1392/5/17 ۱۹:۰۴
قضاوت تاريخ تابع اراده ما نيست. با اجير كردن قلم به دست و راهاندازي روزنامه و سندسازي و كتاب سازي هم چيزي عوض نميشود و چهبسا همانها به اسناد ارزشمندي براي قضاوت تاريخ تبديل ميشوند. اگر فتحعليشاه، محمد هاشم آصف (رستم الحكما) را اجير كرد كه رستمالتواريخ را بنويسد اما همان كتاب ...
يكي از بزرگترين نارساييهاي سياستورزي و سياستمداري در ايران غفلت از چگونگي ارزيابي شدن و داوري شدن و آن تصوير نهايي است كه از آنها برجاي ميماند. در اين گفتار ميخواهم از سطح تئوريك نزول كرده و عيني تر به اين مساله بنگريم. ما بايد منطق داوري ديگران را بفهميم تا خود را براي قضاوت شايسته و نيكو ازسوي ديگران، بازسازي كنيم. بايد بدانيم سازوكار قضاوت ديگران چيست تا بتوانيم نگاه غيرشخصي و فراتر از اميال فردي و تحميل ميل و آرزوي خود به جاي واقعيت داشته باشيم.
نخستين پيشفرض ضروري اين است كه بفهميم «خود» و «من» را بايد در فراگرد نگاه ديگران بشناسيم اما نه ديگران انتخاب شده(selective) توسط ما، بلكه «ديگران»، همانگونه كه هستند، يعني جامعه بدون حذف و سانسور.
جورج هربرت ميد در نظريه كنش متقابل نمادين كه جامعه را محصول كنش متقابل افراد و گروههاي جامعه ميداند دو اصطلاح را ابداع كرد: «خودِ آيينه سان» و «ديگري تعميم يافته». خودِ آيينه سان يعني اينكه اساس تصور مردم از خودشان بر دركي استوار است كه ديگران از آنها دارند يعني دركي كه ما از خودمان داريم بستگي به ارزيابي ما از تصور ديگران نسبت به خودمان دارد.
«ديگري تعميم يافته» در حقيقت هنجارها و ارزشهاي فرهنگي فراگيري است كه از آنها به عنوان مرجعي براي ارزيابي خود استفاده ميكنيم. هر فرد، ديگري تعميم يافته را از طريق فرآيند كنش متقابل اجتماعي كسب ميكند. طبق اين ديدگاه خود تنها متكي به دركي كه فرد از هويت خود دارد نيست بلكه اين خود از طريق بازتاب ما در آيينه ذهن ديگران و مشاهده مجدد آن توسط خودما شكل ميگيرد و ما يك ديگري تعميم يافته هستيم.
از اين رو، سياستمداران به خصوص آنان كه در چنبره جهانبيني حزبي، گروهي و فرقهاي يا ارزشهاي ايدئولوژيك يا بدتر از آنها در خودخواهي مزمن محصور شدهاند، توجه ندارند كه قضاوت تاريخ، قضاوت خردجمعي است. نه اينكه تاريخ خطا نميكند اما ضريب خطاي تاريخ از همه نسلهايي كه آن را ميسازند كمتر است. شاه هرقدر كه كودتاي 28 مرداد را قيام ملي ناميد و سالها عليه مصدق سخن گفت و مصدق هرقدر هم كه بيشك خطاهاي مهمي داشته است و هرقدر هم برخي روشنفكران چپ و ليبرال و اتفاقا منتقد شاه او را ملامت كردند اما او در مجموع روسفيد و سربلند تاريخ معاصر و هنوز در شمار محبوبترين چهرههاست زيرا خردجمعي، معدل كارنامه افراد را مينگرد، نه نمره يك درس را.
براي كسب نمره قبولي در وجدان عمومي شاخص هايي وجود دارند. براي مثال: 1- نوع رفتار با مخالفان. 2- دادرسي عادلانه. 3- نوع رفتار با زندانيان 4- ميزان دوري و نزديكي با اهل قلم و انديشه. 5- ميزان كاهش عملي فقر و محنت مردم و ايجاد اشتغال و رفع بيكاري. 6- اينكه دولت و كارگزاران چقدر در ارائه و يا اصلاح قوانين مرتبط با حقوق مدني و شهروندي و تحقق آنها تلاش و حتي فداكاري كردهاند. 7- چقدر در تنش زدايي و نفي خشونت زباني و فيزيكي و پيشبرد صلح و وفاق در سطح ملي و بين المللي موفق بودهاند. 8 ـ و در يك كلام، حقوق بشر كه مشتمل بر حق انتخاب تا آزادي گردش اطلاعات و حق مسكن و شغل و ازدواج و اوقات فراغت و غيره است. 9- قوهقضائيه در چارچوب اصل156 و مجلس در چارچوب اصل 90 قانون اساسي چه كردهاند و رئيس دولت با استفاده از اصل113 درباره مسووليت اجراي قانون اساسي چقدر با موارد نقض قانون مقابله كرده است و بسياري شاخصهاي ديگر. ولي صرف اين شاخصها كافي نيستند يعني با شعار دادن و لقلقه زبان كردن موارد فوق نميتوان مدعي مطلوبيت همه اين شاخصها شد كه مصداق «خود گويم و خود خندم و خود مرد هنرمندم» ميشود. ممكن است شعارهاي ما گوش فلك را كر كند اما وجدان عمومي آنچه را ميبيند و لمس ميكند مبنا قرار ميدهد. محمدرضا شاه مدعي بود: «من دموكراتترين مرد جهانم» يا ميگفت: «سوسياليستترينام» و رسانههايش تبليغ ميكردند و خودش شايد باور داشت اما به يك نكته ساده توجه نداشت كه مردم و نخبگان به ويژه نخبگان غيرحكومتي بايد باور كنند و قضاوت آنها ملاك خواهد بود در نتيجه او از اين شعارها طرفي نبست. كسب محبوبيت و دريافت قضاوت خوب ديگران هم شاخصها و روشهايي دارد. براي مثال هر حاكم و حكومتي به ميزاني كه با قبيله اهل قلم و فرهنگ درميافتد نوع قضاوت جامعه و تاريخ را درباره خود رقم ميزند.
تجربه همه حكومتها نشان داده است با طرد و ناديده انگاشتن اهالي اين قبيله و تلاش براي نيروسازي و جايگزيني هم نميتوان بر اين مساله فائق آمد. رويشها بايد طبيعي باشند نه دستوري و گلخانه اي. به ميزاني كه چاپلوسان را گرد خود جمع ميكنيم و ايمني ميبخشيم به سقوط نزديكتر ميشويم. به گفته امام علي(ع) به مالك اشتر: بايد برگزيدهترين وزرا و مشاوران تو كسي باشد كه سخن تلخ حق را بيشتر به تو بگويد و كمتر تو را در اعمالي كه از هواي نفست ناشي شده همراهي كند.
اين روش بود كه موجب قضاوت مثبت تاريخ درباره حضرت محمد(ص) شد و قرآن ميگويد: او اگر تندخو و سخت دل بود و زبان خوش نداشت هرآيينه مردم از گرد او پراكنده ميشدند (آل عمران، 159)، در واقع راز كاميابي و ماندگاري و محبوبيت پيامبر(ص)، مداراي او بود كه قضاوت ديگران را شكل داد و به جاي اينكه اصرار بر اقرار و اعتذار و توبه ديگران كند بر حفظ عزت آنها و توبه در خفا اصرار داشت.
قضاوت تاريخ تابع اراده ما نيست. با اجير كردن قلم به دست و راهاندازي روزنامه و سندسازي و كتاب سازي هم چيزي عوض نميشود و چهبسا همانها به اسناد ارزشمندي براي قضاوت تاريخ تبديل ميشوند. اگر فتحعليشاه، محمد هاشم آصف (رستم الحكما) را اجير كرد كه رستمالتواريخ را بنويسد اما همان كتاب كه در آن زمان موجب رضايت آمر بود بعدها به يكي از محكم ترين اسناد تبديل شد و امروزه نه به عنوان اثر تبليغي در دفاع از فتحعلي شاه كه يك منبع افشاگرانه عليه اوست.
تاريخ تابع اراده ما نيست تاريخ را و افكار عمومي و خردجمعي را حكومت نميسازد، تاريخ را همه ما ميسازيم. همه كساني كه انكارشان ميكنيم نيز در ساختن قضاوت تاريخ نقش دارند. البته داوران بيطرف وعاري از تعصب و ذينفع بودن در داوريها و كساني كه مستقل از حكومت هستند و انسانهاي خوشنام در جامعه بيشتر سنديت دارند.
تجربه نشان ميدهد كساني كه با مردم همراه شدند حتي اگر گذشته بدي داشتند تاريخ با اغماض با آنها برخورد كرده و جزو نيك نامان نهاده يا در فهرست بدنامان قرار نداده است. در سير تحولات همين سالها بنگريم به كساني برميخوريم كه مبغوض بودند و ناگهان محبوب شدند و به ميزاني كه با مردم همراهي كردند خوشنام شدند. اين راز را قرآن در آيه: «فأما الزبد فيذهب جفاء وأما ما ينفع الناس فيمكث في الأرض» (رعد،17) بيان كرده است يعني باطل همچون كف روي آب است كه هرچند زياد هم به چشم آيد اما سرانجام به كنار افتاده و نابود ميشود، ولي آنچه به سود مردم است در زمين ميماند.
و نكته بسيار مهم اين است كه به يمن تحول تكنولوژي رسانهاي و اطلاع رساني، مفهوم تاريخ و قاعده قضاوت خردجمعي امروزه به روزتر شده است. تاريخ ديگر گذشتههاي دور نيست بلكه همين ديروز است. امروز عصر سرعت است. تحولاتي كه در گذشته در طول چند سال رخ ميداد امروزه همان تحولات در مدت چند روز رخ ميدهد، جنگي كه 4سال به درازا ميكشيد با همان قدرت تخريب و عظمت امروزه در چند روز به پايان ميرسد (بهجز جنگهاي داخلي كه از قاعده ديگري تبعيت ميكنند). در گذشته كتاب خاطراتي تا نوشته و تنظيم و منتشر میشد يك نسل سپري ميشد امروزه به يمن امكانات نوين، خاطرات درهمان روز نوشته و قابليت عرضه شدن و ديده شدن در سطح جهان را دارند، اگر حادثهاي كه در نقطهاي از جهان رخ ميداد روز بعد و گاه روزها و هفتههاي بعد به گوش جهانيان ميرسيد امروزه همزمان و در همان لحظه تمام مردم كره زمين آن را ميبينند و اگر همين امر مفهوم جامعه و ارتباطات را دگرگون كرده است مفهوم تاريخ را كه چيزي جز جامعههاي مكررنيست نيز متحول كرده و سياستمداران، همين امروز مورد قضاوت خردجمعي قرار ميگيرند.
انتخابات 24 خرداد از اين زاويه بسي قابل تامل است. راي مردم مصداقي از قضاوت تاريخ است. 4سال يكسره سخن هايي گفته شد و روزهايي را برجسته كردند و بر طبل اتهام كوبيدند و رسانههاي رسمي اجازه دفاع به متهم ندادند و سخت ترين رفتارها و حكمها و...را انجام دادند، شعارهايي را ملي كردند و... و تصور ميشد جامعهاي كه به ظاهر ساكت بود چون فضاي ابراز وجود نداشت به جايي رسيده است كه برخي نامزدها راي نخواهند داشت ولي با نامزدي هاشمي موجي پديد آمد كه بدون درنظر گرفتن جايگاه او در تاسيس و نگهداري نظام جمهوري اسلامي ردصلاحيت شد و افرادي را تاييد كردند كه گمان راي آوري نداشتند اما مردم كه در پي فرصتي براي اعلام موضع خود بودند 24 خرداد را آفريدند كه براي بسياري نامنتظره بود. همين اتفاق كافي است كه نشان دهد قضاوت جامعه و تاريخ چيست.
با جوسازي و اتهام زني نميتوان اين قضاوت را عوض كرد. تاريخ را با آمارسازي نميتوان شكل داد يا فريب داد. مردم آنچه را ميبينند و لمس ميكنند محك اطلاعات ارائه شده قرار ميدهند. مردم فقط گوش نيستند مردم چشم و گوش و هوش هم هستند.اينكه دولت كنوني درست در هفتههاي آخر عمر خود با استفاده از امكانات عمومي و روزنامه بيتالمال به ارائه سلسله گزارشهايي تحت عنوان دستاوردهاي دولت در 8سال گذشته ميپردازد اما منبع نهايي قضاوت، مردم و تاريخ خواهند بود و اگر براي مردم ذرهاي عقل و دانش و درك را فرض گرفته بودند چنين گزارش هايي نمينوشتند يا از خير گزارشنويسي و آمارسازيهاي بيسند و تبليغاتي كه كارشناسان آنها را رسوا ميكنند ميگذشتند.
عرصه سياست و داوري شدن، عرصه لجاجت و لجبازي نيست. كساني كه به عصبيت و لجبازي و گفتارهاي داوري شده و مردود شده همچنان ادامه ميدهند در محكمه وجدان عمومي بيش از پيش منزلت خويش را از دست ميدهند. اگر در گذشته چنين روندي تنها به بدنام شدن در تاريخ ميانجاميد امروزه تاريخ در زمان خود ما اتفاق ميافتد و افزون بر بدنامي به تغيير سرنوشت ميانجامد و هزينههاي درشتي با منتقدان، فوري و بهروز است.
تاريخ، ديگر «ديروز» نيست. تاريخ، همين «امروز» است و لحظهاي كه گذشت.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید