کزازی: فرهنگستان جای من نیست

1392/5/23 ۱۴:۱۵

کزازی: فرهنگستان جای من نیست

میرجلال‌الدین کزازی در مراسم نقد کتاب «فرزند ایران» که با موضوع زندگی فردوسی نوشته شده است، نظراتش را درباره‌ی د‌استان، داستان‌نویسی و چگونگی خلق اثر توسط هنرمند و نویسنده بیان کرد. میرجلال‌الدین کزازی در پاسخ به پیشنهاد یکی از حاضران که از او خواست به فرهنگستان زبان و ادب فارسی برود و آن‌جا را بیاراید، در حالی‌که لبخند می‌زد، گفت: فرهنگستان جای من نیست.


 

میرجلال‌الدین کزازی در مراسم نقد کتاب «فرزند ایران» که با موضوع زندگی فردوسی نوشته شده است، نظراتش را درباره‌ی د‌استان، داستان‌نویسی و چگونگی خلق اثر توسط هنرمند و نویسنده بیان کرد. میرجلال‌الدین کزازی در پاسخ به پیشنهاد یکی از حاضران که از او خواست به فرهنگستان زبان و ادب فارسی برود و آن‌جا را بیاراید، در حالی‌که لبخند می‌زد، گفت: فرهنگستان جای من نیست.
مراسم نقد کتاب تازه منتشرشده میرجلال‌الدین کزازی با عنوان «فرزند ایران» که موضوع آن زندگی فردوسی است،‌ روز سه‌شنبه 22 مرداد با حضور قدرت‌الله طاهری - استاد ادبیات دانشگاه شهید بهشتی - در شهر کتاب برگزار شد.در ابتدای این مراسم، علی‌اصغر محمدخانی – معاون فرهنگی شهر کتاب - که اجرای برنامه را بر عهده داشت، با ارائه‌ی توضیحاتی درباره کتاب «فرزند ایران» گفت: کتابی که دکتر کزازی نوشته‌اند، زندگی فردوسی را در قالب یک داستان بیان کرده است. دکتر کزازی در مقدمه‌ی این کتاب نوشته‌اند که من داستان‌نویس نیستم و شاید اگر بسیاری از داستان‌نویسان بخواهند این کتاب را با ساختارهای داستان‌نویسی بسنجند، این کتاب تصورشان را برآورده نکند.
او در ادامه به توصیفی بودن برخی از بخش‌های کتاب اشاره کرد و سپس درباره دلیل نگارش این اثر و همچنین چگونگی انتخاب قالب داستانی برای آن از کزازی پرسید.

طاهری، کزازی، محمدخانی
در ادامه این مراسم، میرجلال‌الدین کزازی با یادآوری درگذشت سیدحسن حائری، ضایعه درگذشت این استاد دانشگاه را بسیار دردآور خواند و سپس درباره گزینش سبک داستانی برای نگارش کتابش عنوان کرد: این‌که چرا من به این گونه‌ی ادبی و به این کالبد روی آورده‌ام، پرسشی است که پاسخ آن به درستی بر من روشن نیست، زیرا من در این‌گونه کارهای خویش‌آگاهانه رفتار نمی‌کنم. البته شاید پاسخی بدهم، اما آن پاسخ در چشم من پاسخی سخته و ستوار نیست.
این استاد پیشکسوت ادبیات افزود: حتا وقتی متنی را مانند «نامه باستان» که در 9 پوشینه نوشته شده و به چاپ رسیده است، برمی‌گزینم، از آغاز به درستی نمی‌دانم چه کار باید کرد.

چندان بیم و باکم نیست که کتابم را دیگران نخوانند
این شاهنامه‌پژوه با بیان این‌که هرگز هیچ کتاب و جستاری را ننوشته‌ام، مگر آن‌که نیازی در من بوده به نوشتن آن، اظهار کرد: آن‌چه من نوشته و می‌نویسم، سخت به پاس دل من است. برای خود می‌نویسم؛ اگر دیگران خواندند و بهره بردند که چه به. اما بی پرده بگویم، چندان بیم و باکم نیست که کتابم را دیگران نخوانند، چون در زمان نگارش کتاب آنان در رده دوم اولویت هستند و بیش‌تر احساس نیاز به نوشتن است که مرا به نوشتن وامی‌دارد.
کزازی با بیان این‌که بازنوشتن نوشته‌هایم در چشم من یکی از دوزخی‌ترین کارهاست، ادامه داد: هرگز آن‌چه را می‌نویسم، دوباره نخواهم نوشت؛ آن‌چه می‌نویسم، همان را به ناشر می‌سپارم. گاهی دگرگونی‌هایی در بخش‌هایی از متن انجام می‌دهم، اما آن‌چنان نیست که منجر به درگرگونی متن شود.او در ادامه درباره چرایی نوشتن کتاب «فرزند ایران» اظهار کرد: این‌که چه چیزی و چرا مرا برانگیخت به نوشتن این کتاب، به راستی پرسشی است که پاسخی برای آن ندارم. روندهای نهادین و ناخودآگاه مرا سرانجام به آن‌جا رساند که داستان بنویسم.

داستان، خود در من خویشتن را نوشت
این پژوهشگر با بیان این‌که من با دل خویش می‌نویسم تا سر خویش، ادامه داد: دل خیره‌سر و هوسناک است و کار خود را می‌کند. ما با دل خویش برنمی‌آییم و هرگز نمی‌توانیم به آن لگام بزنیم. دل به یک‌باره نوشته‌های سالیان ما را پنبه می‌کند. از این روی آن‌چه می‌توانم درباره انگیزه و آغاز نگارش این اثر در قالب داستان بگویم، این است که خود نیز در آغاز نمی‌دانستم این کتاب چه ریخت و پیکره‌ای خواهد داشت و یا اگر در آغاز می‌دانستم، نمی‌دانستم پایان آن چگونه است. داستان، خود در من خویشتن را نوشت. شاید از همین‌روست که خود را داستان‌نویس نمی‌دانم، به این معنی که پیش از این هیچ داستانی ننوشتم. اما شاید کتاب با رویکرد خوانندگان همراه شد و تا جایی که می‌دانم، این نخستین کتاب من است که پس از پنج هفته از انتشار به چاپ دوم می‌رسد.

هنگام نوشتن، خواننده‌ای ویژه را پیش چشم نداشتم
کزازی در ادامه درباره‌ی این موضوع که مخاطب کتاب چه کسانی هستند، اظهار کرد: این کتاب برای هر کس که دوستدار داستان است، نوشته شده است‌. من به هنگام نوشتن آن خواننده‌ای ویژه را پیش چشم نداشتم. این را هم بگویم که از دید من داستان را به این‌سان باید نوشت. شاید شما با این گمان من هم‌داستان نباشید. شاید کسی بگوید که داستان، باستان‌گونه و هنری است، اما من این‌گونه از داستان را می‌پسندم. شاید آن نیازی که باعث شده این داستان را بنویسم، همین پسند بوده است و دوستانه از شما می‌خواهم که این سخنان را از سر خودستایی ندانید.
او همچنین در رابطه با این‌که کتابش داستان است یا نه، اظهار کرد: خود به درستی نمی‌دانم آن‌چه را که نوشته‌ام، داستان باشد. شاید داستان‌نویسی براساس سنجه‌ها و هنجارهای داستان‌نویسی بگوید این داستان نیست، اما چه باک‌ که برترین داستان‌خوانان خوانندگان هستند. اگر سنجیده‌ترین داستان‌ها از دید داستان‌نویسان نوشته شود، اما خواننده‌ای آن را نخواند، به چه کار آید؟ آن‌چه از داستان می‌دانم، این است که مرا برکشد و ببرد و بی‌آن‌که خود بخواهم، مرا برباید و تا وقتی آن را نخوانم، نتوانم از چنبر چیره‌گی‌اش برهم.
کزازی درباره کتاب «فرزند ایران» توضیح داد: می‌توانم گفت این کاری است نوآیین. این‌که من داستان‌نویس هستم یا نیستم، پاسخی برای آن ندارم و شما باید به آن پاسخ دهید. اگر داستان شما را درربود، شاید من هم داستان‌نویس باشم؛ اما اگر چنین نبود، این هم آزمونی بوده در کنار دیگر آزمون‌هایی که در آن‌ها ناکام بوده‌ام.

ایران، شاهنامه و فردوسی؛ بانی نگارش «فرزند ایران»
به گزارش ایسنا،‌ در ادامه این مراسم، قدرت‌الله طاهری - استاد ادبیات دانشگاه شهید بهشتی - با اشاره به سخنان جلال‌الدین کزازی درباره این‌که نوشتن کار دل است، عنوان کرد: اثر خلاقه ادبی جز کار دل نیست، یعنی چیزی نیست که با اندیشه آگاهانه خلق شود. هنرمند برای خلق اثر هنری در عالم فردیت خودش فرومی‌رود و در آن فضای اهورایی خودش با توجه به دل‌بستگی‌هایی که دارد، اثری را می‌آفریند.
او در ادامه اظهار کرد: فکر می‌کنم در نگارش کتاب «فرزند ایران» سه کلمه ایران‌، شاهنامه‌ و فردوسی باعث شده استاد کزازی آن را بنویسد. چون استاد کزازی در طول سال‌های سال به این سه واژه دلبستگی زیادی داشته است.
او همچنین گفت: در هر حالتی کسانی که به هر زبان و بیانی بخواهند گذشته ما را به زبان امروز درآورند، تلاش‌شان قابل ستایش است.طاهری همچنین با اشاره به ناشناخته بودن و ابهام داشتن چگونگی و نوع زندگی بسیاری از شاعران و نویسندگان دوره‌های گذشته سرزمین ایران اظهار کرد: با وجود تحقیقات زیادی که درباره شاعران شده، اما هنوز ابهاماتی درباره آن‌ها حتا در بین خواص وجود دارد، بنابراین تلاش بزرگان از جمله استاد کزازی را در این کتاب ارج می‌نهیم.
او به نگارش کتاب «فرزند ایران» پس از چند دهه تأمل و مطالعه در زمینه شاهنامه‌پژوهی،‌ ادبیات باستان و اسطوره‌شناسی اشاره کرد و گفت: این کتاب تصویری ممکن از آن‌چه می‌توانست در باب فردوسی و در زمانه آن رخ داده باشد،‌ عرضه می‌کند. البته مهم است که چه کسی این تخیل را می‌کند و در این‌جاست که برای نویسنده اطلاعات راوی بسیار مؤثر بوده تا مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.
طاهری در ادامه نگارش کتاب را از سوی میرجلال‌الدین کزازی برپایه سه عنصر مستندات خود شاهنامه‌، نوشته‌های مورخان سال‌های پس از فردوسی و تخیل خود نویسنده دانست و در زمینه تخیل در این اثر توضیحاتی ارائه کرد.

در همان اولین کلمات، ایران‌دوستی راوی مشخص می‌شود
او گفت: در بعد پندارینه و یا تخیل یعنی آن‌چه ما تخیل می‌کنیم که مثلا فردوسی باید در تعاملاتش با غزنویان،‌ سلطان محمود،‌ سیاست و هم‌دوره‌یی‌هایش چه مراحلی را از سر می‌گذرانده است. تخیل این موضوع بیش‌تر به اطلاعات دکتر کزازی از فردوسی و شاهنامه برمی‌گردد، بنابراین اگر هر فرد دیگری غیر از استاد کزازی قرار بود این متن را روایت کند، متن رنگ و بوی دیگری می‌گرفت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در همان اولین کلمات، ایران‌دوستی راوی مشخص می‌شود. نوع استفاده از واژه‌ها در تمام شخصیت‌ها به گونه‌ای است که فقط و فقط کزازی پشت آن‌ها دیده می‌شود. همه شخصیت‌ها به یک گونه سخن می‌گویند.

انگار یک ایران‌شناس روایت می‌کند
او در ادامه انتقادهایی از این اثر داشت که از جمله آن‌ها این موضوع بود که آیا با توجه به گذشت 1100 سال از زمان و زمانه فردوسی امکان دارد داستان زندگی او قابل بازیابی باشد و در همین رابطه اظهار کرد: در فلسفه تاریخ آمده است که خوانش شخصی بسیار مهم است، چون شخصیت، ‌جنسیت،‌ سن و سال و روحیات راوی از عناصری است که در روایت یک اثر دخیل است و اگر از این زاویه به متن کتاب نگاه کنیم، می‌بینمیم که اندیشه و ایدئولوژی زمانه امروز ما در داستان این کتاب منعکس شده است، به گونه‌ای که انگار یک ایران‌شناس آن را روایت می‌کند و راوی افق انتظارات زمانه خودش را در این اثر نشان داده است.

«فرزند ایران» گزارشی از زندگی فردوسی و زمانه اوست
او در ادامه درباره این اثر اظهار کرد: «فرزند ایران» پیش از آن‌که یک داستان و یک اثر داستانی باشد، گزارشی از فردوسی و زمانه اوست. نزدیک‌ترین اثر به این کتاب درباره نوشتن زندگی‌نامه‌های بزرگان، کتاب «پله پله تا ملاقات خدا»ست که استاد زرین‌کوب نوشته است، البته با یک تفاوت که آن‌جا تخیل تخیل نیست و برای روایت از مستندات استفاده شده است.
او افزود: در کتاب «پله پله تا ملاقات خدا» سلسله روایت‌ها هستند که اثر را تبدیل به یک روایت می‌کنند. بُعد خیالی در اثر مفقود است و خود زرین‌کوب هم ادعایی ندارد که اثری تازه خلق کرده است. اما در این‌جا و با توجه به این‌که ما داده‌هایی از زندگی فردوسی نداشته‌ایم، استاد کزازی سعی کرده است حلقه‌های بازمانده از زندگی فردوسی را با خیال خود بنویسد.

این کتاب در گونه‌ی ادبیات داستان تاریخی نیز نمی‌گنجد
طاهری همچنین گفت: با این‌که تمام شخصیت‌هایی که در این داستان آمده‌اند، خیالی نیستند، اما اگر بخواهیم این کتاب را حتا در قالب ادبیات داستانی تاریخی تلقی کنیم، باز این اختلاف هست که در ادبیات داستانی شخصیت‌های داستانی وجود دارند، ولی وظیفه‌ای که در زمانه خود انجام داده‌اند، خیال‌انگیز است. این کتاب در تعریف ادبیات داستانی تاریخی نیز نمی‌گنجد.

روح زمانه در این اثر وجود ندارد
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: در نگارش کتاب هرچه استاد از اسناد و مدارک فاصله گرفته و به خیال خود پناه داده، اثر به داستان نزدیک شده است. در بخش‌هایی کاملا با داستان و در بخش‌هایی از کتاب با بعد پژوهشی طرف هستیم. روح زمانه در این اثر وجود ندارد. در زمان فردوسی ایران فرهنگی روی دو گسل فرهنگ مهاجم عربی و ترکی قرار گرفته بود. اتحاد عنصر عربی و ترکی که نقطه شوم‌شان در بغداد زده شده بود، باعث شده بود فرهنگ ایرانی برای مرگ و بقا بجنگد، اما این روح زمانه در این اثر دیده نمی‌شود و استاد می‌توانست با دمیدن روح مبارزه که در آن زمان نهضت شعوبیه راه افتاده بود، این بخش را گسترده‌تر کند.
او درباره زبان کتاب نیز گفت: استاد زبان ویژه‌ای را برای اثر انتخاب کرده که برازنده آن است‌؛ هم خلاقانه است و هم زبانی است که با موضوع روایت کاملا مطابقت دارد.

هرگز کتابی را که نوشته‌ام، دوباره نمی‌خوانم
طاهری همچنین در پایان سخنانش به نویسنده کتاب پیشنهاد کرد، در بازنویسی‌های بعدی این نکته‌ها درنظر گرفته شود، اما کزازی در پاسخ به این پیشنهاد اظهار کرد: این اندرزهایی که گفتید در نوشتن داستان به کار گرفته شود، به کار من نمی‌آید، چون من هرگز کتابی را که نوشته‌ام، خودم دوباره نمی‌خوانم، چه برسد به آن‌که دوباره آن را بنویسم. امیدوارم نوشتن این کتاب با همه فزونی‌ها و کاستی‌ها راهگشای نویسندگان دیگر شود تا اگر کسی خواست بر پایه سرگذشت فردوسی داستانی بنویسد، این اندرزها را درنظر بگیرد تا داستانش مایه‌ورتر شود.
او همچنین یادآور شد: کار خلق اثر ادبی و هنری کاری نیست که بتوان برای آن برنامه ریخت و آن را با عقل سنجید، چون باور من این است که هر آفریده هنری تنها یک بار رخ می‌دهد که آن هم فرزند ناخودآگاه است. هنرمند کسی است که بیش‌ترین پیوند را با ناخودآگاه دارد.
کزازی گفت: هنگامی که کار ما با دل می‌افتد، گونه‌گون هستیم، اما در زمانی که با عقل یکدیگر را می‌سنجیم، همه شبیه هم می‌شویم. این دل است که سنگ و گونه هر یک از ما را ویژه می‌کند.
او همچنین درباره بازنویسی اثر عنوان کرد: اگر هنرمندی زمانی بخواهد آن‌چه را که زمانی آفریده، بازآفرینی کند، به گمان من هرگز نخواهد توانست چنین کاری انجام دهد، از همین‌روست که من هم هرگز کتابی را که نوشته‌ام، بازنویسی نکرده‌ام.
این شاهنامه‌پژوه در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: اگر در این اثر از چهره‌ای یاد کرده‌ام که نامی ندارد، به این معنی نیست که این چهره یک‌سره بی‌نام است.
در پایان این مراسم یکی از حاضران از میرجلال‌الدین کزازی خواست که به فرهنگستان زبان و ادب فارسی برود تا آن‌جا را بیاراید، اما کزازی با لبخند گفت: فرهنگستان جای من نیست.
همچنین شخص دیگری از او خواست این کتاب را با صدای خودش در یک لوح فشرده (سی دی) منتشر کند که کزازی پاسخ داد، این کار قرار است انجام شود.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: