1392/5/28 ۱۱:۴۹
محمد زهرایی از نوادر عرصه نشر بود / حسن کامشاد آشنایی من با محمد زهرایی تقریبا به سه دهه پیش بازمیگردد. اولینبار توسط دوست مشترکمان «آقافخر رمضانی» با هم آَشنا شدیم. آن روزها مشغول ترجمه کتاب «قبله عالم» دکتر «عباس امانت» بودم،
آشنایی من با محمد زهرایی تقریبا به سه دهه پیش بازمیگردد. اولینبار توسط دوست مشترکمان «آقافخر رمضانی» با هم آَشنا شدیم. آن روزها مشغول ترجمه کتاب «قبله عالم» دکتر «عباس امانت» بودم، چهار پنجسال وقت صرف ترجمه کتاب کرده بودم و تعلق خاطری به این اثر داشتم و دلم میخواست کتاب در قد و قامت موجه و تمیزی منتشر شود، آقافخر رمضانی گفت تنها کسی که میتواند این کتاب را منتشر کند، «محمد زهرایی» است و البته همینطور هم شد. یادم هست همانروز بعد از دیدار با «زهرایی» قراری با دوستان قدیمیام کیکاووس جهانداری و نجف دریابندری داشتم، موقع ناهار خبرشان کردم که کتاب «قبله عالم» را برای چاپ سپردهام به «محمد زهرایی»، آنها نگاهی به هم کردند و بعد انگشتشان را زیر گلویشان کشیدند و گفتند: «حسابت را حسابی میرسد.» دلیلش هم وسواسها و زمانی بود که زندهیاد زهرایی برای انتشار یک کتاب باب میلش صرف میکرد. او با حسننیت تمام انتشار یک کتاب را برعهده میگرفت، صدها بار یک متن را میخواند و میخواند و حروفچینیاش را تغییر میداد تا به آنچه خواهانش است برسد و نکتهای که همه اینها را برای مولف قابل تحمل میکرد، خیرخواهی او بود. همین حالا هم دو کتاب و یک نمایشنامه پیش او دارم که پروسه نشر را طی میکنند، البته نمیدانم به چه مرحلهای رسیدهاند، یکیشان نمایشنامهای از «دیوید هئر» بود با نام «اتفاق میافتد» که درباره حمله آمریکا به عراق و بیتفاوتیهای «دونالد رامسفلد» بود نسبت به دروغهایی که در حمله به عراق گفته بود و دستآخر در جواب به خبرنگارها گفته بود: «اتقاق میافتد.» وقتی ترجمه نمایشنامه را به محمد زهرایی دادم، شیفته این نمایشنامه شد و گفت: «همینروزها منتشرش میکنم.» اما همینروزها در کارزار انتشار کتاب در نشر کارنامه تعریف دیگری داشت، یادم هست وقتی متن ترجمه قبله عالم را به او دادم، خیلی زود متن را داد به یکی از کارمندان دفترش و گفت: «خیلی زود این متن را ماشین کنید» و چند روز بعد هم با پیک مخصوصش متن ماشین شده را برایم فرستاد، اما این رفتوآمدها برای انتشار کتاب تقریبا پنج سال طول کشید. هر بار که سراغ کتاب را از او میگرفتم، با همان صلابت کلام میگفت: «بهزودی.» و من هر بار مجاب میشدم. اما درنهایت این رفتوآمدها سبب شد که کتاب قبله عالم در تمیزترین و شکیلترین قامت ممکن منتشر بشود. خودش میگفت: «اگر کسی حتی یک غلط چاپی در این کتاب پیدا کند، به او جایزه میدهم.» او به شکل عجیبی شیفته کارش بود و عجیب زحمت میکشید. برای عکسهای کتاب قبله عالم بارها با من در لندن تماس میگرفت و ایمیل میزد و آدرس میداد که عکسها را باکیفیت بهتر و بزرگتری در کتابخانههای اینجا جستوجو کنم و برایش بفرستم. او با کتاب عشقبازی میکرد، محمد زهرایی عشقباز کتاب بود. بارها با هم درباره این حجم از وسواس با او حرف میزدم و میگفتم: این همه وسواست را کسی درک نمیکند، چرا اینقدر وقت برای ریزهکاریها میگذاری و هر بار جواب میداد: «اهمیتی ندارد، من همه اینها را برای خودم انجام میدهم، خودم باید راضی باشم.» کتاب تاریخ بیخردی نوشته باربارا تاکمن را هم بعد از یک چاپ به او سپردم، چاپ اول کتاب سرنوشت ناگواری داشت و با سیصد غلط چاپی و شلختگی منتشر شده بود، زهرایی میگفت من قدر این کتاب را میدانم و حیف است که انتشارات کارنامه آن را منتشر نکند، البته هم همینطور شد. او کتاب را با وسواس بسیار منتشر کرد و هفتهها درباره طراحی جلدش با من مشورت میکرد و هر بار ایدهای نو به ذهنش میرسید و دوباره از اول کار را پیش میبرد. محمد زهرایی از نوادر عرصه نشر ایران بود، از نوجوانی با کتاب زیسته بود، از کارگری در چاپخانه شروع کرده بود و چنان فوتوفنهای کار را میدانست که به جرات میتوان گفت کسی به گرد پایش نمیرسید. اما اینهمه خصیصههای او نبود، زهرایی یکی از گشاده دستترین ناشران بود، هیچ مضایقه مالی نداشت و حساب و کتابش به غایت درست بود. از صبح امروز که خبر درگذشت او را به من دادهاید، تا همین حالا بهتزدهام، آخرین گفتوگوی ما میگردد به دو هفته پیش که صدای زنده و سرحالش با همان ادبیات همیشگی را شنیدم و گفت: «بهزودی.» صنعت نشر ایران آدم بزرگی را از دست داده است. او پشت ميز كارش و درست در ميانهي كار چشم از دنيا فروبست. روحش شاد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید