وزارتِ ارشاد یا وزارتِ افسردگي /عليرضا غلامي

1392/5/17 ۱۸:۵۹

وزارتِ ارشاد یا وزارتِ افسردگي /عليرضا غلامي

محمدحسين صفارهرندي، محمد حسيني و همفكران آنها سعي كردند در وزارت ارشاد براي سانسور معيار تعيين كنند و براي آن آيين‌نامه بنويسند. حقوقدان‌ها اين تلاش را خلاف قانون اساسي دانسته‌اند....

تابستان 84 وقتي از محمدحسين صفارهرندي پرسيدند كه اولويت كارهايش در وزارت ارشاد چه خواهد بود، گفت بيش از هر چيز به كتاب و سينما اهميت خواهد داد. بعد اين را هم اضافه كرد كه «در حوزه نشر هيچ‌كس راضي نيست، نه ناشر، نه نويسنده و نه مخاطب.» تابستان آن سال او هنوز به وزارت ارشاد نرفته بود و هنوز رأي اعتماد از مجلس نگرفته بود. هشت سال از آن روز گذشته است. معلوم نيست اگر حالا اين سوال را از او بپرسيد جوابش چه باشد. اما چهار سال پيش كه هنوز از كابينه احمدي‌نژاد بيرون نيامده بود به نويسندگان توپيد و گفت «بعضي‌ها با ژست فيلسوف‌مآبانه در برابر پيشرفت‌هاي ما مي‌گويند كه وضع فعلي فرهنگ از وضع قبلي بدتر است. به نظر من اين افراد خودشان را متهم مي‌كنند و مشاعرشان درست كار نمي‌كند

محمدحسين صفارهرندي شباهت‌هاي زيادي به محمود احمدي‌نژاد داشت. هر دو خود را متفاوت از وزرا و دولت‌هاي قبل مي‌دانستند. هر دو سمج و يكدنده بودند. صفارهرندي بعد از انتخابات سال 88 استعفا داد و رئيسش آن را قبول نكرد. اما وزير به رئيس گفت چه قبول كنيد، چه قبول نكنيد براي من توفيري ندارد. از فردا سر كار نمي‌روم. او در نامه استعفايش نوشت: «با تاسف از قضاياي اخير... خود را فارغ از مسووليت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مي‌دانم و از فردا در وزارتخانه حضور نخواهم يافت

صفارهرندي حدود 10 سال سردبير كيهان بود و اين نگراني هميشه درباره‌اش وجود داشت كه «نگاه كيهاني» به فرهنگ دارد. خودش يك روز قبل از آنكه به مجلس برود و از نماينده‌ها رأي اعتماد بگيرد صريح و شفاف گفت: «من بر تمام اصولي كه در كيهان به آنها معتقد بودم وفادارم.» روز رأي‌گيري حتي يك مخالف، عليه برنامه‌هاي او حرف نزد. او به گفته خودش آمده بود تا فرهنگ را به سمت اصول و ارزش‌هاي انقلاب بازگرداند.

او از همان روزهاي نخست وزارتش دستور داد كتاب‌هايي كه در دوره اصلاحات مجوز گرفته‌اند دوباره خوانده شوند. آثار نويسندگان ماه‌ها در اداره كتاب ماند. صف طولاني درست شد. روند سانسور كتاب‌ها باعثِ اعتراض‌ شد. بعضي از نويسنده‌ها گفتند كتابي به وزارت ارشاد نخواهند فرستاد. بعضي دچار بيماري عصبي شدند. مرگِ اسماعيل فصيح يك نمونه از مرگ‌هايي بود كه خودش گفت بيماري‌اش به خاطر كتاب‌هايش است. بعضي از ناشران شكايت‌نامه‌هايي تنظيم كردند و به ديوان عدالت‌اداري سپردند. با اين حال صفارهرندي آرام بود. تنها پاسخ او به اعتراض‌ها و انتقادها اين بود كه «صدور مجوز كتاب‌ها روال طبيعي خود را طي مي‌كند.» او حرف هركس را كه مي‌گفت «مدت بررسي كتاب‌ها طولاني است» تكذيب مي‌كرد و به دروغ‌گويي متهمش مي‌كرد. با اين حال صفِ كتاب‌ها براي دوباره‌خواني طولاني‌تر شد. صفارهرندي نويسندگان را دعوت به خودسانسوري كرد و از آنها خواست چيزي ننويسند كه براي‌شان دردسر درست كند.

صفارهرندي داستان و سينما را پيشاني فرهنگ خواند و گفت در دوره وزارتش به آنها بهاي بيشتري مي‌دهد. با اين حال رمان و داستان در دوره او «حساس شدند» و گاه «تحريك‌آميز» خوانده شدند. ساز و كار سانسور كتاب حتي دامن دوستان و همفكران صفارهرندي را گرفت. رضا اميرخاني همفكر و مدافع صفارهرندي بود. او تابستان 88 يادداشتي نوشت و در روزنامه اعتمادملي منتشرش كرد: «ديگر حوصله بحر فرهنگ سر رفته است، از دست اين چهارتا و نصفي كه به صورت دوري، هم مميز كتب داستاني هستند و هم داور داستان هستند و هم برگزيده جشنواره‌هاي داستاني هستند و هم سياستگذار داستان هستند... و هم كارشناس خريد كتبِ داستانيِ خود براي كتابخانه‌هاي عمومي هستند

در هشت سال گذشته چند بار اين بحث مطرح شد كه كتاب‌ها قبل از انتشار بايد سانسور شوند يا نبايد بشوند. سال 88 سه چهارم نامزدها گفتند اگر بر سر كار بيايند سانسور كتاب‌ها را جمع مي‌كنند. فقط احمدي‌نژاد اين حرف را نزد. با اين حال او هم از وضع كتاب انتقاد كرد. او در مناظره با رقيبش قبول كرد كه وضع كتاب روبه‌راه نيست. چهار سال بعد از آن هشت نامزد با هم رقابت كردند. از بين آنها حسن روحاني وعده داد كه سانسورِ كتاب را بردارد

با اين حال محمدحسين صفارهرندي، محمد حسيني و همفكران آنها سعي كردند در وزارت ارشاد براي سانسور معيار تعيين كنند و براي آن آيين‌نامه بنويسند. حقوقدان‌ها اين تلاش را خلاف قانون اساسي دانسته‌اند. در دوره‌ رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي كميته‌اي براي اين كار تشكيل شد كه سانسور قانوني است يا نيست. كميته چند ماه كار كرد و بعد گفت بررسي كتاب قبل از انتشارش خلاف قانون اساسي است.

در دوره‌ احمد مسجدجامعي سعي شد سانسور كتاب‌ها قبل از انتشارشان كمرنگ‌تر باشد. آنها به بعضي از ناشران اجازه دادند خودشان كتاب‌ها را بررسي كنند. در دوره‌ صفارهرندي اين مجوز پس گرفته شد. او مميزي كتاب را يك ضرورت اعلام كرد و از همكارانش خواست كه مراقب باشند «يك سر سوزن مسامحه در مقابل خرابكاري‌ها صورت نگيرد.» بعد به آنها گفت: «نبايد اجازه دهيد از زير دست شما سندهاي پليد صادر و منتشر شود.» او كه رفت محمد حسيني آمد و تأكيد بيشتري كرد. حسيني تابستان 91 به تلويزيون رفت و گفت: «مميزي كتاب نه تنها مانعي نيست، بلكه يك ضرورت است.» بعد اين را هم اضافه كرد كه «كتاب به عنوان غذاي روح جامعه بايد سالم باشد؛ تاييد وزارت ارشاد باعث اعتماد مردم به چنين كالايي است

سانسور بايد باشد يا نبايد باشد؟ وزارت ارشاد كار خودش را سانسور نمي‌داند، مميزي مي‌داند. محمدعلي رمضاني براي مدتي مدير اداره‌ كتاب بود. او مي‌گفت يك مميز است و لازم است كتاب‌ها مميزي شوند. بهمن دري هم كه آمد گفت كارش مقدس است و از هر ابزاري استفاده مي‌كند تا نوشته‌ نويسنده‌ها را رصد كند. مميزي مخالفان زيادي دارد. در هشت سال گذشته نويسنده‌ها چند بار بيانيه امضا كردند و از مميزي بي‌دروپيكر انتقاد كردند. نويسنده‌هاي انقلاب هم چندبار با مميزي مخالفت كردند. ابراهيم حسن‌بيگي گفت: «مميزي از نظر قانوني محل ترديد است و عقلاني هم نيست.» او با همكارش رضا رئيسي به خبرگزاري فارس رفتند و باهم گفتند كه مميزي ارشاد از نظر قانوني مشكل دارد. با اين حال محسن پرويز حرف ديگري زد. او حدود چهار سال معاون فرهنگي بود و انتقادها را قبول نداشت. پرويز گفت كساني كه با مميزي مخالف هستند با نظام مشكل دارند. پرويز خودش نويسنده و پزشك بود. اما به نويسنده‌ها، ناشران و جايزه‌ها امنيتي نگاه مي‌كرد. آنها را به سياه‌نمايي متهم مي‌كرد و مي‌گفت كار آنها «حكم كلاه گذاشتن را دارد»، چون وقتي كتاب‌شان مجوز نمي‌گيرد اسم كتاب و نويسنده‌ آن را عوض مي‌كنند و دوباره آن را توي صف مي‌فرستند. پرويز رفت و بهمن دري آمد. او هم گفت: «مميزي يك فعاليت و عمل عقلاني است و بايد باشد.» او كه رفت محمد حسيني به تلويزيون رفت و گفت: «بايد مراقب باشيم كه همه چيز منتشر نشود. بعضي دنبال اهداف ديگري هستند و با بحث نظام مشكل دارند.» بعد اين را هم اضافه كرد كه «مميزي كتاب نه تنها مانعي نيست، بلكه يك ضرورت است

 در هشت سال گذشته دولت دلِ خوشي از جايزه‌هاي ادبي خصوصي نداشت و سعي ‌كرد رمقِ آنها را بگيرد. تقريباً هيچ جايزه‌ ادبي خصوصي سرِ موقع برگزار نشد. گاهي بي‌ينال شدند و گاهي از دور خارج شدند. وزارت ارشاد آنها را متهم كرد كه روند شفاف ندارند و به اين خاطر صلاحيت ندارند. بعضي از آنها هم متهم شدند كه دست‌شان در جيب دشمن است. محسن پرويز يكبار به خبرگزاري مهر گفت، «سوال من اين است كه چه كسي بودجه‌ كنگره‌ آمريكا براي مبارزه با نظام ما را هزينه مي‌كند و به چه شكل؟ فكر مي‌كنم اين موضوع گوياست و پاسخ برخي مسائل درباره برخي جوايز ادبي را مشخص مي‌كند

دولت خودش جايزه‌هاي متعددي درست كرد و سعي ‌كرد به مناسبت‌هاي مختلف سكه بدهد. تعداد جايزه‌هاي ادبي دولتي به نحو چشمگيري زياد شد. بعد پشتِ تعدادي از جايزه‌هاي ديگر هم ايستاد و سعي ‌كرد نفوذ و اقتدارش را بيشتر كند.

سال اولي كه صفارهرندي آمد مجوز بعضي از ناشران تمديد نشد. آنها به ديوان عدالت اداري شكايت كردند و توانستند حرف‌شان را به كرسي بنشانند. ديوان عدالت اداري از وزارت ارشاد خواست مجوز فعاليت آنها را تمديد كند. بعد محسن پرويز بعضي از ناشران را متهم كرد كه در نمايشگاه كتاب تهران ضوابط را رعايت نكرده‌اند و در شبستان مشروب خورده‌اند. مجوز آنها در سكوت تعليق شد. پرويز رفت و بهمن دري آمد. او گفت ناشران متخلف حق ندارند در نمايشگاه كتاب شركت كنند. تخلف اعلام نشد. وزارت ارشاد گفت بعضي از ناشران در سيستم قضايي پرونده دارند. نشر چشمه تعليق شد و وزارت ارشاد اعلام كرد اين مؤسسه كتاب‌هايي را براي سانسور فرستاده كه «مسأله‌دار» بوده‌اند. دري گفت بيشتر كتاب‌هايي كه نشر چشمه به اداره‌ كتاب فرستاده قابل چاپ نبوده‌اند و «اين نشان از تكرار تخلف دارد.» حسن كياييان به وزارت ارشاد رفت و گفت فقط 20 درصد كتاب‌هاي نشر چشمه غيرمجاز بوده‌اند، آن هم براساس سليقه‌ مميزانِ آنجا. در دوره‌ احمدي‌نژاد براي ناشران نمره‌هاي انضباط در نظر گرفته شد تا آنها هم در مميزي كتاب‌ها سهم داشته باشند. چند ناشر به خاطر نمره‌هاي منفي كه گرفتند مجوزشان معلق شد. هرمز همايون‌پور گفت «كتاب روشن» نمره‌ منفي گرفت و جلوي فعاليتش گرفته شد.  

 

وزارت ارشاد مجموعه‌‌اي از ضوابط متناقض است كه موقعِ اجرا فقط سليقه حرف اول و آخر را مي‌زند. مي‌شود كتاب‌هاي زيادي را اسم برد كه يك مؤسسه‌ انتشاراتي آن را به ارشاد فرستاده و مجوز نگرفته، ولي در يك مؤسسه‌ انتشاراتي ديگر به راحتي مجوز گرفته است. آنجا سعي مي‌شود سانسور را به شكل قانوني اجرا كنند، ولي قانون مي‌گويد سانسور ممنوع است. وزارت ارشاد مسووليت امضايش را قبول كند. مجوزي را كه مي‌دهد دائمي نمي‌داند. ممكن است در خرداد به كتابي مجوز بدهد و ماه بعد آن را پس بگيرد. صفار هرندي روزي كه هنوز به وزارت ارشاد نرفته بود به خبرنگارها گفت: «در حوزه‌ نشر هيچ كس راضي نيست، نه ناشر، نه نويسنده و نه مخاطب.» روزي كه مي‌خواست از وزارت ارشاد برود منتقدان زيادي داشت. با اين حال به محمد حسيني گفت: «من خوشحالم كه در دوره‌ چهارساله‌ام چشمان مردم به جمال گوشه‌هايي از فرهنگ و هنر ديني باز شد» معلوم نيست حسيني كه بخواهد برود به وزير جديد چه خواهد گفت. آيا وزير جديد مي‌تواند سانسورِ كتاب را بردارد؟ آيا ادبيات آزاد مي‌شود؟

منبع : آسمان
 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: