حجله‌اي كه خالي بود/ احمد پورنجاتي

1392/5/20 ۱۴:۲۶

حجله‌اي كه خالي بود/ احمد پورنجاتي

شخصيت آدم‌ها، اصلي‌ترين خاستگاه رفتار آنان است. اما انگاري آنچه بيش از هر عامل ديگر روانشناختي و بيولوژيكي و تعليم و تربيتي، بر شخصيت انسان‌ها اثر مي‌گذارد، «موقعيت» است

شخصيت آدم‌ها، اصلي‌ترين خاستگاه رفتار آنان است. اما انگاري آنچه بيش از هر عامل ديگر روانشناختي و بيولوژيكي و تعليم و تربيتي، بر شخصيت انسان‌ها اثر مي‌گذارد، «موقعيت» است. اينكه يك شخص با همه «بوده‌ها و داشته‌هاي پيشين»، در يك برهه‌ي مشخص، در چه «موقعيت» قرار مي‌گيرد،‌گاه تمامي برآوردهاي متعارف را در سنجش شخصيت و رفتار آن شخص برهم مي‌زند. كم نبوده‌اند كساني كه به صفت درويشي و خاكساري و زاهدمآبي شناخته مي‌شده‌اند، اما ناگهان در مجالي كه «موقعيت» براي آنان فراهم ساخته، به كلي شخصيت متفاوتي از خود ارائه كرده‌اند. شگفت‌انگيز است اما نبايد در چنبره‌ي جست‌وجوي بي‌فرجام «حلقه‌هاي مفقوده» گرفتار شد و براي اين پديده‌ «گُسست شخصيت»، در پي نخودسياه روانشناسي كلاسيك به راه افتاد! «موقعيت»، به ويژه اگر از جنس «قدرت» باشد، كيمياگري جسور و حيرت‌‌انگيز است. از كوزه شكسته‌اي، آبگينه مي‌سازد، عتيقه و حراج‌پسند! اين پيش‌درآمد را از آن رو لازم دانستم كه به گمانم مي‌تواند به مثابه نوعي «كليدواژه» براي سنجش عقلاني و تكرارپذير رفتار و كنش بسياري از اصحاب منزلت موردتوجه قرار گيرد. داعيه‌ي اين قلم همين است كه كارنامه‌ محمود احمدي‌نژاد در هشت سال حضور پرحرف و حديث در موقعيت بالاترين منصب قدرت اجرايي كشور، جلوه و آيينه تمام‌نماي «نقش موقعيت در شخصيت»‌است و البته پديده‌اي اختصاصي او نيست.
چيزي شبيه «پارادايم احمدي‌نژادي»!
درست به همان اندازه كه واژه‌پردازي و گزافه‌گويي و تئوري‌بافي درباره مجموعه پندار و گفتار و رفتار كسي در موقعيت محمود احمدي‌نژاد كه انگاري از يك «مكتب و مرام و گفتمان  تمام‌عيار» برخوردار بوده، خدشه‌پذير و غيرقابل‌قبول است، ناديده‌انگاري مختصات نگرش و رويكردهاي او نيز نوعي چشم بر واقعيت بستن است و گرفتار شدن در كوير اغواي خود و ديگران.
اگر در آغاز نخستين دوره رياست‌جمهوري احمدي‌نژاد، هنوز آنگونه كه بايد، پرده مستوري از رخسار او و همراهان پايدارش كنار نرفته بود، اما به تدريج و هر روز بيش از پيش، نوعي «پارادايم» يا شبه‌گفتمان از پستوي ذهن و زبان و رفتار او آشكار شد.
نقد و ارزيابي كارنامه او و به‌ويژه راهبردهايش در مديريت اجرايي كشور، بدون بازشناسي اين «شبه‌گفتمان» امكان‌پذير نيست.
پارادايم «پوستين شاه‌عباسي»!
هرچه بود به هرحال محمود احمدي‌نژاد در برهه‌اي به قدرت رسيد كه جامعه ايران هر سه الگوي «مديريت انقلابي» ـ در دوران امام(ره) و همزمان با جنگ تحميلي ـ و «مديريت فن‌سالاري» ـ در دوران مشهور به سازندگي ـ و «مديريت مدني‌گرايي» ـ در دوران مشهور به اصلاحات و توسعه سياسي را تجربه كرده بود. «او» به ناچار مي‌بايست الگويي متفاوت را به مردم نويد دهد. سليقه اين قلم مي‌گويد كه محمود احمدي‌نژاد نوعي پارادايم را برگزيد كه «شبه‌گفتمان پوستين شاه‌عباسي» مي‌ناممش! هيچ رمز و كنايه و پيچيدگي و طنازي و كژمآبي‌اي در كار نيست. بسيار روشن است: 1‌ـ «پوستين»، همان نماد مرشد اعظم و حلقه درويشي و خاكساري! 2ـ «شاه‌عباس» همان  نماد اقتدار و محور پيوند ملي رعيت در ممالك محروسه!
پارادايم «پوستين شاه‌عباسي»، البته از اساس، واجد هويت دوگانه بود. قهرمان اين صحنه بايد توانايي و مهارت «بازي در دو نقش» را داشته باشد. اگر همه دو نقش را خود برعهده نمي‌گيرد، دست‌كم مي‌بايست حلقه‌اي برخوردار از چنين قابليتي داشته باشد. پس دوگانه: محمود احمدي‌نژاد و اسفنديار رحيم‌مشايي، ستون پايه‌هاي اين پارادايم «پوستين شاه‌عباسي» شدند.
جلوه‌گري‌ها و نقش‌آفريني‌هاي پارادايم
1ـ وجه «شاه‌عباسي»:
 «نه» به گذشته و پافشاري بر زيرورو كردن و «متفاوت‌نمايي» مقتدرانه.
 همه‌چيز از اول. انگاري روز نخست تأسيس نظام است!
 حرف اول و آخر را من مي‌زنم. ميثاق نامه كابينه دولت اسلامي!
 تاكتيك «دوربرگردان» به مثابه رهيافت سركارگذاري ملت معطل!
 اشتلم و فرياد در برابر اجنبي، سياست تهاجمي عليه استكبار!
 ايراني‌گرايي، باستان‌گرايي، شكوه و جلال‌طلبي، پالوده‌خواري با اشرافيت آن سوي مرزگريخته!
 تلاش براي ورود به باشگاه «امپراطوران» و هم‌وزني با قدرت‌هاي جهاني!
 كژتابي در برابر «قدرت متناظر»، خواه مجلس يا دستگاه قضايي يا نهادهاي ناظر! و حتي گاه در برابر مرجعيت و نهاد روحانيت شيعه!
 آباداني و توسعه جمكران (بخوانيد مسجد شيخ لطف‌الله!)
 فرمان‌هاي كرور كرور براي رفاه رعيت (در تعيين دستوري نرخ سود سپرده‌ها و تسهيلات بانكي و تكليف‌هاي مالايطاق به بانك‌ها و...)
2ـ وجه «پوستيني»:
 هم‌نشيني با فرودستان، هم‌نفسي با مداحان، سفر به حاشيه‌ها
 جمع‌آوري عريضه‌ها و رسيدگي به مشكلات رعيت، حتي در مقياس پاسخگويي به خاطرخواهي يك جوان مستضعف!
  مهدويت با قرائت اسفنديار رحيم‌مشايي و ترويج نوعي ولايت‌مداري خودانگيخته!
 رياضت‌نمايي و درويش مسلكي در كنش فردي و نمايش رفتار سازماني
 گوشمالي مباشران براي جلب رضاي رعيت مظلوم و...
حال و روز فرهنگ و هنر و رسانه در عصر «پوستين شاه‌عباسي!»
به باور اين قلم، سايه اين پارادايم دوگانه يا «بازي در دو نقش»، بر همه راهبردهاي اقتصادي،‌ سياسي، اجتماعي و فرهنگي دوران آقاي احمدي‌نژاد گسترده بود.عرصه فرهنگ و هنر و رسانه نيز در فضا به دليل «طبع نازك» و كالبد نحيف و «سياست‌زده‌اش» مشمول همين آيه شريفه شد. به اشاره برخي از راهبردهاي دوره احمدي‌نژاد در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه را برمي‌شمارم:
1ـ «متولي‌باشي‌گري» ‌در مديريت فرهنگ و هنر و رسانه:  در هر سه بخش شاهد ظهور و ميدان‌داري مديراني بوديم كه چندان پيشينه برجسته و مورد قبول اهل فن نداشتند و بيشتر به مثابه «متولي‌باشي»‌و ناظم، مراقب حفظ «مقبره»اي بودند كه به آنان سپرده شد.هنوز خاطره برخوردهاي آن معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد كه بنيانگذار «امر و نهي مميزي مآبانه» به مطبوعات شد و زمينه‌ساز يك شيوه ناپسند «امنيتي» در كنترل چاپ مطالب، در ذهن اصحاب رسانه هست. در حوزه سينما و هنر نمايش نيز اينگونه بوده است. همچنان‌كه در عرصه نشر كتاب؛ كه دستاورد آن ركود بي‌سابقه در توليد آثار خلاقه و خانه‌نشيني نويسندگان و هنرمندان باسابقه و رواج آثار كم‌ارزش يا عامه‌پسند بود!
2ـ فرهنگ وهنر و رسانه به مثابه «سنگر»
منظور از اين راهبرد چيزي از جنس فرصت‌طلبي است. بسياري از نيروهاي معروف به «ارزش‌گرا و انقلابي و مذهبي» كه به اميد فراهم‌شدن فرصتي براي عرض‌‌اندام در زمينه‌هاي فرهنگي و هنري و رسانه‌اي از محمود احمدي‌نژاد حمايت كرده بودند، در ميانه راه متوجه شدند كه انگاري به مثابه «سنگر» در برابر جبهه ديگر از آنان استفاده شده است. كم نيستند كساني از اين دست كه در دوره دوم مسووليت احمدي‌نژاد، به اين صرافت افتادند و از نقش سنگر، كناره گرفتند.
3ـ فرهنگ و هنر و رسانه به مثابه «بيلبورد»: برخي از برنامه‌ها و اقدامات به ظاهر مترقي و امروزي‌پسند دولت احمدي‌نژاد در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه و حتي ميراث فرهنگي را بايد در اين رويكرد خلاصه كرد. نوعي چاشني تبليغاتي براي همان وجه «شاه‌عباسي»! ارتباط و پالوده‌خواري با برخي شخصيت‌هاي محبوب فرهنگي و هنري و چهره‌هاي سينمايي و جايزه و بزرگداشت و از اين دست تلاش‌ها.
4ـ فرهنگ و هنر و رسانه به مثابه «ابزار سياست پنهان»: در هيچ دوره‌اي، حتي در ابتداي انقلاب و دوران جنگ، تا به اين حد كه به ويژه در دوره دوم مسووليت محمود احمدي‌نژاد شاهد بوديم، اين عرصه را مجال تاخت و تاز «سياست پنهان» فراهم نبوده است.بي‌گزافه مي‌توان گفت كه همچون «جسد بي‌صاحب»، هر شخص حقيقي و حقوقي و نهاد سياسي و اطلاعاتي و امنيتي و قضايي، بي‌دريغ و با دست و دل گشاده، هر كاري صلاح مي‌دانست با عرصه فرهنگ و هنر و رسانه كرد.نهادهاي صنفي روزنامه‌نگاران و اهالي سينما و بسياري از تشكل‌هاي غيردولتي در اين بخش يا تعطيل و يا متوقف شدند.
و اينك، ماييم و يك كالبد زخم‌خورده و نيمه‌جان كه به چيزي شبيه «نفحه صور» نيازمند است تا دوباره برخيزد. چه بسا كساني باشند كه اين نوشته را خالي از انصاف و از جنس «سياه‌نمايي مطلق» ارزيابي كنند. معلوم است كه در عالم واقع، همه آنچه اتفاق مي‌افتد «ناپسند» و غيرمقبول نيست. بي‌ترديد برخي فعاليت‌هاي قابل ستايش نيز در عرصه فرهنگ انجام شده است اما سخن از هژموني يك رويكرد يا شبه‌گفتمان است كه وصف‌اش در  اين مجال نمي‌گنجد.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: