگر از کوره پز و سرکار و میرزای محاسب همگی مستعد و مهیا درکار [بودند]» 224
کوره حدادی: «چند پارچه از این ظروف خراطی شده را در کوره حدادی و آجرپزی گذاردند» 244
کوزه گل دستی: «اطراف این دو باغچه به انواع مختلف کوزه های گل دستی چیده شده [است]» 232
کوه بری: «باید کوه بری و تسطیح سرازیری شود» 257
کیخای الوار کهکیلویه: «مانند کیخاهای الوار کهکیلویه [بود]» 264
کیسه بر: «به صورت و کسوت درویش و بالمآل و حقیقت کلاه بر و کیسه بر [است]» 265
گاری: «بر سر هر سه فرسخ طویله بنا شود که اسب کالسکه و گاری عوض گردد» 222، 226 (گاری که فورقان نیز گویند ده نفر را حمل میکند تاریخ و جغرافیای قم، افضل الملک، ص 50)
گچ پز: «سنگ کش و شن کش و گچ پز[دیدیم]» 269
گچ مرده: «گچ مرده را دوباره طبخ کرده و در بنای این کاروانسرا به کار برده [اند]» 230
گرفتن: (سبز شدن درخت) «با این که آن اشجار جدید الغرسند همه گرفته ومنظم واغصان و اوراقشان سبز و خرم [است]» 240
گدامنش: « با این گدامشان لئیم... هم قدم و هم صحبت و همدم شدیم» 266
گرم خانه: «در گرمخانه به آسودگی می نشینند» 238، 237
گل بوقلمون: «از گل مخملی و بوقلمون مطرز و مصور [است]» 241
گل کوکب: «از گل کوکب و شمعدانی مشتعل و منور [است]» 241
گل مخملی: «از گل مخملی و بوقلمون مطرز و مصور [است]» 241
گلچینی: «بعضی گفتند این سنگ گل چینی است» 244 «ظن متآخم به یقین آن است که معدن گلچینی است» 244
گلخن: «بعد ازآن سقف گلخن و سقف کف حمام نیز با سنگ و آهک ... ساخته شده [است]» 237
گلکاری: «قطعات وسط به انواع ریاحین و اورده گلکاری [شده است]» 217، 233، 241
گوشه: «دو زاویه منعکس از عقب رسم و دو گوشه از پیش، پس حیاط وسیعتر گردیده [است]» 232 «دو گوشه و زاویة ضلع مشرقی ایست» 262، 237، 248
لات بیباک: « این لاتان بیباک ... خراب به لباس اولیاء [اند]» 265
گیوه بغل دریده: «مانند خوانین اتراک قشقایی ... گیوه بغل دریده [به پا داشت]» 264
لامپا: «اسباب چراغ از لاله و لامپا ... موجود و مهیا [است]» 216
لبه سازی: «بناها مشغول به دست انداز و لبه سازی و آجر کاری [بودند]» 224
لشاب: «اولاً این جاده از لشاب و نیزار میگذرد» 216
لوح: « حجاران منبت کار ماهر بر لوحی از سنگ مرمر... مشغول به کتب و نقر آن شدند» 271
لوطی سینه چاک: « این ... لوطیان سینه چاک خراب به لباس اولیاء [اند]» 265
ماهوت پاک کن: «تمام اسباب ملزومات میهمان خانه مثل... آینههای بزرگ، ماهوت پاک کن ... همه موجود و مهیا [است]» 216
مبداء قنات: «مبداء این قنات در دامنه شمالی کوه داغ و جاری به وطرف جنوب شرقی [است]» 229
متکای طاق: «هر دهنهای از این دو ایوان ستون سنگی یک پارچه به ارتفاع دو ذرع که عمود و متکای طاق ایوان است» 232
مثنایه: «حجاران در حجاری میلهای سنگی و اندازه های مثنایه دو مهار پل غایت صنعت خود را به ظهور میرساندند» 224 «دو منتهای پل دو مثنایه بنا شده دو ذرغ عرض و پنج ذرع طول» 271، 225، 226
مداخل زراعت ارباب و رعیت: «حاجی ممیز که از ادله قدم و پیش قدمتر سناً از همه بودند... تعیین مداخل زراعت ارباب و رعیت زمان حالیه و بعد از این را می نمودند» 241
مسمی: «از بادنجانش مسمی خوردیم» 241
مسینه آلات: «سایر ظروف چینی و مسینه آلات ... مانند مهمانخانه کهریزک[است]» 219، 216
معین پایه: «به منزله دو مثنایه ایست که آب برجلو و معین و پشت بندها پایههاست» 225 «و همچنین یک ذرع و نیم از پس پایه که معین پایه است» 225
منزلگاه: «مخصوص منزلگاه عابرین و مسافرین در عرض راه ری و قم است» 248، 230، 236، 245
مهار: «حجاران در حجاری میلهای سنگی و ازارههای مثنایه دو مهار پل غایت صنعت خود را به ظهور رساندند» 242 «این دو مثنایه به منزلة دو مهار است» 226، 271
مهتابی: «در جلو مهتابی وسیعی که منظر آن رودخانه و شهر قم [است]» 274
مهمان دار: «اگر از مهمان خانه یا از مهمان دار و عمله و اجزاء شکایت یا رضایت داشته بنویسد» 259
میدان: (واحد مسافت)«باز به قدر یک مید ان از اینجا گذشتیم» 214«زیاده از یک میدان اسب بیش نیست» 219«از کاروانسرا سنگی که در یک میدانی آنجا است» 229
میرزای محاسب: «قریب به سیصد نفر بنا و عمله و کارگر از کوره پز و سرکار و میرزای محاسب همگی مستعد و مهیا درکار [بودند]» 224
میل سنگی: «حجاران در حجاری میلهای سنگی و اندازههای مثنایه دو مهار پل غایت صنعت خود را به ظهور میرساندند» 224، 271
میل سه چارکی: «روی این دهنه وسط، سه میل سه چارکی از آجر و گچ ساخته شده [است]» 215
ناهارخوری: «چندین آفتابگردان و ناهارخوری برای محاسب و معمار ... مشاهده شد» 269
نره گدای کلاش: «از نره گدایان کلاش [است]» 265
نیمه آجر:«روی آن را با نیمه آجری طاقی زدهاند» 216
واداشتن: «قالب سکوها با سنگازاره واداشته شده [است]» 236
وافوری: «وافوریان مبهوت از افیون [اند]» 265
وتد: «این دو برج به منزلة دو وتد است» 226
وسخه :«به آن تلال مالحه و دره های مسیل و وسخه برخورده [است]» 229 «بعضی از تلال و وهاد دو دریاچه ساوه و اراضی وسخه کویر تا ده فرسخ که سراب نماست واقع شده [است]» 231، 251
وقر: «بارانداز پنجاه شصت وقر غله دارد» 240
ومدار: «از بنیان و پی با سنگهای غیر تراش ومدار؟ با گچ بسیار ساخته شده است» 262
هزاره: « از تخته سنگهای هزارة سه ذرعی ... ساخته شده [است]»270
یخه پیراهن:« یخه پیراهن پاره [بود]» 264
[1] . در مورخ 10/12/91 با جناب افشین عاطفی پژوهشگر محترم کاشانی و کاشان پژوه (فرزند فاضل گرامی جناب حسن عاطفی) تلفنی تماس گرفته شد و از ایشان در باره محمد کاظم خان کاشانی درخواست اطلاعات شد. وی به جز محمد کاظم خان شیبانی و شیخ محمد کاظم مجتهد که هر دو گویا قبل از تدوین رساله حاضر درگذشته اند و با محمد کاظم خان مورد بحث متفاوت اند، آگاهی بیشتری در اختیار نداشتند مرحوم محمد تقی دانش پژوه از شخصی به همین نام این گونه یاد کرده است: « محمد کاظم خان کاشانی در 1255 قوانین السیاق خود را از روی نفائس الفنون و دو کتاب دیگر در یزد ساختهاند، یکی قطب الدین خسروشاه نامی ساخته است. نسخة ملک 2424 ، نوشتة ج 1/ 1275 » مطلبی کاشانی، نادر و غیره، حدیث عشق (دانش پژوه در قلمرو جستارهای نسخههای خطی، دفتر اول، کتابخانه شورای اسلامی، 1381 ، ص 153 . اگر نگارشگر هر دو کتاب یکی باشد و رساله نخستین را در میان سالی و پیرامون 40 سالگی نگاشته باشد، هنگام نگارش رساله مورد بحث حوالی 70 سالگی بوده است. البته در چنین سنی توان مسافرت نمودن و نوشتن با این دقت و براساس مشاهدات عینی و اندازه گیری ساختمان ها با جزییاتی که در رساله وجود دارد، ضعیف می نماید.
[2]. دو جمله حذف شد.
[3] دو کلمه حذف شد.
[4]. کذا.
[5] . « را» یی زائد در اینجا به نظر رسید که حذف گردید.
[6]. نگارنده تحصیلات دانشگاهی در رشتة زبان و ادب فارسی ندارد، اما از دوستداران این حوزه است و کار او خالی از عیب نیست گفتنی است این نوشتار در اواخر زمستان 92 تهیه شد و واژهها و ترکیبات استخراج شده، بدون ذکر شاهد بود، لیکن در جلسه بررسی «فرهنگ جامع زبان فارسی» که در مورخ 24/3/92 در قم برگزار شد، استاد دکتر علی اشرف صادقی تاکید بر استخراج لغات متون همراه با شواهد نمودند. در اجرای این امر شواهد نیز اضافه گردید.
میراث شهاب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید